جنگهای فجار (دانشنامهحج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جنگهای فجار، در اصطلاح به جنگهای عرب جاهلی گفته میشود که در
ماههای حرام (
رجب،
ذیقعده،
ذیحجه و
محرم ) رخ داده است. بیشتر این نبردها بین دو
قبیله کنانه و
قیس عیلان در نزدیکی
مکه حدود بیست سال بعد از
عام الفیل واقع شده است.
فِجار مصدر مزید از ماده «ف ـ جـ ر» به معنای خارج شدن از حد و افتادن در
گناه است.
این نام به کشمکشها و جنگهایی گفته شد که در
جاهلیت، در ماههای حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم) رخ میداد؛ زیرا این درگیریها باعث حرمتشکنی این ماهها بود
و مرتکبان
قتل و جنایت، در این زمان، از مرز و حدود سنت و آیین زمانه جاهلی تجاوز میکردند.
غالب درگیریهای مشهور فجار میان افراد دو کلانقبیله کنانه و قیس عیلان، که در مکه و اطراف آن ساکن بودند، رخ داد.
با وجود منزلت ماههای حرام در جامعه آن روز
عرب، طی چند درگیری و یک سلسله جنگ چهار ساله، حرمت این ماهها شکسته شد و این جنگها فجار نام گرفت. آنچه در بیشتر منابع آمده و معروفتر است، دو مجموعه حادثه در اطراف مکه، بین قبایل کنانه و قیس عیلان که اکثر حاضران
عکاظ را به تناسب نزدیکی محل سکونت خود تشکیل میدانند، اطلاق میشود. مجموعه اول سه درگیری و نزاع دستهجمعی میان افراد دو قبیله است که نمیتوان آن را به معنای واقعی جنگ دانست.
این درگیریها که با دلایلی ساده و سطحی رخ داد، با
مصالحه و عقبنشینی دو طرف یا پذیرش خونبهای آسیب دیدگان، پایان یافت.
مجموعه دوم شامل پنج درگیری به نامهای نَخله، شَمطه، عَبلاء، عُکاظ، الحُریره، بود که در پنج مرحله، در چهار سال پیاپی، رخ داد. آغاز این نبردها، ۲۰ سال پس از
عام الفیل و ۱۲ سال پس از وفات
عبدالمطلب بود. این جنگها با مصالحه دو طرف، در سال ۵۸۹م خاتمه یافت.
در کنار این دو مجموعه، گاهی به جنگهایی که در
یثرب، در این ماهها، رخ داده نیز فجار
انصار گفته میشود.
فجار نخست، معروف به فجار الرِجل یا فجار الفخر،
میان دو قبیله
بنیغِفار و
هَوازن رخ داد.
در این منازعه کسی کشته نشد و این فجار منحصر در بگومگو و درگیری لفظی میان این دو قبیله بود. علت این کشمکش، گردنکشی و غرور مردی از قبیله غفار، به نام بَدر
بن مَعشر غفاری بود که در اجتماع بازار عُکاظ، پای خویش را دراز کرد و خود را عزیزترین فرد عرب خواند و رقیب طلبید. رفتار مغرورانه وی واکنش مردی از
بنینصر بن معاویه را در پی داشت که با شمشیر خویش به پای او ضربهای زد و آتش نزاع را میان دو قبیله شعلهور کرد. ولی پیش از اینکه کار به خونریزی برسد، با عقبنشینی دو طرف، نزاع پایان یافت.
درگیری میان این قبایل در فجار دوم (فجار المراه) به دلیل هرزهگی چند جوان مکی، از
قریش و
کنانه، نسبت به زنی زیبارو، از
طایفه بنیعامر هوازن، در بازار عکاظ رخ داد. پس از یاریخواهی زن که مورد اهانت قرار گرفته بود، نزاع میان دو قبیله آغاز شد. این درگیری با میانجیگری
حرب بن امیه از قریش و به عهده گرفتن خسارت آسیبدیدگان، به پایان رسید.
