جَدِیدٍ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَدِيدٍ:
(وَ إِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ) جَدِيدٍ: بر وزن حديد، در اصل به معنى «بريده شده و مقطوع» است.
چنانكه «
راغب» در
مفردات مىگويد، ثوب
جديد، يعنى پارچه و جامهاى كه بريده شده است و سپس به هر چيزى كه نو و تازه باشد گفته شده است.
«جديد» (تازه) با واژۀ «خلق» (كهنه) در برابر هم قرار گرفته، براى آن است كه مقصود از
«جديد» زمان نزديک بريدن جامه و لباس است و به همين مناسبت، شب و روز را نيز «
جديدان» گفتهاند.
به موردی از کاربرد
جَدِيدٍ در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ إِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ وَ أُوْلَئِكَ الأَغْلاَلُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدونَ) (و اگر ازچيزى در شگفتى فرو مىروى، عجيب گفتار آنهاست كه مىگويند: «آيا هنگامى كه ما خاک شديم، بار ديگر زنده مىشويم و به خلقت
جديدى باز مىگرديم؟!» آنها كسانى هستند كه به
پروردگارشان کافر شدهاند؛ و غل و زنجيرها در گردنشان است؛ و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
خداوند متعال در افتتاح كلام خود به حقيقت معارف دينى كه در كتاب خود بر پيغمبرش نازل كرده اشاره فرمود و چنين فهماند كه آيات تكوينى نيز به آنها رهبرى مىكند، و اصول آن معارف عبارت بود از:
توحید و رسالت و معاد، آن گاه داستان دلالت و رهبرى آيات تكوينى را تفصيل داده و از حجتهاى سهگانهاى كه در اين باره اقامه نمود توحيد ربوبيت و معاد را به طور صريح نتيجه گرفت، كه مساله حقيت رسالت، و كتاب نازل شده كه معجزه و آيت آن است نيز از لوازم آن دو نتيجه بود.
بعد از اينكه اين اصل را (نخست به اشاره و سپس به تصريح) نتيجه گرفت و زمينه براى ذكر شبهات كفار در باره اين اصول سهگانه فراهم شد اينک در آيه مورد بحث به شبهه ايشان در امر معاد، و در آيات بعد به شبهات و گفتههاى آنان در باره رسالت و توحيد اشاره مىفرمايد.
شبهه ايشان در امر معاد اين است كه گفتهاند:
(أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ) خداى متعالى اين شبهه را به عنوان اينكه سخنى شگفتآور و سزاوار تعجب است ذكر فرموده، چون بطلان و فساد گفتارشان آن قدر واضح بود كه هيچ انسان سليم العقلى ترديد در آن را جايز نمىداند، و با اين حال اگر انسانى بدان قائل شود از مصاديق عجب خواهد بود، و لذا فرمود:
(وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ ....)و معناى جمله به طورى كه حذف متعلق تعجب بدان ارشاد مىكند اين است كه: اگر از تو احيانا تعجبى سر بزند- كه حتما هم سرمىزند، چون هيچ انسانى خالى از تعجب نيست- پس اين كلام ايشان تعجبآور است و لزوما بايد از آن شگفتى كنى، و اين تركيب (يعنى حذف متعلق تعجب) كنايه از وجوب تعجب از گفتار ايشان است چون بطلانش واضح است و هيچ خردمندى آن را نمىپسندد.
آيه مورد بحث به مسئله «
معاد» اشاره مىكند، زيرا اقوام جاهلى، مسئله آفرينش و حيات
جديد را بعد از مرگ محال مىپنداشتند و يكى از مشكلات
پیامبران در مقابل اقوام مشرک، اثبات مسئله «معاد جسمانى» بوده است.
مشركان، هميشه از اين موضوع تعجب مىكردند كه چگونه انسان بعد از خاک شدن بار ديگر به حيات و زندگى بازمىگردد و همين تعبيرى كه در آيه مورد بحث ملاحظه مىكنيم، با مختصر تفاوتى در هفت مورد ديگر از
آیات قرآن ديده مىشود. و به اين ترتيب مىبينيم كه اين اشكال از نظر آنها بسيار مهم بوده است كه همه جا روى آن تكيه مىكردند، ولى
قرآن مجید در عبارات بسيار كوتاهى، جواب قاطع به آنها مىدهد، مثلا: در آیه ۲۹
سوره اعراف با جمله :
(...کَمَا بَدَاَکُمْ تَعُودُونَ) (همانگونه که در آغاز شما را آفرید، بار دیگر در رستاخیز باز میگردید.)
كه چند كلمه بيشتر نيست به اين موضوع پاسخ دندانشكن مىدهد.
در جاى ديگر مىگويد:
(... وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ ...) «بازگشت شما حتى از آغاز سادهتر و آسانتر است.» چرا كه در آغاز هيچ نبوديد و اكنون استخوان پوسيده يا خاک شدهاى لااقل از شما موجود است.
و در بعضى از موارد دست مردم را مىگيرد و به مطالعه عظمت و قدرت خدا در آفرينش اين زمين و آسمان پهناور وامىدارد كه «آيا آنكس كه قدرت دارد اينهمه كرات و كهكشانها و ثوابت و سيارات را بيافريند قادر بر اعاده خلقت نيست؟!»
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «جَدِیدٍ»، ص۳۵۲.