تکلیف دینی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تکلیف، یکی از مفاهیم مهم دینی است.
تکلیف در لغت به معنای امر به انجام دادن کاری است که انجام دادنش برای کسی که به او امر شده مشقت دارد
و در اصطلاح،
اوامر و
نواهی خداوند به بندگانش است در جهت انجام دادن یا ندادن بعضی افعال.
از همین معنای اصطلاحی است که تعبیر «دارِتکلیف» یعنی
دنیا که آدمی در آن موظف به انجام دادن تکالیفش است، و نیز اصطلاح «
سن تکلیف » به معنای سن رسیدن به
بلوغ و انجام دادن
وظایف شرعی به وجود آمده است.
مخاطبِ تکلیف، مکلَّف نامیده میشود.
اصطلاح تکلیف در ایام اخیر در کنار حق و در تقابل با آن به کار میرود، این تقابل در
نتیجه تفکر مدرن حاصل شده و چنین تقابلی در آثار متقدمان مشهود نیست. در
علوم اسلامی به تکلیف از دو
منظر توجه شده است.
نخست از
منظر فقهی، و به تبع آن اصولی، که در آن به ماهیت تکلیف و شرایط آن با توجه به وجه عملی موضوع توجه میشود.
دوم از
منظر کلامی که در آن به موضوعات مذکور به صورت
نظری و انتزاعیتر توجه میگردد و در آن از موضوعاتی چون غرض از تکلیف و راه شناخت تکلیف و اولین تکلیف آدمی نیز بحث میشود.
علاوه بر این دو حوزه، گاه بعضی فلاسفه
مسلمان در مباحث مربوط به الاهیات و نیز بعضی عارفان، از جهت رابطه تکلیف با معرفت، به مسئله تکلیف توجه کرده و درباره آن
نظر دادهاند.
واژه تکلیف در
قرآن به کار نرفته، اما از مشتقات این مصدر هفت بار در قرآن استفاده شده.
که شش بار آن (یعنی بجز نساء: ۸۴)
ناظر به معنایی واحد است. این معنای واحد که در عبارات متعددی بیان شده، از قبیل «. . . لا'تُکَلَّفُ نَفْسٌ اِلاّ وُسْعَه'ا. . . »، «لا' یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَه'ا. . . »، «لا'نُکَلِّفُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها. . . » و «. . . لا'یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ . . »
ناظر به این امر است که خداوند آدمی را به انجام دادن آنچه در توانش نیست، مکلف نمیسازد.
هر چند معنای ظاهری این آیات روشن است، اساساً در اینکه تکلیف چیست، چرا باید باشد، و بویژه اینکه آیا خداوند میتواند بیش از وُسع و طاقت آدمی به او تکلیف کند یا نه، میان
متکلمان و
مفسران اختلاف
نظر وجود داشته و به اظهار آرای مختلف در این زمینه انجامیده است.
مثلاً مفسران
معتزلی یا
شیعه ، با استناد به این آیات، «تکلیف ما لایطاق»، یعنی اینکه خدا بیش از توان آدمی به او تکلیف کند را، نفی کردهاند.
از سوی دیگر، مفسر اشعری مسلکی مثل فخررازی، ضمن تفسیر آیه ۲۸۶ بقره
و با ذکر آیات دیگری که معتزله در نفی تکلیف مالایطاق به آنها استناد میکردهاند، از قبیل «. . وَما جَعَلَ عَلَیْکُم فی الدّینِ مِنْ حَرَجٍ. . .»
«یُریدُ اللّهُ اَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُم. . . »،
«. . . یُریدُاللّهُ بِکُمُ الْیُسْر وَلا'یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ. . . »، با مطرح کردن بحثی کلامی در باب
کفر و
ایمان و
قدرت و
اراده خدا ، به این
نظر میرسد که وجوه عقلیِ قطعیِ یقینیای وجود دارد که تکلیف مالایطاق را مجاز میدارد. وی سپس
نتیجه میگیرد که در چنین شرایطی باید آیه را به صورتی تأویل کرد که مغایر با این
نظر عقلی و کلامی نباشد.
البته همه اشاعره به این صورت به تفسیر به رأی روی نمیآوردهاند و غالباً می کوشیدهاند برای
نظر خود شواهدی در قرآن بجویند، چنانکه گاه از آیاتی مانند «. . . و یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلاَیَسْتَطِیعُون»
برای اثبات جواز تکلیف مالایطاق بهره میبردهاند.
