• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توقیع سلطان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



توقیع، عبارتی که سلطان یا وزیر یا کارگزارِ مخصوص به نشانه رسیدگی، بر فرمانها و عرض حالها می‌نوشت؛ همچنین سندِ دارای این عبارت، مُهرو نشان می‌باشد.



توقیع، از ریشه وقع، در لغت به معنای پرتاب کردن تیر به هدفی نزدیک چنان‌که گویی آن را بر هدف می‌گذارند (تُوَقِّعُه)، و نیز به معنای اثر جهاز شتر بر پشت حیوان است. اصطلاح توقیع نیز از همین معنا گرفته شده است، زیرا توقیع نوشته‌ای بود بر حاشیه و پشت شکایات به خط خلیفه یا سلطان یا برخی از فرمانروایان که بر رسیدگی به شکایات تأکید می‌کرد.
[۴] محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ذیل «وقع».
جمع توقیع، توقیعات و تواقیع است و ترکیباتی از آن همچون منشی توقیع، صاحب التوقیع، توقیع زن و توقیع کردن به کار رفته است.
[۵] بیهقی، ج۱، ص۱۰۱.
[۶] بیهقی، ج۱، ص۱۵۶.
[۷] بیهقی، ج۱، ص۴۷۰.
[۸] دهخدا، ذیل واژه‌ها.



محمدبن عبدالخالق میهنی
[۹] محمدبن عبدالخالق میهنی، دستور دبیری، ج۱، ص۲۹، متنی از قرن ششم هجری.
در سده ششم، توقیع را بر دو گونه دانسته است: «نشان» که عبارت کوتاهی است، و «فرمان» که مطلبی کوتاه مشتمل بر مضمون نامه است‌. در مجموع، توقیع چند معنی داشته است:
۱) آنچه امروزه امضا نامیده می‌شود، یعنی نوشتن نام در پایانِ نامه برای تأیید صحت آن، و توقیع کردن نیز به معنای صحه گذاردن پادشاه یا حاکم بر نامه با نوشتن نام یا زدن مهر خود بوده است.
[۱۰] کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس نامه، ج۱، ص۲۲۲.
[۱۱] کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس نامه، ج۱، ص۲۳۹.
[۱۲] بیهقی، ج۱، ص۱۶۵.
[۱۳] بیهقی، ج۱، ص۳۵۱ـ۳۵۲.

۲) فرمان شاهی.
[۱۴] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۱۸، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.

۳) دستخط و نوشته کوتاه سلطان بر صدر یا ذیل یا پشت نامه.
۴) شکایتنامه‌ها یا تقاضانامه‌ها.
[۱۶] محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۷۲.
به نامه‌های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به یکی از نواب اربعه یا دیگران، نیز توقیع گفته‌اند.


توقیع، به معنای فرمان کوتاه حاکم یا کارگزار، شاید سنّتی بر جای مانده از نوشته‌های انشایی و ترسّلی دوره ساسانی باشد؛ چنانکه، نوشته‌هایی از این دست را ــ که در منابع اسلامی به توقیعات مشهور است ــ به انوشیروان نسبت داده‌اند.
[۱۸] آقابزرگ طهرانی، ج۴، ص۵۰۱.
ابن عبدربه
[۱۹] ابن عبدربه، العقدالفرید، ج۴، ص۲۱۰ـ۲۱۱.
و ابن اسفندیار
[۲۰] ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۴۳.
نمونه‌هایی از توقیعات شاهان ساسانی را نقل کرده‌ان.
[۲۱] اردشیر ساسانی، شاه ایران، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۲، عهد أردَشیر.
[۲۲] اردشیر ساسانی، شاه ایران، ج۱، ص۱۰۸، عهد أردَشیر.
[۲۳] اردشیر ساسانی، شاه ایران، ج۱، ص۱۱۱، عهد أردَشیر.
[۲۴] علی مرزبان راد، خسرو انوشروان در ادب فارسی، ج۱، ص۲۱۸ـ ۲۲۹.
نمونه‌هایی از توقیعات خلفا نیز در دست است.
[۲۵] احمد زکی صفوت، جمهره رسائل العرب فی عصور العربیه الزاهره، ج۱، ص۶۰۶ـ ۶۰۸.



