جنبش ترکهای جوان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ترکهای جوان، جریانی سیاسی از اوایل
دهه ۱۲۷۰ تا ۱۳۳۶/ ۱۸۶۰ـ ۱۹۱۸ در
ترکیه عثمانی است. این جریان که گروهها
و جمعیتها
و سازمانهای سیاسی چندی را در داخل
و خارج ترکیه در بر میگرفت، به طور کلی به سه دوره تقسیم میشود.
از اوایل
دهه ۱۲۷۰ تا ۱۲۹۵/ ۱۸۶۰ـ ۱۸۷۸؛ در این دوره که با سالهای پایانی عصر تنظیمات (از
رمضان ۱۲۵۵ تا
ذیقعده ۱۲۹۳/ نوامبر ۱۸۳۹ ـ دسامبر ۱۸۷۶) مقارن است، فضای باز حاصل از اصلاحات سبب شد تا گروهی از روشنفکران امپراتوری عثمانی تحت تأثیر روشنگری غربی به ترویج افکار آزادی خواهانه
و اصلاح طلبانه در مطبوعات بپردازند. طرحِ چنان اندیشههایی در جامعه عثمانی به تشکیل نخستین گروه سیاسی از سلسله گروهها
و سازمانهای سیاسی سرّی، منجر شد. این گروه، که «
اتحادیه وطن پرستان» یا «جمعیت اتفاق حمیّت» نامیده میشد، در
محرّم ۱۲۸۲/ ژوئن ۱۸۶۵ با شرکت شش
جوان ، از جمله نامق کمال (۱۲۵۶ـ ۱۳۰۵/ ۱۸۴۰ـ ۱۸۸۸)، شاعر نام آور، در
استانبول تشکیل گردید. رشد
و توسعه سریع گروه
و افزایش تعداد اعضای آن به ۲۴۵ تن بنا بر ادعایی،
و تمایل
و توجه بعضی از دولتمردان، حتی دو شاهزاده عثمانی
و یک شاهزاده مصری به گروه، آن را در معرض فشار قرار داد
و بعضی از رهبران آن چون نامق کمال
و ضیاءبیک (ابوضیا توفیق)
و علی سُعاوی به نواحی دوردست عثمانی
تبعید شدند، ولی در ۱۲۸۴/ ۱۸۶۷ با حمایت مالی همان شاهزاده مصری به پاریس
مهاجرت کردند. حضور
و فعالیتهای سیاسی آنان
و همفکرانشان در اروپا اصطلاح ژؤن ترک (ترکهای جوان) را پدید آورد.
مصطفی فاضل پاشا (۱۲۴۵ـ۱۲۹۲/ ۱۸۲۹ـ ۱۸۷۵)، از وزرای دربار عثمانی ــ که به دلیل تغییر
اصول جانشینی به فرمان سلطان عبدالعزیز (حک: ۱۲۷۸ـ۱۲۹۳/ ۱۸۶۱ـ۱۸۷۶)، از جانشینیِ برادرش اسماعیل پاشا، خدیو مصر، محروم شده
و به دشمنی با سلطان
و صدراعظم عثمانی برخاسته
و به
فرانسه گریخته بود ــ با انتشار
نامه سرگشاده ای به فرانسه خطاب به سلطان عبدالعزیز در روزنامه لیبرته، ضمن
انتقاد از نظام استبدادی
و طرفداری از اصلاحات
و «نظام سربستانه» (دموکراسی)، احتمالاً به
تقلید از اصطلاحاتی چون ایتالیای جوان، فرانسه جوان،
آلمان جوان
و جز آن، هواداران
و پشتیبانان خود در ترکیه عثمانی را ژؤن ترک
و خویشتن را نماینده ترکیه جوان معرفی کرد. این اصطلاح در مطبوعات
و تاریخ نگاری اروپا متداول،
و با همان تلفظ (ژؤن ترکلر) یا ترجمه آن (گنج ترکلر) وارد
زبان ترکی شد.
