جلالالدین حسین بن شرفالدین الهی اردبیلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِلهیِ اَرْدَبیلی، جلالالدین حسین
بن شرفالدین عبدالحق اردبیلی متخلص به الهی،
شاعر متصوف،
متکلم،
فقیه و ریاضیدان (د ۹۵۰ق/۱۵۴۳م).
لقب اِلهیِ اَرْدَبیلی را کمالالدین نیز نوشتهاند.
پدرش خواجه عبدالحق، ظاهراً از دیوانیان
سده ۹ق/۱۵م بوده است.
عطاءالله حسینی در
اجازهای که به الهی داده، از
پدر او با القابی چون الصاحب المعظم و الصدر المکرم - که از انتساب به مشاغل دیوانی حکایت دارد -
تبجیل کرده است.
برخی از منابع متأخر و معاصر نسبت ابهری هم به الهی دادهاند.
الهی در
دهه هشتم
سده ۹ ق در اردبیل زاده شد. اینکه در برخی از منابع سال
ولادت او ۸۷۰ق یاد شده
البته محل تأمل است.
سال
وفات او را به اختلاف ۹۰۴، ۹۰۵، ۹۳۷ و ۹۴۰ ق ذکر کردهاند،
ولی بیتردید سال ۹۵۰ق که
سام میرزا - معاصر الهی - مطرح کرده، درست است.
بیشتر منابع متأخر نیز این سال را تأیید کردهاند
و حتی برای آن ماده تاریخ ساخته شده است.
اگر ماده تاریخی که برای یکی از تألیفات الهی - خلاصة الفقه (= ۹۴۲) - ذکر کردهاند،
درست باشد، درگذشت الهی در ۹۵۰ق تأیید میشود.
با توجه به اینکه
عمر الهی را در ۹۵۰ق بیش از ۷۰ سال دانستهاند،
میبایست او در میان سالهای ۸۷۰ -۸۸۰ق/۱۴۶۶- ۱۴۷۵م زاده شده باشد.
الهی دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاه خود سپری کرد.
به استناد اشاره خودش در حاشیه قواعد
علامه حلی در اوان جوانی نزد شیخ
علی آملی علوم شرعی را آموخت
و در همین دوره مدتی نزد سلطان حیدر
بن جنید صفوی (د ۸۹۳ق) در روضه
صفیالدین اردبیلی به
سلوک اهتمام داشت و به توصیه همو برای تحصیل علوم به سوی هرات روانه شد.
این سفر بیگمان در دوران نوجوانی او بوده است.
الهی نخست به شیراز رفت و چندی نزد
جلالالدین محمد دوانی (د ۹۰۸ق) و
امیر غیاثالدین منصور شیرازی (د ۹۴۸ق) به تحصیل
علوم عقلی و
نقلی پرداخت.
وی آثار دوانی همچون شواکل الحور را نزد مؤلف آن خواند و در
جمادی الاول ۸۹۲ از او اجازه روایت و
تدریس آثارش را گرفت.
الهی سپس به اشاره سلطان حیدر صفوی و به منظور تحصیل علوم به هرات رفت و در آنجا نزد امیر جمالالدین
عطاء
الله حسینی به آموختن
تفسیر و
حدیث پرداخت و قسمتی از مشکاة المصابیح
خطیب تبریزی،
صحیح بخاری،
صحیح مسلم، و بخشی از انوار التنزیل
بیضاوی را نزد او قرائت کرد
و در ۸۹۹ق از او اجازه روایت گرفت.
وی در ایام تحصیل در هرات با امیر
علیشیر نوایی آشنا شده بود، زیرا
عطاء
الله حسینی از استادان مدرسه اخلاصیه بود که به سعی نوایی در هرات تأسیس شده بود و زیر نظر همو اداره میشد
الهی پس از این دوران، یعنی پس از ۸۹۹ق، ظاهراً در زمره ندیمان نوایی قرار گرفت و شرح اشکال التأسیس و تلخیص تحریر اقلیدس را به نام این وزیر فراهم کرد.
