• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جایگاه آرامش در معنویت‌گرایی جدید

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از ویژگی‌های دوران معاصر، فقدان آرامش و افزایش روزافزون اضطراب است و به‌ همین دلیل است که تلاش‌های بسیاری در حوزه‌های مختلف علم پیرامون مبانی آرامش و نحوه تحقق آن انجام می‌گیرد. انواع معنویت‌گرایی جدید نیز مبتنی بر‌ اندیشه‌ها و افکار خود به ارائه راه‌کارهایی برای تحصیل آرامش پرداخته‌اند.



این مقاله کوششی برای تبیین عوامل ایجاد آرامش در معنویت‌گرایی جدید است. بر این اساس شش معنویت مورد پژوهش قرارگرفت: معنویت اکنکار (پال توئیچل)، معنویت اوشو، معنویت سایبابا، معنویت یوگاناندا، معنویت کریشنامورتی و معنویت کارلوس کاستاندا. سپس به بررسی و نقد دیدگاه‌های هرکدام درباره آرامش پرداخته شد.


جنبش‌های نوپدید دینی، (New Religions Movements) نشان از واقعیتی دارد که در حال پیشرفت، تحول و زایشی نوین در عرصه معنویت‌گرایی در دوران معاصر است. منش این‌گونه جریانات باطنی بر مبنای مخالفت یا بی‌اعتنایی به ادیان بزرگ است، نگاه این جریانات هیچ‌گاه از تحصیل تعالیم ادیان بزرگ پوشیده نیست. زیرا هرجا ضرورت و نیازی احساس شده تعالیم ادیان بزرگ در مسیر پیشرفت و جذابیت عرفان‌های سکولار به یغمی رفته است. از این‌رو پرداختن به این مهم، همواره بزرگترین نقد به این جریانات عرفانی خواهد بود.
وجه تسمیه ـ عرفان سکولار ـ بر این‌گونه تعالیم ریشه در تاریخ قبل و بعد از رنسانس، به‌ویژه دوران اصلاح‌گرای دینی تا دوران معاصر دارد. مدرنیته با رشد روزافزون خود و تغییر در نگاه اخلاقی و فطری به الگوهای رفاه‌زدگی و آسان‌گیری و ترویج غریزه‌گرایی و مصرف‌طلبی و تنوع‌طلبی با سرعت به پیش رفت. و با محوریت یافتن نیاز‌های ظاهری، ‌نیازهای فطری و قدسی کمرنگ شد. ضمن اینکه به جامعه زنان به دید ابزاری نگریسته شد.
[۱] Barker Eileen (۱۹۸۳) Of god and men، ص۷۷. Religioun movements in the west، Mercer university press.
چنانچه خواننده در مسیر تاریخی غرب غرق شود و پله پله در مسیر افکار متاثر از دوران رنسانس حرکت کند و به بلوغ کامل رسد تا هنگامی که به عصر حاضر وصل ‌شود، گواهی می‌دهد که نیاز به مکتبی دارد تا بتواند به کمک آن آلام روحی خویش و هم سفران خود را تسکین دهد. دنیای غرب راه رهایی از مصائب و تامین آرامش روان را در پرتو معنویت یافت. جامعه غرب دریافت که فقدان معنویت موجب بروز شدیدترین گرفتاری‌های روحی و روانی است؛ بنابراین به‌دنبال معنویتی رفت که بر خلاف جریان مدرنیته نباشد، بلکه قابلیت هماهنگی با فرآیند مدرنیته را داشته باشد.
اینکه چرا غرب برای تسکین آلام روحی متوجه معنویت شد، عوامل گوناگونی دارد که یکی از آن وجود آرامشی نیرومند در پیروان ادیان آسمانی است. از این‌رو در عرفان‌های سکولار، راهکارهای فراوانی برای کسب آرامش روانی بیان شده است.


آزادی، کمال، خردمندی، آگاهی، امنیت، رهایی از قانون علیت، تناسخ (Reincarnation) و... همگی کلماتی است که در عرفان اکنکار (Eckankar) به فراوانی از آن یاد می‌شود. در میان بسیاری از سر فصل‌های کتب اکنکار با مطالبی همچون «کاربرد اکنکار در حل مشکلات زندگی» مواجه می‌شویم.
در این مکتب مهم‌ترین و شاید تنها‌ترین روش برای حل مشکلات زندگی، فراگیری و تمرین عملی‌ای نیست جز «سفر روح».
در این عرفان می‌خوانیم: تمامی نوع بشر به دو گروه تقسیم می‌شوند. مانوموخ‌ها (Manumukhs)و گوروموخ‌ها. ( Gourumukhs) معنای این دو کلمه یکی مانوموخ یعنی کسی است که از اوامر ذهنش پیروی می‌کند و دیگری گوروموخ به معنای شخصی است که از ماهانتا، (Mahanta) استاد حق در قید حیات (مکتب اکنکار) تبعیت می‌کند. مانوموخ‌ها تابع ذهن هستند و هوس‌های او را اطاعت و به میلش حرکت می‌کنند. چنین شخصی برده ذهن و نفسانیت آن است ولیکن شخصی که همواره روی به استاد حق دارد انسانی آزاده است... استاد (Guru) حق راه را به او نشان می‌دهد و هیچکس تا به‌حال نتوانسته که آن را بدون کمک وی و به تنهایی بیابد. سفر روح و به‌کار گرفتن روشی که اک نام دارد گریز ناپذیر است.
[۲] توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۳۷۴.

ارزش سفر روح در اکنکار بسیار پیچیده‌تر و با اهمیّت‌تر تبلیغ می‌شود. زیرا اساس تعلیمات اکنکار نهفته در سفر روح است. در برخی از کتب اکنکار، تنها لفظ اکنکار به معنای سفر روح یا عبارات و کلماتی با همین مضمون تعریف شده است.
پال پوئیچل(Paul Twitchell) می‌گوید:
مقصود اصلی از سفر روح یافتن اقلیم بهشتی خداست. سفر روح کلید اصلی برای گشودن اسرار جهان معنوی است. این، وسیله‌ای است برای رسیدن به اقلیم روح که به‌عنوان سرزمین بهشت شناخته شده است. جایی‌که خدا سرچشمه خود را در مرکز تمامی هستی‌ها تاسیس کرده است. جدای از این حقیقت، ما مقصودی دیگر برای اکنکار در جهانی که در آن زندگی می‌کنیم می‌یابیم و آن حل مسائل زندگی‌مان از طریق سفر روح است.
[۳] توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۳۵.

