جنگ در جاهلیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منابع تاریخ عرب، به ویژه ادبیات ایامالعرب، نشان میدهند که جنگ نه تنها بخش عمدهای از زندگی
عرب جاهلی بود، که از ارکان و مقومات زندگی در
جزیرهالعرب به شمار میرفت.
مردم
عرب در
دوران جاهلیت به اقتضای زندگی قبیلهای و شرایط جغرافیایی محیط زیستشان، گونهای عصیان گری داشتند و همواره از
اطاعت از
حکومت یا سیاستی خاص سر باز میزدند. آنان برای
ریاست به رقابت و حتی با خویشاوندان خود به
معارضه میپرداختند.
فراوانی
واژگان مربوط به جنگ و
وسایل جنگی در
ادبیات عرب، خصوصاً
اشعار و نوشتههای بر جای مانده در پارهای
منابع بابلی و
آشوری، نیز این موضوع را تأیید میکند.
انتقام جویی از جمله
فضائل کهن اعراب و موجب
فخر آنها و
خون خواهی،
قانون برتر
صحرا به شمار میرفت.
، انگیزههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، مانند یافتن چراگاه و محل زندگی، تنگی معیشت و امید به یافتن غذا و
غنیمت،
انتقام و
خونخواهی نیروی کار ارزان با به
بردگی کشیدن نیروهای
دشمن، و مهمتر از همه
عصبیتهای قومی و قبیلهای، آتش جنگ را میان اقوام عرب، به ویژه بادیهنشینان، برمیافروخت، در میان شهرنشینان، مانند ساکنان
مکه و
یثرب و
طائف، علاوه بر این انگیزهها، دلایل دیگری، مانند دفاع از قافلههای تجاری در برابر غارتگران
بادیهنشین، نیز در بسیاری موارد اسباب جنگ را فراهم میآورد.
صرفنظر از اسباب و انگیزهها، آنچه در تاریخ جنگ مردم عرب اهمیت دارد، بررسی روشهای جنگ (فن جنگ) نزد آنان پیش از
اسلام و پیگیریت حولات آن تا دوره اسلام است، در واقع، باید دید که آیا فن جنگ در صدر اسلام و پس از آن، استمرار سنّت جنگ در میان
عرب قبل از اسلام بوده یا مسیری مستقل را پیموده و در صورت تأثیرپذیری، میزان این تأثیرات چقدر و چگونه بوده است.
فن جنگ در میان اعراب ساکن در مرزها، در مقایسه با اعراب مرکز
جزیرهالعرب، یکسان نبود، اعراب ساکن در مرزها، بهویژه در دو منطقه غَسّان و حیره، در مرزهای دو دولت مهم روم شرقی و ایران با تأثیرپذیری از شیوههای جنگاوری بیزانسی و ایرانی، روشهایی کاملاً متفاوت با مناطق مرکزی جزیرهالعرب داشتند، برای نمونه،
نعمانبن مُنذِر، فرمانروای لَخْمِی حیره، بر اساس سازمان رزم ایرانیان، از نیروهای عرب و ایرانی دو گردان (کتیبه) به نامهای «الشَهْباء» و «الدَّوْسَر» تشکیل داده بود
حکومتهای حیره، غسان و
یمن تنها حکومتهای عربی بودند که
ارتش دائم داشتند، اما در عربستان مرکزی و در میان قبایل، تشکیلات منظم نظامی وجود نداشت و تنها در مواقع ضروری، افراد به جنگ فراخوانده میشدند.
، اعراب ساکن در مرکز جزیرهالعرب، به جز در جنگهای بزرگی چون
ذوقار که بنا بر روایاتی، سازماندهی لشکر اعراب در آنها بر اساس
نظام خمیس بود،
سازماندهی و آرایش رزمی ویژهای نداشتند و عمدتاً به شیوه حمله و گریز (کرّ و فرّ) میجنگیدند.
با این حال، ممکن است اعراب جنوبی، به واسطه روابط گسترده با ایرانیان، با نظام خمیس آشنا بوده باشند،
ضمن آنکه در زبان اعراب جنوبی، واژه خمیس اصولاً بر جیش اطلاق میشده است.
، همچنین به گفته
ثعالبی،
برخی از اعراب به لشکر چهار تا دوازده هزار نفری، خمیس میگفتند، در شیوه کرّ و فرّ، جنگجویان با تمام قوا به دشمن حمله میکردند و بعد از وارد کردن ضربه کارساز، برای تجدیدقوا به عقب باز میگشتند و با نیروی تازه، بار دیگر حمله میکردند.
