• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جهان‌بینی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جهان‌بینی عبارتست از نگرش انسان به هستی و توجیه و تبیین آن در رابطه با انسان. و یا نوع تفکر و برداشتی که یک مکتب و دینی نسبت به جهان و هستی عرضه داشته و در واقع تکیه‌گاه فکری همان مکتب حساب می‌گردد.



یک مسلک و یک فلسفه زندگی خواه ناخواه بر نوعی اعتقاد و بینش و ارزیابی درباره هستی و بر یک نوع تفسیر و تحلیل از جهان مبتنی است، نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه می‌دارد، زیر ساز و تکیه‌گاه فکری آن مکتب به شمار می‌رود این زیر ساز و تکیه‌گاه اصطلاحا "جهان‌بینی" نامیده می‌شود. همه دین‌ها و آیین‌ها و همه مکتب‌ها و فلسفه‌های اجتماعی متکی بر نوعی جهان‌بینی بوده است، هدف‌هایی که یک مکتب عرضه می‌دارد و به تعقیب آنها دعوت می‌کند و راه و روش‌هایی که تعیین می‌کند و باید و نبایدهایی که انشاء می‌کند و مسئولیت‌هایی که به وجود می‌آورد، همه به منزله نتایج لازم و ضروری جهان‌بینی‌ای است که عرضه داشته است.
جهان‌بینی عبارتست از نگرش انسان به هستی و توجیه و تبیین آن در رابطه با انسان. به عبارت دیگر دید کلی که انسان از جهان هستی دارد و بر اساس آن به تعبیر و تفسیر آن می‌پردازد، جهان‌بینی نامیده می‌شود و به طور کلی برداشت کلی انسان از جهان هستی را جهان‌بینی او می‌گویند. به صورت دیگر جهان‌بینی یک سلسله اعتقادات و بینش‌های کلی هماهنگ درباره جهان و انسان و به طور کلی درباره هستی می‌باشد. جهان‌بینی در واقع قسمتی از هستی‌شناسی می‌باشد و عناصر آن عبارتند: الف: توجیه جهان هستی ب: توجیه انسان ج: رابطه انسان با هستی.
[۱] مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ص۶۴.

جهان‌بینی به معنی جهانشناسی است نه جهان احساسی و به مسئله معروف شناخت مربوط می‌شود، شناخت از مختصات انسان است بر خلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران است، لذا جهانشناسی نیز از مختصات انسان است و به نیروی تفکر و تعقل وابستگی دارد. جهان‌بینی نوع برداشت و طرز تفکری که حذف یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه می‌دارد زیر ساز و تکیه گاه فکری آن مکتب به شمار می‌رود، این زیر ساز و تکیه گاه اصطلاحا جهان‌بینی نامیده می‌شود. همه دین‌ها و آیین‌ها و همه مکتب‌ها و فلسفه‌های اجتماعی متکی به نوعی جهان‌بینی بوده است.