هر چند در نوشتههای معاصران از رابطه الهی با شاهزاده غریب میرزا فرزند سلطان حسین میرزا (د ۹۰۲ق) سخن رفته است،
اما در تألیفات قدیمتر اشارهای به این نکته دیده نمیشود.
با اینهمه، بعید نیست که رابطه الهی با نوایی سبب آشنایی وی با غریب میرزا نیز شده باشد.
گفتنی است که رابطه الهی با امیر
علیشیر،
وزیر سنی مذهب عصر تیموری و مصدّر کردن آثاری چند به نام وی و نیز آوردن کلمه «
اصحاب» در جمله «تصلیه» در خطبه آثاری که در هرات نوشته، موجب شده است تا کسانی چنین تصور کنند که الهی در عصر تیموریان بر
مذهب اهل سنت بوده، و در اوان قیام
شاه اسماعیل صفوی به تشیع گرویده است
اما
افندی اصفهانی این تصور را نادرست دانسته،
و حتی از استواری او در
تشیع سخن گفته است.
علاوه بر ادله افندی در اثبات تشیع الهی، در خور ذکر است که او در حاشیه بر
قواعد علامه سلسله روات خود را به توالی و تسلسل از طریق شیخ
علی آملی - استاد علوم شرعی او در نوجوانی - به علامه حلی میرساند.
سلوک او نزد سلطان
حیدر صفوی نیز مؤید تشیع اوست و نبودن ترجمه احوال و حتی نام و نشان او در تألیفات فراهم شده در اواخر عهد تیموریان - که نویسندگان آنها با ندیمان
علیشیر نوایی، و با فضلای مدرسه اخلاصیه ارتباط داشتهاند - ظاهراً از همین لحاظ بوده است.
الهی در حدود سال ۹۰۲ق مقارن با درگذشت غریب میرزا هرات را ترک کرد و از طریق
عراق و آذربایجان به زادگاهش اردبیل بازگشت.
در اردبیل به عنوان خادم روضه صفیالدین اردبیلی منصوب، و در همانجا به تدریس نیز مشغول شد.
الهی در این دوره، به عنوان دانشمندی متبحر در
علوم معقول و
منقول مشهور شده بود و نویسندگان معاصر و نزدیک به عصر او عموماً فضل و دانش او را ستوده،
و از گرایش او به
تصوف نیز یاد کردهاند.
شرح او بر
گلشن راز، و هم مقدمه آن شرح که به نام کشف الاسرار صورت رسالهای مستقل دارد،
و نیز اشعار بازمانده از او در تذکرهها
تأثیرپذیری او از
عرفان ابن عربی را میرساند.
با اینهمه، الهی در محدوده اعتقادات
خانقاهی و تفکر عرفانی محدود نشد و با روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی (سل ۹۰۷-۹۳۰ق)، به معارف شیعی توجه کرد، تا جایی که او را نخستین کسی دانستهاند که
معارف جعفری را به فارسی عرضه داشته است
که البته این نظر با قید «در اوایل روزگار صفوی» پذیرفتنی است.
الهی تمامی ۲۳ سال سلطنت شاه اسماعیل صفوی، و ۲۰ سال از دوران حکومت شاه طهماسب اول (سل ۹۳۰-۹۸۴ق) را درک کرد.
از چگونگی پیوند او با این دو سلطان اطلاعی دقیق نداریم، لیکن وجود او در روضه
جد صفویه، و هم آثاری که به نام آن دو تألیف کرده است،
حکایت از پیوستگی او با
دربار صفویان دارد، خاصه آنکه او در این دوره به مباحث فقهی نیز میپرداخته، و گویا به عنوان
مجتهد هم عمل میکرده است، زیرا در برخی از نوشتههای عصر صفوی از او با عنوان
مجتهدالزمان یاد شده است.
