حبس بی توجهی کننده به محکمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حبس بی توجهی کننده به محکمه از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به
حقوق زندانی و درباره زندانی کردن فردی که به
محکمه بیتوجهی میکند و با حاکم سخن درشت میگوید، بحث میکند.
اگر برای
قاضی بیتوجهی و لجاجت یکی از طرفین روشن شود؛ مثل اینکه پس از درخواست سوگند دادن دیگری از قاضی، در میان سوگند خوردن او سخن وی را قطع کند و مدّعی شود که شاهد دارد، یا به درشتی و خشونت سخن بگوید؛ در این صورت حاکم میتواند پس از دو بار نهی و جلوگیری او، وی را
تعزیر و
حبس کند.
دراینجا به آرای فقیهان شیعه درباره موضوع مورد بحث میپردازیم:
شیخ طوسی: «لدد و التواء» دو مصدر هستند وقتی میگویند: «فلان یتلدّد» مقصود آن است که به چپ و راست مینگرد و بیتوجهی میکند و به همین معنا گفته شده است:
«لدید الوادی لجانبیه» بدان جهت که مایل است به دو طرف خود. نیز از همین باب است که گفته شده است: «لدود» و مقصود از آن دوایی است که در حلق ریخته میشود؛ چرا که آن در یکی از دو طرف دهان است. آنگاه که گفته میشود: «خصم الدّ» مقصود آن است که دشمنی شدیدی دارد و جمع آن «لدّ» است. خداوند متعال میفرماید: … وَ هُوَ اَلَدُّ الْخِصٰامِ؛
حال آن که او سختترین دشمنان است در جای دیگر میفرماید: … وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا؛
و مردم ستیزهجو رای بدان بیم دهی.
حال اگر این امر معلوم شد و برای قاضی آشکار گردید که یکی از طرفین دعوا لجاجت و دشمنی یا بیاعتنایی میکند و البته این به اشکال و وجوه مختلف روشن میشود یکی اینکه، یک طرف دعوا نزد قاضی رفته علیه او ادّعایی را مطرح میکند؛ به همین جهت ادای سوگند متوجه او میشود. او نیز از حاکم میخواهد که خود مدّعی را سوگند دهد و آنگاه که مدّعی سوگند خوردن را آغاز میکند، سخن او را بریده اظهار میدارد که او مدّعی است و بر عهدۀ اوست که شاهد اقامه کند. پس آنگاه که چنین کند قاضی برای اوّلین بار او را نهی میکند و جلو او را میگیرد و به او میفهماند که اگر تو شاهد نداشته باشی این امر جایز نیست. اگر بار دیگر مرتکب چنین عملی شد باز او را منع میکند و به شدت او را بازمیدارد و بر سر او فریاد میکشد، ولی در
تعزیر او عجله نمیکند، مبادا که به حکم قضیّه جاهل باشد. اگر برای بار سوم چنین عملی را تکرار کرد تادیب یا تعزیر مناسب او را اعمال میکند؛ بدین صورت که به وضعیت جسمانی او دقت میکند: اگر قوی بود و جز با تعزیر جلوگیری از او امکان نداشت تعزیرش مینماید و اگر ضعیف بود و طاقت کتک را نداشت او را با حبس نه با کتک تادیب مینماید. و اگر مصلحت دید که او را اصلا مجازات نکند، به همانگونه عمل میکند.
به همین گونه است اگر در برابر قاضی درشتی کند و با گستاخی سخن گوید؛ مثلا بگوید: تو دربارۀ من به ناحق حکم کردهای، در این صورت هم او را نهی میکند و اگر تکرار کرد مانع او میشود و اگر بازهم تکرار نماید، مستحقّ تعزیر به زدن یا حبس میشود و یا میتواند ببخشد. تشخیص هر یک از این موارد به عهدۀ قاضی است و آن چه را مصلحت اقتضا میکند برخواهد گزید و انجام خواهد داد.
هرگاه دو نفر نزد قاضی حاضر شدند که یکی از دیگری بزرگتر بود و معلوم شد که یکی از آنان لجاجت و بیاعتنایی میکند و میخواهد که دیگری را بیازارد؛ مثلا فردی طرف مقابلش را به نزد قاضی فراخواند و محاکمۀ او را خواستار شد و چون سوگند متوجه او شود و بخواهد سوگند یاد کند به یک باره سخن او را قطع کرده بگوید: من علیه او شاهد دارم. وقتی برای اوّلین بار چنین عملی را انجام داد، قاضی او را از این عمل نهی کرده جلو او را میگیرد و به او تفهیم میکند، این عمل، اگر شاهد و
بینه نداری، جایز نیست. اگر بار دیگر دست به چنین کاری زد، او را با شدت و غلظت نهی میکند و بر او فریاد میکشد، ولی در تعزیر او عجله به خرج نمیدهد، مبادا که به این حکم جاهل بوده باشد. پس اگر برای بار سوم دست به چنین کاری زد، قاضی او را به تادیب و تعزیر شایستهاش محکوم میکند: اگر قوی بود آن چنان که جز با تعزیر جلوگیری او امکان نداشت، تعزیرش میکند و اگر ضعیف بود و طاقت و تحمل زدن را نداشت او را با
حبس نه با زدن، تادیب میکند و اگر هم قاضی مصلحت را در مجازات نکردن او دید، از آن چشم میپوشد.