از علل آشفتگی امروزی و رنجش انسان در طی سالیان، نادیده گرفتن مطالعه روش‌های جدایی روح از بدن توسط رهبران سیاسی و روحانی است. اهمیّت چنین مطالعه‌ای واضح است، زیرا تنها راه رسیدن و دستیابی به علم نایتناهی، رها ساختن روح است از زندان تن قبل از مرگ.
روش ارادی خارج ساختن روح از کالبد، مستلزم استفاده از عالی‌ترین متون است و مهم‌ترین مشغله پویندگان حقیقت را تشکیل می‌دهد.
[۴] توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۳.

هرگز کسی که در وضعیت آگاهی انسانی به سر می‌برد، درباره برطرف کردن مشکلات موفقیتی حاصل نکرده است. حتی ناجیان و پیشوایان مشهور تاریخ هم که در میان آدمیان به سر می‌برده‌اند بر این اعتراف بوده‌اند که استفاده از قدرت‌های روانی طریق نهایی نیست. آنها می‌دانند که در وضعیت آگاهی انسان می‌شود روند مشکلات را تحت کنترل گرفت ولیکن حل این مشکلات از دیدگاه جهان مادی و در این دنیا ممکن نیست. امّا اگر در وضعیت آگاهی معنوی ـ سفر روح ـ به سر بریم موفقیت حقیقی نصیبمان خواهد شد.
[۵] توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۵۰.

مزایای سفر روح در مکتب اکنکار بسیار پر‌جلوه تبلیغ شده است؛ زیرا منافع سفر روح در عین ظرافت، متضمن دستیابی به افق‌های دور دست است. ـ اکنکار معتقد است که ـ هنگامی با تجربه شخصی در می‌یابیم که فراسوی کالبد مادی دارای حیات هستیم از وحشت مرگ رها می‌شویم و نگرانی کمتری را به‌خود راه می‌دهیم.
پال توئیچل می‌گوید: وقتی در طی تجربیات درک کنیم که خود جزئی از خدایی هستیم که به ما عشق می‌ورزد، عشق بیشتری را در زندگی خود جاری و نگرانی یا بیگانگی را کمتر احساس می‌کنیم. وقتی به تجربه در می‌یابیم که هدفی معنوی در پس زندگی وجود دارد احساس توانایی می‌کنیم.
[۶] توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۱.

هنگامی‌که شخصی قادر به انجام سفر روح در هر حدی باشد، می‌تواند از بالا به مشکلات دنیایی‌اش نگاه کند و به همان شکلی که یک پازل را حل می‌کند کنترل آن مشکلات را به‌دست گیرد. این بدان معنی است که به‌ جای آنکه مسائل را از سطح افقی ببینیم باید از بالا به آنها نگاه کنیم. این نگاه ماورایی فرصت آن را فراهم می‌آورد که بالاتر از آنچه متبحرین علوم ماوراءالطبیعه کمربند نگرانی‌ها می‌خوانند قرار بگیریم و با مستقر شدن در چنین موقعیتی، قادر به یافتن هرآنچه احتیاج به تنظیم دارد خواهیم بود. از چنین موقعیتی همچنین می‌توان دریافت که کدام قسمت از بدن انسان احتیاج به درمان دارد و یا اینکه چگونه می‌توان موقعیت مالی را تنظیم کرد و نیز از پس سایر مسائل پر اهمیّت در این دنیا بر آمد.
[۷] توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۳۶.

در مورد این نظریه ایرادهای متفاوتی عنوان می‌شود که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:
در مکتب اکنکار سفر روح برای رسیدن به اقالیم معنوی و در نتیجه رهایی از دردها و رنج‌ها، عامل اساسی پیروزی بر اضطراب، ترس و نارامی است. از این‌رو، در تحقق این ایده، تمرین‌های فراوان معنوی ارائه می‌شود که بیشتر در جهت رها ساختن روح از جسم است. حال آنکه در ادوار گوناگون استادان و کتاب‌های گوناگونی وجود داشته است که همگی راه‌های خارج ساختن روح از بدن را تعلیم می‌دادند و هیچ‌گاه محاسن و منافع سفر روح را بزرگتر و یا پرارزش‌تر از تعالیم گوناگون ادیان بزرگ معرفی نکرده‌اند. ضمن اینکه برخی از استادان عرفانی به داشتن سفر روح، مکاشفات عرفانی و تجربیات دینی مشهور بودند و چنین ادعایی را نکرده‌اند.
چنانچه اکنکار معتقد است اگر تنها راه دستیابی به هدف معنوی که در پس زندگی وجود دارد، انجام سفر روح باشد. بی‌شک نقش صدها، بلکه هزاران پیامبر الهی و مبلغ معنوی را نادیده گرفته است، کسانی‌که همواره در مورد هدف‌های معنوی سخن گفته‌اند و برخی از شاگردان ایشان بارها به انجام سفرهای روحی و مکاشفات گوناگون اذعان کرده‌اند. بدین معنا که باید سفر روح در خدمت آموزه‌های دینی باشد نه برعکس.
در عرفان اکنکار، آرامش حاصل از سفر روح به این معناست که سالک اقالیم بهشتی یا اقالیم خدا را می‌یابد. بنابراین وارد بهشت و از اوصاف آن مطلع می‌شود. ضمن اینکه در آنجا جواب تمام مشکلات دنیوی خود را می‌یابد، حتی قادر می‌شود اوضاع اقتصادی خویش را سروسامان دهد. این ادعای بزرگی است که اگر اثبات می‌شد وضعیت زندگی و کمیت سالکان اکنکار چنین نبود. این نظریه تنها ادعایی تبلیغاتی است.
اینکه عارف چگونه بر مشکلات دنیوی پیروز می‌شود و به آرامش دست می‌یابد، همان بود که در بحث «آرامش به تعبیر عارف» بیان شد. در عرفان اسلامی عارف حالات گوناگونی را تجربه می‌کند. سفر روح و مکاشفات عرفانی و... همه جزئی از حالات سالک در عرفان اسلامی است. از این‌رو، سزاوار نیست اکنکار تمام ادیان بزرگ ـ ازجمله اسلام ـ را فاقد هرگونه راه و روش در جهت کسب آرامش و رستگاری بداند.
به‌ نظر می‌رسد در دنیای مدرن که انسان‌ها دچار بزرگترین رنج‌های روحی و آزارهای روانی شده‌اند، ترویج «سفر روح» نه تنها موجب آرامش روح نشود، بلکه به‌ علت ایجاد نوعی توهمات یا برداشت‌های نامناسب از تجربیات سفر روحی، دچار آزارهای روحی نیز شوند.