در اوان سلطنت شاه طهماسب، ظاهراً الهی در قزوین، یعنی تختگاه صفویان بوده است و در آن شهر یک بار به سفارت اسماعیل قلیخان نزد شاه طهماسب رفته، و واسطه دوستیِ آن دو شده است.
اختلاف الهی با
محقق کرکی (د ۹۴۰ق) بر سر جواز یا عدم جواز
نماز جمعه در غیاب
امام معصوم هم بایست در ایام اقامت او در قزوین، پیش از ۹۴۰ق روی داده باشد.
البته الهی که نماز جمعه را در
غیاب امام جائز نمیدانسته، آنچنانکه بعضی گفتهاند مستقیماً با محقق کرکی درگیر
مناظره و
مشاجره نشده است
بلکه این مخالفت بین محقق و
میرنعمتالله جزایری اتفاق افتاده، و الهی با میرنعمت
الله موافقت و همراهی نموده، و
فتوای محقق کرکی را در این زمینه رد کرده است.
الهی سالهای پایانی عمرش را در اردبیل گذراند و در همانجا درگذشت و در روضه صفیالدین دفن شد.
پس از او بازماندگانش - خاصه فرزندش محمد - به جای او در روضه صفویه خدمت میکردند.
الهی با زبانهای فارسی، عربی و ترکی آشنایی داشت و به هر ۳ زبان آثاری تألیف و تدوین کرد.
وسعت دامنه دانش و اطلاع او از علوم رایج در آن روزگار از کتابها و رسائلی که در زمینههای مختلف، از
تفسیر،
حدیث،
کلام،
فقه و
اصول،
منطق،
هیأت و
نجوم،
حساب و
هندسه،
ادب و
عرفان تألیف و تصنیف کرده، و از شروح و حواشی و تعلیقاتی که بر متون درسی و غیر درسی نوشته است، معلوم میشود.
افندی اصفهانی که از پارهای از آثار الهی بهره برده، و نسخههایی از تألیفات او را در اردبیل رؤیت کرده، و نام و نشان اکثر آنها را در اجازه الهی به کمالالدین
ابراهیم صفوی اردبیلی نیز دیده بوده است، مؤلفاتش را بالغ بر ۳۰ عنوان یاد میکند.
مهمترین آثار الهی اینهاست:
شرح گلشن راز، شرحی است به نثر آمیخته به نظم بر گلشن راز
شبستری که سال تألیف آن را خود در خاتمه ۹۰۸ق ذکر کرده است.
الهی در این اثر به مفاتیح الاعجاز
اسیری لاهیجی در شرح گلشن راز، بسیار توجه داشته، و بیشتر مباحث را با مختصر تغییر و تبدیلی در لفظ و عبارت از
لاهیجی اخذ و نقل کرده است.
الهی بر شرح گلشن راز مقدمهای مفصل در مبحثِ وجود نوشته است که کاتبان آن را از متن شرح مذکور جدا کرده، و به صورت رسالهای مستقل به نام کشف الاسرار
استنساخ کردهاند.
بیشتر ابیات مندرج در شرح گلشن راز از سرودههای خود الهی است.
الهی
قرآن مجید را به
فارسی و
عربی تفسیر کرده است.
تفسیر عربی او بسیار مفصل، ولی ناتمام بوده، و
افندی اصفهانی تفسیر
سوره فاتحه و بخشی از تفسیر
سوره بقره آن را که به دست الهی در حدود ۱۰ هزار سطر کتابت شده بود، در اردبیل دیده بوده است.
تفسیر فارسی الهی در دو مجلد بوده که نسخهای از آن به خط مؤلف در روضه
صفیالدین اردبیلی وجود داشته است.
منهج الفصاحة فی شرح نهج البلاغة، ترجمه فارسی
نهج البلاغه است همراه با شرح مفصل آن که در حدود ۹۳۰ ق به نام شاه اسماعیل صفوی فراهم شده است.