فجار سوم، معروف به فجار القِرد
یا فجار الرُبّاح
(هردو به معنای میمون) هنگامی پدید آمد که مردی از بنوکَنانه، نسبت به پرداخت بدهی خویش به مردی از قبیله هوازن
(بنوجشم
بن بکر
بن هوازن)، تعلل ورزید. از اینرو مرد طلبکار که ناامید از بازپسگیری طلب خود بود، با ترفندی خاص، به استهزا و ریشخند مرد بدهکار پرداخت. وی با آوردن میمونی به بازار عکاظ، با صدای بلند اعلام کرد که حاضر است با گرفتن میمونی دیگر شبیه میمونی که داشت، از دین مرد کنانی صرف نظر کند. این کار باعث شد تا مردی از
بنیکنانه، این کار را اهانت به قبیله خود تلقی کرده و میمون را با شمشیر خویش بکشد و درگیری میان دو قبیله آغاز شود. اما این اختلاف، با میانجیگری
عبدالله بن جدعان تیمی، از شخصیتهای بزرگ مکه، بدون خونریزی پایان یافت.
فجار چهارم، فجار البَرّاض، در واقع یک نبرد پنج مرحلهای بود که هر سال، در سالگرد نبرد قبلی، در ایام بازار عکاظ (از ذیقعده تا محرم)
تکرار میشد. اولین درگیری در سال ۵۸۴م بین قبایل قریش و کنانه از یک طرف و قبیله هوازن و برخی از همپیمانانش از طرف دیگر رخ داد و پایان این نبردها در سال ۵۸۹م بود؛ چراکه قبایل درگیر، در پایان هر جنگ، بر ادامه آن در سال آینده، در همان زمان، تاکید میکردند.
برخی از پژوهشگران، بدون ارائه شواهد عینی، عامل اصلی طولانی شدن این درگیریها را رقابت بر سر راههای تجاری مشترک بین قبایل هوازن و مکیان دانستهاند. بنابراین تحلیل، پس از تلاشهای
هاشم بن عبد مناف، برای تنظیم سفرهای زمستانی و تابستانی مکیان و ایجاد یک پل اقتصادی مستمر میان جنوب و شمال مکه، این شهر موقعیت تجاری و اقتصادی ویژهای میان شبه جزیره یافت و موقعیت مذهبی آن تقویت شد. تلاش قبایل هوازن برای دستیابی به این مرکز اقتدار، به بهانه خونخواهی و تعصب قبیلگی، باعث استمرار و طولانی شدن این درگیریها شد.
شروع این نبردها، با کشته شدن
عروة بن عُتبه، از بزرگان هوازن، به دست مردی از قبیله کنانه، به نام بَرّاض
بن قیس، بود. براض، که در جامعه و قبیله خود جایی نداشت، در دربار
نُعمان بن مُنذر، پادشاه حیره (۵۸۳-۶۰۵م) نفوذ کرد و اعتماد وی را برای سرپرستی و حمایت کاروان تجاری نعمان به دست آورد. این کاروان در ماههای حرام ذیقعده تا محرم، به بازار عکاظ گسیل میشد.
اما پیش از اعزام کاروان، با پیشنهاد عروة
بن عتبه، که براض را شایسته اعتماد پادشاه حیره نمیدید، نُعمان این سِمت را به عروه واگذار کرد. در پی آن، براض، پس از تعقیب کاروان، در نزدیکی
فدک، عروه را به طور ناگهانی کشت و با کاروان اموال نعمان، به
خیبر گریخت.
خبر کشته شدن غافلگیرانه عروه، خشم هوازن را برانگیخت. میانجیگری قریش که همپیمانان اصلی قبیله براض -کنانه- بودند، برای جلوگیری از جنگ و خونریزی، به نتیجه نرسید. مردان هوازن ادعا داشتند که چون عروه از اشراف هوازن است، باید فردی از بزرگان قریش یا کنانه، به
قصاص وی، کشته شود و قصاص براض، به عنوان قاتل عروه، جبران کننده خون ریخته شده نیست.
پس از این بود که جنگجویان هوازن به سمت مکه حرکت کردند و پیش از آنکه مکیان بتوانند خود را از محل بازار عکاظ به سرعت به سوی حرم مکه برسانند، در منطقه نخله به آنها رسیدند و جنگی بین آنها در گرفت که تا شب، ادامه پیدا کرد. با رسیدن شب، قریش و کنانه به حرم فرار کردند و جنگ یوم نخله، با شکست مکیان، تا سال بعد خاتمه یافت.
تا چهارسال پیاپی، در این تاریخ، نبردهایی میان این قبایل، با نامهای زیر، ادامه داشت:
این نبرد در سال بعد در شَمطه - جایی نزدیک بازار عکاظ
- به وقوع پیوست.
