توقیعات امام زمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلمه «
توقیع » به معنای پاسخها، سفارشها و دستورهای کتبی است که بزرگان، دولت مردان و پیشوایان در زیر سؤالها و درخواستهای کتبی زیردستان و پیروان مینویسند.
امام زمان علیه
السّلام را توقیعاتی است که در منابع روایی، فقهی و تاریخی
شیعه آمدهاند.
دیگر
امامان معصوم علیه
السّلام نیز توقیعاتی دارند؛ اما توقیعات
امام زمان علیه
السّلام بیشتر است. در روزگار
غیبت صغری (غیبت
امام زمان)
شیعیان به واسطه چهار
نایب خاص با
امام علیه
السّلام در ارتباط بودند و مسائل خویش را مطرح میساختند و حاجتهای خود را درمی خواستند.
توقیعات
امام زمان علیه
السّلام بیش تر نظر به این مسائل و درخواستها دارند. برای نمونه، در روایتی، راوی میگوید: نامهای نوشتم و پرسیدم که فرج-
ظهور امام زمان علیه
السّلام - چه هنگام خواهد بود؟ در پاسخ آمد:
تعیین کنندگان
وقت دروغ میگویند.
برخی توقیعات
امام علیه
السّلام بی آنکه در پاسخ نامهای یا درخواستی باشند، صادر شدهاند
چنین توقیعاتی درباره موضوعاتی همانند تایید
نواب و وکلا، افشای فریبکاریهای مدعیان دروغین
امامت ، طرد منحرفان و حفظ
جان وکلا و شیعیاناند.
امام علیه
السّلام در یکی از این توقیعات،
علی بن محمد سمری - چهارمین نایب- را از فرا رسیدن
زمان مرگش باخبر میکند و به او فرمان میدهد که کسی را به جای خود برنگزیند؛ زیرا
غیبت کبری آغاز شده است.
در
روایات آمده است که
خط امام زمان علیه
السّلام شباهتی بسیار به خط
پدر والامقامش دارد.
این راهی مناسب بوده است تا مخاطبان
یقین کنند توقیعات از شخص
امام علیه
السّلام است و بدین سان، احتمال جعل توقیع و
فریب شیعیان از میان برود. توقیعات را شیعیان معتمد میدیدند و از آنها
استنساخ میکردند یا محتوا را به
ذهن میسپردند و برخی از آنها را بنا بر مصالحی میان
عامه شیعه منتشر میساختند.
روش نواب
امام علیه
السّلام در روزگار غیبت صغری چنین بوده است که سؤالهای شیعیان را مینوشته و به
حضرت مهدی علیه
السّلام تقدیم میکردهاند.
امام علیه
السّلام به پارهای از سؤالها به صورت کتبی پاسخ میداده و به برخی دیگر به صورت شفاهی. نواب نیز گاه پاسخهای شفاهی
امام علیه
السّلام را مینوشتهاند و به صورت کتبی به مردم میدادهاند. گاه
امام علیه
السّلام بنابر مصالحی، به برخی سؤالها پاسخ نمیگفته است؛ چنان که در روایتی آمده است، کسی از
امام علیه
السّلام خواست تا از خداوند فرزند پسری برایش بخواهد.
امام به
علم الهی میدانست که
فرزند پسر نصیب او نمیشود و از این رو، به درخواست وی پاسخی نداد
بیش تر علمای شیعه بر آناند که توقیعات
امام زمان علیه
السّلام منحصر به عصر غیبت صغری و نایبان خاص است. با این حال، برخی نیز معتقدند که
امام علیه
السّلام در عصر غیبت کبری نیز نامههایی به بزرگان شیعه نوشته است.
طبرسی - از علمای
قرن ۶ ق. - دو نامه از آن حضرت به
شیخ مفید را ذکر کرده است.
این نامهها را شخص معتمدی به شیخ مفید رسانیده است؛ ولی نام او در
روایت نیامده است. برخی محققان این نامهها را در شمار توقیعات
امام زمان علیه
السّلام آوردهاند.
