• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تَضَرُّع (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تَضَرُّع: (لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ)
«تَضَرُّع» به معنای ورود شیر به پستان و خضوع و تسلیم آن در برابر دوشنده است، سپس به معنای تسلیم آمیخته با تواضع و خضوع آمده، و در سوره‌ «انعام» به معنای دعای آشکار است. «تَضَرُّع» در اصل از مادّه‌ «ضرع» (بر وزن فرع) به معنای «پستان»، گرفته شده، بنابراین «تضرّع» به معنای دوشیدن شیر از پستان می‌آید، و از آنجا که به هنگام دوشیدن شیر انگشت‌ها بر نوک پستان در جهات مختلف حرکت می‌کنند، این کلمه در مورد کسی که با حرکات مخصوص خود اظهار خضوع و تواضع می‌کند، به کار می‌رود. و مفهوم آن در سوره‌ «مؤمنون» این است که این حوادث دردناک آنها را هرگز از مرکب غرور، سرکشی و خودکامگی فرود نیاورد و در برابر حق تسلیم نشدند. و اگر در پاره‌ای از روایات «تضرع» به معنای بلند کردن دست‌ها در هنگام دعا و نماز تفسیر شده، در واقع بیان یکی از مصداق‌های این معنای وسیع است.



ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با تَضَرُّع:

۱.۱ - آیه ۴۲ سوره انعام

(وَ لَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَ الضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ) (ما به سوى امّت‌هايى كه پيش از تو بودند، پيامبرانى فرستاديم؛ و هنگامى كه با اين پیامبران به مخالفت برخاستند، آنها را با سختى و رنج مواجه ساختيم؛ شايد تسليم گردند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: ضراعة به معناى ذلت و خوارى و تضرع به معناى تذلل است و مراد از آن در اينجا ذليل شدن در برابر خدای سبحان است به اين منظور كه شايد گرفتاری‌ها را رفع نمايد. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۲ - آیه ۶۳ سوره انعام

(قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ) (بگو: «چه كسى شما را از تاريكی‌هاى صحرا و دریا رهايى مى‌بخشد؟! در حالى‌كه او را با حالت تضرع و آشكارا و در پنهانى مى‌خوانيد؛ و مى‌گوييد: اگر از اين خطرات و تاريكى‌ها ما را رهايى بخشد، از شكرگزاران خواهيم بود.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: بطوری‌که راغب در مفردات گفته تضرع به معنای اظهار ضراعت و درماندگی است‌ به همین جهت در مقابل آن، خفیة را به کار برده که معنای پوشیدگی است. بنابراین، تضرع در دعا عبارت است از اظهار و علنی ساختن آن، و خفیه در آن عبارت است از اخفا و نهان داشتن آن.
آری وقتی مصیبتی به انسان می‌رسد، نخست در خفا و به طور مناجات، نجات خود را از خداوند می‌طلبد، و آن‌گاه که دعای نهانی اثر نکرد و مصیبت رو به شدت گذاشت و آثار نومیدی و انقطاع از اسباب هم کم کم نمایان شد، آن وقت است که دیگر ملاحظه اطرافیان خود را نکرده و از اینکه مردم به ذلت و درماندگیش پی می‌برند، پروا ننموده و علنا گریه و زاری را سر می‌دهد.
پس کلمه تضرع و خفیه مطلب را از جهتی دیگر نیز تعمیم می‌دهد و آن همان کوچکی و بزرگی مصیبت است. روی این حساب معنای آیه این است که: خدای تعالی نجات دهنده از هر مصیبت و گرفتاری است، چه زمینی و چه دریایی، چه کوچک و چه بزرگ. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۳ - آیه ۵۵ سوره اعراف

(ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ) (پروردگار خود را آشكارا از روى تضرع، و در پنهانى، بخوانيد؛ و از تجاوز، دست برداريد كه او متجاوزان را دوست نمى‌دارد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: تضرع از ضراعت و به معنای اظهار ضعف و ذلت است. خفیة به معنای پنهانی و پوشیده داشتن است، و بعید نیست کنایه از همان تضرع بوده و غرض از ذکرش تاکید همان اظهار ذلت و عجز باشد، چون شخص متذلل همواره در اثر ذلت و خواری در صدد پنهان ساختن خویش است. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۴ - آیه ۲۰۵ سوره اعراف