در عرفان باگوان شری راجنیش (Bhagwan Shree Rajneesh)ـ اوشو ـ سکون و آرامش از معیارهای رسیدن به حقیقت، دانایی و روشن‌بینی است. آرام بودن علت بسیاری از منافع ارزشمند عرفان است و اوشو رسیدن به آرامش روحی را منوط به اعمال و کرداری می‌داند که در نگاه نخست سرشار از درنگ و تعجب است.
اوشو می‌گوید: بسیاری از آموزگاران دروغین روش وانهادگی، پیوسته به شاگردان خود می‌گویند «تنها آرام شو، کار نکن، تنها آرام شو» در این‌گونه موارد شما باید چه کنید؟ می‌توانید تنها دراز بکشید. امّا چنین کاری وانهادگی نیست. همه آشوب درون‌تان سر جای خودش است و اینک نقش دیگری به آنها افزود... بنابراین کسی که می‌کوشد زندگی آسوده‌ای را بگذراند. پرتنش‌ترین فرد ممکن می‌شود. او ناگزیر است چنین شود زیرا مفهوم جریان کشمکشی زندگی را در نیافته است. او می‌پندارد که زندگی جریان مستقیم است و شما می‌توانید تنها به خودتان بگوید آرام شو و سپس آرام خواهید شد. چنین چیزی شدنی نیست. اگر نزد من آیید، هرگز به شما نخواهم گفت: ‌که تنها، آرام شو.
نخست پُرتنش باش. تا آنجا که می‌توانی، از همه رو، پُرتنش، از همه رو پُرتنش باش! آنگاه ناگهان احساس خواهی کرد که درونت وانهاده خواهد شد. هر کاری را که می‌توانی، کرده‌ای. اینک نیروی زندگی، ضد خودش را پدید خواهد آورد.
[۸] اوشو، مراقبه هنر وجد و سرور، فرامرز جواهری‌نیا، فردوسی (۱۳۸۰)، ص ۴۴.

در عرفان اوشو سالک همواره تشویق به اعمال و کرداری می‌شود. رسیدن به حالاتی که در سراسر کتاب‌های اوشو نمایان است. گویی اساس عرفان وی رسیدن به این مقامات است؛ رسیدن به وجد و نشاط، شادی و لذت بردن، رقص و پایکوبی و سماع، شعر و آواز و دست‌افشانی، جشن و سرور، عشق و سکوت و موسیقی، خنده، سکس و مراقبه. اوشو معتقد است اگر مردم بتوانند کمی بیشتر به جشن و پایکوبی بپردازند و کمی بیشتر آواز بخوانند، انرژی آنها بیش از پیش به جریان افتاده، مشکلات به تدریج ناپدید خواهد شد.
به‌ همین دلیل من این‌قدر به شاد زیستن اصرار دارم. شادمانی تا حد بی‌خود شدن. بگذار تمام انرژی به شور و شیدایی مبدل شود و ناگهان خواهی دید که دیگر سرنداری، انرژی گیر کرده در سرت سراسر به جنبش در آمده، الگوها، تصاویر و حرکتی زیبا می‌آفریند. در این حال لحظه‌ای فرا می‌رسد که بدنت دیگر جسم و سفت و سخت نیست. انعطاف‌پذیر و جاری می‌شود به هنگام شعف و شادی لحظه‌ای فرا می‌رسد که مرز تو و دیگران آن‌قدر واضح نیست. تو ذوب می‌شوی. با کائنات در هم می‌آمیزی. مرزها در یکدیگر ادغام می‌شوند.
[۹] اوشو، الماس‌های اوشو، مرجان فرجی، فردوسی (۱۳۸۲)، ص۴۷.

اوشو می‌گوید: من به تو، لبیک تمام و کمال به زندگی را می‌آموزم. به تو نه زهد و نه ترک دنیا که شعف و شادمانی را آموزم، شادی کن! شادی کن! بارها و بارها می‌گویم شادی کن! زیرا در شادمانی است که از هر چیز به‌خدا نزدیک‌تر خواهی شد.
[۱۰] اوشو، الماس‌های اوشو، مرجان فرجی، فردوسی (۱۳۸۲)، ص۲۱۶.

در عرفان اوشو به دو توصیه آخر یعنی سکس و مراقبه اهمیّت بسیار داده شده است. در توضیح آن همین بس که اگر تمام عبارات، سخنرانی‌ها و کتاب‌های اوشو با موضوعیت سکس را جمع آوری کنیم و بدون در نظر گرفتن نام اوشو و موقعیت به ظاهر عرفانی او، قضاوت کنیم. قضاوت خواهیم کرد که این بیانات متعلق به یک شهوت‌ران افراطی است. و اگر مهم‌ترین هدف راه‌اندازی مدرسه خویش را سکس قرار نداده، دست‌کم یکی از اهداف اساسی وی پرداختن به سکس بدون هیچ مانعی است.
اوشو در مورد کسب آرامش فراهم شده بنابر روش فوق، می‌گوید: شما تنش خود را به اوج رسانیده‌اید. اکنون چیز بیشتری یافت نمی‌شود و نمی‌توانید جلوتر روید. همه توان شما درگیر تنش‌تان شده است. اکنون به نظاره آن نشینید. شما از راه پرتنش بودن خود، به آستانه نقطه پرش رسیده‌اید. از این‌روست که نمی‌توانید پیش‌تر روید. چنانچه جلوتر روید امکانش است که منفجر شوید و بمیرد. اکنون نیروی زندگی خودبه‌خود آرام خواهد گرفت. آرام خواهد شد. اکنون هشیار باشید. ببینید که این وانهادگی چگونه جا می‌افتد. هر‌ اندام بدن، هر ماهیچه آن، هر عصب‌اش می‌رود تا معصومانه و بی‌آنکه از سوی شما کوششی انجام گیرد به آرامش می‌رسد. در ساختار جسمانی خود آرام شدن نقاط بسیاری را احساس کنید. همه تن‌تان مجموعه‌ای از نقاط آرام شدند.
[۱۱] اوشو، مراقبه هنر وجد و سرور، فرامرز جواهری‌نیا، فردوسی (۱۳۸۰)، ص ۴۵.