شاید کوتاه‌ترین تعریفی را که برای ایدئولوژی بتوان ارائه داد آنست که بگوئیم: ایدئولوژی نوعی خودآگاهی است. تعریف دیگر آنست که ایدئولوژی را سیستمی از ایده‌ها و قضاوت‌های روشن و صریح و عموما سازمان یافته‌ای بدانیم که موقعیت یک گروه، یا جامعه را توجیه و تفسیر و تشریح می‌نماید. این سیستم با الهام، تاثیرپذیری شدید ارزش‌ها، جهت‌یابی معین و مشخصی را برای کنش‌های اجتماعی آن گروه یا جامعه پیشنهاد می‌نماید و ارائه می‌دهد.
بنابراین بر اساس تعریف فوق ایدئولوژی در درون فرهنگ به عنوان مجموعه‌ای کاملا به هم پیوسته، هماهنگ و سازمان یافته از ادراکات و ارائه کننده نظرات محسوب می‌گردد و به همین دلیل می‌توان از آن به عنوان یک سیستم نام برد و از طرف دیگر با در نظر گرفتن طبیعت و جوهر آن که تجلی‌بخش نظرات است، ایدئولوژی به عنوان ابزار کنش تاریخی نیز محسوب می‌گردد. به عبارت دیگر، ایدئولوژی به وسیله مبشرین و کسانی که سعی دارند اثراتی بر جریان تاریخی جامعه خود بگذارند، ارائه می‌شود و اشاعه می‌یابد و بدین‌ترتیب موجب تغییرات یا تحولاتی در جامعه می‌گردد. البته ایدئولوژی در حوزه الهیات و معارف اسلامی یک تئوری کلی درباره جهان هستی همراه با یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که راه انسان را در زندگی مشخص می‌کند و هدف آن سعادت و تکامل اوست.
به عبارت دیگر مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها در زندگی و رفتار انسان است که مایه سعادت و کمال انسان در دنیا و آخرت می‌گردد در ایدئولوژی بینش‌ها، گرایش‌ها، روش‌ها و کنش‌های انسان مشخص می‌شوند و شکل می‌گیرند. به صورت دیگر می‌توان سیستم کلی احکام عملی یک دین را ایدئولوژی به حساب آورد و سیستم عقیدتی و اصولی آن را جهان‌بینی آن دین محسوب نمود. ایدئولوژی به افراد یک جامعه این امکان را می‌دهد که موقعیت خود را بهتر تعریف نمایند و بهتر معنی و مفهوم آن را درک کنند. ایدئولوژی به آنها می‌گوید که چرا و به وسیله چه کسانی استثمار شده‌اند، چرا عقب مانده هستند، چرا سفیدها خودشان را برتر می‌دانند، چرا باید تغییراتی را برای بهبود اوضاع مردم و جامعه ایجاد کرد و از این قبیل.
ایدئولوژی یک فلسفه زندگی انتخابی آگاهانه آرمان خیز مجهز به منطق می‌باشد و چیزی که بشر را وحدت و جهت می‌بخشد و آرمان مشترک می‌دهد و ملاک خیر و شر و باید و نباید برای او می‌گردد. ایدئولوژی در دو معنای عام و خاص به کار برده می‌شود. اگر در معنای عام به کار رود مترداف مکتب می‌باشد و مجموعه رهنمودهای کلی مکتب را چه در بعد‌ اندیشه و چه در بخش عمل در بر می‌گیرد و اگر در معنای خاص به کار رود تنها بخشی از مکتب را که به رفتار انسان و دستور العمل‌های باید و نبایدها مربوط می‌شود، در بر می‌گیرد و در این صورت در مقابل جهان‌بینی خواهد بود.
[۲] مرتضی مطهری، انسان و اسلام، ص۱۲۶.



ایدئولوژی دو نوع است: انسانی و گروهی، در ایدئولوژی‌های انسانی مخاطب آنها نوع انسان است نه قوم یا نژاد، طبقه خاص و داعیه نجات نوع انسان را دارد نه نجات و رهایی گروه یا طبقه خاص و طرحی را که ارائه می‌دهد شامل همه انسان‌هاست نه دسته مخصوص، پشتیبان و حامیانی که طلب می‌کند از میان همه قشرها گروه‌ها و طبقات است نه یک قشر یا گروه معین.
اما در ایدئولوژی گروهی بر عکس مخاطبش گروه یا طبقه و قشر خاص است و داعیه رهایی و نجات و یا سیادت و برتری همان گروه را دارد و مخاطبش تنها همان گروه است و طرح آن نیز ویژه همان گروه است و همان گروه ویژه نیز پشتیبان و حامی آن می‌باشند. ایدئولوژی اسلامی از نوع ایدئولوژی انسانی است و خاستگاه آن فطرت انسان است، به همین خاطر مخاطب اسلام الناس، عموم مردم است نه طبقه یا گروه خاص و اسلام توانسته از میان همه گروه‌ها حامی و پشتیبان جلب کند.


