جان لوئیس بورکهارت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جوهان لادویک
بورکهارت (Johann Ludwig Burckhardt) مشهور به جان لوئیس
بورکهارت (John Burckhardt Lewis) مسافر
مکه به سال ۱۸۱۴ میلادی از نزدیک شاهد تهاجم اول وهابیان به مکه بوده و مفاهیم جامعه شناختی اعراب
جزیرة العرب را نخستین بار در نوشتههای خود راه داده است.
وی به تاریخ ۲۴ نوامبر ۱۷۸۴ میلادی در شهر لوزان (Laussann) سوییس زاده شد. پس از پایان تحصیلات دانشگاهی در سوییس، در تابستان ۱۸۰۶ میلادی به انگلستان رفت و به خدمت سازمان مطالعات افریقا و خاورمیانه درآمد.
برای آمادگی در انجام ماموریتهای این سازمان به سال ۱۸۰۸ میلادی به دانشگاه کمبریج رفت و به آموختن
زبان عربی ،
طب و
نجوم پرداخت.
او در این برهه خود را برای زندگی در وضعیت دشوار آماده میکرد و از همین رو، خود را از لذتهای زندگی محروم کرده بود،
با این هدف که خود را
مسلمان و عرب معرفی کند، نخست به
سوریه رفت تا همراه تکمیل زبان عربی با آیین
اسلام آشنا شود. او خود را ابراهیم بن عبدالله و از بازماندگان بردگانی معرفی کرد که محمد علی پاشا به آنها دست یافته بود.
بورکهارت دو سال در سوریه ماند و نکات دقیقی از آداب و رسمهای بدویان آن مناطق نگاشت. یادداشتهای او دستمایه تحقیقات غربی درباره صحرانشینان مناطق عربی شد. وی در سفرهایی که به خاورمیانه داشت، شهر تاریخی پترا در جنوب غربی
اردن را کشف کرد. به سال ۱۸۱۲ میلادی با هدف یافتن سرچشمه رود نیجریه به
قاهره رفت. اما آن مناطق را بسیار دشوارگذر یافت و سفر اکتشافی خود را به طور موقت کنار نهاد. سپس در لباس بازرگانی سوری از طریق دریای سرخ و از راه جده وارد مکه شد و سه ماه در آن جا توقف کرد و سپس به
مدینه رفت.
بورکهارت سفرش به مکه را لذت بخش خوانده؛ لذتی که در دیگر سرزمینهای شرقی تجربه نکرده است.
از انگیزه اصلی وی از سفر به مکه آگاهی دقیق در دست نیست. برخی نیات پشت پرده و پنهان ماموریت
بورکهارت، هنگامی بر ما روشن میشود که سیاست انگلستان را در آن دوره واکاوی کنیم. انگلستان در آن هنگام میکوشید از راههای منتهی به
هندوستان به دقت مراقبت کند تا در برابر نفوذ روزافزون فرانسه در شرق بایستد؛ زیرا فرانسه پس از شکست در هند، کوشید بخش شرقی امپراتوری انگلستان را زیر فشار قرار دهد و راه ارتباطی هند و انگلستان، یعنی کشور مسلمان
مصر را در اختیار گیرد.
از این رو، انگلستان به شرق، به ویژه مصر و سرزمینهای پیرامون آن، بسیار اهتمام داشت. هنگامی که شبه جزیره عربستان شاهد درگیری و رویارویی محمد علی پاشا و وهابیان بود،
بورکهارت میتوانست با ذکاوت و هوشیاری به اهداف انگلستان بسیار خدمت کند.
بورکهارت در ۱۵ جولای ۱۸۱۳ میلادی وارد جده شد.
در آغاز ورود، به تب سختی مبتلا گشت و چون پول کافی برای درمان نداشت، ناچار شد برده خود را در بازار برده فروشان با بهای ۴۸ دلار بفروشد. سپس تا رسیدن کمک مالی بیشتر از قاهره و کسب آمادگی برای سفر به مکه، حدود ۱۳ ماه در جده اقامت کرد. او در اواخر آگوست ۱۸۱۴ میلادی جده را به سوی مکه ترک گفت. وی هنگامی وارد مکه شد که ساعاتی از آمدن بارانی سخت و سیل میگذشت و هیچ جای خشکی برای نشستن یافت نمیشد.
