تکرور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَکْرور، نام شهری قرون وسطایی، کشوری پادشاهی و قومی در افریقای غربی، که بعدها به بخشهایی از افریقای غربی
مسلمان ، یا همة آن، اطلاق شده است.
در این تعبیر، تکرور نسبت مشهوری است که به صورت «تکاریر»، و در زبان محاوره ای در
خاورمیانه به صورت «تکارنه» جمع بسته شده است. ظاهراً تکرور معرّب نام قومی افریقایی است که امروزه به صورت تُکُلر (توکولور فرانسوی و توکورل پرتغالی پیشین) تلفظ میشود. همچنین این نام به قومی اشاره دارد که در منطقة فوتا تورو، در کنارة رود سنگال میانه، زندگی میکنند. تکلرها از عناصر قومی گوناگونی تشکیل شده اند، ولی قوم فُلبِه (= فولانی) جزئی مهم از تکلرها را تشکیل میدهند (قس تکلر که تکلر را شاخه ای از فلبه میداند) و به طورکلی تکلرها خود را فُلفُلَد (هال پلاری) زبان مینامند. قبایلی از تکلرها به سراسر افریقای غربی مهاجرت کرده اند.
نخستین و مهمترین مهاجران به این منطقه، فلبهها بودند، که احتمالاً در حدود ۱۸۴/ ۸۰۰ از سرزمینهای ساحلی به این منطقه حمله کردند و نخستین سلسلة معروف به دیا ـ اگو را بنیان نهادند. در سده های بعدی، از منطقة فوتاتورو حملات پی درپی به این منطقه صورت گرفت. در سده های ششم و هفتم/ دوازدهم و سیزدهم، خاندانی از قوم سونینکه معروف به مانّا بر این منطقه حکومت میکرد و در سدة هشتم/ چهاردهم سلسله ای از قوم سرر که فقط توندیون (به زبان مالینکه، تون دیون یعنی سربازان بردة سلطنتی) نامیده میشد، قدرت را به دست گرفت و راه را برای سلطة مالیها بر این منطقه هموار کرد. هنگامی که در سدة بعد حکومت مالی ناتوان شد، فلبهها با یاری سونینکهها در تهاجم جدیدی بر این منطقه چیره شدند. در اوایل سدة دهم/ شانزدهم، جنگجویی به نام کولی که پدرش، تنگلاّ (یا تنیلاّ)، را نیروهای اعزامی حکمران سنگای، اسکیا حاج محمد، از دیارا در ساحل مالی اخراج کرده بودند، سلسلة نوینی از فلبهها را پایه گذاری کرد. این سلسله را، به نوبة خود، حکومت اصلاح طلب اسلامی که نخستین المامی (امام) آن، عبدالقادر کان، آن را در ۱۱۸۴/ ۱۷۷۰ برپا کرده و تا سلطة فرانسویان بر این منطقه در ۱۳۰۸/ ۱۸۹۱ دوام آورده بود، سرنگون کرد.
نویسندگان عربِ حوزة دریای مدیترانة جهان اسلام، از سدة پنجم/ یازدهم تکرور را، هم به عنوان یک شهر (به گمان آنها، در منطقة پودور) و هم یک مملکت پادشاهی با همان نام، می شناختند. بَکری تکرور را دو شهر در دو سوی
رود نیل میخواند که حکمرانی به نام وار جابی بن رابیس، که در ۴۳۲/ ۱۰۴۰ـ ۱۰۴۱ درگذشت، اهالی آن را مسلمان کرده بود.
چندی بعد در ۴۴۸/ ۱۰۵۶ـ۱۰۵۷، لبّی پسر وار جابی، به یاری امیر
مرابطون یحیی بن عمر که در جبل لَمْتونه در محاصره بود، شتافت.