در مورد این نظریه ایرادهای متفاوتی عنوان می‌شود که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:
اسلام هیچ‌گاه برای تامین آرامش فردی، معتقد به‌ کار نکردن، در جای خود نشستن و بی‌حرکت ماندن نیست.
اسلام هیچ‌گاه برای تامین آرامش فردی مخالف شادی کردن، سرور، نشاط، لذت بردن و جشن و... نیست؛ زیرا شادی مطلوب فطری است. بنابراین شادی دنیوی و شادی اخروی همواره مورد تایید اسلام بوده است. نکته این است که اسلام با هر فرآیندی که افراط در آن موجب بی‌توجهی به دیگر امور شود مخالف است. شادی بیش از حد معمول، مطلوب اسلام نیست چنانچه عبادت به‌شکل افراطی مورد سرزنش قرارگرفته است.
اگر صرف لذت بردن و شادی مادی، ملاک رسیدن به آرامش روانی است می‌بایست انسان غربی که بیش از هر شخص دیگر در اقیانوس امکانات مادی و شادی‌های دنیوی غرق است سرشار از آرامش باشد. حال آنکه جریان چیز دیگری است.
شادمانی، جشن و سروری که اوشو در مورد آن صحبت می‌کند با توجه به اوصاف آن و اینکه در مرحله‌ای «اگر همچنان ادامه دهی ممکن است بمیری! » بیشتر به مراسم جشن و پارتی‌های شبانه‌ای می‌ماند که به همراه انواع مواد مخدر برپا می‌شود و بیشتر موجب فسادهای اجتماعی و حتی گاهی منجر به بیماری و مرگ اشخاص می‌شود. پرتنش بودن تنها می‌تواند انسان را به بیهوشی و سرخوشی محدود راهنمایی کند که در آخر فاقد هرگونه احساس آرامش است، بلکه ممکن است منجر به‌وجود بیماری‌های روانی شود.
سکس مردابی فراگیر است. اوشو معتقد است، نوآموز به مرحله‌ای می‌رسد که چیز جدیدی برای تجربه کردن یافتن نمی‌کند، از این‌رو انرژی او رو به افول می‌رود و احساس آرامش به وی دست می‌دهد. حال آنکه این مطلب در مورد سکس و بسیاری از اعمال دیگر صادق نیست. زیرا نوآموز درآخر به مرحله آزمایش هر کدام از مصادیق جنس مخالف تمایل پیدا می‌کند و این سرآغاز فصل نوینی است.
بی‌شک در آخر نیز، نه تنها به آرامش نمی‌رسد، بلکه به شدیدترین بیماری روانی مبتلا می‌شود.
برخی از توصیه‌های اوشو بیشتر به تخلیه‌ی روانی شبیه است بدین‌صورت که فرد به‌واسطه تخلیه انرژی از اضطراب نجات یافته به آرامش برسد. هرچند این آرامش جزئی و موقتی است. لکن اسلام به این مسئله معترف است، تمام سخن بافی‌های اوشو در مورد تخلیه روانی را در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) می‌توان یافت که ایشان سخن گفتن و حرف زدن را موجب آرامش روح، امّا سکوت را موجب آرامش عقل می‌دانند -النطق راحه للروح و السکوت راحه العقل ـ سخن گفتن موجب بیرون ریختن دورنیات خویش می‌شود و اگر انسان درون خود را از عقده‌ها، کینه‌ها، محبت‌ها و سختی‌ها خالی کند به آرامش روحی می‌رسد.


عرفان سایبابا (Sathya Sai Baba) حامل دو نکته پراهمیت و اساسی است. اول اینکه عرفان سایبابا به لحاظ تئوریک عرفانی متاثر از ادیان عظیم الهی است. چنانچه برخی از فرامین و دستورات این عرفان برگفته از اسلام و مسیحیت است. در بسیاری از کتب سایبابا، توصیه‌های حضرت مسیح (علیه‌السلام) و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به‌طور مستقیم و غیرمستقیم بیان شده است؛ از این‌رو اگر این نکات اساسی از عرفان سایبابا حذف شود باقیمانده این عرفان، دستورات و بیانات ابتر و ناقص است، فاقد هرگونه کشش و جذابیتی برای سالک. ضمن اینکه عرفان سایبابا نسبت به دیگر عرفان‌های نوظهور هندو، به‌ شدت تحت‌تاثیر مکاتب باستانی به‌ ویژه هندوئیسم و کتب مقدس هندوستان است.
سایبابا می‌گوید: تکلیف من باز کردن چشم‌های شما به‌سوی شکوه و داها (Veda)و دعوت شما به مرحله به اجرا در آوردن دستورات آن و به‌دست آوردن نتایج پیمان‌های آن است. (پریما) عشق من به‌طرف وداها... تنها با عشق من به‌سوی انسانیت جور است.
[۱۳] کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۱۶۹.

دیگر آنکه عرفان سایبابا در تقابل با عرفان‌های نوظهور دیگر به مناسک، عبادات و ریاضت‌ها بسیار اهمیت می‌دهد و آن‌را سرسختانه دنبال می‌کند؛ به دیگر عبارت عرفان وی یک مسلک تعصبی و افراطی است. جلوگاه اساسی این ادعا نقیض دانستن معنویت و عرفان در برابر دنیا و اموری مادی است. در عرفان سایبابا دنیا هیچ ارزی ندارد.
آنچه بیان شد تلفیقی از نکات اساسی در عرفان سایبابا است. سایبابا برای تحصیل آرامش روانی عوامل گوناگونی را مؤثر می‌داند. هرچند مواردی خاص در نظر او اهمیّت بیشتری دارند. به‌همین دلیل در برخی از کتب سایبابا، در مورد رابطه آن عوامل با کسب آرامش روحی بیشتر سخن می‌گوید. برخی از عبارات سایبابا در موارد کسب آرامش روحی عبارتند‌ از:
اگر خودمان را از آرزو و نفرت رها کنیم، تجسم صلح و آرامش خواهیم شد.
[۱۴] کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۱۱۸.

تنها با ترس از گناه است که می‌توان صلح و آرامش را تجربه کرد.
[۱۵] کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۱۷۹.

ایثار بالاترین گام است. تنها از این طریق به آرامش می‌توان دست یافت. ایثار نمک زندگی است. یتاگا(. Tyaga)ـ کناره‌گیری ـ رمز صلح و آرامش است.
[۱۶] کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۱۹۵.

آموزش و تمرین معنوی (مراقبه) تنها راه به‌دست آوردن راحتی و آرامش است.
[۱۷] کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۲۰۵.

سه رکن صلح و آرامش عبارتند از: رهایی از وابستگی‌ها، دین و ایمان و عشق
[۱۸] سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۴.

