جَریرِ بْنِ عَبْدُاللّهِ بَجَلی (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَریر (بر وزن شریر) یکی از
مفردات نهج البلاغه، نام شخصی بهنام
جریر بن عبدالله بجلی است.
حضرت علی (علیهالسلام) او را به نمایندگی از طرف خود به
شام نزد
معاویه برای دعوت از او به
بیعت فرستاد، لکن او به معاویه پیوست و امام (علیهالسلام) در بیانی نسبت به او، از این واژه استفاده نموده است.
جَریر (بر وزن شریر)
نام یکی از اصحاب امام (علیهالسلام) است که در جریان رفتن او به شام و دعوت معاویه به بیعت با آن حضرت، به لشکر معاویه پیوست.
دو مورد که در
نهج البلاغه استفاده شده به شرح ذیل میباشد:
امام (صلواتاللهعلیه) در جریان فرستادن
جریر بن عبدالله بجلی از جانب خود به شام و دعوت نمودن از معاویه به بیعت، و انتظار از آوردن پاسخ از جانب نمایندهی خود نسبت به
بیعت معاویه، بعضی از یاران به آن حضرت (علیهالسلام) خبر رساندند که صلاح در این است که به
جنگ اهل شام آماده شود، امام (علیهالسلام) در پاسخ آنان فرمود:
«اِنَّ اسْتَعْدَادی لِحَرْبِ اَهْلِ الشَّامِ وَ جِرِیرٌ عِنْدَهُمْ، اِغْلاَقٌ لِلشَّامِ، وَ صَرْفٌ لاَِهْلِهِ عَنْ خَیْر اِنْ اَرادوهُ، وَلکِنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَریر وَقْتاً لاَ یُقیمُ بَعْدَهُ اِلاَّ مَخْدُوعاً اَوْ عَاصِیاً، وَ الرَّاْیُ مَعَ الاَْنَاةِ، فَاَرْوِدُوا، وَلاَ اَکْرَهُ لَکُمُ الاْعْدَادَ»؛
«فعلا
جریر در شام است و میخواهد ببیند که آیا معاویه و اهل شام حاضر به بیعت هستند یا نه! آماده شدن و لشکرکشی در این حال به حکم بستن راه اهل شام از خیر (بیعت) است اگر بخواهند. ولی برای
جریر وقتی را معیّن کردهام که تا آن زمان اگر بیعت نکنند و
جریر در میان آنها بماند، یا فریفته شده و یا از من نافرمانی کرده است. رای من فعلا مهلت و انتظار است؛ مدارا و تحمّل کنید. با وجود این، آماده شدن و جمع سلاح را ناخوش نمیدارم».
واژه «ارودوا» به معنای
مدارا و رفق است.
مطابق گزارشهای رسیده، وی به معاویه پیوست و امیرالمؤمنین (صلواتاللهعلیه) خانه او را در
کوفه خراب کرد. او در سال رحلت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
اسلام پیوست. دارای
مسجدی در کوفه بود که از به یکی از مساجد ملعونه یاد شده است.(معجم رجال الحدیث) همچنین وی در شمار مبغوضین آن حضرت (علیهالسلام) است و گفته شده که او در آخر عمر دیوانه شد. ابن اثیر وفات او را در سال
۵۱ق، به قولی و در
۵۴ق، نقل کرده است.(تحفة الاحباب).
این واژه دو بار در «نهج البلاغه» آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «اجترار»، ص۲۱۲-۲۱۱.