جینیسم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جاینی، آیین (جیْن)، یکی از مذاهب مهم هندی که پیروان آن در طول تاریخ سیاسی، اجتماعی و اعتقادی خود ارتباط مستمری با
مسلمانان هند داشتهاند.
مؤسس آیین جاینی،
مهاویره (۵۹۹ ـ ۵۲۱ ق م) بوده و زهدورزی، خشونت نکردن، و آزار نرساندن به جانوران از اصول آن است.
تحول عمدهای که از همان آغاز در این کیش رخ داد، انشعاب آن به دو شاخه دیگمبره (آسمان جامگان = برهنگان) و شوتمبره (= سپیدجامگان) بود.
آیین جاینی خارج از
هند پیروانی نیافت، از این رو
مسلمانان با پیروان این کیش فقط در همان سرزمین مواجه شدند.
بنا بر اسناد و مدارک، این آیین مقارن ظهور
اسلام بیشتر در
دکن و
گجرات رواج داشت. شایان توجه است که آیین جاینی رایج در دکن،
مذهب دیگمبره بوده است.
در اواخر سده دوم سلسله پادشاهان
راشترکوت در دکن به
قدرت رسیدند و یکی از نخستین پادشاهان این سلسله به آیین جاینی در آمد که این امر موجب تشدید کشمکش میان ایشان و فرمانروایان
هندو شد. راشترکوتها با مسلمانان مناسبات خوبی داشتند.
آیین جاینی، و در کنار آن هنرهای گوناگون، تحت حمایت این سلسله پیشرفت فراوانی کردند.
این سلسله در قرن چهارم قدرت را از دست داد.
حدود دو قرن بعد، در طی سده ششم و هفتم، در منطقه گجرات نیز پادشاهی به نام سیدراجا در پنجاه سال حکمرانیش از جاینیها حمایت میکرد و معابد معروف جاینی را در
سیدپور بنا کرد که بعداً یکی از حکام
مسلمان آنها را به
مسجد تبدیل نمود.
در نوشته های نویسندگان و مورخان مسلمان از جاینیها با عناوین سیورها یا سیورهها،
«
کافران »، «ملاحده» یا «
بت پرستان » یاد شده است.
در گزارشی درباره نخستین اسلام آوردن جاینیها آمده است که یکی از پیشوایان بزرگ جاینی به نام هماچاریا، بر اثر تبلیغ یکی از داعیان اسماعیلی به نام عبداللّه، که در حدود سال ۴۶۰ از یمن به گجرات آمده بود، به اسلام گروید.
شاید بُهرههای جاینی، یعنی اسماعیلیان گجرات که امروزه از وجودشان اطلاع چندان دقیقی نداریم،
بازماندگان همان نسل از جاینیهای گجرات باشند.
در گزارش دیگری هم گفته شده که در ۷۰۳ مبلّغی مسلمان به نام پیر مهابیر خامدایت وارد دکن شد و توانست عدهای از جاینیهای آن سامان را به اسلام در آورد.
بدین ترتیب، هیچ گونه اجبار و ایذایی موجب مسلمان شدن جاینیها نشده است، حتی بنا بر گزارشها، محمدبن تُغلُق (حک: ۷۲۵ـ۷۵۲) بزرگان جاینی را با تکریم و احترام پذیرا میشد.
با این همه، در دوره محمد بابر (حک: ۹۳۲ـ۹۳۷)، بنیانگذار سلسله مغولان یا تیموریان هند، چنین برخوردی نشد و به فرمان او بتهای جاینی را در اوروه، واقع در نزدیکی
گوالیار ، در هم شکستند.
با به قدرت رسیدن اکبرشاه (حک: ۹۶۳ـ۱۰۱۴) و اعلام «دین الاهی» ، جاینیها هم به سان پیروان دیگر ادیان مشمول عنایت پادشاه شدند.
در «عبادتخانه» اکبر،
سَدوهای (عالمان دین) جاینی در کنار علمای مسلمان،
پاندیتهای هندو،
موبدان زردشتی و
دانشمندان یسوعی مینشستند و درباره امور دینی با آنان به بحث و گفتگو میپرداختند.
اکبرشاه دانشمندان جاینی بسیاری را به دربار آورده بود.
یکی از آنان مان سینگ نام داشت که بعدها مشکلاتی برای جهانگیر پدید آورد.
گفته شده که حتی شکل گیری عقیده اکبر به «دین الاهی» تا حدودی تحت تأثیر جاینیها بوده است.
دست کم دو مورد از مقررات «دین الاهی» را میتوان ملهم از باورهای جاینی دانست یکی قبح خوردن
گوشت حیوانات و دیگری تشویق به گیاهخواری.
هنگامی که اکبر به غیر مسلمانان اجازه ساخت
پرستشگاه داد، جاینیها با خرج مبالغی هنگفت معابدی بسیار باشکوه در برخی شهرها ساختند.
جهانگیر که به سال ۱۰۱۴ جانشین پدرش شد، اکثر فرمانهای او را تأیید کرد اما با گذشت زمان راهی غیر از راه پدرش در پیش گرفت.
در سفری که در سال دوازدهم سلطنتش به گجرات کرد، فرمان داد که جاینیها از قلمرو فرمانرواییش اخراج شوند: «سیوره گروهی است از ملاحدة هنود...انواع فساد و بی باکی از آنها به وقوع میآید. بنابراین حکم به اخراج سیورها فرمودم...».
