توقیع رجوع به فقها در عصر غیبت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این
حدیث شریف،
حضرت امام زمان (علیهالسّلام) به وظیفه
شیعیان در حوادث پیش آمده در
عصر غیبت اشاره کردهاند.
«اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا، فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ؛
امّا در رویدادهای زمانه، به
راویان حدیث ما
رجوع کنید. آنان،
حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم».
این
حدیث ، از جمله مطالبی است که
امام زمان (علیهالسّلام) در جواب مسائل
اسحاق بن یعقوب فرمودهاند. در این حدیث شریف، حضرت به وظیفه
شیعیان در حوادث پیش آمده در
عصر غیبت اشاره کردهاند.
حضرت، شیعیان را برای فهمیدن
احکام شرعی و سایر مسائل اجتماعی، به راویان احادیث، که همان
فقهای شیعه هستند، ارجاع میدهد؛ زیرا آنان هستند که احادیث را خوب فهمیدهاند، و
عام و
خاص ،
محکم و
متشابه ، و
صحیح و
باطل را میشناسند.
«روات حدیث» از نظر حضرت (علیهالسّلام) کسانی
نیستند که روایت را فقط نقل میکنند بدون این که آن را درست بفهمند؛ زیرا چنین افرادی، نمیتوانند گره از مشکلات فقهی و... بگشایند.
رجوع به فقها در عصر غیبت، نه یک امر
مستحب ، بلکه یک
واجب شرعی است؛ زیرا، آنان منصوب امام برای این کار هستند و از فرمان حضرت نمیتوان
تخلف کرد.
امام خمینی در کتاب ولایت فقیه در شرح این
توقیع مبارک و کیفیت استدلال به آن می
نویسند:
«
اسحاق بن يعقوب، نامهاى براى
حضرت ولی عصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) مىنويسد، و از مشكلاتى كه برايش رخ داده سؤال مىكند. و
محمد بن عثمان عمری، نماينده آن حضرت، نامه را مىرساند. جواب نامه به خط مبارك صادر مىشود كه «... در حوادث و پيشامدها به
راویان حدیث ما رجوع كنيد، زيرا آنان
حجت من بر شمايند، و من حجت خدايم ...» منظور از «
حوادث واقعه» كه در اين روايت آمده مسائل و
احکام شرعیه نيست.
نويسنده نمىخواهد بپرسد درباره مسائل تازهاى كه براى ما رخ مىدهد چه كنيم.
چون اين موضوع جزو واضحات
مذهب شیعه بوده است و
روایات متواتره دارد كه در مسائل بايد به
فقها رجوع كنند. در زمان ائمه (عليهمالسلام) هم به فقها رجوع مىكردند و از آنان مىپرسيدند. كسى كه در زمان حضرت صاحب (سلاماللَّهعليه) باشد و با
نوّاب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت كند، به اين موضوع توجه دارد كه در فراگرفتن مسائل به چه اشخاصی بايد رجوع كرد.
منظور از «حوادث واقعه»
پیشامدهای اجتماعی و گرفتارىهايى بوده كه براى مردم و
مسلمین روى مىداده است. و به طور كلى و سربسته سؤال كرده اكنون كه دست ما به شما نمىرسد، در پيشامدهاى اجتماعى بايد چه كنيم، وظيفه چيست. يا حوادثى را ذكر كرده، و پرسيده در اين حوادث به چه كسى رجوع كنيم. آنچه به نظر مىآيد اين است كه به طور كلى سؤال كرده، و حضرت طبق سؤال او جواب فرمودهاند كه در حوادث و مشكلات به روات احاديث ما؛ يعنى فقها، مراجعه كنيد. آنها حجت من بر شما مىباشند، و من
حجت خدا بر شمايم.