جمعیتی هم که در ۱۲۸۴/ ۱۸۶۷ با شرکت نامق کمال
و چند تن از مهاجران
مشروطه خواه به ریاست مصطفی فاضل پاشا تشکیل شد، تحت تأثیر همین عنوان خود را ینی عثمانلی لار (نوعثمانیان، عثمانیان جدید) نامیدند. آنان اصطلاح ژؤن
ترک را نیز عیناً در سر لوحه نشریات خود میآوردند.
ینی عثمانلی لار را معمولاً گنج عثمانلی لار (عثمانیان جوان) نیز مینامند،
که
علت استفاده از واژه عثمانلی به جای ترک را باید عثمانی گرایی نسل اول
مشروطه خواهان عثمانی دانست.
شریف ماردین، تاریخ پژوه ترک، اگرچه
مشروطه خواهان دهه های ۱۸۶۰
و ۱۸۷۰ را نوعثمانیان
و گروهها
و سازمانهای ضدحکومت عبدالحمید را ترکهای جوان نامیده، خاطرنشان کرده است که جمعیت «
اتحاد و ترقی»، یکی از سازمانهای ترکهای جوان که بعداً حزب حاکم در عثمانی شد،
ریشه در جنبش نوعثمانیان دارد.
پتروسیان
نیز فعالیتهای نوعثمانیان را مقدمه جنبش ترکهای جوان،
و جنبش مشروطیت دهه ۱۸۶۰
و ۱۸۷۰ میلادی را مرحله نخست جنبش ژؤن ترک میداند.
تونایاضمن آنکه اصطلاح ترکهای جوان را برای مبارزان
و شورشگران نهضتهای
مشروطه اول (۱۲۹۵/۱۸۷۶ـ ۱۸۷۸)
و دوم (۱۳۲۶ـ ۱۳۳۶/ ۱۹۰۸ـ ۱۹۱۸) به کار برده، نوعثمانیان را در زمره ژؤن ترکها به شمار آورده،
و جنبش مبارزان اواخر سده سیزدهم/ نوزدهم
و اوایل
سده چهاردهم/ بیستم را «جنبش ترکهای جوان دوم» نامیده است. در دایره المعارف میدان لاروس هم زیر مدخل «ژؤن ترکلر» تنها از نسل اول
مشروطه خواهان عثمانی ــ که خود را نوعثمانیان نامیدهاند ــ سخن رفته است. بنابراین در این مقاله نیز، نوعثمانیان جزو سازمانهای ترکهای جوان به شمار میرود.
نوعثمانیان در اروپا با انتشار روزنامههایی چون مخبر
و حریت در
لندن به ترویج افکار خود پرداختند. اصول عمومی
و مشترک آنان عبارت بود از خواست «نظامات اساسیه» (قانون اساسی)، «نظام سربستانه» (
دموکراسی )
و «شورای امت» (مجلس ملی). البته بین آنان اختلافاتی نیز وجود داشت؛ مثلاً، در حالی که نامق کمال
و ضیاءبیک مخالف جدایی امور دینی از امور دولتی بودند
و از «اصول مشورت» بر اساس
دین جانبداری میکردند، بعضی دیگر چون مصطفی فاضل پاشا
و سعاوی نظری برخلاف آنان داشتند. در باره راه رسیدن به
حکومت مشروطه هم بعضی به مبارزه سیاسی
و فکری اعتقاد داشتند، اما بعضی دیگر طرفدار شدت عمل
و مبارزه مسلحانه بودند.