اینها همه «چرا» دارد. تو می‌گویی این چنین باش، چرا باید این‌چنین باشم و آنچنان نباشم؟ می‌گویی این‌چنین زندگی کن، چرا این‌چنین زندگی کنم؟ چرا آنچنان زندگی نکنم؟ می‌گویی این‌چنین بشو، این‌چنین خود را بساز، این چنین هدف انتخاب کن، این چراها را «جهان‌بینی» پاسخ می‌دهد، می‌گوید: وقتی من می‌گویم این‌چنین باش، چون هستی اینچنین است، ساختمان جهان این چنین است، انسان چنین موجودی است، جامعه چنین حقیقتی و ماهیتی دارد، چنین قوانین و سننی دارد، روان انسان چنین هویت و چنین قوانین و سننی دارد، جهان این چنین و آن چنان است. جهان‌بینی به ما خبر می‌دهد از اینکه چه هست، چه نیست، چه قانونی بر جهان و بر انسان حاکم است، چه قانونی بر جهان و بر انسان حاکم است، چه قانونی بر جامعه حاکم است، حرکت‌ها به سوی چه جهتی است، طبیعت چگونه حرکت دارد و اصلا هستی چیست. هر طور که ما در مورد جهان‌بینی فکر کنیم ناچار ایدئولوژی ما تابع جهان‌بینی ما خواهد بود.
مثلا امکان ندارد که انسان، جهان را ماده محض بداند و انسان را مادی محض، ولی برای زندگی در جهان جاوید هم فکر کند که اگر می‌خواهی سعادت جاوید داشته باشی، چنین و چنان باش؛ دیگر سعادت جاویدی در کار نیست. این است که می‌گویند ایدئولوژی زاده جهان‌بینی است. جهان‌بینی به منزله زیر بنای فکر است و ایدئولوژی به منزله رو بنا؛ یعنی در یک دستگاه فکر و‌ اندیشه، جهان‌بینی حکم طبقه زیرین و ایدئولوژی حکم طبقه روئین را دارد که بر اساس آن و بنا بر اقتضائات آن ساخته شده است. اگر بخواهیم به تعبیر علمای قدیم خودمان بیان کنیم، باید این طور بگوییم که ایدئولوژی حکمت عملی است و جهان‌بینی حکمت نظری؛ حکمت عملی‌زاده حکمت نظری است، نه حکمت نظری‌زاده حکمت عملی.
ایدئولوژی‌ها و مکتب‌ها زاده جهان‌بینی‌ها هستند. تکیه گاه ایدئولوژی‌ها، جهان‌بینی‌ها هستند. جهان‌بینی یعنی نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلی که یک انسان درباره هستی و جهان و درباره انسان و جامعه و تاریخ دارد. افراد و گروه‌ها، جهان‌بینی‌هاشان مختلف است، یعنی یک گروه جهان را یک گونه تفسیر می‌کند و گروه دیگر به گونه دیگر. اگر جهان‌بینی مختلف باشد، ایدئولوژی مختلف است، چون تکیه‌گاه و پایه‌ای که ایدئولوژی از جنبه فکری بر آن استوار است جهان‌بینی است، زیرا ایدئولوژی یعنی مکتبی که بایدها و نبایدها را مشخص می‌کند، مکتبی که انسان را به یک هدفی دعوت می‌کند و برای رسیدن به آن هدف راهی ارائه می‌دهد. ایدئولوژی می‌گوید: چگونه باید بود، چگونه باید زیست، چگونه باید شد، چگونه باید ساخت (آزماده سازندگی)، یعنی خود را چگونه باید بسازیم. ایدئولوژی به این امور پاسخ می‌دهد، می‌گوید: این‌چنین باش، این‌چنین زندگی کن، این‌چنین بشو، اینچنین خود را بساز، این چنین جامعه خود را بساز.


جهان‌بینی به معنی جهانشناسی است و به مسئله معروف "شناخت" مربوط می‌شود. شناخت از مختصات انسان است، بر خلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران است، لهذا جهانشناسی نیز از مختصات انسان است و به نیروی تفکر و تعقل او بستگی دارد. برتری انسان از سایر جانداران، در شناخت جهان، یعنی نوعی بینش عمیق درباره جهان است حیوان فقط جهان را احساس می‌کند، اما انسان علاوه بر آن، جهان را تفسیر می‌کند.
بسیاری از حیوانات از نظر جهان احساسی از انسان پیشرفته ترند، یا از نظر اینکه مجهز به بعضی حواس‌اند که انسان فاقد آن حس است آنچنان که گفته می‌شود برخی پرندگان از نوعی حس رادار برخوردارند، و یا در حواس مشترک با انسان از انسان بسی حساس ترند آنچنان که در باصره عقاب، شامه سگ یا مورچه و سامعه موش گفته می‌شود. احساس یک چیز غیر از شناخت آن است یک صحنه را، یک نمایش را همه کسان می‌بینند و یکسان می‌بینند، اما فقط افراد معدودی آن را تفسیر می‌کنند و احیانا مختلف تفسیر می‌کنند.


۱. مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ص۶۴.
۲. مرتضی مطهری، انسان و اسلام، ص۱۲۶.
۳. الف مرتضی مطهری، انسان و ایمان، ص۵۸.    
۴. مرتضی مطهری، انسان و ایمان، ص۵۹.    
۵. مرتضی مطهری، جهان‌بینی توحیدی، ص۶-۱۰.    



سایت طهور، برگرفته از مقاله «تعریف جهان بینی و ایدئولوژی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۱/۴.    




جعبه ابزار