توزر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَوزَر، استان و شهری در
تونس است. خرمای افریقیه و
ترنج از محصولات مهم این شهر محسوب میشود. مردم
توزر از بقایای رومیها بودند که پیش از فتح اسلامی در افریقیه سکنا داشتند اما امروزه برخی از مردم
توزر خود را یمنی یا حجازی میدانند یا مانند اولاد الهادف ادعای انتساب به
یهود میکنند. از علما و دانشمندان
توزر میتوان به
بجبج بن خداش ابوسعید مغربی،
ابوحفص عمر بن احمد توزری،
ابنکردبوس عبدالملک بن قاسم توزری،
ابنشباط محمد بن علی توزری اشاره کرد.
استان
تَوزَر با ۷۱۹‘۴کم ـ ۲مساحت و ۸۱۹‘۱۰۲تن جمعیت (۱۳۸۵ش/۲۰۰۶م) در غرب بخش مرکزی تونس در منطقۀ جلگهای
جرید واقع است. استان
توزر واحۀ بزرگی است که میان نمکزارها و دریاچههای شور غرسه و جرید جای دارد.
واحۀ
توزر با داشتن صدها هزار نخل، صادرکنندۀ خرمای بسیار مشهوری است. در گذشته تنههای نشانهگذاری شدۀ درختان
خرما راهنمای مسافران در این منطقه بوده است.
شهر
توزر با ۴۵۳‘۳۵ تن جمعیت (۲۰۰۶م) مرکز استان
توزر است و درگذشته مرکز اداری جرید به شمار میرفت.
منابع اسلامی ضبط
تَوْزَر (به فتح تاء) را مشهورتر دانستهاند.
و به نظر میرسد که خواستهاند این نام را به شکل و وزن عربی درآورند.
با این حال تلفظ کلمه به صورت
تُوزر (به ضمّ تاء) نیز رایج بوده است.
این شهر را رومیها در صحرای نومیدیا در کنار جویباری کوچک که از کوههای جنوبی جریان مییافت، بنا کردند.
پس از آن،
توزر برای سدههای پیاپی تمدنی شکوفا داشته است.
پیشینه تاریخی
توزور بدین شرح هست:
مردم
توزر از بقایای رومیها بودند که پیش از فتح اسلامی در افریقیه سکنا داشتند. در گذشتههای دور نیز گروههایی از
بربرها در آنجا اقامت گزیده بودند
پس از فتح اسلامی شماری از قبایل عرب مانند بنواسد، بنوفقعس و بنو مرداس در
توزر ماندند.
توزر در ۷۹ق/ ۶۹۸م به دست
حسّان بن نعمان و به یاری نیروی کمکی که
عبدالملک اموی برای وی فرستاد، به صلح گشوده شد. اما بر اساس تاریخ منسوب به ابوطاهر سِلَفی،
توزر به دست
عقبة بن نافع، والی افریقیه (۴۹-۵۵ ق؛ بار دیگر ۶۲ ق بب) فتح شده است.
اگر روایت اخیر را بپذیریم، احتمالاً
توزر نخست در زمان عقبة
بن نافع فتح شده، و سپس از
تصرف مسلمانان خارج، و بار دیگر حسان آن را فتح کرده است. آنچه بر فتح
توزر به
صلح گواهی میدهد، کلیساهایی است که در زمان دیدار
تجانی از این شهر در
شوال ۷۰۶/آوریل ۱۳۰۷ به صورت مخروبه باقی بوده است، بیآنکه دگرگون شده باشد؛ بلکه مسلمانان در مقابل هر
کلیسا، مسجدی ساخته بودند.
که به خطا از تخریب
توزر به دست مسلمانان سخن گفته است.
از اواسط سدۀ ۲ق/ ۸ م خوارج در
توزر زمینۀ مساعدی برای فعالیت خود یافتند.
و تا چند سده
اباضیه در این شهر حضور داشتند.