در این درگیری،
قبیله سلیم، کنار هوازن،
بنوعبد منات و احابیش (
بنوالمصطلق از
خزاعه و
بنوهون بن خزیمه که کنار
کوه حبشی در پایین مکه (کوه اَحبَش) با قریش همپیمان شدند)
در کنار قریش و کنانه حضور داشتند.
عبدالله بن جدعان پشتیبانی مالی این جنگ را برعهده گرفت. وی به همراه
حرب بن امیه و
هشام بن مغیره، از فرماندهان این سپاه، بودند. نبرد با شکست مکیان و کشته شدن صد نفر و به قولی هشتاد نفر از قبیله کنانه پایان یافت.
این درحالی است که کسی از قریش کشته نشد.
تعداد تلفات هوازن یا سلیم مشخص نیست.
سومین مرحله فجار بود که به مناسبت وقوع آن در کنار صخرهای سفید به نام عَبلاء، نزدیک بازار عکاظ،
به همین نام خوانده شد. در این درگیری نیز هوازن بر کنانه و قریش پیروز شدند.
عوّام بن خویلد اسدی، پدر
زبیر و صحابی معروف، از کشته شدگان در این روز بود.
مکیان پس از تحمل دو شکست پیاپی، برای این نبرد تدارک دیدند و عبدالله جدعان در این نبرد نیز تجهیز هزار مرد از جنگجویان کنانه را متقبل شد تا در چهارمین مرحله فجار، با استقامت قریشیان، از جمله
بنیمخزوم و
بنیامیه، هوازن شکست بخورند
و باقیمانده آنان برای در امان ماندن از شمشیر مکیان، به سبیعه، دختر
عبدشمس، پناه ببرند و پیرامون خیمه او چادر بزنند. داستان این خیمهها که یادآوریاش، مایه سرافکندگی
قبیله قیس بود، به مدار قیس معروف شد.
این جنگ، در شَرِب جایی نزدیک مکه، به وقوع پیوست و به همین نام
و در برخی منابع، با عنوان یوم عکاظ، یاد شد؛ چراکه این مکان، نزدیک بازار عکاظ، بین نخله و
طائف بود.
آخرین مرحله فجار در سال ۵۸۹م، در محلی میان
ابواء و مکه، به نام حریره، رخ داد. در این روز پس از کشته شدن عدهای از دو جبهه، طرفین حاضر شدند با تسویه خونبهای کشتگان، با یکدیگر سازش کنند. بر این اساس تعداد کشتهشدگان شمارش شد و پس از اینکه مشخص شد از هوازن ۲۰ نفر بیشتر کشته شدهاند، حرب
بن امیه دیه آنها را پرداخت کرد و نبردهای چهارساله خاتمه یافت.
از مقتولین این نبرد
ابوسفیان بن امیه، عموی
ابوسفیان معروف بود.
در آغاز این نبردها
ابوطالب، به عنوان بزرگ
بنیهاشم، با استدلال به اینکه این جنگ ظلم و عدوان، قطع پیوند خویشاوندی و حلال شمردن ماه حرام است، اجازه شرکت در این نبردها را به
بنیهاشم نداد و در این مرحله تنها
زبیر بن عبدالمطلب، به اکراه، به سوی میدان جنگ رهسپار شد.
اما بنا به گزارشهای مشهور مورخان
از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ایشان در برخی از این نبردها به همراه عموهای خود حضور داشت.
حضور ایشان در این نبردها پس از این بود که ماهیت این نبردها، از شکل دفاع متعصبانه از همپیمانان قبیله، تغییر کرده و ماهیتی دفاعی به خود گرفته بود و هوازن، به هیچ قیمتی حاضر به ترک مخاصمه نبود. ایشان در پاسخ به سئوالی درباره حضورشان در این جنگها، با بیان این دلیل برای شرکت خود در این نبردها، از شرکت در آن، ابراز خرسندی فرمود.
طبق این گزارشها، ایشان همراهی خود را با مکیان، که حضور وی را به فال نیک میگرفتند، مشروط بر دوری از ستم و زیادهروی و اتهام بیاساس به دشمن کرد.
البته در روایات
اهل بیت (علیهمالسّلام) نشانی از تایید این حضور یافت نشد و برخی از جزئیات ذکر شده درباره حضور ایشان، برخلاف قرائن تاریخی است؛ مانند اینکه ایشان در جریان فجار، یکی از بزرگان دشمن به نام
ابوبَراء مُلاعِب الاَسِنّه را، با زدن نیزهای به او، به هلاکت رساند.