وار جابی همچنین بر قلمرو پادشاهی مجاور سیلا، در بخش علیای تکرور، سلطه یافت و گفته میشود که مردم آن به اسلام گرویدند. ادریسی در نیمة سدة ششم/ دوازدهم پادشاهیِ سازمان یافته ای را وصف کرده است که به شبکه های تجاری ماورای صحرا پیوسته بود و در این پادشاهی شهر تکرور در کرانة جنوبی رود نیل قرار داشت. بازرگانان
افریقای شمالی پشم، مس و دانه های منجوق به آنجا میبردند و
طلا و
برده باز میگرداندند.
در اواخر سدة هفتم/ سیزدهم، زکریابن محمد قزوینی، بر اساس گزارش علی الجَنَحانی، فقیه مسافری از مردم افریقای شمالی، تکرور را شهری بزرگ و بدون حصار دانسته که مسلمانان و کافران در آن ساکناند و حیواناتی چون زرافه و فیل در آن یافت میشوند
پادشاهی تکرور از رود سنگال تا گالامبو، در نزدیکی پیوندگاه دو رود سنگال و فالمه، امتداد داشت، و بر اساس نوشته ابن سعید مغربی
در زمان وی، اسلام در همة شهرهای اطراف این رود (سنگال) راه یافته بود. از نظر ابن خلّکان، تکرور هم نام سرزمین و هم نام قوم یا «قبیله ای» است که «خویشاوندان کانم» اند
تا نیمة سدة هشتم/ چهاردهم، نام تکرور هنوز برای منطقه ای وسیع و اغلب برای مردم آن منطقه به کار برده میشد. اینگونه خواندن شهرها، پادشاهیها و اقوام به نام واحد، در منابع عربیِ اسلامی متداول بوده است. عُمَری در شرح سفر
منسی ' موسی پادشاه مالی به مصر، می گوید که وی به شاه تکرور معروف است، اما «اگر او این خبر را بشنود آن را اهانت آمیز تلقی خواهد کرد، برای اینکه تکرور تنها یکی از ایالتهای قلمرو اوست».
ابن خلدون با نادیده گرفتن تناقضها، از تکرور چند تعریف متفاوت ارائه میدهد. وی در مقدمه، شهر تکرور را در کنار رود نیل میداند
و در العبر نخست به نقل از ابن سعید میگوید که قومی به نام تکرور نزدیک اقیانوس اطلس سکونت دارند
و
منسی 'موسی را «مَلِک التکرور» می خواند،
ولی کمی بعد قاطعانه اظهار میدارد که ملت («امت») ی به نام تکرور در «آن سوی کوکو (گائو)»، ظاهراً در سمت شرقی، زندگی میکنند. این مردم که وی به نقل از «فقیهی از مردم غانا» آنان را «زغای» می نامد
، شاید با سنگای از یک اصل باشند. در نقل قولی دیگر
تکرور درست میان کوکو و کانِم قرار گرفته است. یک سده بعد، سیوطی در نامه ای خطاب به شاهان تکرور به طورعام و سلطانهای اغادس و کاتسینا (کاسنة)، به طور خاص، آشکارا همان کاربرد را میپذیرد. او در پاسخ به پرسشهای یکی از اهالی «التکرور» نیز احتمالاً به همین ناحیة تقریبی اشاره میکند.
از سدة هشتم به بعد، نویسندگان عرب، از جمله نویسندگان عرب افریقای غربی، نام تکرور را به عنوان نامی برای افریقای غربی مسلمان، چه بخشی از آن و چه تمام آن، و نیز برای ساکنان آن به کار میبرند. گسترش مفهوم تکرور، احتمالاً از توصیفهایی که از
منسی 'موسی، به عنوان شاه تکرور، شده تأثیر پذیرفته است. سعدی نویسنده ای در تمبوکتو در نیمة سدة یازدهم/ هفدهم، ظاهراً تکرور را معادل با امپراتوری سنگای به کار میبرد.
عنوان طولانی کتاب تاریخ الفتّاش که در همان زمان به رشتة تحریر در آمده نیز درباره سنگای است که به «رویدادهای تکرور» اشاره میکند.
