• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حارث بن سعید حمدانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حارث بن سعید حمدانی (۳۲۰-۳۵۷ق) فردی شاعر، ادیب، بخشنده و رئیس نظامیان دولت حمدانی در قرن چهارم هجری قمری بود. وی با وجود شهرت ادبی و نظامی و زندگی پرفراز و نشیب سیاسی، عمری بسیار کوتاه داشت و در سن ۳۷ سالگی کشته شد.



ابوفراس حارث بن سعید بن حمدان حمدانی تغلبی عدوی، وی در سال ۳۲۰ یا ۳۲۱ هجری در شهر مَنْبِج بین فرات و حلب به دنیا آمد. و در همان جا که اقطاع او بود، زندگی می‌کرد. فردی شاعر، ادیب، بخشنده و رئیس نظامیان دولت حمدانی بود.
نسب او به جدش حمدان، مؤسس سلسله حمدانی می‌رسد. وی پسرعمو و همچنین برادر همسر سیف الدوله بود و به دلیل فصاحت ادبی و مهارت نظامی اش مورد توجه بسیار او بود و وی را بسیار احترام و اکرام می‌کرده و بر اقوام دیگرش برتری می‌داد؛ چنان که در بسیاری از نبردها وی را با خود می‌برد و در بسیاری از کارها و امور، وی را جانشین و امین خود قرار می‌داد.


وی در ادبیات، فضل و کرامت، نجابت و بزرگی، فصاحت و مهارت و شجاعت نظامی در آن زمان بی مانند بود. اشعارش مضامین عالی و خودش طبعی روان داشت و به واسطه زیبایی و متانت، معروف بود. پیش از وی در میان شاعران فقط اشعار عبداللّه بن معتز، چنین صفات و ویژگی‌هایی داشت؛ ولی او نزد اهل فن، تواناتر و زبردست تر از ابن معتز شناخته شده است؛ تا جایی که صاحب بن عباد می‌گوید شعر با امرءالقیس آغاز شد و با ابوفراس پایان یافت.
مهارت وی در شعر و ادبیات آن زمان به حدی بود که کسی از هم عصرانش را یارای برابری و رقابت با او نبود. و فقط جعفر بن محمد بن ورقا شیبانی از شاعران بزرگ معاصر ابوفراس با وی مکاتبه و مراوده داشت.
در بخشندگی و سخاوت وی آورده‌اند که زمانی وارد بغداد شد و در ضمن اینکه قصیده‌ای می‌خواند، پانصد درهم و حتی بیشتر را میان نظامیان تقسیم کرد و از در دیگر خارج شد.
ابوفراس در جنگ‌های سیف الدوله با دولت روم، دو بار به اسارت درآمد؛ نخست در سال ۳۴۸ ه و بار دوم در سال ۳۵۱ هجری در حَمله رومیان به شهر منبج به اسارت درآمد و درحالی که زخمی شده بود، ابتدا به خرشنه و سپس به قسطنطنیه انتقال یافت و تا سال ۳۵۵ هجری (چهار سال) در اسارت رومیان بود.
وی در دوران اسارت خود، اشعار و قصاید بسیاری سرود که همه آنها در دیوانش موجود است. ابوفراس در تمام مدت اسارتش با سیف الدوله مکاتبه داشت و اینان از طریق نامه، اشعاری را برای یکدیگر می‌فرستادند. سرانجام سیف الدوله با دادن فدیه وی را آزاد کرد.
سیف الدوله پس از آزادکردن وی، اموال و ثروت بسیاری به او بخشید و این بار افزون بر حکومت منبج که پیش تر در دست او بود، حکومت حران، حمص و حلب را نیز به او واگذار کرد.


وی صاحب دیوان شعر و قصایدی چند به نام‌های البرده در موضوع فخر و سربلندی، رائیه، لامیة و میمیه در مظلومیت اهل بیت (علیهم‌السّلام) و مظالم بنی عباس معروف به الشافیه است، که المذهبه نیز نامیده شده است.
[۱۵] گروهی از نویسندگان، موسوعة مؤلفی الامامیه، ج۱، ص۴۴۸.

الرومیات نیز که اثر جداگانه دانسته شد، به احتمال بسیار، نامی برای مجموعه قصاید اوست که آنها را در زمان اسارتش در روم سروده است.
آثار ابوفراس پس از خودش مورد توجه قرار گرفت؛ چنان که بر بسیاری از آنها شرح‌هایی نوشته شد؛ از جمله سیدحسن بن محمد بن حسین حسینی، احمد بن احمد بن علی ماجدی، ابوالمکارم محمد بن عبدالملک حلبی و شیخ محمد بن احمد بر قصیده میمیه وی شرح‌هایی نوشته و آن را شرح الشافیة ابن فراس فی مناقب آل الرسول و مثالب بنی عباس نامیده است.
بر دیوان اشعار وی نیز سید محمد بن امیر حاج حسینی، ابن خالویه شیعی، عبداللطیف بن بهاءالدین شامی و سیدمحسن امین شرح‌هایی نوشته‌اند. محمد جنبیهی نیز قصیده الشافیه را مخمس کرده و آن را ائتلاف المعانی و المبانی فی تخمیس قصیدة ابی فراس نامیده است. ابراهیم بن یحیی مخزومی عاملی طیبی نیز قصاید میمیه، لامیه و رائیه وی را مخمس کرده است.
سیدمحسن امین افزون بر شرح‌هایی که بر آثار ابوفراس دارد، کتابی به نام حیاة ابی فراس درباره زندگانی وی به رشته تحریر درآورده که در سال ۱۳۶۰ هجری در دمشق به چاپ رسیده است.
[۲۲] گروهی از نویسندگان، موسوعة مؤلفی الامامیه، ج۱، ص۴۴۸.
در سال ۱۳۲۹ هجری وقتی کتاب ادب الندیم اثر ابوالفتح محمود بن محمد بن حسن معروف به کشاجم (م. ۳۵۰ق) برای بار دوم در اسکندریه به چاپ رسید، ناشر، اشعاری از قصاید ابوفراس را نیز همراه آن منتشر کرد.
[۲۴] امین، سید محسن، مستدرکات اعیان الشیعه، ج۲، ص۳۲۱.



