ثَنَیٰ (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ثَنَیٰ یکی از مفردات
نهج البلاغه، به معنای
عطف، عدد دو،
ستایش و درود است.
حضرت علی (علیهالسلام) در پاسخ به نامهی
معاویه در خصوص تجدید
بیعت با او، توصیف
خدای تعالی و ... از این استفاده نموده است.
ثَنَیٰ به معنای عطف، عدد دو، ستایش و درود آمده است.
چنانکه
طبرسی در
مجمع البیان ذیل
آیه ۵ سوره هود،
نوشته است: واژه «
ثنی» در اصل به معنی عطف است. عدد «دو» را از آن جهت اثنان میگویند که یکی بر دیگری عطف شده و روی هم حساب میشوند. همچنین به درود نیز «ثنا» میگویند، چراکه صفات نیک به یکدیگر عطف میشوند. بنابراین واژه «تثنیه» نیز به همان جهت و معنا است.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امام (صلواتاللهعلیه) در پاسخ معاویه که به ایشان نوشته بود: باید برای شما مجددا بیعت گرفته شود، نوشتند:
«لاَِنَّهَا بَیْعَهٌ وَاحِدَةٌ لاَ یُثَنَّی فِیهَا النَّظَرُ، وَلاَ یُسْتَاْنَفُ فِیهَا الْخِیَارُ»؛
«آن فقط یک بیعت است، دفعه
ثانی به آن نظر نمیشود و اختیار و انتخاب از سر گرفته نمیشود».
امام (علیهالسلام) همچنین در وصف حق تعالی فرموده است:
«فَمَنْ وَصَفَ اللهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ، وَمَنْ ثَنَّاهُ فَقَد جَزَّاَهُ، وَمَنْ جَزَّاَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»؛
«هر که خدا را توصیف کند (با صفتی خارج از ذات) پس او را با چیزی مقارن کرده هر کس چنین نماید خدا را دو تا نموده و هر کس دو تا نماید دارای اجزاء کرده و هر کس دارای اجزاء نماید خدا را نشناخته است».
(این سخن حضرت (علیهالسلام) در لفظ جلاله (الله) تبیین شده است.)
واژه «ثنا» به معنای درود گفتن، عملی است در مقابل نعمت. چنانکه آن حضرت (علیهالسلام) فرمودهاند:
«اللَّهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لي فِيَما لاَ أَمْدَحُ بِهِ غَيْرَكَ، وَلاَ أُثْني بِهِ عَلَى أَحَد سِوَاكَ»؛
«پروردگارا! به من
فصاحت و
منطق و زبان گويا دادهاى، غير از تو را با آن مدح نمىگويم و به جز تو بر ديگرى ثنا نمىخوانم».
همچنین امام (علیهالسلام) در بیانی دیگر فرموده است:
«اللَّهُمَّ وَلِکُلِّ مُثْن عَلَی مَنْ اَثْنَی عَلَیْهِ مَثوبَةٌ مِنْ جَزاء، اَوْ عارِفةٌ مِنْ عَطَاء؛ وَ قَدْ رَجَوْتُکَ دَلِیلاً عَلَی ذَخائِرِ الرَّحْمَةِ وَ کُنوزِ الْمَغْفِرَةِ»؛
«خداوندا! هر ثنا خوانى از سوى كسى كه ثنايش مىگويد، پاداش و عطايى دارد، من به تو اميدوارم كه راهنمايم به سوى ذخاير رحمت و گنجهاى آمرزشت گردى».
واژه «مثن»
اسم فاعل و به معنای ثناگو است.
اَثْنَاء (به فتح الف) به معنای وسط و میانه آمده، که ظاهرا این وجه تسمیه به این جهت است که دو طرف وسط، به یکدیگر عطف میشوند. آن حضرت به وقت تهدید
خوارج و تشویق آنها به
توبه، فرمود ه است:
«فَاَنَا نَذِیرٌ لَکُمْ اَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَی بِاَثْناءِ هذَا النَّهَرِ، وَ بِاَهْضَامِ هذَا الْغَائِطِ، عَلَی غَیْرِ بَیِّنَة مِنْ رَبِّکُمْ»؛
«شما را از اين بيم مىدهم: نكند بدون دليلى از پروردگارتان، و با دستى تهى از مدرك روشن، جسد شما در كنار اين نهر و در اين گودال بيفتد».
شاید منظور از واژه «اثناء» اطراف باشد و یا آنکه
نهر، آب نداشته است.
واژه «
مثانی» جمع «
مثنّیه» یعنی عطف شوندهها. در رابطه با اجتماع مردم به بيعت آن حضرت فرموده:
«فَتَدَاکُّوا عَلَیَّ تَدَاکَّ الاِْبِلِ الْهِیمِ یَوْمَ وِرْدِهَا، قَدْ اَرْسَلَهَا رَاعِیهَا، وَخُلِعَتْ مَثانیها، حَتَّی ظَنَنْتُ اَنَّهُمْ قَاتِلیَّ، اَوْ بَعْضُهُمْ قَاتِلُ بَعْض لَدَیَّ»؛
«ازدحام کردند بر بیعت من مانند ازدحام
شتران عطشان به وقت آب خوردن، مانند شترانی که ساربان رهاشان کرده و عقالشان (طنابی که با آن پای شتر را میبندند) برداشته شده است، گمان کردم که مرا خواهند کشت یا در پیش من بعضی، بعضی را خواهد کشت».
از این ماده حدود سی و پنج بار در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ثنی»، ص۱۹۱-۱۹۰.