یفرنی، مورخ مراکشی، در نُزْهَة الحادی،
به نقل از الامام التکروری ناشناس، اسکیا حاج محمد را
خلیفة منصوب بلاد تکرور معرفی میکند. در حدود ۱۲۱۵/ ۱۸۰۰ برتلی (یا برّتیلی) تکرور را «سرزمینی پهناور میخواند که از مشرق به اذغاغ (شاید ادرار ـ ن ـ ایفوغاس، در شمال بورم)، از مغرب به رود سنگال، از جنوب به بیطو (بگو در مشرق بخش مرکزی جمهوری غنا)، و از شمال به آدرار (ارتفاعات موریتانی مرکزی) محدود است» (فتح الشکور فی معرفة اعیان علماء التکرور، چاپ کتانی و حجّی، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱). در ۱۲۲۷/۱۸۱۲ محمد بلو در نوشته ای تکرور را چنین توصیف میکند: «نامی که به منطقة غربی جنوب سودان داده شده است. نامی است که بهطور گسترده ای در حرمین (مکه و مدینه)،
مصر و
حبشه به کار برده میشد اما در سرزمین اصلی خود ناشناخته بود».
او به نقل از منبعی نامشخص میگوید که منظور از بلاد تکرور اشاره به تمبوکتو منطقة پیرامون آن است در حالی که بلاد سودان به کنو، کاتسینا و سرزمینهای مجاور آن مربوط است. ولی در کتابش وی تکرور را منطقه ای وسیع «از (دار) فور» (بلدفور) تا فوتا (تورو) (بلدفوت) توصیف میکند.
نسبت «تکروری» در درة رود نیل و خاورمیانه به افراد یا جوامع مسلمان تبار افریقای غربی اشاره دارد. از سدة هشتم/ چهاردهم در کتب رجالی مدخلهای متعددی برای افرادی با نسبت تکروری وجود دارد،
در حالی که
مقریزی به مردی مقدّس از تکرور اشاره میکند که پس از او آن منطقه بولاق التکروری (الدکروری کنونی) نامیده شد.
نیز، حجاج افریقای غربی به تکروریها و کاروانهای آنها به کاروان تکرور (رَکْب التکرور) معروف بودند. در ۱۰۴۷/۱۶۳۷ عبدالسلام لَقانی تفسیر اتحاف المرید فی جوهرة التوحید خود را در پاسخ به طلبه ای تکروری نگاشت.
در سدة سیزدهم/ نوزدهم یک رواق الدَکارنه در الازهر وجود داشت
به برخی جوامع جمهوری سودان که اصالتاً از افریقای غربیاند عنوان تکاریر داده شده است. سرشناسترین این جوامع، جامعه ای در القلاّ بات (المَتَمَّه) در مرز اتیوپی است. گفته میشود که حاجیان افریقای غربی در نیمة سدة دوازدهم/ هجدهم در آنجا مستقر شده بودند و در دورة جنبش مهدیه جامعة خودمختار مهمی بودند که در جنگ خلیفه با اهالی
اتیوپی در ۱۳۰۱ـ۱۳۰۲/ ۱۸۸۴ـ ۱۸۸۵، همکاری کردند. رهبر آنها صالح بن ادریس با اهالی اتیوپی جنگید، در حالی که یکی از خویشاوندانش به عنوان رهبر جامعه به جانشینی وی منصوب شد. در سدة چهاردهم/ بیستم، در
سودان به آن دسته از جوامعی که ریشه در افریقای غربی داشتند، بیشتر از تکروری، فلاته (نامی که کنوریها به فلبهها داده اند) اطلاق میشد. سودانیهای ساکن در پیرامون رودخانه، هر دو واژه را برای مردم غرب (و گاهی به انضمام) دارفور به کار میبرند.
(۱) ابن حجر عسقلانی ، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة ، ج ۲، حیدرآباد دکن ۱۳۹۳/ ۱۹۷۳.
(۲) ( ابن خلدون ،تاریخ ابن خلدون.
(۳) ابن خلّکان، وفیات الاعیان .