سرعتعمل در این شیوه چنان بود که دشمن نمیتوانست عکسالعمل سازماندهیشدهای نشاندهد، این روند حمله و گریز، تا پیروزی نهایی، بارها تکرار میشد.
، معمولاً در این شیوه، جنگجویان زنان و کودکان و اموال خود و گاه بتها را در صف نهایی، پشت سر خودشان، قرار میدادند تا علاوه بر ترغیب بیشتر به جنگ، فکر فرار از مصاف، حتیالامکان منتفی گردد، این
تدبیر را اتخاذ المَجبوره یا ضربالمصاف میخواندند.
فرماندهی جنگ را بزرگ قوم (
شیخ ) یا خبرهترین ایشان به فنون جنگی برعهده میگرفت،
فرمانده را قائد، امیر یا قاسد یعنی نیرومند
و در میان عرب جنوبی مَقْتَوی
میخواندند.
، در غیاب شیخ،
جانشین وی (ردیف) فرمانده جنگ بود.
معمولاً ردافَت در میان یک قبیله موروثی بود.
، گاه نیز یکی از بزرگان قوم به قید قرعه و با عنوان حُلوان النّفر به فرماندهی برگزیده میشد.
، به فرماندهی که هزار مرد و بیش از آن را اداره میکرد، جرّار میگفتند.
از مشهورترین کسانی که
لقب جرّار داشتند،
مطلببن عبدمناف بن قُصَی و
ابوسفیان (صخربن حرب) بودند.
، به فرمانده گردان کَبْش الکتیبه میگفتند.
شبیخون یا حمله ناگهانی نیز، با اینکه در میان بسیاری از مردم عرب خلاف
جوانمردی تلقی میشد، در میان برخی قبایل رایج بود.
، اگر کسی پیش از حمله ناگهانی دشمن متوجه قصد آنان میشد، موظف بود قوم خود را آگاه کند، به این فرد
صریخ یا قاصد میگفتند.
، گاه قاصد با کندن لباسهای خود، قومش را آگاه میکرد که در این صورت النذیرالعُریان خوانده میشد.
اگر شرایط به گونهای بود که فرد نمیتوانست شخصاً قبیلهاش را آگاه کند، با فرستادن پیام شفاهی کنایهآمیز یا کاری رمزگونه، مثل فرستادن کیسهای
خاک،
رمل یا خار شکسته، قومش را از خطر جنگ قریبالوقوع آگاه میکرد.
، ایجاد دود (
تدخین ) هم از روشهای رایج خبر دادن بود.
، چند شب پیش از جنگ، به منظور فراهم آوردن سپاه لازم، بر بالای کوه یا مکانی مرتفع، «آتش جنگ» میافروختند.
، ترساندن (انذار) دشمن در میان بسیاری از قبایل رایج و نشانه
شهامت و نیرومندی و نیز کوچک شمردن دشمن بود.
در برخی موارد پس از اعلان جنگ، به طور موقت رفتاری زاهدانه در پیش میگرفتند و از همنشینی با زنان، استحمام، استعمال بویخوش، نوشیدن
شراب و جز آنها خودداری میکردند؛ هرچند خلاف این قاعده هم رایج بود، مانند پوشیدن لباسهای فاخر و برپا کردن جشن و نوشیدن شراب در ظرفهای مخصوص به نام «قِحاف» (ظرفی شبیه
جمجمه انسان).
قبل از شروع جنگ،
تحلیف (پیمان بستن بر
خون،
عطر، نمک، شیر و...) و ادای سوگندِ استقامت، از سنّتهای رایج در میان اعراب بود.
شروع جنگ با دمیدن در شیپوری فلزی یا
شاخ یا کوبیدن بر طبلها و یا فریاد زدن اعلام میشد، سپس همه جنگجویان با سلاحهایشان حاضر میشدند، گاه زنان هم، برای اموری چون پختن غذا و تشجیع جنگجویان، در صحنه نبرد حاضر میشدند، به غیر از غنایمِ به دست آمده از جنگ، مزدی به جنگجویان داده نمیشد.
هر
قبیله شعار مخصوصی داشت که با فریاد کردنِ آن، جنگجویان را ترغیب میکرد.
پرچمهای جنگ را معمولاً شجاعترین و نامآورترین جنگجویان حمل میکردند، برافراشته ماندن پرچم در جنگ بسیار مهم بود، هر قبیله پرچمی داشت که نسل به نسل به ارث میرسید و محافظت از آن (
منصب لِواء ) منصب مهمی بود که به بزرگان قوم یا خانوادهای خاص واگذار میشد، مثلاً، پرچم ویژه قریش عقاب نام داشت و منصب محافظت از آن نیز به همین نام خوانده میشد.