از آنجا که جنبش اعتراضیِ نوعثمانیان در اروپا به کمکهای مالی فاضل پاشا وابسته بود، پس از سازش فاضل پاشا با سلطان عبدالعزیز
و بازگشتش به عثمانی در ۱۲۸۴/ ۱۸۶۷، نوعثمانیان بتدریج از هم فروپاشیدند
و از ۱۲۸۷/۱۸۷۰ به بعد عده ای از آنان از جمله نامق کمال
و ضیاءپاشا به استانبول بازگشتند
و به رغم ممیزی
و تهدید و تبعید از
آرمان آزادی خواهانه خود، که در فراهم آوردن زمینه فکری جنبش
مشروطیت اول عثمانی (۱۲۹۳ـ ۱۲۹۵/ ۱۸۷۶ـ ۱۸۷۸) بی تأثیر نبود،
دفاع کردند (دایره المعارف جهان اسلام آکسفورد با شکست
مشروطیت اول عثمانی
و آغاز دوره سی ساله استبداد عبدالحمیدی (۱۲۹۳ـ۱۳۲۷/ ۱۸۷۶ـ ۱۹۰۹) جمعیت نوعثمانیان نیز با تبعید رهبران آن از استانبول، از هم پاشید، اما ثمره مبارزه برای آزادی که به
همت نوعثمانیان شروع شده بود، ایجاد «جمعیت
اتحاد و ترقی» بود که سرانجام موفق به احیای
مشروطیت در ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸ شد (پاکالین).
از ۱۲۹۵ تا ۱۳۲۶/ ۱۸۷۸ـ ۱۹۰۸؛ در این دوره، ترکهای جوان جمعیتها
و سازمانهایی را در داخل
و خارج عثمانی تشکیل دادند. سلطان عبدالحمیددوم در نخستین دهه سلطنت استبدادی اش ــ که در ۱۲۹۳/ ۱۸۷۶ شروع شده بود ــ با جنبش سازمان یافته تهدیدکننده ای مواجه نشد، اما به رغم خفقان
حاکم بر کشور هسته نخستین گروه زیرزمینی ضد رژیم این دوره با شرکت چهار دانشجوی مکتب طبیه حَربیه به نامهای ابراهیم تِمو (آلبانی تبار)، محمدرشید (اهل قفقاز)، عبداللّه جودت
و اسحاق سکوتی (هر دو کُرد)
و احتمالاً علی حسین زاده باکویی
و حکمت امین
و اسماعیل ابراهیم در
رمضان ۱۳۵۶/ مه ۱۸۸۹ در استانبول تشکیل گردید.
این جمعیت که نامش «
اتحاد عثمانی» بود
و بعدها به «
اتحاد و ترقی» تغییر یافت،
بسرعت در مدارس نظامی
و عالی توسعه یافت
و از طریق دفتر پست فرانسوی، فارغ از نظارت رژیم، با گروه متشکل
و نوتأسیس مهاجران
و تبعیدیان سیاسی عثمانی در پاریس ارتباط برقرار کرد. خلیل غانم، نماینده سابق مجلس عثمانی، در همین ایام مجله ای به نام ترکیه جوان در پاریس منتشر میکرد. احمدرضا (۱۲۷۵ـ۱۳۶۹/ ۱۸۵۹ـ۱۹۵۰) که در ۱۳۰۶/ ۱۸۸۹ به پاریس مهاجرت کرده بود، به تقاضای کمیته مرکزی جمعیت در ۱۳۱۲/ ۱۸۹۴ بهطور رسمی به آن پیوست. پیوستن او به جمعیت بر اعتبار
و نفوذ آن افزود.
احمدرضا، که به
فلسفه اگوست کنت گرایش داشت
و مقالاتش در ارگان پوزیتیویستهای فرانسه به چاپ میرسید، در ۱۳۱۳/ ۱۸۹۵ نشریه مشورت را ــ که هر پانزده روز یک بار به ترکی
و با ضمیمه ای به فرانسه منتشر میشد ــ به اتفاق خلیل غانم
و تنی چند از اعضای دیگر ترکان جوان راه انداخت. این نشریه اگرچه ارگان «جمعیت
اتحاد و ترقی» عثمانی بود، تحت تأثیر سردبیرش، احمدرضا، با شعار پوزیتیویستیِ «انتظام
و ترقی»
و با تقویم ویژه پوزیتیویستها منتشر میشد. برنامه
جمعیت ، که در شماره ۱۴ جمادی الا´خره ۱۳۱۳/ ۳ دسامبر ۱۸۹۵ آن به چاپ رسیده، به طور کلی
و بویژه مادّه زیر آن، حاکی از تأثیر گرایشهای پوزیتیویستی احمدرضاست :
«ما خواهان برانداختن خاندان حاکم فعلی (عثمانی) نیستیم؛
در حالی که کمیته
اتحاد و ترقی در خارج کشور، از عدم
خشونت طرفداری میکرد، جمعیت
اتحاد عثمانی که رهبری اش به دست افراد مبارزی چون حاجی احمد افندی
و نائلی افندی افتاده بود، در داخل در تدارک کودتا بود؛ ولی با فاش شدن نقشه
کودتا ، که قرار بود در
ربیع الاول ۱۳۱۴/ اوت ۱۸۹۶ اجرا شود، بسیاری از دست اندرکاران آن بازداشت
و تبعید شدند. جمعیت ضربه سنگینی خورد
و بیش از پیش سرّی شد تا در فرصتی دیگر باز به
میدان آید.