در دوره امویان، توقیع بتدریج به معنای تصمیم گیری خلیفه در باب شکایات در انظار عموم، رواج یافت.
[۲۶] ابن عبدربه، العقدالفرید، ج۴، ص۱۹۲ـ۱۹۷.
[۲۷] احمد زکی صفوت، جمهره رسائل العرب فی عصور العربیه الزاهره، ج۲، ص۵۷۴ ـ۵۸۹.
روند رسیدگی به شکایات در دوره عباسیان منجر به تشکیل «دیوان التوقیع و الدّار» شد
[۲۸] قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابة، ج۱، ص۵۳ ـ۵۴.
[۲۹] میچل، ص ۱۸۷.
[۳۰] احمد بهمنیار، صاحب بن عبّاد، شرح احوال و آثار، ج۱، ص۲۱۷.
در این دوره رسیدگی به رقعه‌ها یا نامه‌های اشخاص که از خلیفه درخواستی کرده بودند، تنها پس از توقیع خلیفه، پایان یافته تلقی می‌شد.
[۳۱] قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابة، ج۱، ص۵۳.
در دوره عباسیان «توقیع نگاری» اهمیت ادبی یافت و مشتمل شد بر جمله کوتاه و زیبا و بلیغی که عموماً به بدیهه گفته می‌شد
[۳۲] ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۱۹۹.
که از توقیع هوشمندانه مأمون بر نامه پادشاه روم یاد کرده است.
[۳۳] ابن عبدربه، العقدالفرید، ج۴، ص۱۹۷ـ۲۰۹.
مشتمل بر توقیعات عباسیان از سفّاح تا مأمون و سپس توقیعات امرا و بزرگانی چون حجّاج بن یوسف، ابومسلم خراسانی، جعفربن یحیی، فضل بن سهل و حسن بن سهل؛
[۳۴] محمدماهر حماده، الوثائق السیاسیه والاداریه، ج۱، ص۱۵۶، العائده للعصر العباسی الاول.
[۳۵] محمدماهر حماده، الوثائق السیاسیه والاداریه، ج۱، ص۱۹۵، العائده للعصر العباسی الاول.
[۳۶] محمدماهر حماده، الوثائق السیاسیه والاداریه، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱، العائده للعصر العباسی الاول.
[۳۷] محمدماهر حماده، الوثائق السیاسیه والاداریه، ج۱، ص۳۴۱، العائده للعصر العباسی الاول.
[۳۸] نظامی، ص ۱۷ـ ۱۸.
که توقیعی از صاحب بن عَبّاد ذکر کرده است که جناس و ایجاز آن شهرت دارد.
[۳۹] احمد بهمنیار، صاحب بن عبّاد، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۲۱، شرح احوال و آثار.
(که چهارده مورد از توقیعات صاحب بن عباد را ذکر کرده است)
[۴۰] احمد زکی صفوت، جمهره رسائل العرب فی عصور العربیه الزاهره، ج۲، ص۵۹۱.
که از توقیعات ابومسلم خراسانی نمونه آورده است. در این دوره خلفا توقیع نگاری را به وزیران خود نیز می‌سپردند، که نشانه ارتقای قدرت وزیران بود.
[۴۱] احمد بهمنیار، صاحب بن عبّاد، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۲۱، شرح احوال و آثار.
[۴۲] احمد زکی صفوت، جمهره رسائل العرب فی عصور العربیه الزاهره، ج۲، ص۵۹۱.



توقیع نگاری در دوره غزنویان نیز مرسوم بود.
[۴۳] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۲۵، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
[۴۴] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۱۰۴، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
[۴۵] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۱۸، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
[۴۶] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۴۶، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
در مجمل التواریخ والقصص
[۴۷] مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۴۲۸ـ۴۲۹.
جدولی از توقیعات سلاطین غزنوی و کارگزاران آنان آمده است‌. در این دوره گاه صفت «توقیعی» برای فرمانهایی که اجرای آن فوریت داشت به کار می‌رفت
[۴۸] بیهقی، ج۱، ص۵۷.
[۴۹] جهانگیر قائم مقامی، مقدمه‌ای بر شناخت اسناد تاریخی، ج۱، ص۴۵.
و از میان توقیعات وزیران غزنوی توقیعات خواجه ابوالقاسم احمدبن حسن میمندی شهرت بسزایی داشت.
[۵۰] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۴۶، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
[۵۱] ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء، ج۱، ص۴۲.



