جهانگیرنامه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جهانگیرنامه، منظومهای حماسی به
فارسی درباره سرگذشت جهانگیر
فرزند رستم است.
جهانگیرنامه، مانند بیشتر منظومههای حماسی فارسی، در قالب مثنوی و در بحر متقارب مثمّن محذوف (
فَعولُن فَعولُن فَعولُنْ فَعَل) سروده شده و مشتمل بر حدود ششهزار بیت است. سراینده آن در پایان کتاب
نام خود را قاسم مادح ذکر نموده و گفته که کتاب را در هرات به نظم در آورده است. بیش از این اطلاعی از او در دست نیست. در برخی از چاپهای سنگی این کتاب سراینده، بهاشتباه، ابوالقاسم هراتی معرفی شده است.
تاریخ سرودن جهانگیرنامه معلوم نیست. ژولمول در دیباچه شاهنامه مصحَّح خود
آن را متعلق به
قرن پنجم دانسته است، اما سبک کتاب نشان میدهد که بسیار دیرتر از قرن پنجم سروده شده است.
اشعار جهانگیرنامه از لحاظ فخامت و استواری در سراسر آن یکسان نیست. به نوشته ذبیحاللّه صفا،
بخشهایی از آن متعلق به اواخر قرن ششم، و به احتمال قویتر، متعلق به اوایل قرن هفتم است، اما از جانبی دیگر، با توجه به برخی عبارات و ترکیبات آن، به آثار قرون متأخرتر، از جمله آثار قرن نهم، همانند است.
سراینده در جایجای کتاب
داستانها را از قول «راوی» نقل کرده است. تکرار واژه راوی ــ که در حماسههای کهنتر کمتر دیده میشود ــ و اینکه گاه سراینده داستانی را نیمه تمام گذارده و داستانی دیگر را نقل کرده
و باز به داستان قبل بر گشته، به سخنپردازی نقالان و قصهگویان شبیه است.
ذکر موجوداتی نظیر دیو و
جادو، غالباً با نامهای عربی در جهانگیرنامه
(داستان غواص دیو و
همسر او که جادوست)
(که جهانگیر، سرخاب دیو و
زن جادو را میکُشَد)
(جنگ ایرانیان با جادوان به فرماندهی راحیله جادو) بیش از منظومههای حماسی کهنتر از آن است و داستانهایی نظیر گرفتار شدن جهانگیر در
طلسم و کیفیت رهایی او
و کاربرد اصطلاحاتی مانند دعای «باطلالسحر»
آن را بیش و کم به حماسههای عامیانه، که غالباً منثور و پرداخته نقالان است، همانند کرده است.
اینکه رستم در جهانگیرنامه جمهورْشاهِ بتپرست را به
خداپرستی دعوت میکند
و به آزادمهر مغربی، که نام لات و عُزّی' را میبرد، اعتراض میکند و او را به
توحید فرا میخواند
و اینکه جهانگیر، داراب شاه را به گناه بتپرستی میکُشَد
و نیز کاربرد برخی واژگان عربی مانند «بیتالاحزان»
و نامهای عربی نظیر «مسیحای عابد»
و «مسلم»،
نفوذ
فرهنگ اسلامی را در منظومه مذکور نشان میدهد
(که میگوید اثری از نفوذ
اسلام در روایتهای جهانگیرنامه نیست) و به نظر میرسد که جهانگیرنامه، بر خلاف برخی منظومههای حماسی دیگر، از قبیل گرشاسپنامه و بهمننامه، از
فرهنگ و
ادب ایران باستان سرچشمه نگرفته و صرفاً تقلیدی عامیانه از
شاهنامه است.
جهانگیرنامه با ذکر نام
خدا در سه بیت آغاز شده و در آن بر خلاف بیشتر منظومههای فارسی، به حمد
پروردگار و نعت
پیامبر اکرم پرداخته نشده است.
سراینده نخست به اجمال داستان رستم و
سهراب را بر اساس شاهنامه بیان کرده
و سپس شرح داده است که رستم پس از
مرگ سهراب راهی
کوه و
بیابان شد و به سوی
مازندران رفت و در بیشهزاری به دلنواز،
دختر مسیحای عابد، دل باخت و با او
ازدواج کرد و چهل
روز در آنجا ماند و سپس به
شکار رفت.