، قُبّه و أعنّه منصب دیگری بود که ظاهراً تهیه تجهیزات جنگی، به ویژه خیمه و لوازم اسب و سواری، را برعهده داشت.
،
جاسوسان چند روز قبل از جنگ معمولاً در هیئت تاجر یا مسافر به میان دشمن میرفتند و اطلاعات لازم را گرد میآوردند.
، در جنگهای بادیه، دلیل راه (راهنمایی که راههای آسان و بیخطر را میشناخت) اهمیت ویژهای داشت.
، زمان شروع جنگ، بهویژه در غارت و شبیخون، قبل از طلوع خورشید بود.
اگر جنگ با اعلان قبلی بود، زمان و مکان جنگ نیز از قبل تعیین میشد، در جنگهایی از نوع اخیر، معمولاً سرآمد سواران، که به قهرمانی و
شجاعت معروفبود، هماوردی از گروه متخاصم را به نبرد دعوت میکرد، پس از
رجزخوانی و شمردن مفاخر خاندان و
قبیله و...، مبارزه میان دو قهرمان آغاز میگردید و با کشته شدن یکی از ایشان، جنگ گروهی درمیگرفت،
سلاح جنگ در مرحله اول که دو گروه متخاصم در فاصلهای دور از یکدیگر بودند، تیروکمان، در هنگام برخورد دو گروه
نیزه و در مرحله جنگ تن به تن، شمشیر بود.
، کاربرد نیزه و
شمشیر نزد اعراب بیش از
تیروکمان بود، کثرت واژگان مربوط به انواع شمشیر و نیزه
و در مقابل، واژگان محدودِ مترادف کمان، مؤید این مطلب است.
اعراب برای پوشش سر در هنگام جنگ از
عمامه استفاده میکردند، رنگ عمامهها متنوع بود و یک جنگجو در جنگهای مختلف از عمامههایی با رنگهای گوناگون استفاده میکرد، از
کلاهخود بهندرت استفاده میشد و بیشتر، اعراب
عراق و
شام و
یمن آن را به کار میبردند.
زره (مِجَنّ، تُرس، دَرَقَه) برای حفاظت بدن از ضربات شمشیر بود و معمولاً از
پوست و
چرم تهیه میشد.
،
مِغْفَر، پوشش فلزی سر بود که به اندازه سر بافته و در زیر
قَلَنْسَوه (
عرقچین ) پوشیده میشد.
سه چهارم
غنایم جنگی به تساوی میان جنگجویان تقسیم میشد، ربع غنایم (مرباع، یک چهارم) و نیز
نَشیطه (آنچه در مسیر و قبل از رسیدن به محل جنگ نصیب لشکر میشد)،
صَفیه (آنچه مورد توجه و پسند فرمانده واقع میشد) و فضول (مازاد غنایم پس از تقسیم) سهم فرمانده بود.
، اسیران هم جزو غنایم به شمار میآمدند و میان جنگجویان تقسیم میشدند، اعراب، اسرا را یا به
بردگی میگرفتند یا در مقابل فدیه و گاه از سر جوانمردی بیدریافت سربَها، آنان را آزاد میکردند.
برای جنگ از
بردگان نیز استفاده میشد و حتی
جنگاوران معمولاً از
طبقات پایین
جامعه استخدام میشدند و چون تنها انگیزه آنان درآمد بود، در موارد بسیاری از
کارزار میگریختند.
بر پایه این
واقعیتها، مفهوم پارهای از
مَثَلهای متداول در میان
عرب، مانند اینکه «
استقبال از
مرگ از
پشت کردن به دشمن برتر است»، بهتر
درک میشود.
جنگ در
حَرَم (مکه) و نیز در
ماههای حرام، ممنوع بود، جنگهایی که در آنها قواعد
حرمت زمان و
مکان زیرپا گذاشته میشد، به
حروب الفجار شهرت مییافتند.
(۱) قرآن.
(۲) محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، چاپ محمد بهجه اثری، بیروت۱۳۱۴.
(۳) ابناثیر، الکامل فی التاریخ (علیبن محمد)، تاریخ.
(۴) ابناثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاحبن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۵) ابنحبیب، کتاب المحبّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
(۶) ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر.
(۷) ابنخلدون، تاریخ.
(۸) ابندرید، کتاب جمهرهاللغه، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
(۹) ابنسعد، الطبقات (بیروت).
(۱۰) ابنعبدربّه، العقد الفرید، ج۱، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳، ج۳، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۱۱) ابنقتیبه، کتاب عیونالاخبار، بیروت: دارالکتاب العربی.