جهانگیر صدور این
حکم را
معلول «فساد و بی باکی» و عدم رعایت جانب «حیا و ناموس»
ــ که شاید، منظور همان برهنگی جاینیها باشد ــ برشمرده، اما برخی محققان انگیزه او را سیاسی دانستهاند و معتقدند چون مان سینگ جاینی پیشتر با حاکم شورشی گجرات سخنی همدلانه گفته بود، جهانگیر هم به نوعی میخواست از او و جاینیها
انتقام بگیرد.
البته، بنا به قولی، جهانگیر پس از مدتی از اجرای حکم صرف نظر کرد.
با این همه، میراث فکری و عقیدتی بر جای مانده از دوران اکبرشاه در زمان نوهاش،
شاه جهان (حک: ۱۰۳۷ـ ۱۰۶۸)، هنوز در میان عدهای از علمای مسلمان پابرجا بود.
چنانکه عده ای از کبار فقهای روزگار، مانند
ملاعبدالحکیم ، با استناد به
فقه اسلامی بر شاهزاده
اورنگ زیب خرده میگرفتند و میگفتند که نمیتوان مسجدی را با اموال و مصالح
معبد دیگر بنا کرد و کار شاهزاده در تبدیل معبد جاینیها به
مسجد را نامشروع میدانستند.
در نوع برخورد مسلمانان و حکام مسلمان با ادیان و مذاهب هند فراز و نشیبهای فراوانی وجود داشته است.
چنانکه در اوایل پادشاهی اکبر نیز بتهای جاینیها را در گجرات میشکستند و حتی بعداً که اکبر با صدور «فرمان» از حاکم گجرات خواست تا از معابد جاینی صیانت به عمل آورد، باز یکی از صاحب منصبان مغول بتهایی از معابد جاینیها به گرو ستاند و تا مبلغی پول از ایشان نگرفت آنها را پس نداد، البته این باج خواهی فقط محدود به گروسِتانی بتهای جاینی نمیشد بلکه همان گونه که در گزارش سیاحی پرتغالی در اوایل سده دهم/ شانزدهم ذکر شده است، عده ای از مسلمانان چون میدیدند که جاینیها برای جان حیوانات
حرمت ویژهای قائلاند در برابر دیدگان ایشان تهدید میکردند که قصد دارند جانورانی را که شکار کردهاند بکشند و با گرفتن مبلغی پول از جاینیها دست از کشتن جانوران برمیداشتند.
از چنین شواهد و نشانههایی برمیآید که در اوان سیطره مسلمانان بر هند، وضع اقتصادی جاینیها یا دست کم عدهای از ایشان، مناسب بوده است؛ تا آنجا که متمولان جاینی احمدآباد از چنان امکاناتی برخوردار بودند که توانستند پنج و نیم لِکْهْ (۰۰۰، ۵۵۰) روپیه به اورنگ زیب (۱۰۶۸ـ ۱۱۱۸)، در زمان جدالش بر سر قدرت، وام دهند و او توانست برادران خود را مغلوب سازد و بر تخت شاهی بنشیند.
همین قدرت مالی و خصلت پول
قرض دادن جاینیها عامل تسامح عدهای از مسلمانان در برابر ایشان شمرده شده است.
بی گمان، وجود این تسامح ــ که گاه مطمئناً انگیزههایی فراتر از مسائل مالی و مادّی داشته ــ از عوامل بقا و دوام آیین جاینی در هند بوده است.
البته، عامل دیگری را نیز میتوان برای این امر برشمرد و آن اینکه آیین جاینی، حتی در شکل رسمیش، مردم عامی و غیر روحانی را نیز مورد توجه قرار میداد و بنابراین توانست در هند به بقای خود ادامه دهد، اما آیین
بودا که فقط به
راهبان و خواص عنایت میکرد، با آمدن اسلام از هند رخت بر بست.
درباره تأثیر جاینیها در جهان اسلام میتوان به دو جنبه اشاره کرد:
نخست، ارتباط معماری جاینی با معماری اسلامی هند است.
مسلمانان در
دهلی ، معابد جاینی، با ردیفهای ستونهایشان، را جای مناسبی برای بنای مساجد دیدند.
آنان
پرستشگاه و تمثالهای جاینی را از وسط بناها برمی داشتند و با افزودن دیوارهایی در سمت غرب و در جهت قبله، محرابهایی در آنها تعبیه میکردند.
جنبه دوم به نظریه
جزء لایتجزا یا جوهر فرد مربوط میشود که نظریهای
کلامی است.
در مورد خاستگاه این مفهوم آرای گوناگونی اظهار شده است.
محققان تا اواسط سده بیستم میلادی غالباً بر این عقیده بودند که این نظریه نه از
یونان بلکه از هند اقتباس شده است، از جمله پینس
خاستگاه اصلی آن را برخی مذاهب هندویی و بودایی و نیز آیین جاینی معرفی میکرد.
نظریه جاینی درباره طبیعت مادّه، همانند بعضی دیگر از مکاتب فکری هندی، مبتنی بر ترکیب آن از اجزای تقسیم ناپذیر است، اما اینکه نظریه جزء لایتجزا در کلام اسلامی، ریشهای هندی، و از جمله جاینی، داشته باشد، کماکان محل بحث و مناقشه است.
(۱) تامس واکر آرنولد، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۲) شلومو پینس، مذهب الذّرّة عندالمسلمین و علاقته بمذاهب الیونان و الهنود، نقله عن الالمانیة محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۵/۱۹۴۶.
(۳) جهانگیر، امپراطور هند، جهانگیرنامه (یا) توزک جهانگیری، چاپ محمدهاشم، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۴) فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۵) عزیزاحمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۶) ابوالفضل بن مبارک علّامی، اکبرنامه، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۷۲ ش؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جاینی»، شماره۴۴۴۸.