نویسنده بدون این که تجربه شخصی خود از
مناسک را بازگو کند، به طور دقیق آداب ورود به
مسجدالحرام از جمله
طواف و سعی میان صفا و مروه را توضیح میدهد.
به گزارش وی، حدود ۴۰۰۰ زائر از قلمرو امپراتوری
عثمانی و از راه دریا وارد
حجاز و سپس مکه شده و نزدیک به نیم این جمعیت از دیگر کشورهای اسلامی به مکه آمده بودند.
او کاروانهای سوری را به دلیل نظارت و
برنامه ریزی دولت سوریه، منظمترین کاروانها میداند. به نوشته او، از ماهها پیش از ایام
حج ، شمار کاروانها و افراد، هنگام ورود و بیرون آمدن آنها، و تعداد شترهای همراه مشخص میگردد. او به ناامنی راهها میپردازد و اشاره میکند که بسیاری از قافلهها از جمله قافلههای مصر، از سربازان و نظامیان برای پاسداری خود استفاده میکنند.
همچنین بیشتر حاجیها از راه دریا وارد جده میشوند و برخی از
کانال سوئز و شماری دیگر از راه
خلیج فارس .
«کاروانهای ایرانی در گذشته از طریق
بغداد و از راه نجد وارد مکه میشدند. اما هنگامی که وهابیان مانع ورود کاروانهای شام از سوریه شدند، ایرانیها نیز نتوانستند به حج بیایند. اما پس از این که میان عبدالله بن سعود با توسان پاشا فرزند محمد علی به سال ۱۸۱۴ میلادی سازش شد، شمار کمی از ایرانیها توانستند از راه خشکی وارد مکه شوند. آنها از راه بغداد به شام آمده بودند.»
به گفته
بورکهارت، ایرانیان اجازه نداشتند که همیشه به مکه بیایند. پس از این که بنای حرم شریف به سال ۱۶۳۴ میلادی به دستور سلطان مراد چهارم مرمت شد، هیچ یک از ایرانیان حق نداشتند برای انجام مراسم حج یا دلیلی دیگر وارد مسجدالحرام شود. این تحریم سالها ادامه داشت؛ اما اموال و سرمایههایی که ایرانیان پرداختند، سبب گشت به سرعت راه
کعبه و
عرفات به سویشان گشوده شود.
آنچه در
سفرنامه بورکهارت بسیار جالب توجه مینماید، دقت عجیب و دسته بندی او در بیان رویدادها و مطالبی است که شنیده و دیده است. وی قیمت انواع لباس، آب و انواع غذا را در مکه در فهرستی بلند ارائه کرده است.
گویی از نخست میدانسته که دقیقا در پی چگونه آگاهیهای تاریخی یا جامعه شناسانه است. البته مطالب گردآوری شده
بورکهارت، به دست شخص یا اشخاصی دیگر تنظیم شده است و افزون بر وی، گردآورندگان یادداشتها نیز در دسته بندی و ارائه خوب مطالب نقشی موثر ایفا کردهاند. به عنوان نمونه، نویسنده در زیرموضوعات جداگانه و مشخص به بررسی موقعیت جغرافیایی شهرها، وضعیت معیشتی مردم، وضع سیاسی و حکومت هر شهر،
تاریخ و توضیح آداب مربوط به زیارت پرداخته است تا خواننده به راحتی آگاهیهای مورد نیاز خود را در کتاب بیابد؛ وی خیابانهای مکه را عریض و پهن وصف میکند و دلیل آن را وجود زائران بسیار میداند که بایستی در این خیابانها رفت و آمد کنند. او گزارش میدهد که خانههایی با پنجرههای بسیار، ولی کوچک، برای اسکان زائران در نظر گرفته شده است. وجود خیابانهای پهن، خانههای باز و ردیفهای کم مغازهها سبب شده بود که هوای شهر آن چنان که باید، گرم و طاقت فرسا نباشد.
سپس نویسنده کوشیده تا موقعیت جغرافیایی شهر مکه، کوههای پیرامون، میادین مهم شهر و فاصله آنها از یکدیگر را به دقت شرح دهد.