در همین اوضاع، مراد ــ که به مناسبت انتشار روزنامه میزان به مراد میزانچی معروف شد ــ برای ادامه انتشار روزنامه اش ابتدا به
مصر گریخت
و از آنجا به
اروپا رفت
و به کمیته
اتحاد و ترقی پیوست. وی در اروپا
رقیب عمده احمدرضا شد
و میزان به عنوان دومین ارگان کمیته به مخالفت با
مشورت پرداخت،
اما حضور مراد ــ که در بین هواداران ترکهای جوان در خارج
و داخل
و بویژه در بین قشرهای اسلامی نفوذ زیادی داشت
ــ در اروپا
و در
سنگر مبارزه چندان نپایید
و احمد جلال الدین پاشای، معروف به سرخُفیه
و فرستاده ویژه سلطان به اروپا، با استفاده از نقاط
ضعف مراد او را به بازگشت به عثمانی
و در آمدن به خدمت سلطان راضی کرد.
در مقابل، جناح احمدرضا ــ که به اندازه مراد محبوبیت نداشت ــ به رغم تمام فشارها به مبارزه ادامه داد، اما دست کشیدنِ مراد
و شماری از پیروانش
و نیز عده ای دیگر در
تابستان ۱۳۱۵/ ۱۸۹۷
و بعد از آن از مبارزه، ضربه مخرّبی به جنبش ترکهای جوان وارد کرد.
در اواخر ۱۳۱۷/ ۱۸۹۹، در حالی که جنبش بر
اثر ضربه ۱۳۱۵/ ۱۸۹۷
و ضربات بعدی متلاشی میشد، خبر فرار داماد محمودپاشا، شوهرخواهر سلطان، با پسرانش (صباح الدین
و لطف اللّه) از کشور
و پیوستنشان به احمدرضا
و یاران اندک او، ضمن فرود آوردن ضربه سنگینی بر اقتدار عبدالحمید، جانی نو در کالبد جنبش ترکهای جوان دمید.
از سه درباری فراری، صباح الدین (۱۲۹۴ـ۱۳۶۷/۱۸۷۷ـ ۱۹۴۸) به مبارزه با عبدالحمید ادامه داد، اما
اختلاف عقیده وی با احمدرضا جنبش ترکهای جوان را به دو قطب تقسیم کرد که این
تفرقه تا پایان حکومت عثمانی باقی ماند.
اختلاف اصلی آنها بیشتر در باره دو موضوع بود:
۱) در حالی که احمدرضا از حکومتی متمرکز
و از امتزاج کلیه اتباع
مسلمان و غیرمسلمان
و ترک
و غیرترک در قالب یک ملت نو، تحت حاکمیت خاندان عثمانی دفاع میکرد
و تجزیه طلبی
و حتی تقاضای خودمختاری اقوام
و جمعیتهای غیرترک را
خیانت میدانست، صباح الدین از ایجاد یک حکومت غیرمتمرکز
و نظام ایالتی سخن میگفت.