علامه بحرالعلوم در کتاب رجالی خود و
آیتالله خویی در
معجم رجال الحدیث در صحت این توقیعات
تردید کردهاند؛ زیرا آنها را برای نخستین بار مرحوم طبرسی پس از گذشت صد سال از وفات شیخ مفید نقل کرده و پس از او نیز شاگردش
ابن شهرآشوب از آنها یاد کرده است؛ اما شاگردان شیخ مفید مانند
سید مرتضی ،
نجاشی و
شیخ طوسی با اینکه
تالیفات فراوانی داشتهاند، از چنین توقیعاتی سخن نگفتهاند. برخی علمای معاصر نیز معتقدند
شیخ محمد کوفی شوشتری ، پیامی از
امام علیه
السّلام به
آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی رسانیده است که در شمار توقیعات است
توقیعات
امام زمان علیه
السّلام موضوعات گوناگونی را در بردارند: اعتقادی، اخلاقی، سیاسی، فقهی و
امام علیه
السّلام در توقیعات مبارک خویش، وظایف گوناگون
شیعیان را در عصر غیبت کبری به تصویر کشیده است. در یکی از مهمترین توقیعات درباره رهبری شیعیان هنگام غیبت کبری آمده است: «در حوادثی که پیش روی شما است، به
راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان
حجت من بر شمایند و من حجت خدایم.»
این
توقیع شریف ، از مستندات مهم
فقه شیعی درباره وجوب رجوع به فقهای شیعه در
احکام دینی هنگام غیبت کبری است.
امام خمینی رحمةالله
علیه نیز برای
اثبات ولایت فقیه در مسائل حکومتی از این
روایت بهره گرفته است.
ایشان در کتاب ولایت فقیه در شرح این
توقیع مبارک و کیفیت استدلال به آن مینویسند:
«اسحاق بن يعقوب، نامهاى براى حضرت ولى عصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) مىنويسد، و از مشكلاتى كه برايش رخ داده سؤال مىكند. و محمد بن عثمان عمرى، نماينده آن حضرت، نامه را مىرساند. جواب نامه به خط مبارك صادر مىشود كه «... در حوادث و پيشامدها به راويان حديث ما رجوع كنيد، زيرا آنان
حجت من بر شمايند، و من حجت خدايم ...» منظور از «
حوادث واقعه» كه در اين روايت آمده مسائل و
احکام شرعیه نيست. نويسنده نمىخواهد بپرسد درباره مسائل تازهاى كه براى ما رخ مىدهد چه كنيم.
چون اين موضوع جزو واضحات
مذهب شیعه بوده است و
روایات متواتره دارد كه در مسائل بايد به
فقها رجوع كنند. در
زمان ائمه (عليهم
السلام) هم به فقها رجوع مىكردند و از آنان مىپرسيدند. كسى كه در
زمان حضرت صاحب (
سلاماللَّه
عليه) باشد و با
نوّاب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت كند، به اين موضوع توجه دارد كه در فراگرفتن مسائل به چه اشخاصی بايد رجوع كرد.
منظور از «حوادث واقعه»
پیشامدهای اجتماعی و گرفتارىهايى بوده كه براى مردم و
مسلمین روى مىداده است. و به طور كلى و سربسته سؤال كرده اكنون كه دست ما به شما نمىرسد، در پيشامدهاى اجتماعى بايد چه كنيم، وظيفه چيست. يا حوادثى را ذكر كرده، و پرسيده در اين حوادث به چه كسى رجوع كنيم. آنچه به نظر مىآيد اين است كه به طور كلى سؤال كرده، و حضرت طبق سؤال او جواب فرمودهاند كه در حوادث و مشكلات به روات احاديث ما؛ يعنى فقها، مراجعه كنيد. آنها حجت من بر شما مىباشند، و من
حجت خدا بر شمايم.