یعقوبی در سدۀ ۳ق
توزر را یکی از بزرگترین شهرهای چهارگانۀ قسطیلیه و مقر فرماندهان این ناحیه دانسته است.
از گفتار
ابنحوقل در سدۀ ۴ق برمیآید که گاه نام قسطیلیه بر مرکز آن
توزر نیز اطلاق میشده است.
یاقوت از قول
ابنحوقل این شهر بزرگ و آباد را جزو بلاد جرید در منطقۀ زاب بزرگ برشمرده است.
به عبارت دقیقتر قسطیلیه (بعدها جرید) که برتوزر و شهرهای تابع آن اطلاق میشد، یکی از دو بخش بلاد جرید به شمار میآمد.
توزر در نخستین سدههای اسلامی شهری آباد و بزرگ با بارویی استوار، بنا شده از سنگ و آجر و ۴ دروازه و
مسجد جامع و بازارهای بسیار وصف شده است. پیرامون این شهر را باغهای مرکبات و نخلستانهای بسیار دربرگرفته بود. بیشتر محصول خرمای افریقیه از آنجا به دست میآمد و اغلب روزها هزار شتر بار خرما از
توزر صادر میشد. ترنج نیز از دیگر محصولات آن بود؛ اما مزارع
جو و
گندم آن اندک بود و این محصول را از جاهای دیگر میآوردند و از اینرو بهای آن در بیشتر اوقات بالا بود.
این شهر به لحاظ قرار گرفتن در مسیر جادۀ کاروانرو از موقعیت تجارتی مهمی در مبادلۀ کالا با صحرا و
سودان و شهرهای افریقیه برخوردار بود. در بازارهای
توزر انواع کالا یافت میشد و بازرگانان برای صادرات و واردات بدانجا آمدوشد داشتند و از اینرو هیچ شهری به پای
توزر نمیرسید.
توجه قبایل مختلف نومیدیا و بربر به بازارهای
توزر موجب رونق بیشتر این شهر شده بود.
باغها و نخلستانهای
توزر به وسیلۀ شبکۀ گستردهای آبیاری میشد.
ابوعبید بکری شبکۀ آبیاری
توزر را به خوبی وصف کرده است. به گزارش او آب آشامیدنی شهر از ۳ رود تأمین میشد. این آبها در بیرون شهر در محل وسیعی به نام «وادیالجمال» جمع، و از آنجا منشعب میشدند و هر رود به ۶ جویبار اصلی و شاخابههای فرعی بسیار
تقسیم میشد که در جویهای ساخته شده از سنگ جریان مییافت و باغها و نخلستانها را آبیاری میکرد.
در ۲۹۶ق/ ۹۰۹م
ابوعبدالله شیعی سلطۀ خود را بر قلمرو
اغلبیان، از جمله
توزر گسترد.
ابوعبیدالله مهدی که هنگام رفتن به سجلماسه و پیوستن به ابوعبدالله از
توزر نیز عبور کرده بود، اهالی این شهر را دکاندارانی دیده است که از زینت و شکوه پادشاهی بیبهرهاند.
در ۳۳۲ق/۹۴۴م ابویزید مَخلَد
بن کیداد خوارجی برضد خلیفه القائم فاطمی
قیام کرد. گفته میشود وی در
توزر پرورش یافت و پس از فراگرفتن مذهب اباضیه، در
توزر کودکان را قرآن میآموخت و هر که را میتوانست بر ضد خلیفه برمیانگیخت و ۳۰۰ نفر گرد آورد. چون
ابنفرکان، فرماندار
توزر او را احضار و
تهدید کرد،
ابویزید مخلد ناگزیر از
توزر به جبال اوراس رفت.
بعدها
موحدون بر
توزر مسلط شدند. عبدالمؤمن، خلیفۀ موحدی ــ که از اواخر سال ۵۵۳ ق/۱۱۵۸م با لشکرکشی به افریقیه شهرهایی را فتح کرده، و برخی مناطق را نیز از دست رومیها گرفته بود ــ با فرستادن لشکریانی بلاد جرید، از جمله شهر
توزر را فتح کرد و بدینگونه با فتح سراسر افریقیه قلمرو خود را به سوی شرق گسترش داد.