این کتاب در ۱۳۵۵ق به کوشش سعید طباطبایی نائینی در تهران به چاپ سنگی رسیده است.
الهی نخست رسالهای در مبحث
امامت به نام شاه اسماعیل اول به ترکی نوشته بود و سپس در عصر شاه طهماسب اول آن را به فارسی درآورد.
نسخهای از این رساله را افندی در شهرِ بار فروش مازندران (
بابل) دیده بوده است.
نسخهای از آن نیز در کتابخانه ملی موجود است.
تاج المناقب فی فضائل الائمة الاثنی عشر، اثری است به فارسی در ۱۲ جوهر که ادله امامت و سرگذشت هر یک از
امامان دوازدهگانه (ع) در ذیل یک جوهر مطرح شده است.
افندی اصفهانی آن را به نام فضائل الائمة الاثنی عشر، کتابی مفصل دانسته که الهی به نام شاه طهماسب تألیف کرده است،
اما از نسخههای موجود آن بر میآید که مؤلف آن را به نام شاه اسماعیل صفوی مصدّر کرده است.
رساله در فراست، اثری است به فارسی، در
علم قیافه شناسی.
آقابزرگ بجز رساله فراست، از اثری به نام رسالة فی القیافة، بدون نام مؤلف یاد کرده است که سرآغازی همگون با سرآغاز رساله فراست الهی دارد.
در برخی نوشتههای معاصران رسالهای با عنوان قافیه به الهی نسبت داده شده است
که چیزی جز تحریف عنوان رساله قیافة (
فراست) او نیست.
خلاصة الفقه، که یک دوره فقه به زبان فارسی بوده است.
افندی اصفهانی مینویسد که نسخه آن را به خط مؤلف در اردبیل دیده است.
همو این کتاب را ترجمهگونهای از
ارشاد الاذهان علامه حلی دانسته است که باید با شرح الارشاد منسوب به الهی یکی بوده باشد.
اینکه گفتهاند خلاصة الفقه به نام شاه اسماعیل صفوی ساخته شده است، با توجه به اینکه سال تألیف آن را ۹۴۲ق دانستهاند،
درست نمینماید، زیرا شاه اسماعیل یکم در ۹۳۰ق درگذشته است.
ترجمه مهج الدعوات و منهج العنایات، که ظاهراً نسخه شماره ۱۲۰ کتابخانه ملی ملک همین کتاب است.
الهی افزون بر آثار یاد شده، بر بسیاری از متون کلامی و فقهی که خود آنها را کتابت کرده بود، حاشیه و تعلیقه نوشته است
و اینها غیر از تعلیقهها، حاشیهها و شرحهایی است که جداگانه فراهم آمده، و از جمله آثار مستقل او محسوب میشده است، مانند تعلیقه بر حاشیه شریف بر شرح مختصر ایجی
تعلیقه بر شرح جلالی بر رساله اثبات العقل
طوسی تلخیص تحریر اقلیدس مصدّر به نام امیرعلیشیر نوایی
حاشیة
علی الحاشیة الجلالیة، و الحاشیة الصدریة که دو حاشیه بر حاشیه قدیم و جدید
دوانی بر شرح
قوشجی از
تجرید الکلام طوسی محسوب میشود.
افزون بر این، الهی بر شرح جدید دوانی حاشیه دیگری نیز با عنوان حاشیة
علی الشرح الجدید للتجرید نوشته که تا امور عامه را در بردارد.
گویا الهی خود نیز بر تجرید العقاید شرحی به نام التوحید
علی التجرید داشته است.