«حجت خدا» يعنى چه؟ شما از كلمه «
حجة اللَّه» چه مىفهميد؟ يعنى خبر واحد حجت است؟ و اگر
زراره روايتى را نقل كرد حجت مىباشد؟ حضرت
امام زمان نظير زراره است كه اگر خبرى از
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل كرد، بايد بپذيريم و عمل كنيم؟
اينكه مىگويند «
ولیّ امر» حجت خداست، آيا در
مسائل شرعیه حجت است كه براى ما مسأله بگويد؟ اگر رسول اكرم (صلىالله
عليهوآله
وسلم) فرموده بود كه من مىروم، و
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حجت من بر شماست. شما از اين مىفهميديد كه حضرت رفتند، كارها همه تعطيل شد، فقط مسألهگويى مانده كه آن هم به حضرت امير (
عليه
السلام) واگذار شده است؟ يا اينكه «حجة اللَّه» يعنى همان طور كه حضرت رسول اكرم (صلىالله
عليهوآله
وسلم) حجت است و
مرجع تمام مردم، خدا او را تعيين كرده تا در همه كارها به او رجوع كنند، فقها هم مسئول امور و
مرجع عام تودههاى مردم هستند؟
«حجة اللَّه» كسى است كه خداوند او را براى انجام امورى قرار داده است، و تمام كارها، افعال و اقوال او حجت بر
مسلمين است. اگر كسى تخلف كرد، بر او
احتجاج (و اقامه برهان و دعوى) خواهد شد. اگر امر كرد كه كارى انجام دهيد،
حدود را اين طور جارى كنيد،
غنایم،
زکات و
صدقات، را به چنين مصارفى برسانيد و شما تخلف كرديد، خداوند در
روز قیامت بر شما احتجاج مىكند. اگر با وجود حجت، براى حل و فصل امور به
دستگاه ظلم رجوع كرديد، خداوند در روز قيامت بر شما احتجاج خواهد كرد كه من براى شما حجت قرار دادم، چرا به ظلمه و دستگاه قضايى ستمگران مراجعه كرديد. خدا به وجود حضرت اميرالمؤمنين (
عليه
السلام) بر متخلفين و آنها كه كجروى داشتند احتجاج مىكند، بر متصديان خلافت، بر
معاویه، و خلفاى
بنی امیه و
بنی عباس و بر كسانى كه طبق خواستههاى آنان عمل مىكنند، احتجاج مىشود كه چرا زمام
مسلمين را غاصبانه به دست گرفتيد. شما كه لياقت نداشتيد چرا مقام خلافت و حكومت را
غصب كرديد.»
امام خمینی در ادامه چنین نتیجه گیری میکنند: «امروز فقهاى
اسلام «حجت» بر مردم هستند؛ همان طور كه حضرت رسول (صلىالله
عليه وآله
وسلم) حجت خدا بود، و همه امور به او سپرده شده بود، و هر كس تخلف مىكرد بر او احتجاج مىشد. فقها از طرف
امام (
عليه
السلام) حجت بر مردم هستند. همه امور و تمام كارهاى
مسلمين به آنان واگذار شده است. در امر حكومت، تمشيت امور
مسلمين، اخذ و مصرف عوايد عمومى، هر كس تخلف كند، خداوند بر او احتجاج خواهد كرد. در دلالت روايتى كه آورديم هيچ اشكالى نيست؛ منتها سندش قدرى محل تأمل است و اگر دليل نباشد، مؤيد مطالبى است كه گفته شد.»
در توقیعات، برخی ادعیه و
زیارات نیز آمدهاند؛ از جمله چگونگی
زیارت حضرت مهدی علیه
السّلام و
دعا برای
عصر غیبت .
از این زیارات است:
زیارت آل یاسین و
دعای عصر غیبت.
حضرت مهدی
علیه
السّلام امام دوازدهم شیعیان، شب
جمعه نیمه شعبان ۲۵۵ ق. در شهر
سامراء به
دنیا آمد. بیشتر
منابع شیعه در
تاریخ ولادت آن حضرت اتفاق دارند
روایات فراوانی از
پیامبر اسلام صلیالله
علیهوآله
وسلّم و امامان معصوم
علیه
السّلام درباره حضرت مهدی
علیه
السّلام در دست است. این روایات، موضوعاتی همانند
تولد ،
غیبت ،
ظهور و ویژگیهای
امام دوازدهم
علیه
السّلام را به بحث نهادهاند. روایات به گونه مستقیم یا غیر مستقیم از ولادت حضرت مهدی
علیه
السّلام خبر میدهند.