از توقیعات سلجوقیان، فهرستی در مجمل التواریخ والقصص
[۵۲] مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۴۲۹.
آمده است که، همانند گذشته، عباراتی نظیر «توکلت علی الله»، «اعتمادی علی الله» و «اعتصمت بالله» در آن دیده می‌شود
[۵۳] محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۱۱۷.
[۵۴] محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۱۵۲.
[۵۵] محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۲۰۳.
[۵۶] محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۸۱.
[۵۷] ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء، ج۱، ص۶۲.
[۵۸] المختارات من الرسائل، مجموعه منشئات و فرامین و احکام دیوانی و شرعی و عرفی از قرون پنجم و ششم و هفتم هجری، ج۱، ص۲۵۰.
که به نمونه‌ای از توقیعات وزیران سلجوقی اشاره دارد.


در دوره خوارزمشاهیان همچنان توقیع رایج بوده
[۵۹] محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی، التوسل الی الترسل، ج۱، ص۵۲.
[۶۰] محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی، التوسل الی الترسل، ج۱، ص۱۱۶.
[۶۱] محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی، التوسل الی الترسل، ج۱، ص۱۲۳.
[۶۲] محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۶۹.
[۶۳] محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۱۶۶.
[۶۴] محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۱۹۰.
[۶۵] محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۲۰۱.
[۶۶] محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۲۸۱.
و از وزرای ایشان توقیعاتی بر جای مانده است،
[۶۷] محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۲۶۳ـ۲۶۴.
اما استفاده از نشان و علامت و تمغا و طغرا، در ادامه سنّت کاربرد آن‌ها در میان قبایل ترک، معمول شد.
[۶۸] جهانگیر قائم مقامی، مقدمه‌ای بر شناخت اسناد تاریخی، ج۱، ص۱۷۵.
در این دوره توقیع با دیگر علامات دیوانی مذکور، مترادف شد،
[۶۹] المختارات من الرسائل، مجموعه منشئات و فرامین و احکام دیوانی و شرعی و عرفی از قرون پنجم و ششم و هفتم هجری، ج۱، ص۲۷۴.
چنانکه در برخی اسناد خوارزمشاهی، توقیع به معنای مهر آمده است.
[۷۰] د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه.

زنان قدرتمند دربار خوارزمشاهی نیز صاحب توقیع بودند
[۷۱] محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۶۲.
که به توقیع ترکان خاتون، مادر سلطان محمدخوارزمشاه، اشاره می‌کند). سلطان جلال الدین مهر توقیع خود را به دخترش، خان سلطان، سپرد.
[۷۲] محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۷۳.



از دوره ایلخانان مغول نیز توقیعاتی بر جا مانده است.
[۷۳] محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، ج۲، ص۱۹۷.
[۷۴] محمدبن علی منشی، همایون نامه، ج۱، ص۱۵.
[۷۵] محمدبن علی منشی، همایون نامه، ج۱، ص۲۹.
[۷۶] محمدبن علی منشی، همایون نامه، ج۱، ص۳۱.
در سده‌های نهم و دهم محل مهر سلطان را در فرمانهای ترکمانان، معمولاً توقیع می‌نامیدند. در اوایل عصر صفوی نیز توقیع به این معنی به کار می‌رفت، اما بتدریج در اواخر دوره صفوی، اصطلاح «مهر» معمول گردید.
[۷۷] هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۸۵، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
[۷۸] هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۱۲۸، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
[۷۹] هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۲۳۵، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
[۸۰] هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۲۳۷، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
[۸۱] هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۲۴۴، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
[۸۲] هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۲۵۱، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
[۸۳] هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۴۰۴ـ ۴۰۵، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
[۸۴] ش ۱۵، اسماعیل حقی اوزون چارشیلی، ج۱، ص۵۹، «نگاهی به تشکیلات دولتهای قراقوینلو و آق قوینلو»، ترجمه وهاب ولی.
[۸۵] د. اسلام، چاپ دوم، ج ۲، ص ۳۱۱.
به عقیده قائم مقامی
[۸۶] جهانگیر قائم مقامی، مقدمه‌ای بر شناخت اسناد تاریخی، ج۱، ص۱۷۷.
رسم توقیع پس از شاه طهماسب اول (۹۳۰ـ۹۸۴) منسوخ شد، اما اسکندرمنشی در تاریخ عالم آرای عباسی
[۸۷] اسکندرمنشی، ج۳، ص۱۰۸۹.
به منصب «مهرداری توقیعات» اشاره کرده است‌. ظاهراً پس از صفویان توقیع نگاری متروک گردید.