نیایش الهی، هم‌نشینی با افراد شایسته و مدیتیشن (Meditation) که با ذهنی غرق در عشق باشد می‌تواند آرامش، لذت و درایت عطا کند.
[۱۹] سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۴۲.

معنویت در غالب آیین‌ها، مناسک مذهبی و... جوامع متعددی را آرمش می‌بخشد.
[۲۰] سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۹۳.

زمانی‌که انسان می‌اندیشد، سخن می‌گوید و در مسیر فضیلت و پرهیزکاری قدم برمی‌دارد، ضمیرش پاک می‌شود. به آرامش درونی می‌رسد و اذعان می‌دارد که دانش، قدرت پرهیزگاری و آرامش را داراست.
[۲۱] سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۹۹.
آرامش باید با کشت بذر عشق، فروتنی و احترام حاصل شود.
آرامش هرگز با خویشاوندان، ثروت، شهرت و مهارت حاصل نمی‌شود.
[۲۲] سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۱۰۰.

با یاد خدا زندگی ما از آرامش و سعادت آکنده خواهد شد.
[۲۳] سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۶۹.

(این ادعا به‌طور کامل‌تر در بهاگاه‌وادگیتا (Bhagavad Gita) آمده است).
آرامش تنها از راه خدمت به مردم به‌دست می‌آید.
[۲۴] سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۶۹.

در مورد این نظریه نکات قابل توجه‌ای وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:
چنانچه بیان شد بسیاری از تعالیم این مکتب، برگرفته از ادیان الهی به‌ویژه اسلام است. خواننده محترم به راحتی می‌تواند در بخش «عوامل و موانع آرامش در آیات و روایت» به این مهم دست یابد. ضمن اینکه خویشاوندان، ثروت و حتی شهرت و مهارت به نحوی در ایجاد آرامش مؤثراند.
در بسیاری از عرفان‌های نوظهور با کلماتی همچون معنا درمانی، ریلکسیشن، ماساژ، مدیتیشن، مراقبه، موسیقی درمانی و آرامش درمانی و... آشنا می‌شویم. عرفان‌های سکولار برای جذب بیشتر افراد همواره از این اسامی بهره‌های وافری برده‌اند و بیشتر چنین بیان می‌شود که این امور از دستاوردهای انحصاری آن عرفان است. حال آنکه آنها ریشه در تاریخ دارند و عرفان‌های سکولار با‌ اندکی تغییر، اصل موضوع را به‌ سود خود تبلیغ می‌کنند.
در آیین اسلام بر خلاف بسیاری از آیین‌های دیگر، ازجمله عرفان سایبابا بدن آدمی برای رساندن به مدارج عرفانی مورد تحقیر قرار نمی‌گیرد. اسلام بدن انسان را شئی بی‌ارزش نمی‌شمارد. زیرا بدن جایگاه روح، بلکه به‌ عنوان ابرازی برای به‌تعالی رساندن روح است.
جای شک و تردید نیست که تعلیمات اسلام بر اساس حفظ، رشد و سلامت جسم است. علت حرام بودن بسیاری از اعمال و کردارها در فقه اسلامی ریشه در ضرر رسیدن به جسم انسانی است.
چنانچه اصلی کلی برای فقه‌های اسلام همواره مطرح است که هر چیزی که محرز و مبین شود که برای جسم انسان مضر است اگر هیچ دلیلی از قرآن و سنت نداشته باشد، به‌ یقین حرام است.


عرفان پراماهانسا یوگاناندا (Paramhansa Yogananda) از جهت عوامل و موانع کسب آرامش، شباهت‌های بسیاری با عرفان ساتیا سایبابا دارد. یوگاناندا در عرفان خویش از گزاره‌های حضرت مسیح، کتب مقدس و عرفان هندو به طرز جدی پیروی و استفاده می‌کند. از این‌رو، بهتر است در مواردی، آموزه‌های عرفانی یوگاناندا و سایبابا را به‌ عنوان مروجین و مفسرین آموزش‌های پیامبر و عارفان گذشته به‌ویژه هندوئیسم(. Hinduism)معرفی کنیم و همچنین پایه‌گذاران عرفان‌های نوظهور که تحت‌تاثیر فرآیند‌های مدرنیته به‌ویژه سکولاریسم (Secularism) پدید آمده‌اند.
یوگاناند برای شادی ارزش فروانی قائل شده است. گویی مقصد سالک را رسیدن به شادی بیان می‌کند. وی در مورد آرامش و راه‌های رسیدن به آرامش عبارات گوناگونی دارد.
یوگاناندا معتقد است زمان سکون و آرامش ذهن را می‌توان به زمانی تشبیه کرد که آب، آرام و ساکن و انعکاس ماده، واضح و روشن است. به هنگام آرامش کامل ذهن، همه امواج مربوط به حواس ظاهر‌ی و فکری ناپدید می‌شوند. در مرحله عمیق‌تر سکون ذهن، فرد در عمق آن با بی‌حرکتی ذهن و انعکاس انوار مهتابی، حق را مشاهده می‌کند. آرامش مرتبه منفی است؛ چون تنها در غیبت امواج شادی، رنج و بی‌تفاوتی پدید می‌آید و بنابراین پس از مدتی فردی که مشغول تفکر و تعمق است، دوباره اشتیاق دارد امواج حرکت را تجربه کند، امّا چون آرامش حاصل از تمرکز ذهن به سکون و در آخر سرور ربانی منتهی می‌شود، فرد متفکر نشاطی را تجربه می‌کند که همواره تازه، پایدار و ارضا کننده است.
[۲۵] یوگاناندا، پاراماهانسا، انسان در جست‌وجوی جاودانگی، توران دخت تمدن (مالکی)، تعالیم حق (۱۳۸۰)، ص ۲۲۰.
یوگاناندا برای رسیدن به آرامش روانی، کم‌وبیش همان روش‌های ساتیا سایبابا را اظهار می‌کند؛ بنابراین از بیان دوباره آنها صرف‌نظر می‌کنیم.