در حدود سال ۵۷۰ ق/۱۱۷۴م
توزر از شهرهایی بود که به استیلای
ایوبیان درآمد و پس از مدتها نام خلیفه در آنجا در خطبهها یاد شد.
چندی بعد
قراقوش ارمنی، مملوک ایوبیان، به
ابنغانیه از دودمان بنیغانیه، شاخهای از
مرابطون که در
میورقه حکومت داشتند، پیوست و آنان بر شهرهاییاز افریقیه، از جمله
توزر دست یافتند.
به دنبال آن،
ابن غانیه علی
بن اسحاق میورقی و برادرش یحیی از برابر لشکر یعقوب
بن یوسف منصور موحدی (حک ۵۵۸-۵۸۰ ق) به بجایه گریختند؛ اما سرانجام در ۵۸۲ ق/۱۱۸۶م
ابنغانیه که به هواخواهی از
عباسیان برخاسته بود،
توزر را یک چند محاصره، و درختان و نخلستانهای اطراف را قطع کرد و در پی تبانی با برخی از مردم شهر بر آنجا مستولی شد. وی اموال کسانی را که در برابر او ایستادگی کردند، مصادره کرد و از آنان سر بها گرفت و هر کسی که پرداخت نمیکرد، او را میکشت و اجساد کشتگان را درون چاهی میانداخت که بعدهاً بئرالشهداء نام گرفت.
ابنغانیه در سال بعد در نبرد الحمّه از منصور شکست خورد و به
توزر، و از آنجا به صحرا گریخت و سرانجام در ۵۸۵ ق بر اثر تیری که به ترقوۀ او اصابت کرد، در
توزر درگذشت.
پس از ۶۲۳ ق/۱۲۲۶م که
حفصیان دولت خود را در افریقیه تأسیس کردند، امیر ابوابراهیم حفصی حاکم
توزر و دیگر شهرهای قسطیلیه گردید.
در زمان سلطان ابراهیم حفصی (حک ۶۷۸-۶۸۳ ق)، مرغم
بن صابر دیابی از سران عربهای بدو بر
توزر و چند شهر دیگر مستولی شد.
در اوایل سدۀ ۸ ق/۱۴م طی آشوبهایی که در اطراف قلمرو حفصیان پدید آمد، بنویملول در
توزر ادعای استقلال کردند.
این دولت کوچک که با همکاری مشیخه یا شورای بزرگان در منطقه شکل گرفت، حیاتی سخت آشفته داشت.
در ۸۰۲ق/۱۴۰۰م امیر ابوفارس حفصی (حک ۷۹۶-۸۳۷ ق) به
توزر لشکر کشید و پس از محاصره، آنجا را گرفت.
در ۱۰۱۷ق/۱۶۰۸م عثماندایی ــ ازداییهایینـیچری ــ
توزر را
غارت، سلطۀ
ترکان را بر آنجا برقرار کرد.
توزر از بحرانی که پس از ۱۲۵۶ق/ ۱۸۴۰م سراسر کشور تونس را فراگرفت، بر کنار نماند.
قبیلۀ
اولاد الهادف که در سدۀ ۱۰ق/۱۶م قدرت را از دست بنویملول بیرون کردند، موقعیت اقتصادی نیرومندی از طریق تجارت کسب کرده بودند و از این راه میتوانستند تفوق خود را در شورای بزرگان تحمیل نمایند و پیش از افول قدرت در دوران اصلاحات تاریخی تونس، در مقام مالیاتبگیران بیلیک عمل میکردند.
در همین دوران بنومرداس که یکی از قبایل مهم ساکن در شهر بودند، با گروه دیگر یعنی فطناسه که اشراف و بزرگان در آن جای میگرفتند، دشمنی داشتند و هر دو گروه نیز کمتر تحت فرمان حاکم تونس بودند.