۲) احمدرضا طرفدار مبارزه سیاسی بدون
توسل به خشونت
و انقلاب خونین
و عدم مداخله بیگانگان در تعیین مقدرات کشور بود، ولی صباح الدین از شدت عمل
و مبارزه مسلحانه
و حتی کودتا
و نیز مداخله قدرتهای اروپایی برای سرنگون کردن سلطان عبدالحمید
و نشاندن فرد دیگری از خاندان عثمانی به جای وی جانبداری میکرد.
همین دیدگاهها در همایش اول ترکهای جوان که از ۲۴
شوال تا اول
ذیقعده ۱۳۱۹/ ۴ـ۹ فوریه ۱۹۰۲ در پاریس برگزار شد، سبب
انشعاب نهضت ترکهای جوان به دو شعبه عمده شد.
پس از آن صباح الدین، که طرفدارانش غالباً غیرترک
و غیرمسلمان بودند
و در همایش بیشترین تعداد را داشتند، اقدامات نافرجامی برای کودتای نظامی کرد
و سرانجام نیز با تشکیل جمعیت تشبث (ابتکار عمل) شخصی
و عدم مرکزیت، بر اساس نظریات ادمون دمولن در باره تفوق انگلوساکسنها، در ۱۳۲۴/ ۱۹۰۶
و انتشار روزنامه ترقی به عنوان ارگان آن، راه خود را کاملاً از
اتحاد و ترقی جدا کرد
دومین همایش به ریاست صباح الدین
و با شرکت جمعیتهای تشبث شخصی
و عدم مرکزیت، ترقی
و اتحاد، حزب داشناکسیون (حزب ملی گرای ارمنی)،
و چند انجمن
و سازمان سیاسی دیگر در واپسین روزهای ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷ برگزار شد. موضوع اصلی این همایش در روزهای پرتب
و تاب شورشهای پراکنده ــ که عبدالحمید را پس از گذشت سی سال از بر چیدن
مشروطیت، به اعلان دو باره آن واداشت ــ تهیه برنامه ای برای سرنگون کردن وی بود.
این همایش ــ که به دومین همایش لیبرالهای عثمانی معروف شد ــ در حدود شش
ماه پیش از به توپ بستن مجلس شورای ملی ایران، پیامی با امضای رؤسای آن، یعنی شاهزاده صباح الدین
و احمدرضا
و مالومیان (داشناک) به آن مجلس فرستاد
و اظهار امیدواری کرد که «حکومت
مشروطه که در قلمرو دولت عثمانی برقرار خواهد شد، دوستی بین دو مملکت همجوار را تقویت
و به
تمدن شرق خدمت» کند.
اگرچه پس از ضربه ۱۳۱/ ۱۸۹۷، جنبش
ضد استبدادی ترکهای جوان در عثمانی تا دو سه
سال مانده به اعلان حریت در ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸، در حال رکود
و کمون بود، مرکز
ثقل جنبش در داخل
و تأثیر گروههای خارج از کشور در آن کم بود. در ۱۳۲۲/ ۱۹۰۴
و سالهای پس از آن، تشکلهایی در میان دانش آموزان
و دانشجویان مدارس عالی نظامی
و غیرنظامی
و روشنفکران در استانبول
و شام
و شهرهای روم ایلی به وجود آمد.
در این میان، تشکیل جمعیت حریت عثمانی در
رجب ۱۳۲۴/ سپتامبر ۱۹۰۶ در شهر بندری سلانیک با شرکت گروهی از افسران
و کارمندان از اهمیت خاصی برخوردار است.
همین جمعیت یک
سال بعد با اعزام نمایندگانی به پاریس، با جمعیت ترقی
و اتحاد عثمانی تماس گرفت
و در نتیجه مذاکراتی که در پاریس
و سلانیک صورت گرفت، آن دو جمعیت در
شعبان ۱۳۲۵/ سپتامبر ۱۹۰۷
متحد شدند
و سازمانِ به وجود آمده از
اتحاد آن دو، دارای دو مرکز داخلی
و خارجی (پاریس) شد. مرکز داخلی ــ که در سلانیک مستقر بود ــ
استقلال نسبی داشت
و با بخش ترکی روزنامه شورای امت، که در پاریس منتشر میشد، همکاری میکرد. اهداف اصلی تعیین شده برای سازمان عبارت بود از: ۱) نجات وطن از
وضع دشواری که گرفتارش شده بود؛ ۲)
نجات ملت از
ظلم و اسارت
و تأمین زندگی شایسته برای آنان. رسیدن به این دو
هدف ، در گرو احیا
و اجرای قانون اساسی بود.