کریشنا مورتی (Krishna Murti) معتقد است که فرآیند تولید آرامش با خاموش نشستن و یا با کنترل و نظارت بر ذهن و فکر به‌دست نمی‌آید. وی ذهن و فکر را دخیل در تولید آرامش روانی نمی‌داند. کریشنا مورتی می‌گوید: «ما خیال می‌کنیم با توسل به حلقه‌ای عقاید، با ساختن دیواری امنیتی و حفاظتی در درون خود، دیواری از عادات، باورها، می‌توانیم آرامش را به‌دست آوریم. ما تصور می‌کنیم که صلح یعنی دنبال کردن مشتی اصول، در پیش گرفتن گرایش‌های خاص، تخیلاتی ویژه و آرزوهای منحصر... ذهن دنباله غرور و خود پسندی‌های عادت و باورهای خود را می‌گیرد و چنین ذهنی هرگز نمی‌تواند آرامش داشته باشد. امّا خود را فریبکارانه در حالتی قرار می‌دهد که آن را آرامش می‌نامد. امّا این وضعیت صلح و آرامش نیست. ذهن با تکرار کلمات و عبارات، با دنباله روی از کسی و یا ذخیره و انبار کردن دانش، خود را کرخت می‌کند و چنین ذهنی را آرامش نیست. زیرا خودش در مرکز مزاحمت‌هاست... آرامش نتیجه و حاصل عقل هم نیست. همان‌طور که می‌بینید و چنانچه خوب نگاه کنید، کلیه‌ی مذاهب سازمان یافته که در تعقیقب و جست‌وجوی آرامش هستند، برای این منظور به ذهن متوسل می‌شوند. آرامشی واقعی همان‌قدر خلاق و خالص است که جنگ همان‌قدر مخرب و ویرانگر».
[۲۶] مورتی، کریشنا، زندگی پیش رو، پیمان آزاد، صدای معاصر (۱۳۷۶)، ص ۱۷۲.

کریشنا مورتی، معتقد است:
«اگر تنها از طریق کسب امنیت مادی و چه غیرمادی، یا رعایت جزم، مناسک و مراسم و یا تکرار الفاظ خاص می‌خواهید به صلح و آرامش برسید، باید دست از خلاقیت و نوآوری در زندگی بردارید»
[۲۷] مورتی، کریشنا، زندگی پیش رو، پیمان آزاد، صدای معاصر (۱۳۷۶)، ص ۱۷۴.
زیرا پیروی از اینگونه مسالک ملزم به گوشه‌گیری و انزواگرایی است.
کریشنا مورتی معتقد است، راه کسب آرامش نهفته در شناخت انسان از زیبایی است. وی می‌گوید:
برای تحقق آرامش و صلح درونی، انسان باید زیبای را بشناسد. به‌همین دلیل است که ما می‌گوییم وقتی جوان هستید باید در اطراف خود تنها زیبایی داشته باشید. زیبایی ساختمان‌ها، تجهیزات مورد استفاده، زیبایی بر اثر تمیزی و نظافت، زیبایی سکوت، به‌ ویژه در ارتباط کلامی بین بزرگترها، با شناخت زیبایی است که ما می‌توانیم عشق را درک کنیم زیرا درک زیبایی به معنای آرامش و سکون قلبی است.
[۲۸] مورتی، کریشنا، زندگی پیش رو، پیمان آزاد، صدای معاصر (۱۳۷۶)، ص ۱۷۳.

کریشنا مورتی به‌طور جدی، معتقد است تا زمانی که جوان و حساس هستید همواره می‌بایست در محیط‌های قشنگ و زیبا باشید. چنین فضاهایی را پرورش دهید. روش لباس پوشیدن، روش قدم‌ زدن، روش نشستن و برخاستن، روش غذاخوردن شما و همه اینها و هر چیز مربوط به شما مهم است.
همین‌طور که بزرگ می‌شوید، چیزهای زشتی هم در زندگی می‌بینید. ساختمان‌های زشت، مردم زشتی که از نفرت، خشونت، خودپسندی، جاه‌طلبی، حرص و آزمندی سرشارند و چنانچه در قلب شما درک مفاهیم زیبایی نشسته باشد و تثبیت نشده باشد، به آسانی این موج زشتی در جهان، شما را با خود به هرجا که بخواهد می‌برد. در نتیجه شما درگیر مبارزه دائمی برای پیدا کردن صلح و آرامش به‌ وسیله ذهن خود خواهید بود.
[۲۹] مورتی، کریشنا، زندگی پیش رو، پیمان آزاد، صدای معاصر (۱۳۷۶)، ص ۱۷۴.

در مورد این نظریه، ایرادهای متفاوتی عنوان می‌شود که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:
بسیاری مسالک ـ به‌ویژه اسلام ـ سرشار از مناسک، مراسم و آیین‌های گوناگون‌اند ضمن این‌که با انزواطلبی و گوشه‌نشینی مخالف‌اند. البته نباید فراموش شود که پذیرفتن هر قانونی و مکتبی در کنار محاسن آن، موجب برخی از محدودیت‌های اجتماعی می‌شود. حال آنکه معیار و مناط ارزش هر مکتب ثقل محاسن اوست که موجب توجیه محدودیت‌های آن می‌شود.
پیروی از ادیان و عرفان‌ها ـ به‌ویژه اسلام ـ مانع خلاقیت و نوآوری نیست. بسیاری از دانشمندان شرق و غرب به‌ شدت مذهبی بوده‌اند و در عین‌حال صاحب خلاقیت‌های بزرگی شده‌اند. اهتمام اسلام به تعلیم، تربیت و کسب علم و دانش در میان آموزه‌های دینی آن بسیار روشن و مشهود است.
از اکتشافات اولیه صحیح، رایج و دقیق این است که زیبایی موجب آرامش روانی است. شاید قدمت این اکتشاف مقارن با کشف و فهم زیبایی باشد. امّا اگر کسب آرامش روانی معلول درک زیبایی نهفته در ساختمان‌ها، تجهیزات مورد استفاده و یا زیبایی اثرات تمیزی و نظافت بدانیم چنین زیبایی‌ای در دوران مدرنیته و عصر حاضر در بالاترین مرتبه موجودی است. به دیگر عبارت، غرب هرچه در مسیر فناوری مادی، تجهیزات و ساختمان‌ها و... پیشرفت کرده به همان‌ اندازه از آرامش روانی فاصله گرفته است.
پر واضح است، پرداختن بیش از حد به زیبایی‌های مادی باعث بروز مشکلات روانی شده است. حال آن‌که زیبایی معنوی که تبلور آن در اسلام و عرفان اسلامی نهفته است ـ که گوشه‌ای از آموزه‌های اسلام در جهت کسب آرامش روانی بیان شد ـ مقارن با درک ذاتی زیبایی است.