علّامه حلّی: قاضی کسی را که در مجلس قضاوت به او اسائۀ ادب کرده است تعزیر نمیکند، مگر بعد از اینکه با زبان و ممانعت از این کار، منع و نهیاش کرده باشد.
شیخ محمدحسن نجفی: اگر به طرف مقابل یا قاضی یا دیگری اسائۀ ادب کند، یا لجاجت و
عناد نشان دهد؛ مثل اینکه از طرف مقابل مطالبۀ سوگند کند سپس سخن او را بریده و بگوید: من شاهد دارم و او را حاضر خواهم کرد و باز به سخن اوّل خود بازگردد و با اعمالی از این قبیل به آزار و اذیت دست بزند، قاضی با رفق و مدارا، آداب و روش مناسب رفتار در چنین موقعیتی را برای او توضیح میدهد و اشکالات آن چه را او مرتکب شده بیان مینماید، بلکه در
مسالک الافهام آمده است: اگر نپذیرفت با شدّت و غلظت با او برخورد میشود، پس اگر بازهم فایدهای نکرد، تادیب او به مقتضای اجتهادش، از قبیل
توبیخ، سخن درشت و امثال آن جایز خواهد بود. خدا آگاه است.
۱.
ماوردی: در لجاجت: پس اگر با نهی و منع در مرتبۀ دوم بازهم خودداری نکرد و برای بار سوم دست به لجاجت زد، جایز است که به عنوان تعزیر و تادیب به جای سخنان بازدارنده، به ضرب و حبس متوسل بشود. قاضی در چنین مواردی- بر حسب میزان لجاجت و موقعیت و منزلت او- اجتهاد و وی را به صورت مناسب تعزیر میکند و اگر عناد او موجب جلوگیری از حقّی و خروج از واجبی باشد و او سکوت نماید، او را به
زندان میافکند. پس اگر در عناد او هر دو امر حاصل شود جایز است که در تعزیر او هم ضرب و هم حبس با هم در نظر گرفته شود. زمانی بین
زبیر و یک نفر انصاری دربارۀ آبیاری زمین اختلافی درگرفت. دعوا را نزد
پیامبر اکرم مطرح کردند. پس از اینکه پیامبر علیه انصاری و به نفع زبیر حکم صادر کرد، انصاری گفت: او پسر عمۀ توست. پیامبر به زبیر فرمود: آب را بر زمین جاری ساز و جلو آن را ببند تا به پایۀ دیوارها برسد.
این کلام پیامبر اکرم تعزیر او بود و در همین باب بود که آیۀ شریفۀ: فَلٰا وَ رَبِّکَ لٰا یُؤْمِنُونَ حَتّٰی یُحَکِّمُوکَ فِیمٰا شَجَرَ بَیْنَهُمْ …
ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که
ایمان نمیآورند، مگر آن که تو را در مورد آن چه میان آنان مایۀ اختلاف است داور گردانند …
نظر نگارنده: هیچیک از مفسران امامیه نزول آیۀ شریفه را در این مورد ذکر نکردهاند، مگر
امین الاسلام طبرسی که با لحنی مشعر بر ضعف این قول، آن را ذکر میکند. به علاوه نقل او با آنچه ماوردی آورده است متفاوت است؛ چرا که در آن آمده است: پس پیامبر به زبیر فرمود: زمین خود را آبیاری کن و بعد آب را برای همسایهات جاری ساز. انصاری عصبانی شد و گفت: ای پیامبر خدا! اگر همسایه پسر عمهات هم میبود، چنین حکم میکردی. رنگ رخسار پیامبر اکرم (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) دگرگون شد و به زبیر فرمود: ای زبیر! زمینت را آبیاری کن و جلو آب را ببند تا به دیوارها برسد و حقّ خود را کاملا استیفا کن. بعد آب را به سوی همسایهات جاری ساز.
۲.
ابن قدامه: قاضی میتواند در صورتی که یکی از طرفین دعوا سرپیچی و سرکشی کند، بر سر او فریاد بکشد و با سخنان درشت و تند او را توبیخ کند و اگر مستحقّ تعزیر باشد او را به هر نحو که مصلحت بداند تادیب یا حبس کند. اگر به او
افترا بزند؛ مثلا بگوید: تو به ناحق علیه من حکم کردی، یا بگوید:
رشوه گرفتهای؛ قاضی میتواند او را تادیب کند و نیز میتواند وی را ببخشد.
• طبسی، نجمالدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۴۵۷-۴۶۱.