(۴) ابن سعید مغربی ، کتاب بسط الارض فی الطّول و العرض ، چاپ خوان قرنیط خینیس ، تطوان ۱۹۵۸.
(۵) ( محمدبن محمد ادریسی ، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق ، قاهره : مکتبة الثقافة الدینیة ، بی تا..
(۶) عبداللّه بن عبدالعزیز بکری ، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیة و المغرب ، با ترجمة فرانسوی دسلان ، پاریس ۱۹۶۵ ) .
(۷) محمود کعت بن متوکل کعت تنبکتی ، تاریخ الفتّاش فی اخبار البلدان و الجیوش و اکابر الناس ، چاپ هوداس ، پاریس ۱۹۸۱.
(۸) محمدبن عبدالرحمان سخاوی ، الضوء اللامع لِاهل القرن التاسع ، قاهره ( ۱۳۵۴ـ ۱۳۵۵ ) .
(۹) عبدالرحمان بن عبداللّه سعدی ، تاریخ السودان ، چاپ هوداس ، پاریس ۱۹۸۱.
(۱۰) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، الحاوی للفتاوی ، ( بیروت ؟ ) : دارالفکر، ( بی تا. ) .
(۱۱) ( زکریابن محمد قزوینی ، آثار البلاد و اخبار العباد ، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴ ) .
(۱۲) عبدالسلام بن ابراهیم لقانی ، اتحاف المرید ، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۸.
(۱۳) محمد بلو، سلطان سکتو، انفاق المیسور فی تاریخ بلاد التکرور ، چاپ بهیجه شاذلی ، رباط ۱۹۹۶.
(۱۴) ( احمدبن علی مقریزی ، کتاب الخطط المقریزیّه ، ج ۴، مصر ۱۳۲۶ ) .
(۱۵) صلاح الدین مُنَجِّد، مملکة مالی عندالجغرافیین المسلمین ، ج ۱، بیروت ۱۹۶۳.
(۱۶) محمدصغیر بن محمد یفرنی ، نزهة الحادی باخبار ملوک القرن الحادی ، چاپ هوداس ، پاریس ۱۸۸۸، چاپ افست رباط ( بی تا. ) .
(۱۷) B.A. Chavane, Village de l'ancien Tekrour , Paris ۱۹۸۵.
(۱۸) M. Delafosse, Haut-Sإnإgal-Niger , Paris ۱۹۱۲.
(۱۹) J. Heyworth- Dunne, Introduction to the history of education in modern Egypt , London ۱۹۳۹.
(۲۰) P.M. Holt, The Mahdist State, ۱۸۸۱- ۱۸۹۸ , ۲ Oxford ۱۹۷۰.
(۲۱) J.F.P.Hopkins and N.Levtzion, Corpus of early Arabic sources for West African history , Cambridge ۱۹۸۱.
(۲۲) J.O.Hunwick,"Askia al-h ¤a ¦jj Muh ¤ammad and his successors: the account of al-ima ¦m al-Takru ¦r ¦â", Sudanic Africa , I (۱۹۹۰), ۸۵-۸۹.
(۲۳) idem, Notes on a late fifteenth-century document concerning "al-Takru ¦r" , in African Perspectives, ed. C. Allen and R. W. Johnson, Cambridge ۱۹۷۰, ۷-۳۳.
(۲۴) `Umar Naqar, "Takru ¦r: the history of a name", Journal of African history , X (۱۹۶۹), ۳۶۵-۳۷۴.
(۲۵) Mansfield Parkyns, Life in Abyssinia , New York ۱۸۵۴.
(۲۶) A.E. Robinson, " The Takruri sheikhs of Qallabat", J. African Soc., XXVI (۱۹۲۶-۱۹۲۷).
E.M. Sarta in, "Jala ¦l al-D ªân al-Suyu ªt ªâ¤'s relations with the people of Takru ªr", JSS , XVI (۱۹۷۱), ۱۹۳-۱۹۸.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تَکْرور»، شماره۳۷۹۰.