ثَوْر (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ثَوْر (به فتح ثاء) یکی از
مفردات نهج البلاغه، گاهی به معنای زیر و رو شدن، پراکنده شدن به معنی قیام و برانگیخته شدن و شورش و گاهی به معنای
گاو نر میآید که
حضرت علی (علیهالسلام) در مورد درخواستی مبنی بر تحقیق در مورد قاتلان
عثمان، جریان
بصره و ... از این واژه استفاده نموده است.
ثَوْر در دو معنا بهکار میرود:
این واژه گاهی به معنای زیر و رو شدن، پراکنده شدن به معنی قیام و برانگیخته شدن و شورش، آمده است. چنانکه گفته میشود: «ثار ثورا: هاج الغبار: سطع، ثار فلان الیه: وثب.»
این واژه گاهی هم به معنای «گاو نر» میآید که فقط يكبار در «
نهج البلاغه» آمده است.
امام (صلواتاللهعلیه) در پاسخ به درخواستی مبنی بر تحقیق و بازجویی درباره قاتلان عثمان، فرموده است: ای برادران آنچه شما میدانید، من نیز آگاهم ولی ما توانایی به انقلابیون نداریم. آنها در حدّ شوکت خود هستند. «یملکوننا و لا نملکهم وهاهم هولاء قد ثارث معهم عبدانکم و التفّت الیهم اعرابکم و هم خلالکم یسومونکم ماشاوؤا؛
آنها به ما قدرت دارند نه ما به آنها، غلامان شما نیز برخاسته و به آنها پیوستهاند
اعراب بیابان نیز با آنها هستند، آنها در میان شما هستند هر چه خواستند بر شما میکنند.»
واژه «ثارث» در اینجا به معنی بر انگیخته شدن و قیام کردن است.
واژه «مثار» مصدر میمی است.
امام (علیهالسلام) درباره
اسلام فرمودهاند: «فهو ... مشرف المنار، معوذ المثار فشرّفوه و اتبّعوه؛
علامتش والا وانداختن و متزلزل کردنش دشوار است آن را شریف بدانید و پیروی نمایید.»
ثَائره (به فتح ثاء) به معنای برانگیخته شده، آمده و جمع آن «ثوائر» است.
امام (صلواتاللهعلیه در
خطبه ۹۶، در خصوص برکت وجودی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: «وَ ثُنِیَتْ اِلَیْهِ اَزِمَّهُ الْاَبْصَارِ دَفَنَ اللَّهُ بِهِ الضَّغَائِنَ وَ اَطْفَاَ بِهِ الثَّوَائِرَ اَلَّفَ بِهِ اِخْوَاناً وَ فَرَّقَ بِهِ اَقْرَاناً اَعَزَّ بِهِ
الذِّلَّهَ».
«مثاور» به معنای قيام كننده و محارب است.
چنانكه در وصف خداوند فرموده: «لم يخلق ما خلقه لتشديد سلطان... و لا استعانة على ندّ مثاور؛
خداوند آنچه را آفریده برای محکم بودن سلطانش و برای کمک جستن در مقابل شریک قیام کننده نیافریده است.»
«ثور» گاو نر كه فقط يكدفعه در «
نهج» آمده است
امام (علیهالسلام) در جريان بصره كه
عبدالله بن عباس را براى وساطت مىفرستاد، فرموده است: با
زبیر ملاقات كن نه با
طلحه: «لا تلقينّ طلحة فانك ان تلقه تجده كالثور عاقصا قرنه، يركب الصعب و يقول: هو الذلول؛
طلحه را ملاقات نكن، كه اگر او را ملاقات كنى خواهى ديد مانند گاو نر است در حال گرداندن شاخش، او سوار مركب تند خو مىشود و مىگويد كه آرام است.»
این واژه چهارده بار در «
نهج البلاغه» آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ثور»، ص۱۹۳-۱۹۲.