او شمار ساکنان مکه را در آن هنگام جز موسم حج ۲۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ تن تخمین زده است. سه تا چهار هزار برده حبشی و غیر حبشی را باید به این آمار افزود.
به گزارش او، جمعیت مکه در سر شماری سلطان سلیم اول، افزون بر ۱۲ هزار تن بوده است. او به سر شماری قطب الدین نهروالی نیز اشاره کرده و یادآور شده که شمار ساکنان مکه در سدههای گذشته بیش از این بوده است؛ زیرا در روزگار حمله قرمطیان به مکه به سال ۳۱۴ هجری قمری سی هزار تن از ساکنان شهر به دست آنها کشته شدند.
بورکهارت مسجدالحرام را به تفصیل وصف نموده و به همه مسائل توجه داشته است؛ به گونهای که مطالبش در این زمینه به بیش از ۵۰ صفحه میرسد. از نکاتی که وی در این بخش آورده، نامهای ابواب مسجدالحرام شامل ۳۷ نام جدید است. او گاهی نام کهن این درها را یاد کرده است. وی در این فصل، محیط بیرونی مسجدالحرام و منارههای هفت گانه آن را برشمرده است.
بورکهارت از خدمتکاران بیت الله الحرام و خدمتکارانی که درون حرم فرمان نیروهای حکومتی را اجرا و هر روز پیرامون کعبه را جارو وشست وشو میکردند، یاد کرده و سرپرست این خدمتکاران را از شخصیتهایی میداند که با شریف پاشا و حاکم مکه مجالست داشته است. بیشترین کارگرها از سیاه پوستان و هندیها بودند.
به گزارش نویسنده، در کعبه سالانه سه بار در روز بیستم ماه
رمضان ، پانزده
ذی القعده و دهم
محرم الحرام باز میشود. این کار معمولا یک ساعت پس از طلوع خورشید با نصب پلکانی کنار در کعبه آغاز میشود و در این هنگام، همه مسلمانان حاضر در شهر به سوی کعبه میشتابند.
بورکهارت برای نخستین بار روز پانزدهم ذی قعده به سرعت درون کعبه مملو از جمعیت شده؛ ولی نتوانسته بیش از پنج دقیقه در آن جا بماند؛ زیرا حرارت بالای درون کعبه برای او غیر قابل تحمل بوده است. او بار دوم وارد کعبه شده و آن را دیده است. وی به پرده گرانبهای سیاه زربافتی که از جانب محمد علی پاشا و از قاهره فرستاده شده بود، اشاره میکند که کعبه از بیرون با آن پوشانده شد. پردههای پیشین که بیش از بیست سال قدمت داشت، به قطعات شش اینچی تقسیم گشت و با بهای یک ریال به ثروتمندان فروخته شد.
نویسنده فصلی جداگانه را به وصف مکانهای مقدس در مکه اختصاص میدهد. بر پایه مباحث این فصل، مردم در زمان اشغال مکه به دست وهابیان جرات نداشتند که به زیارت مکانهای مقدس بروند. بناها و گنبدها ویران شدند.
نخستین جایی که وی بدان اشاره میکند، محل تولد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است. نیز مینویسد که کارگران مشغول بازسازی بنای آن با ارتفاعی بلند بودهاند. او موضع کوچکی در آن جا دیده که گفته میشود مادر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هنگام وضع حمل در آن جا نشسته و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را زاده است. آوردهاند که این جا خانه
عبدالله بن عبدالمطلب پدر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بوده است. سپس به محل تولد فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر اشاره میکند.
بورکهارت آن را بنایی زیبا وصف میکند که از سنگ ساخته شده است. این مکان که خانه مادرش
خدیجه است، در کوچه کوچکی به نام الحجر قرار دارد.
سپس نویسنده به محل تولد
ابوبکر اشاره دارد که درون مسجد کوچکی بوده است. این مسجد در برابر همان سنگی بوده که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هنگام عبور از آن کوچه با آن درد دل میکرد.
گاهی
بورکهارت با جزئیات به آثار تاریخی کوچههای مکه نیز اشاره میکند. به عنوان نمونه، بر تپه برابر مسفله، بنای کوچکی ساخته شده که گنبد بلندی دارد. این بنای یادبودی است که برای خلیفه
عمر بن خطاب ساخته شده و آن را «مقام سیدنا عمر» مینامند. اما وهابیان هنگامی که بر مکه حاکم شدند، پیش از این که محمد علی پاشا آنها را بیرون براند، این بنا و گنبد آن را ویران کردند.