در دوره قاجار به جای توقیع، اصطلاح توشیح مرسوم شد؛ یعنی پس از آن‌که نامه یا فرمانی نوشته و در پایان آن مهر زده می‌شد، پادشاه به خط خود بر حاشیه فرمان عبارت «صحیح است» را می‌نوشت و با این کار، بر مندرجات نوشته صحه می‌گذاشت.
[۸۸] رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۳۸.
[۸۹] رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۵۴.
[۹۰] رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۵۸.
[۹۱] رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۶۵.
[۹۲] رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۶۹.
[۹۳] رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۷۳.
[۹۴] رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۸۱.
اصطلاح توشیح در دوره پهلوی نیز رواج داشت و قوانین، پس از تصویب مجلسین، برای تأیید باید به توشیح شاه می‌رسید.
[۹۵] قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، ج۱، ص۱۳۰.
[۹۶] قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، ج۱، ص۱۳۵.
[۹۷] قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، ج۱، ص۱۴۰.
[۹۸] قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، ج۱، ص۱۵۹.



در سرزمینهای غربی خلافت، فاطمیان توقیع را از عباسیان اخذ کردند و در دیوانشان دفتری برای «توقیع علی القصص» (توقیع بر شکایات) وجود داشت‌. با اینهمه فاطمیان، همانند حکومتهای غرب اسلامی، به کاربرد علامت بیش از توقیع گرایش داشتند.
در دوره ممالیک، علاوه بر ضرب سکه و خواندن خطبه، داشتن توقیع نیز از لوازم رسمیت یافتن حکومت بود. در این دوره، گونه‌ای توقیع از دیوان انشا به ابواب سلطانی صادر می‌شد که در واقع حکم انتصاب حاکمان عالی رتبه (نواب) و کارگزاران پایین مرتبه بود. نوشتن توقیع در قطعه‌ای مختلف کاغذ یا آغاز کردن آن با عباراتی خاص، مرتبه و منصب صاحب توقیع را نشان می‌داد.


نمونه‌های موجود از توقیعات دوره ممالیک نشان می‌دهد که توقیعات این دوره نسبت به دوره‌های پیشین مفصّل‌تر بوده‌اند استفاده از نثر مسجع و انواع جملات دعایی متناسب با مشاغل و مراتب افراد در توقیع رواج داشت و در آغاز آن صنعت براعت استهلال رعایت می‌شد و در پایان آن ذکر عبارات دعایی برای موفقیت فرد در انجام دادن وظایف شغلی، ذکر تاریخ و سپاس خداوند معمول بود. برای انتصاب صاحب منصبان دینی و روحانیان نیز توقیع صادر می‌شد. قلقشندی به توقیعات زیادی اشاره کرده است، از جمله توقیعاتی مربوط به انتصاب رؤسای یهود، مشیخة الشیوخ خانقاههای صلاحیه و ناصریه، والیان، صاحبان مشاغل و درجات علمی مانند رؤسای بیمارستانها و مدرسان طب و تفسیر و حدیث و فقه، صاحبان انواع مشاغل دیوانی نظیر کتابت سرّ، نظارت بر خزانه و سلاح و بیوت و جیش و جبه.


از دوره مملوکان مصر توقیعاتی مانده است که مؤید ادامه سنّت توقیع نویسی ایرانی در جهان عرب است (مثلاً مقایسه کنید سندی به تاریخ ۲۷ صفر ۷۲۳ در باب یک ودیعه مالی در مصر را با سندی به تاریخ ۳۰ جمادی الاولی ۷۱۶ در ایران)
[۱۲۹] لیتل، ص ۶۴، تصویر ۶.
[۱۳۰] لیتل، ص ۶۴، تصویر۷.

در دوره عثمانی مفهوم دو اصطلاح توقیع و نشان تا حدی با یکدیگر د/spangt;light [http://lib.eshia.ir/۴۱۰۹۲/۶/۱۷۴/مراتبnbsp;قلقشندی، صبح الاعشي في صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۱۹ـ۳۲۰. ر آمیخت؛ «مأمور توقیع» یا «توقیعی» مترادف «نشانجی» (مأمور نهادن نشان) بود.
[۱۳۱] د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «نشانجی».
در این دوره به گونه‌ای از فرمان سلطانی، که عمدتاً حکم انتصاب به مقام نیز بود، توقیع یا برات می‌گفتند.
پژوهش درباره توقیع، افزون بر اهمیت در حوزه ادبیات دیوانی، در تحقیقات تاریخی مربوط به مشاغل دیوانی، مذهبی، علمی و حکومتی و بالمآل تاریخ سیاسی و اجتماعی جوامع مسلمان ضروری به نظر می‌رسد.


