تَصُومُوا (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَصُومُوا:
(تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ) تَصُومُوا: از مادّه
«صوم» (بر وزن قوم) به معنى «خوددارى كردن از كارهاى معينى با قصد قربت از
طلوع فجر تا
مغرب»
اين عمل عامل مؤثرى براى پرورش
روح تقوا و
پرهیزگاری در تمام زمينهها و همه ابعاد است.
«صوم» و
«صيام» هر دو مصدر است (در اصل
صوام بوده) به معانى بالا كه به ترتيب در
آيه ۲۶ سوره مریم و ۱۸۳
سوره بقره آمده است.
«صائمين» جمع
«صائم» و نيز كلمه
«صائمات» همه از مادّه
«صوم» گرفته شده است.
به موردی از کاربرد
تَصُومُوا در
قرآن، اشاره میشود:
(أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَ أَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ) (روزهاى محدودى را بايد روزه بداريد. و هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد، بايد تعدادى از روزهاى ديگر را
روزه بدارد. و بر كسانى كه روزه براى آنها طاقت فرساست، همچون بيماران و پيران لازم است با
اطعام مستمندى، كفاره دهند. و هركس فرمان
خدا را در انجام كارهاى نيک
اطاعت كند، به نفع اوست. و روزه داشتن به نفع شماست اگر مىدانستيد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: اين جمله متمم جمله قبلى است و معنايش به حسب تقدير- به آن بيانى كه گذشت- اين مىشود با روزهاى كه بر شما واجب شده تطوع كنيد و آن را داوطلبانه بياوريد، كه تطوع به كار خير بهتر است و روزه هم كه خير شما است پس تطوع به روزه هم خيرى علاوه بر خير ديگر است.
بعضى از مفسرين گفتهاند: جمله مورد بحث يعنى
(وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ) خطاب به كسانى است كه از روزه گرفتن معذورند، نه عموم
مؤمنین كه در جمله (روزه بر شما واجب شده) مخاطب بودند، چون ظاهر عبارت نامبرده رجحان روزه است و معلوم است كه رجحان با ترک هم مىسازد، در نتيجه عبارت ظاهر در استحباب روزه مىشود نه وجوب كه منافى با ترک است و چون مىدانيم روزه واجب است ناگزير عبارت نامبرده را حمل مىكنيم بر رجحان و استحباب روزه براى كسانى كه از ناحيه شرع مجاز در ترک آن هستند، مانند مريض و مسافر كه مىگوئيم روزهاى كه بر همه واجب است بر مريض و مسافر مستحبّ است و بهتر آن است كه آنها نيز روزه را بر افطار ترجيح دهند و در عين حال قضاى آن را هم بگيرند.
(فَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا) (پس از اين غذاى لذيذ و
آب گوارا بخور و بنوش و چشمت به فرزندت روشن باد! و هرگاه كسى از
انسانها را ديدى، با اشاره بگو: من براى خداوند
رحمان روزهاى
نذر كردهام؛ بنابراين امروز با هيچ انسانى سخن نمىگويم. و بدان كه اين نوزاد از تو دفاع خواهد كرد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: مقصود از روزه، روزه
سکوت است هم چنان كه از جمله
(فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا) نيز به خوبى بر مىآيد و نيز از سياق بر مىآيد كه اين قسم روزه در آن دوره مرسوم بوده و لذا مريم عذراء هم آن را پذيرفت و كلمه انسى منسوب به انس است كه در مقابل
جن به كار مىرود و مراد از آن يک فرد از انسان است.
كلمه ما در جمله
(فَإِمَّا تَرَيِنَّ ...) زائده است و كلام اصلى ان ترى بشرا فقولى بوده و معنايش اين است كه اگر فردى از بشر را ديدى و با تو حرفى زد و پرسيد كه اين بچه را از كجا آوردهاى؟ بگو .... و مراد از قولى- بگو سخن گفتن نيست چون بنا شد سخن نگويد، بلكه مقصود از آن فهماندن است و لو به اشاره چون تفهيم به اشاره را هم قول مىگويند و از فراء نقل شده كه هر چيزى را كه به انسان برسد، به هر طريق كه باشد عرب آن را كلام مىگويد مگر آنكه با مصدر تاكيد شود كه در آن صورت مقصود تنها سخن گفتن خواهد بود. و بعيد نيست كه از جمله
(فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً) با كمک سياق فهميده شود كه
عیسی به مادرش دستور داده كه رسما نيت روزه هم بكند و آن را براى خدا بر خود نذر كند، تا
دروغ و بر خلاف واقع سخن نگفته باشد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
چنان كه مىفرمايد:
«...روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانيد»
گرچه بعضى خواستهاند اين جمله را دليل بر اين بگيرند كه روزه در آغاز تشريع،
واجب تخییری بود و
مسلمانان مىتوانستند روزه بگيرند يا به جاى آن «
فدیه» بدهند تا تدريجا به روزه گرفتن عادت كنند و بعد اين حكم نسخ شده و صورت وجوب عينى پيدا كرده است. ولى ظاهر اين است كه اين جمله تأكيد ديگرى بر فلسفه روزه است و اين كه اين
عبادت -همانند ساير عبادات- چيزى بر جاه و جلال خدا نمىافزايد بلكه تمام سود و فايده آن عايد عبادتكنندگان مىشود.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَصُومُوا»، ج۲، ص۶۴۷.