در سمت راست مروه،
بورکهارت خانهای را دیده که عباس عموی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در آن جا زندگی میکرده و نزدیک آن برکهای قرار داشته که سلطان سلیمان برای استفاده از آب آن، بنایی ساخته و از قنات مشهور مکه آب آن را تامین کرده است.
همچنین در پایان المعلا، به فاصله کمی از قصر شریف، در شمال منطقه البرک، قبر
ابوطالب ، پدر
امام علی علیهالسّلام و عموی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قرار گرفته که وهابیان بنای ساخته بر آن را ویران و به تلی از خاک تبدیل کردند و محمد علی پاشا پس از این ماجرا، فرصتی مناسب نیافت تا آن را بازسازی کند.
مکانهایی فراوان بیرون مکه وجود داشته که
بورکهارت به آنها پرداخته و از قداست آنها سخن گفته است؛ همچون: مکان شق القمر و جبل النور.
وی در روزگار حکومت عثمانی در مکه حضور داشته است. بر اثر حمله وهابیها به مکه، بسیاری از مکانهای تاریخی این شهر ویران شده بودند و هم زمان با حضور وی،
دولت عثمانی در حال بازسازی این مکانها بود.
به گفته نویسنده، بیشتر ساکنان مکه و جده از طبقه اجتماعی یکسان بودند و ثروتمندان مکه در جده نیز خانهای داشتند. در روزگار اقامت وی، ساکنان مکه را بیشتر غیر بومیان تشکیل میدادند. ساکنان اصلی مکه یعنی
قبیله قریش که در روزگار پیامبر در این شهر حضور داشتند، بر اثر جنگهای پیاپی در مکه از میان رفتهاند و یا از مکه بیرون شدهاند و تنها سه خانواده از آن قبیله سنتی در پیرامون مکه زندگی میکردهاند.
بیشتر ساکنان مکه از مردم
یمن و
حضرموت بودند و شماری بسیار از هندیها، مصریها، مغربیها و ترکها در جوار آنها میزیستند. افزون بر آن، برخی ساکنان مکه ایرانی، تاتار، بخاری و کرد و از دیگر سرزمینهای اسلامی بودند. از کهنترین سلسلههایی که در مکه تا آن روز میزیستند، خاندان اصلی شرفای مکه بودند که از نسل
امام حسن و
امام حسین ، فرزندان امام علی بن ابی طالب علیهالسّلام نسب میبردند.
پیش از حمله وهابیان به مکه، تجارت در این شهر رونق فراوان داشت؛ اما پس از نبرد و پس گرفتن آن به دست خاندان شریف العون، تجارت و صادرات و واردات در حجاز و مکه از رونق افتاد. مردم در مکه برحسب شغلشان نام گذاری میشدند و شغلها نیز بیشتر به صورت موروثی از پدر به پسر میرسید.
او بازرگانی و خدمت به
بیت الله الحرام را دو شغل موجود در مکه میداند.
او گزارش میدهد: خانوادههایی اندک در مکه وجود دارند که اکنون از
برده استفاده نمیکنند. بردهها بیشتر سیاه پوست هستند و مردان افزون بر چند زن قانونی میتوانند
کنیز نیز داشته باشند. هنگامی که کنیز فرزندی از صاحب خود به دنیا آورد، آن مرد بایستی با وی ازدواج کند؛ وگر نه از سوی جامعه و پیرامونیان مورد سرزنش قرار میگیرد.
او مهمان نوازی، یاری به دیگران، پرهیز از غش، خوش رویی و بذله گویی را از صفات پسندیده مکیان میداند.
بورکهارت وضعیت علمی آن روز مکه را در مقایسه با دیگر مراکز علمی مسلمانان، شکوفا نمیداند.
وی همچنین توضیحاتی درباره حکومت مکه و طائف ارائه میدهد. به گفته وی، مکه و
طائف و قنفذه و
ینبع پیش از این که وهابیان و سپس مصریان در آغاز سده نوزدهم میلادی آن جا را زیر تسلط خود درآورند، وابسته به شریف مکه بود. شریف نفوذش را تا شهر جده گسترش بخشید. او به یاری حاکمان مکه یا با شایستگیهای فردی و موافقت خاندان با نفوذ مکه، به قدرت دست مییافت.