(۱) آقابزرگ طهرانی.
(۲) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران (۱۳۲۰ ش).
(۳) ابن دُرید، کتاب جمهره اللغه، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
(۴) ابن عبدربه، العقدالفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
(۵) اردشیر ساسانی، شاه ایران، عهد أردَشیر، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
(۶) اسکندرمنشی.
(۷) اسماعیل حقی اوزون چارشیلی، «نگاهی به تشکیلات دولتهای قراقوینلو و آق قوینلو»، ترجمه وهاب ولی، مجله تحقیقات تاریخی، ش ۸ (بهار ۱۳۷۲).
(۸) هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی: بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۹) محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی، التوسل الی الترسل، چاپ احمد بهمنیار، تهران ۱۳۱۵ ش.
(۱۰) احمد بهمنیار، صاحب بن عبّاد: شرح احوال و آثار، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران ۱۳۴۴ ش.
(۱۱) بیهقی.
(۱۲) محمدماهر حماده، الوثائق السیاسیه والاداریه: العائده للعصر العباسی الاول، بیروت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
(۱۳) دهخدا.
(۱۴) محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ ش.
(۱۵) محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۱۶) احمد زکی صفوت، جمهره رسائل العرب فی عصور العربیه الزاهره، مصر ۱۳۵۶/۱۹۳۷.
(۱۷) محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۱۸) کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۹) رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۲۰) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۲۱) قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، (تهران: مجلس شورای ملی)، ۱۳۵۶ ش.
(۲۲) جهانگیر قائم مقامی، مقدمه یی بر شناخت اسناد تاریخی، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۲۳) قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابه، چاپ محمدحسین زبیدی، بغداد ۱۹۸۱.
(۲۴) قلقشندی، صبح الاعشي في صناعه الانشاء.
(۲۵) مجمل التواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور، ۱۳۱۸ ش.
(۲۶) المختارات من الرسائل: مجموعه منشئات و فرامین و احکام دیوانی و شرعی و عرفی از قرون پنجم و ششم و هفتم هجری، چاپ ایرج افشار، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۵۵ ش.
(۲۷) محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۲۲، چاپ مصطفی حجازی، کویت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۲۸) علی مرزبان راد، خسرو انوشروان در ادب فارسی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۲۹) محمدبن علی منشی، همایون نامه، چاپ رکن الدین همایونفرخ، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۳۰) محمدبن عبدالخالق میهنی، دستور دبیری: متنی از قرن ششم هجری، چاپ علی رضوی بهابادی، یزد ۱۳۷۵ ش.
(۳۱) ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۳۸ ش.
(۳۲) محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۴ ش.
(۳۳) احمدبن عمرنظامی، کتاب چهار مقاله، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۷/ ۱۹۰۹، چاپ افست تهران (بی تا).
(۳۴) EI ۲، svv "Diplomatic III: Persia" (by H Busse)، "Nisha ¦ndji" (by F Babinger)، Tawk ¦â¤` (by F Babinger and C E Bosworth).
(۳۵) Donald P Little، "The H ¤aram documents as sources for the arts and architecture of the Mamluk period"، Muqarnas، vol ۲ (۱۹۸۴).
(۳۶) Colin Mitchell، "Safavid imperial tarassul and the Persian insha ¦ Ýtradition"، Studia Iranica، vol ۲۶، fasc ۲ (۱۹۹۷).