(۱۲) ابنکلبی، کتاب نسب الخیل فی الجاهلیه و الاسلام و أخبارها، روایه أبی منصور جوالیقی، در کتابان فیالخیل، چاپ نوری حمّودی قیسی و حاتم صالح ضامن، بیروت: عالم الکتب، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۳) ابنمقفع، رساله ابنالمقفع فی الصحابه، در رسائل البلغاء، اختیار و تصنیف محمد کردعلی، قاهره: مطبعه لجنه التألیف و الترجمه و النشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
(۱۴) ابنمنظور، لسان العرب.
(۱۵) ابنمنکلی، الادلّه الرّسمیه فی التّعابی الحربیه، چاپ محمود شیت خطّاب، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۱۶) ابنمنکلی، الحیل فی الحروب و فتح المدائن و حفظ الدّروب، چاپ نبیل محمد عبدالعزیز احمد، قاهره ۲۰۰۰.
(۱۷) ابنهشام، السیره النبویه، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
(۱۸) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین و اخبارهم.
(۱۹) حبیببن اوس ابوتمّام، دیوان الحماسه، به روایت موهوببن احمد جوالیقی، چاپ عبدالمنعم احمدصالح، بغداد ۱۹۸۰.
(۲۰) محمد توفیق أبوعلی، صورهالعادات و التقالید و القیم الجاهلیه فی کتب الامثال العربیه من القرن ۶ـ۹ ه/ ۱۲ـ۱۵م، بیروت ۱۹۹۹.
(۲۱) یعقوببن ابراهیم ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، چاپ قصی محبالدین خطیب، قاهره ۱۳۹۷.
(۲۲) بلاذری، الانساب (بیروت).
(۲۳) عبدالملکبن محمد ثعالبی، فقهاللغه و سرّالعربیه، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۲۴) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، بیروت ۱۹۶۸.
(۲۵) عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر ۱۳۸۵ـ ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ ، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۲۶) جوادعلی، المُفَصَّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۲۷) حسانبن ثابت، دیوان، شرح یوسف عید، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۲۸) خلیفهبن خیاط، تاریخ خلیفهبن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۲۹) احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
(۳۰) محمد رشیدی، تفریج الکروب فی تدبیر الحروب، چاپ عارف احمد عبدالغنی، دمشق ۱۹۹۵.
(۳۱) عباس زریاب خویی، سیره رسولاللّه، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۳۲) محمدبن مسلم زهری، المغازی النبویه، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۳۳) جرجی زیدان، تاریخ التمدّن الاسلامی، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
(۳۴) عبدالجبار سامرائی، «نظم التعبئه عندالعرب»، المورد، ج۱۲، ش ۴ (۱۴۰۴).
(۳۵) یاسین سوید، الفن العسکری الاسلامی: اصوله و مصادره، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۳۶) طبری، تاریخ (لیدن).
(۳۷) مرضیبن علی طرسوسی، موسوعهالاسلحه القدیمه، الموسوم تبصره ارباب الالباب، چاپ کارین صادر، بیروت ۱۹۹۸.
(۳۸) حسنبن عبداللّه عباسی، آثار الاول فی ترتیب الدول، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۳۹) عبدالحمیدبن یحیی کاتب، رساله عبدالحمید الکاتب فی نصیحه ولی العهد، در رسائل البلغاء، اختیار و تصنیف محمد کردعلی، قاهره: لجنه التألیف و الترجمه والنشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
(۴۰) غازی اسماعیل مطیع مهر، مبادیء الحرب فی صدرالاسلام، عمان ۱۹۹۴.
(۴۱) جهادیه قرهغولی، العقلیه العربیه فی التنظیمات الاداریه و العسکریه فی العراق و الشام خلال العصر العباسی الاول: ۱۳۲ ه ـ ۲۳۲ ه، بغداد ۱۹۸۶.
(۴۲) علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
(۴۳) مسعودی، مروج (بیروت).
(۴۴) مسکویه، آدابالعرب و الفرس.
(۴۵) احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، مشهد ۱۳۶۶ ش.
(۴۶) نصربن مزاحم، وقعه صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۴۷) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره ۱۹۲۳ ـ۱۹۹۰.
(۴۸) محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، بیروت: دارالجیل.
(۴۹) محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
(۵۰) ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، چاپ عارف احمد عبدالغنی، دمشق ۱۹۹۵.
(۵۱) یعقوبی، تاریخ.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنگ نزد عرب دوره جاهلی »، شماره۵۰۹۱.