این بخش از کتاب یادآور رفتن رستم به سمنگان و ازدواج او با تهمینه در شاهنامه است. رستم در شکارگاه با غواص دیو روبهرو میشود و پس از ماجرایی او را میکشد.
این داستان نیز بیش و کم به داستان اکوان دیو در شاهنامه شبیه است. دلنواز که از رستم باردار گشته، جهانگیر را به
دنیا میآورد و جهانگیر در نوجوانی یلی نیرومند میگردد.
مسیحای عابد او را با گروهی از مازندران به ایران گسیل میدارد تا به خاندان خود، پهلوانان زابل، بپیوندد و ایرانیان را در
جنگ با تورانیان یاری دهد.
افراسیاب (شاه توران) و هومان، جهانگیر را میفریبند و او مصلحت میبیند که به جمع آنان بپیوندد و سپس در جنگ تورانیان با ایرانیان طی حوادثی با پهلوانان ایران نبرد تن به تن میکند و پیروز میگردد و آنان را در اردوی تورانیان به بند میکشد. هنگامی که در آوردگاه با زال، نیای خود، روبرو میشود، خود را به او میشناساند و سپس پهلوانان
ایران را از بند میرهاند، همگی با سپاه
افراسیاب میجنگند و سپاهیان میگریزند و جهانگیر به بارگاه کیکاووس راه مییابد.
پس از آن به وقایع گوناگون و شرح دلاوریهای جهانگیر پرداخته شده است.
ایرانیان با سپاه سَقْلابْ شاه میجنگند و به یاری جهانگیر پیروز میشوند و سقلاب دین یزدان را میپذیرد.
جهانگیر به مغربزمین لشکر میکشد و با سپاه مغرب میجنگد. داراب شاه، فرمانروای مغرب، از رستم یاری میخواهد و رستم و جهانگیر، بیآنکه یکدیگر را بشناسند، با هم میجنگند. هنگامی که رستم بر جهانگیر فائق میآید و خنجر میکشد تا او را مانند سهراب بکشد، فرامرز،
پسر دیگر رستم، سر میرسد و میگوید که جهانگیر
فرزند رستم است. آن دو همدیگر را میشناسند و رستم به سپاه ایران میپیوندد و با داراب شاه، که بتپرست است، میجنگند. جهانگیر، داراب شاه را میکُشد و سپاه ایران، مغرب را تسخیر میکنند و رستم، سقلاب شاه را فرمانروای مغرب میکند.
در پایان کتاب روزی جهانگیر به شکار میرود، دیوی غافلگیرانه او را از کوه به پایین میاندازد و جهانگیر درمیگذرد. رستم در سوک او زاری میکند و دلنواز،
مادر جهانگیر، از این خبر جان میدهد.
طرح اصلی داستان جهانگیر مانند برزونامه به تقلید از داستان رستم و سهراب ساخته شده و در واقع بازتاب تأسف ایرانیان از غمنامه رستم و سهراب است. اینکه رستم پیش از آنکه جهانگیر را بکشد، او را میشناسد و خطای خویشتن کشی را تکرار نمیکند، گویی برای جبران پایان اندوهبار داستان رستم و سهراب ساخته شده است.
جهانگیرنامه از داستانهای محبوب نقالان بوده است و در
عهد قاجار آن را در محافل نقالی بازگو میکردند (هفت لشکر، ص ۲۰۵ـ۲۱۶).
از جهانگیرنامه معدودی نسخه خطی باقیمانده است. یک نسخه آن، در کتابخانه ملی فرانسه محفوظ است.
این منظومه در ۱۳۲۵ ش به همت اردشیر بنشاهی، با عنوان کتابالبدیع موسوم بجهانگیرنامه، در بمبئی چاپ سنگی شد. سید ضیاءالدین سجادی نیز این چاپ را با نسخه پاریس مقابله کرده که به اهتمام مهدی محقق (
تهران ۱۳۸۰ ش) به چاپ رسیده است.
(۱) ذبیحاللّه صفا، حماسهسرایی در ایران ، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، چاپ ژول مول، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۳) قاسم مادح، جهانگیرنامه، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۴) منوچهر مرتضوی، فردوسی و شاهنامه، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۵) منزوی.
(۶) هفت لشكر: طومار جامع نقّالان، از كیومرث تا بهمن ، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جهانگیرنامه»، شماره۵۲۷۳.