امروزه برخی از مردم
توزر خود را یمنی یا حجازی میدانند یا مانند اولاد الهادف ادعای انتساب به
یهود میکنند.
ثروت اصلی منطقۀ جرید امروزه نیز همچون گذشته به سبب نخلستانهای پرثمر آن است که برطبق آمار ۱۳۴۱ش/۱۹۶۲م تقریباً به یک میلیون نخل بالغ میشود و بخش مهمی از آن به
توزر تعلق دارد.
گروهی از علما و دانشمندان به
توزر منسوباند، از جمله:
•
بجبج بن خداش ابوسعید مغربی (د ۲۹۶ق)، شاگرد
ابنسحنون؛
•
ابوحفص عمر بن احمد توزری، استاد سِلفی؛
•
ابنکردبوس عبدالملک بن قاسم توزری (د پس از ۵۷۵ ق)، مورخ؛
•
ابنشباط محمد بن علی توزری (د ۶۸۱ ق)، ادیب، مورخ و مهندس آبیاری؛
•
عمر بن عبدالرحمان قرشی توزری (د ۸۵۸ ق)، منجم؛
•
ابننحوی یوسف بن محمد (د ۵۱۳)، فقیه و شاعر؛
•
ابنمصری محمد بن علی توزری، مؤلف
الغرة اللائحة.
(۱)
ابناثیر، الکامل.
(۲)
ابنحوقل محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
(۳)
ابنخلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۴)
ابنسعید مغربی، علی، الجغرافیا، به کوشش اسماعیل عربی، بیروت، ۱۹۷۰م.
(۵)
ابنعبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عبـاس، بیروت، ۱۹۸۰م.
(۶)
ابنقنفـذ، احمد، الفارسیة فـی مبادیء الدولة الحفصیته، به کوشش محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید ترکی، تونس، ۱۹۶۸م.
(۷)
ابنماکولا، علی، الاکمال، به کوشش عبدالرحمان معلمی یمانی، حیدرآباددکن، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
(۸) ابوشامه عبدالرحمان، عیون الروضتین، به کوشش احمد بیسومی، دمشق، ۱۹۹۲م.
(۹) ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م.
(۱۰) ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
(۱۱) تجانی، عبدالله، الرحلة، به کوشش حسن حسنی عبدالوهاب، تونس، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۸م.
(۱۲) ثامر، حبیب، هذه تونس، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۱۳) حاجی خلیفه، کشف.
(۱۴) دائرةالمعارف التونسیة، تونس، ۱۹۹۴م.
(۱۵) زرکشی، محمد، تاریخ الدولتین الموحدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
(۱۶) زرکلی، اعلام.
(۱۷) سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۹۷۱م.
(۱۸) صنهاجی، محمد، اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم، به کوشش تهامی نقره و عبدالحلیم عویس، قاهره، ۱۴۰۱ق.
(۱۹) طالبی، محمد، الدولة الاغلبیة، ترجمۀ منجی صیادی، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۲۰) عبدالحمید، سعد زغلول، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، ۱۹۷۹م.
(۲۱) عنان، محمدعبدالله، عصر المرابطین و الموحدین فی المغرب و الاندلس، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۲۲) لینپول، استنلی و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمۀ صادق سجادی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۳) لئون افریقی، حسن
بن محمد وزان، وصف افریقیا، به کوشش محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۲۴) مجموع رسائل موحدیه، به کوشش لوی پروونسال، رباط، ۱۹۴۱م.
(۲۵) مراکشی، عبدالواحد، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب، به کوشش محمد سعید عریان و محمدعربی علمی، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۴۹م.
(۲۶) مونس، حسین، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۲۷) یاقوت، بلدان.
(۲۸) یعقوبی احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسۀ
ابنرسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
(۲۹) EI۲.
(۳۰) The World Gazetteer, www world - gazetteer Com.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله « توزر»، شماره۶۱۷۱.