۱. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۱۷۷.    
۲. ابن دُرید، کتاب جمهرة اللغة، ج۲، ص۹۴۵.    
۳. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱، ص۵۲.    
۴. محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ذیل «وقع».
۵. بیهقی، ج۱، ص۱۰۱.
۶. بیهقی، ج۱، ص۱۵۶.
۷. بیهقی، ج۱، ص۴۷۰.
۸. دهخدا، ذیل واژه‌ها.
۹. محمدبن عبدالخالق میهنی، دستور دبیری، ج۱، ص۲۹، متنی از قرن ششم هجری.
۱۰. کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس نامه، ج۱، ص۲۲۲.
۱۱. کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس نامه، ج۱، ص۲۳۹.
۱۲. بیهقی، ج۱، ص۱۶۵.
۱۳. بیهقی، ج۱، ص۳۵۱ـ۳۵۲.
۱۴. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۱۸، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
۱۵. آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۴، ص۵۰۰ ۵۰۱.    
۱۶. محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۷۲.
۱۷. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۳، ص۲۶۳.    
۱۸. آقابزرگ طهرانی، ج۴، ص۵۰۱.
۱۹. ابن عبدربه، العقدالفرید، ج۴، ص۲۱۰ـ۲۱۱.
۲۰. ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۴۳.
۲۱. اردشیر ساسانی، شاه ایران، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۲، عهد أردَشیر.
۲۲. اردشیر ساسانی، شاه ایران، ج۱، ص۱۰۸، عهد أردَشیر.
۲۳. اردشیر ساسانی، شاه ایران، ج۱، ص۱۱۱، عهد أردَشیر.
۲۴. علی مرزبان راد، خسرو انوشروان در ادب فارسی، ج۱، ص۲۱۸ـ ۲۲۹.
۲۵. احمد زکی صفوت، جمهره رسائل العرب فی عصور العربیه الزاهره، ج۱، ص۶۰۶ـ ۶۰۸.
۲۶. ابن عبدربه، العقدالفرید، ج۴، ص۱۹۲ـ۱۹۷.
۲۷. احمد زکی صفوت، جمهره رسائل العرب فی عصور العربیه الزاهره، ج۲، ص۵۷۴ ـ۵۸۹.
۲۸. قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابة، ج۱، ص۵۳ ـ۵۴.
۲۹. میچل، ص ۱۸۷.
۳۰. احمد بهمنیار، صاحب بن عبّاد، شرح احوال و آثار، ج۱، ص۲۱۷.
۳۱. قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابة، ج۱، ص۵۳.
۳۲. ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۱۹۹.
۳۳. ابن عبدربه، العقدالفرید، ج۴، ص۱۹۷ـ۲۰۹.
۳۴. محمدماهر حماده، الوثائق السیاسیه والاداریه، ج۱، ص۱۵۶، العائده للعصر العباسی الاول.
۳۵. محمدماهر حماده، الوثائق السیاسیه والاداریه، ج۱، ص۱۹۵، العائده للعصر العباسی الاول.
۳۶. محمدماهر حماده، الوثائق السیاسیه والاداریه، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱، العائده للعصر العباسی الاول.
۳۷. محمدماهر حماده، الوثائق السیاسیه والاداریه، ج۱، ص۳۴۱، العائده للعصر العباسی الاول.
۳۸. نظامی، ص ۱۷ـ ۱۸.
۳۹. احمد بهمنیار، صاحب بن عبّاد، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۲۱، شرح احوال و آثار.
۴۰. احمد زکی صفوت، جمهره رسائل العرب فی عصور العربیه الزاهره، ج۲، ص۵۹۱.
۴۱. احمد بهمنیار، صاحب بن عبّاد، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۲۱، شرح احوال و آثار.
۴۲. احمد زکی صفوت، جمهره رسائل العرب فی عصور العربیه الزاهره، ج۲، ص۵۹۱.
۴۳. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۲۵، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
۴۴. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۱۰۴، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
۴۵. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۱۸، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
۴۶. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۴۶، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
۴۷. مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۴۲۸ـ۴۲۹.
۴۸. بیهقی، ج۱، ص۵۷.
۴۹. جهانگیر قائم مقامی، مقدمه‌ای بر شناخت اسناد تاریخی، ج۱، ص۴۵.
۵۰. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۴۶، از ناصح بن ظفر جرفادقانی.
۵۱. ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء، ج۱، ص۴۲.
۵۲. مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۴۲۹.
۵۳. محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۱۱۷.
۵۴. محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۱۵۲.
۵۵. محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۲۰۳.
۵۶. محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۸۱.
۵۷. ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء، ج۱، ص۶۲.
۵۸. المختارات من الرسائل، مجموعه منشئات و فرامین و احکام دیوانی و شرعی و عرفی از قرون پنجم و ششم و هفتم هجری، ج۱، ص۲۵۰.
۵۹. محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی، التوسل الی الترسل، ج۱، ص۵۲.
۶۰. محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی، التوسل الی الترسل، ج۱، ص۱۱۶.
۶۱. محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی، التوسل الی الترسل، ج۱، ص۱۲۳.
۶۲. محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۶۹.
۶۳. محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۱۶۶.
۶۴. محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۱۹۰.
۶۵. محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۲۰۱.
۶۶. محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۲۸۱.
۶۷. محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۲۶۳ـ۲۶۴.
۶۸. جهانگیر قائم مقامی، مقدمه‌ای بر شناخت اسناد تاریخی، ج۱، ص۱۷۵.