نویسنده همچنین یادآور میشود که وهابیان هنگام اشغال مکه، شریف را ناچار کردند در هنگام
نماز با پای پیاده به مسجدالحرام رود؛ زیرا مرکبها و لباسهای فاخر با خشوع و فروتنی که دو ویژگی ممتاز نمازگزاران و حاجیان
خانه خدا است، مناسبتی ندارد. سپس وی به ویژگیهای اخلاقی حاکمان مکه اشاره کرده است: «آنان همه کوشش خود را به کار میگرفتند تا خود را به صفات بخشندگی، مهمان نوازی و ایمان راسخ به عقیده حق بیارایند.» با این حال، وی افزوده است که بسیاری از مردم مکه در پاکی و بزرگ منشی حاکمان مکه و بردباری آنها تردید داشتند.
وی پس از سه ماه اقامت در مکه، در ۱۵ ژانویه ۱۸۱۵ میلادی روانه مدینه شد.
در مدینه به تب بسیار سختی مبتلا گشت، به گونهای که امیدی به بهبود نداشت. وی خانههای شهر مدینه را زیبا و ساخته شده از سنگهای سفید میداند. وی گزارش میدهد: برخی خیابانهای مهم شهر و پیاده روها از سنگهای بزرگ پوشانده شدهاند. این وضعیت در شهرهای عربستان کمتر دیده میشود. اما به دلیل کاهش رونق اقتصادی در حجاز، سنگهای سفید خانهها ساییده شدهاند و به مرمت اساسی نیاز دارند. درآمد مردم مدینه برای نگهداری این خانههای زیبا کافی نیست. نویسنده مدینه را از بهترین شهرهای شرق میداند و آن را هم ردیف حلب قرار میدهد و بر آن است که ظاهر شهر از رونق و تمدنی غنی در گذشته خبر میدهد.
بورکهارت در مدینه از مسجد و روضه پیامبر،
مسجد قبا ،
کوه احد ،
مسجد قبلتین و قبور بزرگان دین دیدار کرد.
در قبرستان مدینه از قبور بزرگانی چون ابراهیم پسر پیامبر،
عثمان ،
حضرت فاطمه دختر پیامبر، خاله و عمه پیامبر،
فاطمه بنت اسد مادر
حضرت علی ، و
عباس بن عبدالمطلب یاد میکند. درباره آرامگاه این بزرگان، دیدههای وی با آن چه انتظار دیدنشان را داشته، بسیار متفاوت بوده است؛ زیرا این قبور تنها به صورت تلی از خاک بودند که سنگهای کوچکی در پیرامون آنها برای مشخص شدن مرزشان قرار داشتند. در شهر مدینه، این گونه ویرانیها را به وهابیها نسبت میدادند. اما نویسنده باور دارد که افزون بر حمله وهابیها و نقش آنها در نابودی قبرستان، خود مردم مدینه نیز در پاسداری از یاد بزرگان خود غفلت کردهاند و بخشی از این ویرانیها به دوره پیش از حمله وهابیها برمی گردد؛ چرا که این اندازه بی حرمتی در شهرهای دیگر نظیر مکه دیده نمیشود.
او از مرقد امام حسن علیهالسّلام نیز یاد میکند؛ ولی او را به اشتباه با امام حسین علیهالسّلام یکی میشمرد و مینویسد که سر او در قاهره دفن شده است؛ وی بیشتر ساکنان مدینه را نیز مانند ساکنان مکه و جده، غیر بومی میداند. او مینویسد: مدینه به این علت که شهر
پیامبر اسلام است و از مزیتهای قطب تجارت و آب و هوای خوب برخوردار است، مردم مناطق و سرزمینهای پیرامون را به سوی خود کشانده است.
به گفته نویسنده، از میان قبایل گوناگون، شمار بنی حسن از نسل حسن نوه پیامبر در مدینه چشمگیر است؛ ولی آنها نیز مهاجرانی از مکه هستند که در طول نبردهای گوناگون به مدینه آمدهاند.