وی با وجود شهرت ادبی و نظامی و زندگی پرفراز و نشیب سیاسی، عمری بسیار کوتاه داشت و در سن ۳۷سالگی کشته شد. درباره چگونگی درگذشت وی اختلاف است.
حوادث سیاسی و نظامی پس از سیف الدوله بر سر به دست گرفتن حکومت سرزمین‌های واگذارشده به وی، علت کشته شدن اوست؛ اما اقوال قدری متفاوت است.
ابن خالویه از معاصران وی در دستگاه سیف الدوله معتقد است وی پس از درگذشت سیف الدوله برای به دست گرفتن اختیارات حمص که پیش تر به او واگذار شده بود، رهسپار آنجا شد؛ ولی ازآنجاکه ابوالمعالی جانشین سیف الدوله شده بود، با این امر مخالفت کرد و پس از رسیدن این خبر، همراه غلام پدرش قرغویه، به جنگ وی رفت و در نبردی که میان آنان در مکانی به نام «صدد» روی داد، ابوفراس پیش از رسیدن به حمص کشته شد. ذهبی نیز بر این باور است.
وی زمانی که برای به دست گرفتن حکومت حلب می‌رفت، کشته شد؛ اما ثابت بن سنان صابی (م. ۳۶۵ق) که وی نیز معاصر او بوده، معتقد است وی در حمص حضور داشته و ابوالمعالی، قرغویه را برای آوردن او به پایتخت فرستاد. قرغویه در نبردی که میان آنان رخ داد، بدون اطلاع ابوالمعالی، او را کشت و سر از تنش جدا کرد. گفته شده مادر ابوالمعالی پس از شنیدن خبر کشته شدن برادر، چندان بر صورت خود زد که چشمانش بیرون آمد.
ابن خلکان معتقد است وی در میدان نبرد کشته نشده؛ بلکه در همان جنگی که در سال ۳۵۷ هجری میان وی و قرغویه در گرفت، زخمی شد و مدتی بعد بر اثر همین جراحت از دنیا رفت. وی در اثبات این ادعای خود، اظهار می‌دارد که وی مدتی پس از اسارت، زمانی که مرگش نزدیک شده بود، ضمن اشعاری خطاب به فرزندش، وی را از گریه و زاری بر خود بر حذر داشته است.(دیگر منابع:
[۴۰] امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۷۳.
[۴۱] امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۸۵.



۱. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۵، ص۲۰۶-۲۰۵.    
۲. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۱، ص۲۰۲.    
۳. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۱۹۶.    
۴. ابن اثیر، علی بن محمد، اللباب فی مختصر الانساب، ج۱، ص۳۸۶.    
۵. ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمه الدهر، ج۱، ص۵۷.    
۶. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۵۸-۵۹.    
۷. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۱، ص۲۰۱.    
۸. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۶۸.    
۹. قمی، عباس، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.    
۱۰. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۶۲-۵۹.    
۱۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۱۵۵.    
۱۲. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۱۹۶-۱۹۷.    
۱۳. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۶۱-۵۹.    
۱۴. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۱، ص۷۷۳.    
۱۵. گروهی از نویسندگان، موسوعة مؤلفی الامامیه، ج۱، ص۴۴۸.
۱۶. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱۳، ص۱۲.    
۱۷. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱۱، ص۳۰۶.    
۱۸. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱۳، ص۳۱۴.    
۱۹. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۲، ص۲۱۷.    
۲۰. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیه، ج۲، ص۱۶۳۷.    
۲۱. کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، ج۹، ص۱۶۱.    
۲۲. گروهی از نویسندگان، موسوعة مؤلفی الامامیه، ج۱، ص۴۴۸.
۲۳. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱، ص۳۸۸.    
۲۴. امین، سید محسن، مستدرکات اعیان الشیعه، ج۲، ص۳۲۱.
۲۵. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۱۹۷-۱۹۶.    
۲۶. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۱، ص۲۰۲،.    
۲۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۲۶.    
۲۸. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۱۹۷-۱۹۶.    
۲۹. ابن عماد حنبلی، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۴، ص۳۰۱.    
۳۰. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۲۱.    
۳۱. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلما، ص۱۴۹.    
۳۲. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۶۴.    
۳۳. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۱۹، ص۵۱ -۵۲.    
۳۴. ابن قتیبه دینوری، احمد ین داوود، اخبار الطوال، ص۶۹.    
۳۵. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۴۷۷.    
۳۶. ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب، ص۱۵۳.    
۳۷. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل، ج۲، ص۵۹.    
۳۸. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل، ج۲، ص۲۷۱.    
۳۹. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل، ج۲، ص۳۵۷.    
۴۰. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۷۳.
۴۱. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۸۵.
۴۲. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۳۰۷.    
۴۳. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۵، ص۱۳۶.    
۴۴. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۹۰.    
۴۵. خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۷۱.    
۴۶. کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین ۳، ص۱۷۵.    



• پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلامی، برگرفته از مقاله «حارث حمدانی»، ج۲، ص۱۶۰.






جعبه ابزار