۶۹. المختارات من الرسائل، مجموعه منشئات و فرامین و احکام دیوانی و شرعی و عرفی از قرون پنجم و ششم و هفتم هجری، ج۱، ص۲۷۴.
۷۰. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه.
۷۱. محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۶۲.
۷۲. محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۷۳.
۷۳. محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، ج۲، ص۱۹۷.
۷۴. محمدبن علی منشی، همایون نامه، ج۱، ص۱۵.
۷۵. محمدبن علی منشی، همایون نامه، ج۱، ص۲۹.
۷۶. محمدبن علی منشی، همایون نامه، ج۱، ص۳۱.
۷۷. هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۸۵، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
۷۸. هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۱۲۸، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
۷۹. هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۲۳۵، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
۸۰. هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۲۳۷، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
۸۱. هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۲۴۴، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
۸۲. هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۲۵۱، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
۸۳. هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ج۱، ص۴۰۴ـ ۴۰۵، بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام.
۸۴. ش ۱۵، اسماعیل حقی اوزون چارشیلی، ج۱، ص۵۹، «نگاهی به تشکیلات دولتهای قراقوینلو و آق قوینلو»، ترجمه وهاب ولی.
۸۵. د. اسلام، چاپ دوم، ج ۲، ص ۳۱۱.
۸۶. جهانگیر قائم مقامی، مقدمه‌ای بر شناخت اسناد تاریخی، ج۱، ص۱۷۷.
۸۷. اسکندرمنشی، ج۳، ص۱۰۸۹.
۸۸. رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۳۸.
۸۹. رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۵۴.
۹۰. رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۵۸.
۹۱. رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۶۵.
۹۲. رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۶۹.
۹۳. رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۷۳.
۹۴. رضا فراستی، بررسی و تحلیل فرمانها و رقمهای دوره قاجاریه موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۲۸۱.
۹۵. قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، ج۱، ص۱۳۰.
۹۶. قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، ج۱، ص۱۳۵.
۹۷. قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، ج۱، ص۱۴۰.
۹۸. قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، ج۱، ص۱۵۹.
۹۹. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۳، ص۲۶۳.    
۱۰۰. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۹، ص۲۵۸.    
۱۰۱. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۵۱۳۶۱.    
۱۰۲. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۵۱ ۳۶۲.    
۱۰۳. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۱۶.    
۱۰۴. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۳۳.    
۱۰۵. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۵۱۳۶۱.    
۱۰۶. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۶۳۳۶۹.    
۱۰۷. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۷۰ ۳۷۶.    
۱۰۸. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۶، ص۱۷۴.    
۱۰۹. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۸۵۳۹۰.    
۱۱۰. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۹۵۴۰۴.    
۱۱۱. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۲، ص۲۹۸.    
۱۱۲. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۷۰ ۳۷۶.    
۱۱۳. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۴، ص۲۳۰.    
۱۱۴. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۳ ۳۴.    
۱۱۵. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۲۲۷۲۳۱.    
۱۱۶. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۲۴۴۲۴۶.    
۱۱۷. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۲۵۳۲۵۶.    
۱۱۸. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۲۶۸۲۶۹.    
۱۱۹. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۷۷۳۸۳.    
۱۲۰. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۲، ص۷۸ ۸۰.    
۱۲۱. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۲، ص۸۴ ۸۵.    
۱۲۲. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۲، ص۹۶۱۰۰.    
۱۲۳. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۲، ص۱۵۳ ۱۵۵.    
۱۲۴. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۲، ص۱۷۹۱۸۱.    
۱۲۵. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۷ ۴۰.    
۱۲۶. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۶۶۶۷.    
۱۲۷. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۱۹۳۲۰.    
۱۲۸. قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ج۱۱، ص۳۲۳۳۵۴.    
۱۲۹. لیتل، ص ۶۴، تصویر ۶.
۱۳۰. لیتل، ص ۶۴، تصویر۷.
۱۳۱. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «نشانجی».



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «توقیع سلطان»، شماره۴۰۵۷.    






جعبه ابزار