عرفان کارلوس کاستاندا، (Carlos Castaneda)مسلکی برگرفته از آداب و رسوم قبایل سرخ‌پوستی است. در منش عرفانی کاستاندا، با مصداق بارز و عصاره‌ای از عقاید سرخ‌پوستی آشنا می‌شویم. ساحری، مبارزه، جنگجویی، خاموشی درون، سکوت درونی، نیروی درونی، رویا و هر آنچه در کتب کاستاندا یافت می‌شود همگی در ادبیات عرفانی سرخ‌پوستان به‌ وفور وجود دارد. در عرفان کاستاندا، سالک شخصی است جنگجو و مبارز که با تحمل ریاضات گوناگون اراده خویش را قوت می‌بخشد و تحمل خود را در برابر مصائب و گرفتاری‌ها بالا می‌برد، گویی آرامشی که به‌ دنبال آن هستیم در تحمل هر آنچه یافت می‌شود که تحمل ناپذیرتر، سخت‌تر، ترسناک‌تر و اضطراب‌زاتر است.
دون خوان (Don Juan Matus)ـ استاد معنوی کارلوس کاستاندا ـ می‌گوید:
«هیچ چیز نمی‌تواند روح سالک مبارز را با‌ اندازه مبارزه‌جویی و سروکار داشتن با مردم تحمل‌ناپذیر آبدیده کند که در مواضع قدرتمند‌اند تنها تحت این شرایط سالک مبارز، هوشیاری و آرامشی را کسب می‌کند که برای تحمل بار سنگین سختی‌های ناشناخته لازم دارد.
[۳۰] کاستاندا، کارلوس، آتش درون، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس (۱۳۶۵)، ص ۲۹.

کارلوس کاستاندا در تایید ادعای بالا، یکی از تجربیات خویش را این‌گونه مطرح می‌کند:
«حرف‌هایش مرا در پریشانی شدید فرو برد. وی گویی اهمیتی به پریشانی من نمی‌داد. با ادامه مطالبش درباره آنچه گناه نابخشودنی بینندگان تصادفی می‌نامید که ما را وادار می‌کند تا انرژی بلاعوض خود را به چیزی که به هیچ وجه قدرت انجام دادن هیچ کاری را ندارد متمرکز کنیم. همچنان مرا آزاد می‌داد. هرچه بیشتر حرف می‌زد، ‌ آزردگی افزون‌تر می‌شد. وقتی‌که آن‌قدر رنجیده خاطر شدم که ممکن بود بر سرش فریاد بزنم، مرا به حالت ابر آگاهی عمیق‌تری فرستاد. به پهلوی راستم بین استخوان لگن خاصره و قفسه سینه‌ام ضربه‌ای زد. این ضربه مرا به پرواز در آورد و به میان نوری تابناک فرستاد. به میان سرچشمه درخشان آرام‌ترین و دلپسندترین سعادت جاودانی. آن نور، پناهگاه و واحه‌ای در تاریکی اطرافم بود. با وجود این نمی‌توانستم بفهمم چه عاملی آن را آن‌قدر زیبا کرده است... دم و بازدم خود را احساس می‌کردم که در آرامش و راحتی انجام می‌گرفت. چه احساس، کمال با شکوهی. می‌دانستم که خداوند مرا دوست دارد. خداوند عشق و بخشش بود در آن نور غوطه‌ور شدم و احساس کردم طاهر و آزادم، پیوسته می‌گریستم».
[۳۱] کاستاندا، کارلوس، آتش درون، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس (۱۳۶۵)، ص۲۷۹.

«رویا دیدن» راه دیگر کسب آرامش روانی در عرفان کاستاندا است. فرآیند رؤیا دیدن شامل چندین مرحله است که مرحله نخست آن به «بیداری پر آسایش» معروف است. رؤیا دیدن نوعی مکاشفه عرفانی یا خارج ساختن روح از بدن است.
کارلوس کاستاندا می‌گوید: «در روز برای اینکه مدتی اضطراب و پریشانی خود را کاهش دهم، پیشنهاد کردم غرق در (رویا) شویم. به محض اینکه پیشنهادم را مطرح کردم آگاه شدم غم و رنجی که روزها به سراغم آمده بود به خواست من می‌تواند یکسره عوض شود. بعد به‌ وضوح مشکل خود و لاگوردا (LaGorda) را دریافتم. ما بی‌اراده به ترس و سوء خود تمرکز کرده بودیم. گویی این تنها راه و چاره در دسترس بود. در حالی‌که در تمام مدت بدون این‌که آگاهانه بدانیم این امکان را هم داشتیم که برعکس این حالت، دقت خود را به قصد به راز و رمز این شگفتی (رؤیا دیدن) متمرکز کنیم».
[۳۲] کاستاندا، کارلوس، آتش درون، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس (۱۳۶۵)، ص۱۴۹.

در مورد این نظریه ایرادهای متفاوتی عنوان می‌شود که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:
اینکه انسان امروزی که رنجیده از اضطراب و ناآرامی است می‌بایست برای رسیدن به آرامش به سراغ دردها، ‌ رنج‌ها و انسان‌هایی که تحمل‌ناپذیر‌اند برود، ‌ به‌نظر می‌رسد نه تنها آرامش را به‌دنبال ندارد، بلکه موجب بروز اختلالات روانی می‌شود، از این‌رو باعث بیشتر شدن اضطراب او می‌شود.
این نظریه ممکن است در ابتدای امر با تازیانه‌های سلوک در عرفان اسلامی شباهت داشته باشد. حال آنکه در عرفان اسلامی عارف به سراغ رنج کشیدن نمی‌رود، بلکه در مسیر مشخص سلوک رنج‌ها و سختی‌های طبیعی و گاه از پیش تعیین شده بر سر راه وی حادث می‌شود، همان‌طوری‌که هر انسان، در مسیر رسیدن به اهداف مادی و معنوی خویش می‌بایست از موانع کار بگذرد و بر آنان پیروز شود. تازیانه سلوک عرفان اسلامی پرمعناتر است تا نظریه کاستاندا که تنها برای رسیدن به آرامش باید رنج دیده شوی ـ با در نظر گرفتن تمام ادعاهای وی در مورد این مرحله از کسب آرامش ـ.
اگر مراد از «رؤیا دیدن» برای رسیدن به آرامش همان ‌سفر روح باشد که در عرفان اکنکار چنین ادعایی شده که جواب آن نیز آمد. در غیر این صورت اگر مراد خواب دیدن و خوابیدن باشد که در عرفان اسلامی با عباراتی پر معنا، به آرامش‌دهی خواب توجه شد. امّا این‌که عارف به‌ واسطه خواب دیدن به آرامش می‌رسد، همواره چنین نیست، زیرا بسیاری رؤیاها، اضطراب‌زا و دلخراش است. بنابراین رؤیا دیدن به معنای خواب دیدن، نخست: همواره آرامش بخش نیست و دیگر اینکه: اگر هم آرامش‌بخش باشد، آرامشی جزئی و موقتی را به‌ دنبال خواهد داشت و چنین آرامشی هیچ‌گاه مطلوب انسان واقع نمی‌شود و اگر مراد از رویا دیدن ورود به خلسه‌ها و یا نوعی هیپنوتیزم باشد، ادعای علم متافیزیک است که آن نیز بیان شد.