در روایات و احادیث نیز، به صراحت یا بهطور ضمنی، نکات مختلفی درباره تکلیف آمده است.
از جمله گفته شده است که تکلیف امر دشواری نیست حال آنکه
ثواب بسیار به آن تعلق میگیرد.
همچنین گفته شده است که سه گروه تکلیف ندارند و بازخواست نمیشوند؛ دیوانه تا وقتی که عاقل شود، فردی که در خواب است تا وقتی که بیدار شود، و
کودک تا وقتی که
بالغ شود.
علاوه بر اینها به این نکته نیز اشاره شده است که خداوند فوق طاقت بشر به او تکلیف نمیکند.
در فقه تکلیف را خواست شارع برای انجام دادن یا انجام ندادن امری دانستهاند که بر آوردن آن خواست، مستلزم سختی و مشقتی است. این خواست شارع به صورت
حکم بیان میشود و خطابی است که متعلق آن افعال مکلَّفین است.
(۱) محمد بن حسن نیسابوری مقری، الحدود: المعجم الموضوعی للمصطلحات الکلامیة، چاپ محمود یزدی مطلق (فاضل)، قم ۱۴۱۴.
(۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۳) ابن طاووس، کتاب التشریف بتعریف وقت التکلیف، در کتاب برنامه سعادت، ترجمه کتاب کشف المحجة لثمرة المهجة، ترجمه محمدباقر شهیدی گلپایگانی، تهران: مکتبة المرتضویه، (بی تا).
(۴) ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
(۵) ابن
منظور، لسان العرب.
(۶) ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، چاپ احمد حسینی، (قم) ۱۴۰۶.
(۷) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب اللّمع فی الرّدّ علی اهل الزیغ و البدع، چاپ حموده غرابه، مصر ۱۹۵۵.
(۸) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۹) عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الکافیة فی الجدل، چاپ فوقیه حسین محمود، قاهره ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
(۱۰) عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، کتاب الارشاد، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۱۱) محمد بن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج و المعتزلة، چاپ محمودمحمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
(۱۲) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
(۱۳) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۴) مسعودبن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ ش.
(۱۵) محمد اعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
(۱۶) محمودبن عمر زمخشری ، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، بیروت ( بی تا. )
(۱۷) ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۱۸) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ سیدمحمد کیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۹) زین الدین بن علی شهیدثانی، تمهیدالقواعد، قم ۱۳۷۴ ش.
(۲۰) حسن طارمی، «تکلیف از دو دیدگاه»، مجله تخصصی کلام اسلامی، سال ۵، ش ۱۸ (تابستان ۱۳۷۵).
(۲۱) فضل بن حسن طبرسی ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، بیروت ( ۱۹۸۰ )
(۲۲) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت (بی تا).
(۲۳) محمد بن حسن طوسی، تمهیدالاصول فی علم الکلام، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۴) عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، (بی تا).
(۲۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
(۲۶) علی بن حسین علم الهدی، الانتصار، قم ۱۴۱۵.
(۲۷) علی بن حسین علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵.
(۲۸) محمد بن محمد غزالی، کتاب الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۸.
(۲۹) محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، بولاق ۱۳۲۲ـ۱۳۲۴.
(۳۰) محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۳۱) محمد بن عمر فخررازی، محصل
افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلّمین، چاپ طه عبدالرّؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۳۲) محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۳۳) قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۳۴) قاضی عبدالجباربن احمد، کتاب المجموع فی المحیط بالتکلیف، چاپ یوسف هوبن یسوعی و دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۱.
(۳۵) قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۱۱، چاپ محمدعلی نجار و عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج ۱۴، چاپ مصطفی سقا، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۳۶) محمد بن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول ۱۹۷۹.
(۳۷) محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
(۳۸) محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۳۹) محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۴۰) محمد بن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۴۱) مارتین مکدرموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۲) قاسم بن محمد منصورباللّه، کتاب الاساس لعقائد الاکیاس فی معرفة رب العالمین و عدله فی المخلوقین و مایتصل بذلک من اصول الدین، علق علیه محمدقاسم عبداللّه هاشمی، صعده ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۴۳) الموسوعة الفقهیة، ج ۷، ۱۴۰۶/ ۱۹۸۵، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تکلیف دینی»، شماره۳۸۰۳.