(وَ اذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ وَ لاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ) (پروردگارت را در درون خود، از روى تضرّع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، ياد كن؛ و از غافلان مباش.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: تضرع از ضراعة و به معنای تملق توام با نوعی خشوع و خضوع است، و خیفة یک نوع مخصوصی از ترسیدن را گویند، و منظور از آن، آن نوعی است که با ساحت مقدس باری تعالی مناسب است، بنابراین در معنای تضرع میل و رغبت به نزدیک شدن به شخص متضرع- الیه، و در معنای خیفه پرهیز و ترس و میل بدور شدن از آن شخص نهفته است، پس مقتضای اینکه ذکر را توصیف کرد به دو وصف تضرع و خیفه، این است که آدمی در ذکر گفتنش حالت آن شخصی را داشته باشد که چیزی را هم دوست دارد و به این خاطر نزدیکش می‌رود و هم از آن می‌ترسد و از ترس آن به عقب برگشته و دور می‌شود، و خدای سبحان هر چند خیر محض است، و شری در او نیست، و اگر شری به ما می‌رسد از ناحیه خود ما است، و لیکن خدای تعالی ذو الجلال و الاکرام است، هم اسماء جمال را دارد که ما و هر چیزی را به تقرب به درگاهش دعوت نموده و بسویش جذب می‌کند، و هم دارای اسماء جلال است که قاهر بر هر چیز است، و هر چیزی را از او دفع و دور می‌کند، پس ذکر شایسته او- که دارای همه اسماء حسنی است- به این است که مطابق با مقتضای همه اسماءش بوده باشد چه اسماء جمالیه او و چه اسماء جلالیه‌اش (نه اینکه تنها بر طبق اسماء جمالیه‌اش باشد) و این صورت نمی‌گیرد مگر اینکه تضرعا و خیفة و رغبا و رهبا باشد. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۵ - آیه ۷۶ سوره مؤمنون

(وَ لَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَ مَا يَتَضَرَّعُونَ) (و به راستى ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختيم تا بيدار شوند)، امّا آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع كردند، و نه به درگاهش تضرّع مى‌كنند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: جمله و لو رحمناهم بیان و تایید عدول ایشان از صراط است، می‌فرماید: اگر ما به ایشان رحم کنیم و گرفتاریشان را برطرف سازیم، باز رو به ما نمی‌آورند و با شکر خود نعمت ما را مقابله و تلافی نمی‌کنند، بلکه بر تمرد خود از حق و لجاجت در باطل اصرار می‌ورزند و در طغیان خود تردد نموده و می‌خواهند به آن ادامه دهند، پس رحمت ما به اینکه رفع گرفتاری از آنها کنیم فایده‌ای به حالشان ندارد، هم‌چنان که تخویف ما به عذاب و نقمت سودی برایشان ندارد، چون ما بارها آنها را به عذاب خود گرفتیم، مع ذلک به درگاه پروردگار خود خضوع نکردند پس اینها نه صراط حق به دردشان می‌خورد و نه رحمت و کشف ضر و نعمت و نه تخویف با نشان دادن عذاب. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)


۱. انعام/سوره۶، آیه۴۲.    
۲. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۴، ص۳۶۴.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۰۶.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۵، ص۳۰۰.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۵، ص۳۴۷.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۵۵.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۹۶.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۳۰۹.    
۹. انعام/سوره۶، آیه۴۲.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۲.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۱۲۶.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۸۹.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۸۸.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۴.    
۱۵. انعام/سوره۶، آیه۶۳.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۵.    
۱۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۰۶.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۱۹۰.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۳۳.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۲۹.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۶.    
۲۲. اعراف/سوره۷، آیه۵۵.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۷.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۹۸.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۵۹.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۳۲.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۲۷۱.    
۲۸. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۵.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۶.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۵۰۰.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۸۲.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۵۲.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۰.    
۳۴. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۶.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۷.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۶۸.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۹.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۶۸.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۲.    



مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَضَرُّع»، ص۱۳۱.    






جعبه ابزار