پشتوانه فلسفی ـ منطقی هر دین و عرفانی، نقش ارزنده در تامین آرامش روانی سالک دارد. از این‌رو، معتقدیم اسلام سرشار‌ترین منبع تولید آرامش برای انسان است؛
اگر تمام آموزه‌های عرفان‌های سکولار، با موضوعیت «طرق کسب آرامش» جمع‌آوری شود، این آموزه‌ها از سه حالت خارج نیست. الف. تاییدی ضعیف و خفیف به راه‌های کسب آرامش اسلامی است؛ ب. مجموعه‌ای از ادعاهای پوچ و خالی است. نظریاتی که نه تنها موجب آرامش و آرامی نمی‌شود، بلکه موجب بروز اختلالات شدید روانی می‌شود؛ ج. برخی دستورات متافیزیکی که بحث در مورد آنها به‌جای دیگر موکول می‌شود هرچند به اختصار در مورد آن مطالبی بیان شد؛
کشش و پذیرش عرفان‌های سکولار علت‌های گوناگونی دارد که معتقدیم بارزترین این علت‌ها نهفته در نوظهور بودن، نوپدید بودن و تاثیر از ادبیات دوران جدید است. حال آنکه انسان‌ها ذاتاً نوگرا و نودوست است. بنابراین در عصر حاضر و در جامعه ایران، بهترین راه جذب جوانان به‌ سوی اسلام بیان دوباره اسلام به زبان امروزی، برگرفته از امکانات جدید دوران معاصر است.


اوشو، مراقبه هنر وجد و سرور، فرامرز جواهری‌نیا، فردوسی (۱۳۸۰).
اوشو، الماس‌های اوشو، مرجان فرجی، فردوسی (۱۳۸۲).
توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹).
توئیچل، پال، سرزمین‌های دور، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹).
سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق.
سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) یوگای عاشقانه، آزاده مصاحبی، غزل.
کاستاندا، کارلوس، آتش درون، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس (۱۳۶۵).
کاستاندا، کارلوس، هدیه عقاب، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس (۱۳۶۵).
کرامر تادومنسوت داکلاس، اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، مهیار جلالیانی، ایساتیس (۱۳۸۰).
کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷).
مورتی، کریشنا، زندگی پیش رو، پیمان آزاد، صدای معاصر (۱۳۷۶).
یوگاناندا، پاراماهانسا، انسان در جست‌وجوی جاودانگی، توران دخت تمدن (مالکی)، تعالیم حق (۱۳۸۰).
Barker Eileen (۱۹۸۳) Of god and men: Religioun movements in the west، Mercer university press.
Robrt wuthnow (۲۰۰۳) the new spiritual feerdom، in: Lorne Dawson (ed)، Cults and new religious movements، a Reader، Blackwell Publishing


۱. Barker Eileen (۱۹۸۳) Of god and men، ص۷۷. Religioun movements in the west، Mercer university press.
۲. توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۳۷۴.
۳. توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۳۵.
۴. توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۳.
۵. توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۵۰.
۶. توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۱.
۷. توئیچل، پال، اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب (۱۳۷۹)، ص ۲۳۶.
۸. اوشو، مراقبه هنر وجد و سرور، فرامرز جواهری‌نیا، فردوسی (۱۳۸۰)، ص ۴۴.
۹. اوشو، الماس‌های اوشو، مرجان فرجی، فردوسی (۱۳۸۲)، ص۴۷.
۱۰. اوشو، الماس‌های اوشو، مرجان فرجی، فردوسی (۱۳۸۲)، ص۲۱۶.
۱۱. اوشو، مراقبه هنر وجد و سرور، فرامرز جواهری‌نیا، فردوسی (۱۳۸۰)، ص ۴۵.
۱۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۱۴۰۳، ‌ ج۷۱، ص ۲۷۶.    
۱۳. کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۱۶۹.
۱۴. کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۱۱۸.
۱۵. کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۱۷۹.
۱۶. کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۱۹۵.
۱۷. کوندرا، سیما، تراش‌های الماس خداوند، ‌ طاهره آشنا، تعالیم مقدس (۱۳۷۷)، ص ۲۰۵.
۱۸. سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۴.
۱۹. سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۴۲.
۲۰. سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۹۳.
۲۱. سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۹۹.
۲۲. سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۱۰۰.
۲۳. سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۶۹.
۲۴. سایبابا، ساتیا، (بی‌تا) تعلیمات ساتیا سایبابا، ترمه رویا مصاحبی محمدی، تعالیم حق، ۱۳۸۲، ص ۶۹.
۲۵. یوگاناندا، پاراماهانسا، انسان در جست‌وجوی جاودانگی، توران دخت تمدن (مالکی)، تعالیم حق (۱۳۸۰)، ص ۲۲۰.
۲۶. مورتی، کریشنا، زندگی پیش رو، پیمان آزاد، صدای معاصر (۱۳۷۶)، ص ۱۷۲.
۲۷. مورتی، کریشنا، زندگی پیش رو، پیمان آزاد، صدای معاصر (۱۳۷۶)، ص ۱۷۴.
۲۸. مورتی، کریشنا، زندگی پیش رو، پیمان آزاد، صدای معاصر (۱۳۷۶)، ص ۱۷۳.
۲۹. مورتی، کریشنا، زندگی پیش رو، پیمان آزاد، صدای معاصر (۱۳۷۶)، ص ۱۷۴.
۳۰. کاستاندا، کارلوس، آتش درون، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس (۱۳۶۵)، ص ۲۹.
۳۱. کاستاندا، کارلوس، آتش درون، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس (۱۳۶۵)، ص۲۷۹.
۳۲. کاستاندا، کارلوس، آتش درون، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس (۱۳۶۵)، ص۱۴۹.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «جایگاه آرامش در معنویت‌گرایی جدید»، تاریخ بازیابی ۹۶/۶/۱.    


رده‌های این صفحه : مقالات پژوهه




جعبه ابزار