«حجت خدا» يعنى چه؟ شما از كلمه «
حجة اللَّه» چه مىفهميد؟ يعنى خبر واحد حجت است؟ و اگر
زراره روايتى را نقل كرد حجت مىباشد؟ حضرت امام زمان نظير زراره است كه اگر خبرى از
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل كرد، بايد بپذيريم و عمل كنيم؟
اينكه مىگويند «
ولیّ امر» حجت خداست، آيا در
مسائل شرعیه حجت است كه براى ما مسأله بگويد؟ اگر رسول اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم) فرموده بود كه من مىروم، و
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حجت من بر شماست. شما از اين مىفهميديد كه حضرت رفتند، كارها همه تعطيل شد، فقط مسألهگويى مانده كه آن هم به حضرت امير (عليهالسلام) واگذار شده است؟ يا اينكه «حجة اللَّه» يعنى همان طور كه حضرت رسول اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم) حجت است و
مرجع تمام مردم، خدا او را تعيين كرده تا در همه كارها به او رجوع كنند، فقها هم مسئول امور و
مرجع عام تودههاى مردم هستند؟
«حجة اللَّه» كسى است كه خداوند او را براى انجام امورى قرار داده است، و تمام كارها، افعال و اقوال او حجت بر مسلمين است. اگر كسى تخلف كرد، بر او
احتجاج (و اقامه برهان و دعوى) خواهد شد. اگر امر كرد كه كارى انجام دهيد،
حدود را اين طور جارى كنيد،
غنایم،
زکات و
صدقات، را به چنين مصارفى برسانيد و شما تخلف كرديد، خداوند در
روز قیامت بر شما احتجاج مىكند. اگر با وجود حجت، براى حل و فصل امور به
دستگاه ظلم رجوع كرديد، خداوند در روز قيامت بر شما احتجاج خواهد كرد كه من براى شما حجت قرار دادم، چرا به ظلمه و دستگاه قضايى ستمگران مراجعه كرديد. خدا به وجود حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) بر متخلفين و آنها كه كجروى داشتند احتجاج مىكند، بر متصديان خلافت، بر
معاویه، و خلفاى
بنی امیه و
بنی عباس و بر كسانى كه طبق خواستههاى آنان عمل مىكنند، احتجاج مىشود كه چرا زمام مسلمين را غاصبانه به دست گرفتيد. شما كه لياقت نداشتيد چرا مقام خلافت و حكومت را
غصب كرديد.
خداوند
حکام جور و هر حكومتى را كه برخلاف موازين اسلامى رفتار كند بازخواست مىكند كه چرا
ظلم كرديد. چرا با
اموال مسلمین هوسبازى كرديد. چرا جشن چند هزار ساله بر پا داشتى. چرا مال مردم را صرف «تاجگذارى» و آن جشن كذايى كردى؟ اگر بگويد با اوضاع روز نمىتوانستم عدالت كنم، يا اينكه
[نمىتوانستم
] قبه و بارگاه، كاخ و عمارت كذايى، نداشته باشم، تاجگذارى كردم كه دولت اينجا را و ترقى خودمان را معرفى كنم، مىگويند اين (اشاره به حضرت امير عليهالسلام) هم حاكم بود؛ حاكم بر مسلمين و سرزمين پهناور اسلامى بود، تو شرف اسلام و مسلمين و
بلاد اسلامی را بيشتر مىخواستى يا اين مرد؟ مملكت تو بيشتر بود يا او؟ قلمرو حكومت تو جزئى از قلمرو حكومتش بود؛
عراق و
مصر و
حجاز و
ایران همه در قلمرو حكومتش بود؛ در عين حال
دارالعماره او مسجد بود، و
دکة القضاء در گوشه مسجد قرار داشت؛ و سپاه در مسجد آماده مىشد، و از مسجد حركت مىكرد؛ مردم نمازگزار و معتقد، به جنگ مىرفتند؛ و ديديد كه چگونه پيشرفت مىكردند و چه كارها انجام دادند.
امروز فقهاى اسلام «حجت» بر مردم هستند؛ همان طور كه حضرت رسول (صلىاللهعليه وآله وسلم) حجت خدا بود، و همه امور به او سپرده شده بود، و هر كس تخلف مىكرد بر او احتجاج مىشد. فقها از طرف امام (عليهالسلام) حجت بر مردم هستند. همه امور و تمام كارهاى مسلمين به آنان واگذار شده است. در امر حكومت، تمشيت امور مسلمين، اخذ و مصرف عوايد عمومى، هر كس تخلف كند، خداوند بر او احتجاج خواهد كرد. در دلالت روايتى كه آورديم هيچ اشكالى نيست؛ منتها سندش قدرى محل تأمل است و اگر دليل نباشد، مؤيد مطالبى است كه گفته شد.»
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «رجوع به فقها در عصر غیبت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۶/۰۲. • ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.