جوع (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جوع:
(وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَ الْجُوعِ) جوع: در اصل از مادّه «
جوع» گرفته شده و به معنى «گرسنگى يا خالى بودن معده از طعام» است. (ضد «شبع: سيرى»)
اين حالت درباره هر جاندارى صادق است.
به موردی از کاربرد
جوع در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَ الأنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ) (به يقين همه شما را با امورى همچون ترس، گرسنگى و كاهش در مالها و جانها و
ميوهها آزمايش مىكنيم؛ و بشارت ده به صابران.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: بعد از آنكه در آيه قبل،
مؤمنان را امر فرمود تا از صبر و
نماز كمک بگيرند، و نيز نهى فرمود از اينكه كشتگان راه خدا را مرده بخوانند و آنان را زنده معرفى كرد، اينک در اين آيه علت آن امر و آن نهى را بيان میكند و توضيح میدهد كه چرا ايشان را به آن خطابها، مخاطب كرد.
و آن علت اين است كه به زودى ايشان را به بوته آزمايشى مىبرد كه رسيدنشان به معالى برايشان فراهم نمىشود و زندگى شرافتمندانهشان صافى نمىشود و به دين حنيف نمىرسند، مگر به آن آزمايش، و آن عبارت است از جنگ و قتل كه يگانه راه پيروزى در آن اين است كه خود را در اين دو قلعه محكم، يعنى صبر و نماز متحصن كنند و از اين دو نيرو مدد بگيرند، و علاوه بر آن دو نيرو، يک نيروى سوم هم داشته باشند و آن طرز فكر صحيح است كه هيچ قومى داراى اين فكر نشدند، مگر آنكه به هدفشان هر چه هم بلند بوده رسيدهاند و نهايت درجه كمال خود را يافتهاند، در جنگ، نيروى خارق العادهاى يافته و عرصه جنگ برايشان چون حجله عروس محبوب گشت و آن طرز فكر اين است: كه
ایمان داشته باشند به اينكه كشتگان ايشان مرده و نابود شده نيستند و هر كوششى كه با جان و مال خود میكنند، باطل و هدر نيست، اگر دشمن را بكشند، خود را به حياتى رساندهاند كه ديگر دشمن با
ظلم و جور خود بر آنان
حکومت نمىكند و اگر خود كشته شوند، به زندگى واقعى رسيدهاند و بار ظلم و جور بر آنان تحكم ندارد، پس در هر دو صورت موفق و پيروزند.
خدای تعالی در آيه مورد بحث به عموم شدائدى كه ممكن است
مسلمانان در راه مبارزه با باطل گرفتارش شوند، اشاره نموده و آن عبارت است از خوف و گرسنگى و نقص اموال و جانها، و اما كلمه
(ثمرات)، ظاهرا مراد به آن اولاد باشد، چون نقص فرزندان و كم شدن مردان و جوانان با جنگ مناسبتر است تا نقص
ميوههاى
درختان. اى بسا از
مفسرین كه گفته باشند: مراد به كلمه (ثمرات)،
ميوه درختان خرما است، و مراد به اموال، غير اين يک مال است، يعنى چهار پايان از شتر و گوسفند.
این آيه به مسئله آزمايش انسانها در برابر امورى همچون ترس، گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود
ميوهها اشاره مىكند، زيرا صفات درونى
انسان به تنهايى نمىتواند معيارى براى ثواب و عقاب باشد، مگر آن زمانى كه در لابلاى اعمال انسان خودنمايى كند، خداوند بندگان را مىآزمايد تا آنچه در درون دارند در عمل آشكار كنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و كيفر او شوند.
اگر آزمايش الهى نبود اين استعدادها شكوفا نمىشد و
درخت وجود انسان
ميوههاى اعمال بر شاخسارش نمايان نمىگشت.
قرآن مجيد به امتحان عمومى انسانها مىپردازد. (
سوره عنکبوت، آیه ۲)
و نمونههايى از امتحانات پيامبران را نيز بازگو مىكند.(
سوره بقره/ آیه ۱۲۴،
سوره نمل/ آیه ۴۰
) گرسنگى هم يكى از امتحانات الهى است كه در اين جا به آن اشاره شده است.
(وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ) (
خداوند براى آنان كه كفران نعمت مىكنند، مثلى زده است: سرزمينى كه امن و آرام بود؛ و همواره روزيش از هر جا مىرسيد؛ امّا نعمتهاى خدا را
ناسپاسی كردند؛ و خداوند بخاطر اعمالى كه انجام مىدادند، لباس
گرسنگی و
ترس را بر آنها پوشانيد)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كه جمع قلت نعمت است، براى اشاره به اصناف سهگانه نعمت، يعنى امنيت و اطمينان و آمدن رزق است و كلمه اذاقة: چشاندن استعاره براى رساندن كمى از عذاب است، و چشاندن گرسنگى و ترس مشعر بر اين است كه آن خدايى كه اين دو را مىچشاند قادر است بر دو چندان كردن و زياد كردن آن به حدى كه نتوان اندازهاى برايش تصور كرد، و چگونه قادر نباشد، و حال آنكه او خدايى است كه تمامى قدرتها به دست او است.
آن گاه لباس را به گرسنگى و ترس اضافه نموده فرمود: خدا چشانيد به آن قريه لباس ترس و گرسنگى را. و اين تعبير دلالت دارد بر احاطه همانطور كه لباس بر بدن احاطه دارد، و اشعار دارد بر اينكه اين مقدار اندک از گرسنگى و ترس كه خدا به آنان چشانيد از هر سو بر ايشان احاطه يافت و راه چاره را به رويشان بست، پس چه حالى خواهند داشت در وقتى كه خدا بيش از اين، آن را به ايشان بچشاند، زيرا خداى سبحان در قهر و غضبش نامتناهى است، هم چنان كه ايشان در ذلت و خوارى نامتناهيند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
خداوند گاهى براى ناسپاسان و كفرانكنندگان نعمت، پوششى به نام «لباس گرسنگى (لباس الجوع)» تدارک ديده كه بر اندام آنها مىپوشاند و سرنوشت اين كفرانپيشگان را در قالب يک مثال عينى با «پوشاندن لباس گرسنگى» ضمن آيه ۱۱۲
سوره نحل اين چنين بيان مىدارد:
«خداوند براى آنها كه ناسپاسى نعمت مىكنند مثلى زده است، منطقه آبادى را كه در نهايت امنوامان بوده (و ساكنانش با اطمينان و آرامش در آن منطقه زندگى مىكردند و هرگز مجبور به مهاجرت و كوچ كردن نبودند)، انواع روزیها به طور وافر از هر مكانى بهسوى آنها مىآمد، اما سرانجام، ساكنان اين آبادى، كفران نعمتهاى خدا كردند و خداوند به خاطر اعمالى كه انجام دادند لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانيد»
جالب اين كه آيه مورد بحث، هنگامى كه سرنوشت اين كفرانكنندگان نعمت را بيان مىكند، مىگويد:
«... خداوند لباس گرسنگى و ترس را به آنها چشانيد...»
(فَأَذٰاقَهَا اَللّٰهُ لِبٰاسَ اَلْجُوعِ وَ اَلْخَوْفِ...) يعنى از يكسو گرسنگى و ترس تشبيه به لباس شده، و ازسوى ديگر به جاى پوشاندن، چشاندن آمده است.
البته ممكن است بعضى از تشبيهات مانند «چشيدن لباس» در زبان فارسى معمول نباشد و از آن تعجب كنيم، ولى در زبانهاى ديگر همچون زبان عربى بيانگر نكته لطيفى باشد، چرا كه به گفته «
ابن راوندی» در پاسخ «
ابن اعرابی» كه از او پرسيد آيا لباس هم چشيدنى است؟! گفت به فرض كه تو در
نبوت پیامبر اسلام ترديد كنى در اين كه او يک عرب (فصيح) بود، نمىتوانى شكى به خود راه بدهى.
به هر حال اين تعبير اشاره به آن است كه؛
اوّلاً: آنچنان قحطى و ناامنى آنها را فرا گرفت كه گويى همچون لباس از هر سو آنان را احاطه كرده بود و بدنشان را لمس مىكرد.
ثانياً: اين قحطى و ناامنى آنچنان براى آنها ملموس شد كه گويى با زبان خود آن را مىچشيدند و اين دليل بر نهايت فقر و فلاكت و فقدان امنيّت است كه سراسر وجود و زندگى انسان را فرا مىگيرد.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «جوع»، ص۴۳۱.