جُزْءٌ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جُزْءٌ:
(وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً ) جُزْءٌ: در اصل به معنى «بخش يا قسمتى از چيزى» و يا «بخش كردن و جداجدا كردن چيزى» است.
به موردی از کاربرد
جُزْءٌ در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً اِنَّ الْاِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ) (آنها براى او از ميان بندگانش جزئى قرار دادند و ملائكه را دختران خدا خواندند؛ انسان ناسپاسى آشكار است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: مراد از جزء فرزند است، و چون ولادت عبارت است از جدا شدن جزئى از
انسان پس فرزند جزئى از پدر است، كه از او جدا شده و به صورت خود درآمده است.
منظور از اينكه از فرزند تعبير به جزء كرده اين است كه به محال بودن گفتار
مشرکین اشاره كند، و بفرمايد: اشتقاق و جدا شدن چيزى از چيز ديگر به هر قسم كه تصور شود وقتى ممكن است كه آن چيز اولى مركب از اجزايى باشد تا يک جزء آن جدا گردد، و
خدای سبحان جزء ندارد، بلكه از هر جهت واحد است.
با اين بيان روشن گرديد كه كلمه عباده بيانى است براى كلمه جزءا. اشكالى نيست در اين كه بيان مقدم بر مبين شده و همچنين اشكالى نيست در اين كه بيان به صورت جمع آمده و مبين به صورت مفرد آمده است.
آيه مورد بحث درباره
عقیده خرافى بتپرستان سخن مىگويد كه
فرشتگان را دختران خدا و معبودان خود مىپنداشتند،
خرافه زشتى كه در ميان بسيارى از آنان رواج داشت.
تعبير به «جزء» در آيه مورد بحث، هم بيانگر اين است كه آنها فرشتگان را فرزندان خدا مىشمردند زيرا هميشه فرزند جزئى از وجود پدر و مادر است كه به صورت نطفه از آنها جدا مىشود و با هم تركيب مىگردد و هستهبندى فرزند از آن آغاز مىشود.
نيز بيانكننده پذيرش عبوديت آنهاست، چرا كه فرشتگان را جزئى از معبودان در مقابل خداوند تصور مىكردند.
اين تعبير در ضمن يک استدلال روشن بر بطلان
اعتقاد خرافى مشركان است، زيرا اگر فرشتگان فرزندان خدا باشند لازمهاش اين است كه
خداوند جزء داشته باشد، و نتيجه آن تركيب ذات پاک خداست، در حالى كه دلايل عقلى و نقلى گواه بر بساطت و احديت وجود اوست، چرا كه جزء مخصوص به موجودات امكانيّه است.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «جُزْءٌ»، ص۳۶۶.