جسمانیت خداوند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جسمانیت خدا از
صفات سلبی خداوند است. آنچه در
قرآن و
احادیث وارده از
ائمه معصومان (علیهمالسلام)، دلالت بر جسمبودن خداوند داشته باشد، معنی کنایی دارد.
جسم آن است که دارای ابعاد سه گانه
طول،
عرض و
ارتفاع است. برخی، بُعد زمانی را نیز بر این ابعاد افزودهاند.
اجسام از اجزای مقداری ترکیب شدهاند و به اجزای خود نیازمندند؛ امّا
ذات خداوند به اقتضای
توحید ذاتی بسیط است و مرکّب بودنش
محال است و در نتیجه، جسمانیبودنش نیز ممکن نیست.
«اگر
خدا جسم میبود، دارای امتداد بود و ناگزیر تقسیم میپذیرفت؛ درحالیکه قابلیت تقسیمپذیری بر دو گونه متصور است که هر دو در مورد خداوند مستلزم محال میباشد:
صورت اول این است که خدا از اجزای جسمانی ترکیب یافته باشد؛ بهطوریکه از تقسیم او چند جزء جسمانی مستقل پدید آید. از آنجا که گفتیم خداوند مرکب نیست، پس این تقسیم
باطل و محال خواهد بود.
صورت دیگر این است که خدا یک جسم بسیط باشد، در این صورت اشکال ترکیب بر او وارد نشده و مانعی در تقسیم او نخواهد بود. اگر اینگونه فرض شود، باید با تقسیم این جسم بسیط دو تا نصف خدا به وجود آید که هر دو
واجب الوجود باشند که در این صورت نیز اشکالات متعدد پیش آمده و مستلزم محال خواهد بود».
قرآن کریم با صراحت،
تثلیث و جسمانیّت خدا را
نفی میکند.
اکنون دلایل جسم بودن خدا را بیان میکنیم:
پس خداوندی که
خالق اجسام و غیر اجسام بلکه موجودات کیهان است، نمیتواند جسم باشد؛ زیرا لازمه جسمبودن، مکان داشتن و لازمه مکان داشتن، محدودبودن است و خداوند نمیتواند محدود به مکان باشد.
دلیل دیگر: «اگر واجب تعالی دارای اجزا باشد، اجزا در وجود مقدم بر واجباند (چون تا جزء نباشد، کل به وجود نخواهد آمد) و واجب در وجود خود توقف بر آنها دارد. (از باب ضرورت تقدم جزء بر کل در
وجود)، و توقفداشتن کل در وجود خود بر جزء و سابق بودن جزء بر واجب و توقف داشتن واجب بر غیر خود، با فرض واجبالوجود بودن محال است».
تعبیرهای جسمانی و طبیعی را که در
قرآن وارد شده، اولین کاری که باید بکنیم این است که خداوند را منزه از نقایص جسمانی و طبیعی دانسته و چیزی را مانند او ندانیم؛ برای نمونه:
در قرآن چنین آمده: «و جاء ربک والملک صفا صفا؛
(ملائکه) گرداگرد حاضران را در محشر میگیرند و آماده اجرای فرمان الهیاند». این ترسیمی است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانایی
انسان بر فرار از چنگال
عدالت.
تعبیر به جاء ربک (
پروردگار تو آمد)، کنایه از فرا رسیدن فرمان
خدا برای رسیدگی به حساب خلایق است یا اینکه منظور عظمت و نشانههای خداوند است و یا منظور از ظهور پروردگار، ظهور
معرفت او در آن روز است؛ بهگونهای که جای
انکار بر هیچکس باقی نماند؛ گویی همه با چشم، ذات بیمثالش را مشاهده میکنند.
بههرحال مسلم است که آمدن
خداوند به معنی حقیقی کلمه که لازمه آن جسم بودن و انتقال در مکان است، معنا ندارد؛ چراکه او از جسم و خواص جسم مبراست.
همین معنی با صراحت در حدیثی از
امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) نقل شده است و شاهد این تفسیر، آیه ۳۳
سوره نحل است که میفرماید: «هل ینظرون الا ان تاتیهم الملائکه او یأتی امر ربک؛
آیا آنها جز این انتظاری دارند که
فرشتگان به سراغشان بیایند و یا امر پروردگارت فرا رسد.
با توجه به پیراسته بودن ذات خداوند از نقایص جسمانی و طبیعی و بیحد و مرز بودن و صفات نامحدود کمال داشتن حضرت حق، باید گفت که چنین تعبیراتی را بدون حمل بر معنای کنایی، باید از ساحت مقدس خداوند سبحان دور دانست.
برخی آیات قرآن در این باره عبارتاند از:
باز برای نمونه خداوند سبحان فرموده است: چشمها او را نمیبیند؛ ولی او چشمها را میبیند: «لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار وهو لطیف الخبیر ».
این
آیه با صراحت میگوید که چشمها هرگز خدا را درک نمیکنند و نمیبینند؛ ولی او همه چشمها را درک میکند و میبیند. او
خالق موجودات لطیف است و نسبت به بندگان لطیف و مهربان میباشد. او از همه چیز آگاه است: «و هو الطیف الخبیر».
به این ترتیب، آیه فوق هرگونه امکان
رؤیت در مورد خداوند را چه در این
جهان و چه در جهان دیگر نفی میکند».
درباره عدم
رؤیت حضرت حق، خداوند متعال در آیه دیگری از
قرآن کریم خطاب به
حضرت موسی (علیهالسلام) میفرماید: «لن ترانی یا موسی»؛ هیچ چیزی را ندیدم؛ مگر آنکه خداوند را قبل از آن و بعد از آن و در کنار آن مشاهده کردم.
بنابراین منظور دیدن خدا با چشم دل و لقای حضوری و
شهود قلبی است که به مراتب قویتر و یقینیتر از دیدن ظاهری است.».
۱. ملاصدرا، اسفار اربعه ، ج۶.
۲. تعلیقه نهایة الحکمه، مرحله ۱۲، فصل ۴.
۳. منشور جاوید، ج۲.
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱، ۲، ۴، ۶، ۱۰، ۱۳، ۱۴ و ۲۰.
۵. علامه طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱.
بنابراین آنچه که در قرآن و
احادیث وارده از
ائمه معصومان (علیهمالسلام)، دلالت بر جسم بودن خداوند داشته باشد، معنی کنایی دارد.
کتاب فرهنگ شيعه، تاليف شده توسط جمعى از نويسندگان، ص۴۴۹.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «جسمانیت خداوند»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۲۰.