قبیله کوچک بنی حسین نیز که از نسل حسین نوه پیامبر هستند، در مدینه دیده میشوند که تا سده سیزدهم هجری قمری قدرت بسیار داشتند و بیشتر درآمد مسجد پیامبر به آنها تعلق میگرفت. اما اکنون شمار آنها به چند خانواده کاهش یافته و از خانوادههای طبقه بالا و ثروتمند مدینه به شمار میروند. این خانوادهها در منطقهای ویژه از مدینه کنار هم سکونت دارند و از زائران شیعی، به ویژه زائران ایرانی، درآمدی بسیار کسب میکنند.
نویسنده درباره لباس و پوشش مردم مدینه نیز سخن میگوید. بر پایه گزارشهای وی، پوشش مردم مدینه بیشتر همانند عثمانی است، نه همسایگان جنوبی مکی خود.
هیچ لباس ملی ویژه در مدینه دیده نمیشود و به ویژه در فصل سرما، مردم طبقات پایین تر خود را با هر گونه لباسی که توان خرید آن را دارند، میپوشانند. کاملا طبیعی است که گونههای پوشش در این شهر دیده شود: لباسهایی بلند به سبک اعراب و یا تکههای به هم دوخته شده به سبک سربازان عثمانی.
حاکم مدینه بیشتر از سوی دولت عثمانی انتخاب میشده است. در آن هنگام، شخصی به نام حسن الکلای حسن بکر، حاکم مدینه بوده است. وی به دلیل این که در شهر مدینه زاده شده و از محبوبیت ویژه نزد قبایل برخوردار بود، توانست صلح و آرامشی نسبی در مدینه برقرار کند. هنگام سفر نویسنده به مدینه، بیست سال از آغاز حکومت او میگذشت.
بورکهارت در ۲۱ آوریل ۱۸۱۵ میلادی از مدینه به سوی شهر بندری ینبع و از آن جا به قاهره حرکت کرد و بدین ترتیب، از عربستان بیرون شد.
در ژوئن ۱۸۱۵ میلادی به قاهره بازگشت تا به سفر خود برای کشف رودخانه نیجر ادامه دهد. پس از این که مدتها منتظر تشکیل تیم و حرکت خود بود، بر اثر بیماری در ۱۵ اکتبر همان سال در قاهره درگذشت.
وی در حین سفر، یادداشتها و نوشتههای خود را به انگلستان مخابره میکرد. بنابراین، به نظر میرسد تنها جزئیات بسیار اندکی از سفر وی نامشخص مانده باشد.
وی دست نوشتههای خود را به
دانشگاه کمبریج واگذار کرد. پس از مرگش، به سال ۱۸۲۹ میلادی ویلیام اوسی (William Ousey) از سوی مرکز مطالعات افریقا و خاورمیانه در لندن، مجموعه نوشتههای او از سفر مکه و مدینه را در قالب دو مجلد با عنوان «Travels in Arabia» (سفر به عربستان) به چاپ رساند. این اثر به زبان انگلیسی و مجموعا در ۸۸۱ صفحه با مقدمهای از اوسی نگاشته شده است.
مجموعه نوشتههای او پس از مرگش با همت انجمن مطالعات افریقا به ترتیب زیر به چاپ رسید:
Travels in Nubia۱۸۱۹ سفر به نوبیا؛ Travels in Syria and The Holy Lands۱۸۲۲ سفر به سوریه و سرزمینهای مقدس؛ Travels in Arabia۱۸۲۹ سفر به عربستان.
Arabic Proverbs۱۸۳۰ ضرب المثلهای عربی؛ Notes on the Bedouins and Wahaby۱۸۳۱ یادداشتی درباره بدویها و وهابیت.
ماموریتهای مشکوک در سرزمینهای مقدس؛ Christians at Mecca -Augustus Ralli- London- Heinemann- ۱۹۰۹/ The Archaeology Book- David Down، ۲۰۱۰/ Travels in Arabia، An Account Of Those Territories In Hedjaz Which The Mohammedans Regard As Sacred، John Lewis Burckhardt، ۱۸۲۹/ Universal Pronouncing Dictionary of Biography and Mythology- Joseph Thomas - Kessinger Publishing- ۲۰۰۵
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «جان لوئیس بورکهارت».