جراد (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جراد:
(فَاَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ) جراد: مفردش
«جراده» به معنى «ملخ» است.
در وجه تسميه اين واژه به اين نام گفته شده كه زمين را از نبات، مجرد
و برهنه مىكند.
«
راغب» در
مفردات گفته است:
أرض مَجْرُودَة يعنى زمينى كه تمام گياهش خورده شده، خالى
و برهنه از گياه است. مجروده به معنای ملخ خورده است.
به موردی از کاربرد
جراد در
قرآن، اشاره میشود:
(فَاَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ آیَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ فَاسْتَکْبَرُواْ وَ کَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ) (سپس بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم: طوفان
و ملخ
و آفت گیاهی
و قورباغهها
و خون را -که نشانههایی از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم؛ ولی باز بیدار نشدند
و تکبّر ورزیدند
و جمعیّت گنهکاری بودند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: کلمه قمل -به ضم قاف
و تشدید میم- به گفته بعضیها به معنای میمونهای درشت هیکل
و به گفته بعضی دیگر به معنای مگسهای ریز است
و قمل -به فتح قاف
و سکون میم- به معنای شپش معروف است. جراد
و ضفادع
و دم به ترتيب به معناى ملخ، قورباغه
و خون است.
آيه مورد بحث بيانگر مرحله ديگرى از مجازاتهاى سخت
و شديد قوم
فرعون است كه
خداوند آنها را به بلاهاى پىدرپى
و كوبنده كه به طور متناوب نازل مىشد، گرفتار ساخت تا شايد دست از لجاجت خويش بردارند
و از خواب غفلت بيدار شوند، اما متأسفانه اين گرفتاریها اثرى نبخشيد
و باز هم از خواب بيدار نشدند. از جمله بالهايى كه خداوند بر زراعتها
و درختان آنها مسلط ساخت، «ملخ» بود. در
روایات وارد شده است، آنچنان ملخ به جان درختان
و زراعتهايشان افتاد كه همه را از شاخ
و برگ خالى كرد، حتى بدن آنها را نيز آزار مىداد، آنچنان كه داد
و فريادشان بلند شده بود.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «جراد»، ص۳۶۰.