روایات مربوط بدین موضوع، را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: الف. روایاتی که آن حضرت را دوازدهمین
خلیفه پیامبر صلیالله
علیهوآله
وسلّم میدانند؛ ب. روایاتی که آن
امام علیه
السّلام را دوازدهمین
امام معصوم میشمردند؛ ج. روایاتی که آن حضرت
علیه
السّلام را دوازدهمین
وصی پیامبر صلیالله
علیهوآله
وسلّم خواندهاند؛ د. روایاتی که حضرت مهدی
علیه
السّلام را هفتمین فرزند از
نسل امام حسین علیه
السّلام میدانند؛ ه. روایاتی دیگری نیز بر آناند که حضرت مهدی
علیه
السّلام چهارمین فرزند از نسل
امام رضا علیه
السّلام است؛ و. روایاتی دیگر بیان میدارند که آن حضرت در غیبت به سر میبرد و روزی ظهور میکند
در برخی روایات معتبر آمده است:
زمین هیچ گاه بی حجت و بدون
امام نمیماند
که از جمع این روایات و سه دسته نخست میتوان نتیجه گرفت که حضرت مهدی
علیه
السّلام به دنیا آمده و فرزند
امام حسن عسکری علیه
السّلام است و پس از ایشان، امامت و
خلافت الهی را بر عهده دارد.
اصل ولادت حضرت مهدی
علیه
السّلام از
مسلمات تاریخی است و جز امامان معصوم
علیه
السّلام ،
علما و مورخان و محدثان
اهل سنت نیز بدان
تصریح کردهاند.
نویسنده کتاب
منتخب الاثر نام شصت و پنج تن از علمای سنی را که به ولادت حضرت مهدی
علیه
السّلام تصریح کردهاند، گرد آورده و عبارتشان را نقل کرده است.
اینکه حضرت مهدی
علیه
السّلام به دنیا آمده است، میان مسلمانان مشهور بوده و مردم و حتی حاکمان، روایات مربوط بدان را بارها از زبان محدثان و راویان شنیده بودند و میدانستند تولد این
امام با چنان ویژگیهایی از خانواده
امام حسن عسکری بیرون نیست. دولت وقت، از گذر این روایات، از پیش میدانست که چنین فرزندی از
امام حسن عسکری
علیه
السّلام به دنیا میآید و بدین روی، بر
امام سخت میگرفت و ایشان را زیر نظر داشت و بر آن بود تا با هر وسیلهای از تولد حضرت مهدی
علیه
السّلام پیشگیری کند
بنابر روایتی،
امام حسن عسکری
علیه
السّلام علت دشمنی
خلفای عباسی را با خاندان پیامبر صلیالله
علیهوآله
وسلّم آگاهی آنان از روایاتی میداند که ظهور مهدی
علیه
السّلام و بر پایی عدالت به دست او را نوید میدهند
از این رو،
امام حسن عسکری
علیه
السّلام ، حمل و ولادت فرزند خویش را پنهان داشت؛ اما شیعیان امین را از تولد او آگاه ساخت و برای رسیدن بدین هدف از راههای متعددی بهره جست. بنابر روایات، خواهر خویش
حکیمه را شب تولد حضرت مهدی
علیه
السّلام به خانه خود فرا خواند تا بر این رویداد گواه باشد. نیز قابلهای غیر شیعه بر بالین
همسر خویش آورد. از این گذشته، فرزند خود را به مناسبتهای گوناگون به شیعیان خاص نشان داد تا حجت خدای را به
چشم خویش ببینند و گفتار دشمنان را درباره او باور نکنند.
امام حسن عسکری
علیه
السّلام نامههای فراوانی به مناطق دوردست همانند
مدینه ،
بصره و
قم فرستاد و شیعیان خاص این بلاد را نیز از تولد حضرت مهدی
علیه
السّلام با خبر ساخت.
بدین سان
امام حسن
علیه
السّلام از راههای متعدد بهره برد تا هر گونه
شک و
شبهه را درباره تولد حضرت مهدی
علیه
السّلام از میان برد و مجالی برای
شایعه و تردید نگذارد.
راویان و محدثان به پیروی از آن
امام علیه
السّلام ماجرای تولد
امام زمان علیه
السّلام را همراه جزئیات آن با
دقت و
وسواس تمام نقل کردهاند و ماجرای شب تولد ایشان را در کتب خویش آوردهاند.
•
فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله «توقیعات امام زمان»، ج۱، ص۲۱۰. • ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار
امام خمینی.