در حالی که گزارشهای متقن از حیات ابوبراء تا سال چهارم هجری خبر داده است.
مبالغه و اسطورهپردازی قصهگویان عرب در مورد این جنگها باعث شده تا برخی از مستشرقان، آن را یکسره افسانه بشمارند. ولی با توجه به این که این نبردها فاصله چندانی با ظهور اسلام نداشت، در حافظه تاریخی عرب ماندگار شد و نشانههای تاریخی به جا مانده از آن، مانع از انکار اصل رویداد است.
۱. اتحاف الوری: عمر
بن محمد
بن فهد (م۸۸۵ق)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، ۱۴۰۸ق.
۲. اجوبة المسائل الدینیه (ماهنامه): عبدالرضا شهرستانی، نجف.
۳. اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه: محمد
بن اسحاق فاکهی (م۲۷۵ق)، به کوشش عبدالملک
بن عبدالله
بن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق.
۴. الاغانی: ابوالفرج اصفهانی (م۳۵۶ق)، تصحیح عبدالله علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
۵. ایام العرب قبل الاسلام: معمربن مثنی (م۲۰۹ق)، محقق، عادل جاسم، بیروت، عالم الکیب، ۱۴۰۷ق.
۶. البدایة و النهایة فی التاریخ: اسماعیل
بن عمر ابن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق)، بیروت، مکتبة المعارف، ۱۴۱۱ق.
۷. تاریخ الشعوب الاسلامیه: کارل بروکلمان، ترجمه فارس و البعلبکی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۳م.
۸. تاریخ الیعقوبی: احمد
بن ابییعقوب یعقوبی (م۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
۹. تفسیر البحر المحیط: ابوحیان محمد
بن یوسف (م۷۵۴ق)، تحقیق صدقی محمد جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
۱۰. التنبیة و الاشراف: علی
بن الحسین مسعودی (م۳۴۶ق)، بیروت، دار الصعب، بیتا.
۱۱. حروب الفجار اسبابها و نتایجها: عبدالجبار منسی عبیدی، بغداد، جامعة بغداد.
۱۲. سالنامه المورد: مدیر تحریر:هادی شوکت، بغداد، وزارة الثقافه و الاعلام.
۱۳. السیرة النبویة مقتضبا من البدایة و النهایه: اسماعیل
بن عمر
بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه/ دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۶ق.
۱۴. السیرة النبویه: عبدالملک
بن هشام (م۲۱۸ق)، تحقیق مصطفی سقاء و عبدالحفیظ شبلی و ابراهیم ابیاری، بیروت، دار المعرفه، بیتا.
۱۵. الطبقات الکبری: محمد
بن سعد (م۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
۱۶. العقد الفرید: احمد
بن محمد
بن عبد ربه (۲۴۶-۳۲۸ق)، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۴ق.
۱۷. الکامل فی التاریخ: علی
بن محمد
بن اثیر (۵۵۵-۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
۱۸. گلستان قرآن (دو هفته نامه): تهران، مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی.
۱۹. لسان العرب: محمد ابن مکرم ابن منظور (۶۳۰-۷۱۱ق)، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۲۰. مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنه و البقاع: و هو مختصر معجم البلدان لیاقوت: صفیالدین عبدالمومن
بن عبدالحق (م۷۳۹ق)، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
۲۱. مروج الذهب و معادن الجوهر: علی
بن حسین مسعودی (م۳۴۶ق)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، هجرت، ۱۴۰۹ق.
۲۲. المصنّف: عبدالرزاق صنعانی (م۲۱۱ق)، به کوشش حبیب الرحمن اعظمی، بیروت، المجلس العلمی، ۱۳۹۰ق.
۲۳. المعارف: ابن قتیبه دینوری (۲۱۳-۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش.
۲۴. معجم البلدان: یاقوت
بن عبدالله حموی (م۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
۲۵. المعجم الکبیر: سلیمان
بن احمد طبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۲۶. المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام: جواد علی عبیدی (۱۳۲۴-۱۴۰۸ق)، بیروت، دار الساقی، ۱۴۲۲ق.
۲۷. المنمق فی اخبار قریش: محمد
بن حبیب (م۲۴۵ق)، به کوشش خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
۲۸. المورخ العربی (فصلنامه): عبدالقادر نجار، بغداد.
محمدسعید نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «جنگهای فجار»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۵/۲۶.