وی در حواشی خود بر حاشیههای دوانی نقد و تعریضهایی کرده که بعدها کسی به ایرادهای او پاسخ گفته، و رسالهای به نام هفت اشکال ساخته است
حاشیة
علی شرح تذکرة الهیئة النصیریة، یا شرح التذکرة النصیریة
حاشیة
علی القواعد العقائد، که افندی نسخهای از آن را در
اصفهان نزد
فاضل هندی دیده که تا بحث
نماز در
سفر میرسیده است
حاشیة
علی شرح الچغمینی
حاشیة
علی شرح هدایة الحکمة؛ حاشیة
علی شرح الشمسیة، که گویا شاگرد الهی،
خلیل بن محمد رضوی آن را بر پایه تقریرات استاد تحریر کرده است؛ حاشیة
علی شرح المواقف
شرح اثبات الواجب الجدید، که در ۹۱۶ق الهی آن را نوشته، و بر دوانی ایراداتی وارد کرده است.
شرح الهی را در ۹۴۵ق محمد
بن احمد گیلکی به فارسی شرح کرده است
شرح اشکال التأسیس، که الهی آن را برای امیرعلیشیر نوایی نوشته است
شرح بیست باب طوسی، که برخی آن را حاشیه بر بیست باب یاد کردهاند
شرح بر
تهذیب الاصول علامه حلی.
علاوه بر ابیاتی که الهی از سرودههای خود در شرح
گلشن راز آورده است، اشعار متفرقهای هم از او در تذکرهها نقل کردهاند
که
نفیسی مجموع آنها را در حدود دو هزار بیت غزل و رباعی دانسته است.
(۱) آستان قدس؛ فهرست؛
(۱) آستان قدس ف، فهرست.
(۲) آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۳) استوری، ادبیات فارسی، ترجمه برگل، ترجمه فارسی یحیی آرین پور و دیگران، به کوشش احمد منزوی، تهران، ۱۳۶۲ ش.
(۴) افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، به کوشش احمد
حسینی و محمود مرعشی، قم، ۱۴۰۱ق.
(۵) افوشتهای، محمود، نقاوة الاثار فی ذکر الاخیار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۶) بغدادی، هدیه.
(۷) تربیت، محمد
علی، دانشمندان آذربایجان، تهران، ۱۳۱۴ش.
(۸) حاجی خلیفه، کشف.
(۹) خواندمیر، غیاثالدین، مکارم الاخلاق، مجموعه رسائل فارسی، به کوشش محمداکبر عشیق، مشهد، ۱۳۷۴ش، دفتر چهارم.
(۱۰) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۹۰ق.
(۱۱) دانش پژوه، محمد تقی و علینقی منزوی، فهرست کتابخانه سپهسالار، تهران، ۱۳۵۶ش/۱۹۷۷م.
(۱۲) دیهیم، محمد، تذکره شعرای آذربایجان، تبریز، ۱۳۶۷ش.
(۱۳) رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۱۴) روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۱۵) سام میرزا صفوی، تحفه سامی، به کوشش رکنالدین همایون فرخ، تهران، علمی.
(۱۶) شورا، خطی.
(۱۷) صبا، محمد مظفر حسین، روز روشن، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۱۸) قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۱۹) قمی، عباس، فوائد الرضویه، تهران، کتابخانه مرکزی.
(۲۰) کنتوری، اعجاز حسین، کشف الحجب و الاستار عن اسماء الکتب و الاسفار، قم، ۱۴۰۹ق.
(۲۱) گلچین معانی، احمد، گلشن راز و شروح مختلف آن، نسخههای خطی، نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، ۱۳۴۴ش، دفتر چهارم.
(۲۲) مایل هروی، نجیب، نخستین ناقل معارف جعفری به فارسی، الهی اردبیلی، مشکوة، مشهد، ۱۳۶۴ش، شم ۸.
(۲۳) مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، ۱۳۴۶ش.
(۲۴) مرعشی، خطی.
(۲۵) مرکزی، خطی.
(۲۶) ملک، خطی.
(۲۷) منزوی، خطی.
(۲۸) نظمی تبریزی،
علی، دویست سخنور، تهران، ۱۳۶۳.
(۲۹) نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۳۰) نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم، ۱۳۲۱ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «الهی اردبیلی»، ج۱۰، ص۳۸۹۲.