این سازمان جدید، ترقی
و اتحاد عثمانی نامیده شد. البته احمدرضا بعد از همایش اول، به جای
اتحاد و ترقی جمعیت خود را ترقی
و اتحاد مینامید
و پس از اعلان
مشروطیت بود که نام سازمان به
اتحاد و ترقی تبدیل شد.
تصمیم جمعیت ترقی
و اتحاد به خروج از حالت سرّی
و پرداختن به فعالیت
و مبارزه علنی از ربیع الا´خر ۱۳۲۶/ مه ۱۹۰۸
و تشدید شورشها در بخش اروپایی ــ که نفوذ گروههای ترقی
و اتحاد در آنجا
و بویژه در درون
ارتش سوم مستقر در آنجا بیشتر بود ــ
و افزایش نافرمانیها در ارتش
و فرار افسرانی چون نیازی
و انور با افراد تحت فرمان
و خودداری نیروهای اعزامی سرکوبگر از تیراندازی به شورشیان
و پیوستن واحدهایی از آنها به جنبش انقلابیِ در حال شکل گیری به رهبری ترکهای جوان، خبر از حوادثی جدّی میداد.
سرانجام کمیته ترقی
و اتحاد طی نشستی در ۲۳
جمادی الاخره / ۲۳ ژوئیه در آن شهر به شورش در آمد
و با ارسال تلگرامی به دربار، سلطان را
تهدید کرد که اگر تا
یکشنبه (۲۶ ژوئیه) فرمان اعلان
مشروطیت و برپایی مجلس مبعوثان را صادر نکند، حوادثی مغایر خواست
و اراده سلطان اتفاق خواهد افتاد.
عبدالحمید برای جلوگیری از توسعه
و تشدید جنبش انقلابی، ناگزیر در ۲۳ جمادی الاخره ۱۳۲۶، مشروطیتی را که در حدود سی سال پیش سرکوب کرده بود، رسماً پذیرفت.
برخی از پژوهشگران، این جریان را که به اعلان
مشروطیت انجامید، جنبش انقلابی واقعی ندانسته
و آن را کودتا
یا
توطئه یهودیها
و فراماسونها
و کلیسای
کاتولیک شمرده اند.
از ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۶/ ۱۹۰۸ـ ۱۹۱۸؛ این دوره، از انقلابِ
سال ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸ ترکان جوان
و به
قدرت رسیدن جمعیت
اتحاد و ترقی ــ که بعداً تبدیل به حزب شد ــ تا شکست این جمعیت
و از هم پاشیدن آن در ۱۳۳۶/ ۱۹۱۸ را در بر میگیرد.
(۱) حسَّان علی حَلاّق، دور الیهود
و القوی الدولیه فی خلع السلطان عبدالحمید الثانی عن العرش (۱۹۰۸ـ۱۹۰۹)، بیروت: الدارالجامعیه، (بی تا).
(۲) ارنست ادموندسن رامسائور، ترکان جوان: پیش درآمد انقلاب ۱۹۰۸، ترجمه رحیم رئیس نیا، در رحیم رئیس نیا، ایران
و عثمانی در آستانه قرن بیستم، ج ۳، تبریز ۱۳۷۴ ش.
(۳) رحیم رئیس نیا، ایران
و عثمانی در آستانه قرن بیستم، تبریز ۱۳۷۴ ش.
(۴) نظام شرابی، آمریکا
و اعراب، ترجمه عباس عرب، تهران ۱۳۷۵ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنبش ترکهای جوان»، شماره۳۴۸۰.