توارث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توارث از اصطلاحات فقهی به معنای ارث بردن از يكديگر است. از آن در باب
ارث سخن رفته است.
سبب توارث، مرگهاى
جمعى يا غرق شدن است، يا فروريختن ساختمان و زير آوار ماندن و يا جز آن از اسباب خاص، نظير سوختن و كشته شدن در جنگ و يا سبب خاصّى وجود ندارد، بلكه عدّهاى به
مرگ طبيعى مىميرند.
اگر سبب، غرق شدن يا زير آوار ماندن باشد، بدون
شک توارث ثابت است. در فرض مردن
دسته جمعى به
مرگ طبیعی بنابر
مشهور توارث ثابت نيست، بلكه بر آن ادعاى
اجماع شده است.
برخى قائل به ثبوت توارث شدهاند.
در اينكه در
مرگ جمعى به سبب خاص، غير از دو سبب يادشده توارث ثابت مىگردد يا نه
اختلافعنوان پیوند است. مشهور قول دوم است؛
ليكن تعداد زيادى از فقها قائل به توارث هستند.
۱. وجود سبب ارث ميان
جمعى كه يكجا مردهاند؛ خواه سببِ
نَسَبی، مانند پدر و فرزند يا
سَبَبی، همچون زن و شوهر.
و هر یک را شرایطی است. پس سبب نسب «اگر
زنا، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر باشد، بین بچه آنها و پدر و مادر و همچنین بین بچه و کسانی که بهواسطه پدر و مادر انتساب دارند،
توارث (ارث بردن از یکدیگر) نیست. و اگر زنا از یکی از آنها باشد، نه از دیگری، مانند اینکه فعل یکی از آنها به طور
شبهه باشد، بچه و زانی و بچه و کسانی که به
زانی منسوباند از همدیگر
ارث نمیبرند.»
البته «بین کسی که از زنا
تولد یافته و نزدیکان او که از زنا نمیباشند - مانند
فرزند و
زوجه او و مانند اینها - مانعی از ارث بردن نیست. و همچنین بین او و بین یکی از پدر و مادر که زانی نمیباشد و بین منسوبین او، مانعی از توارث نیست.»
همچنین «
لعان، مانع از توارث بین
فرزند و پدرش و همچنین بین او و بین نزدیکانش از ناحیه
پدر میشود. و اما توارث بین فرزند و مادرش و همچنین بین او و بین نزدیکان او از ناحیه مادرش تحقق پیدا میکند و لعان مانع آن نمیشود.»
و اما در سببی پس «در توارث (ارث بردن از یکدیگر) بهواسطه
زوجیت، شرط است که
عقد دائمی باشد؛ پس در
عقد منقطع - نه از طرف شوهر و نه از طرف زوجه - درصورتیکه
شرط نشده باشد، بدون اشکال توارثی نیست و اگر ازیکطرف یا از دو طرف شرط شده باشد در نهایت اشکال است، پس احتیاط به ترک شرط، ترک نشود؛ و اگر شرط شده باشد، مصالحه ترک نشود. و شرط است که
زوجه در
عقد زوج باشد اگرچه به او دخول نکرده باشد، بنابراین از همدیگر ارث میبرند ولو اینکه دخول نشده باشد. و
مطلّقه رجعی مادامیکه در
عده است، در حکم زوجه میباشد به خلاف
مطلّقه بائن؛ پس اگر یکی از آنها در زمان عده رجعی بمیرد دیگری از او ارث میبرد، به خلاف آنکه در عده
طلاق بائن بمیرد.»
۲. صلاحيت دو طرف براى توارث بنابر مشهور؛ و با انتفاى آن از يك طرف، توارث نيز منتفى خواهد شد، مانند اينكه دو برادر با هم بميرند ولى تنها يكى از آن دو، فرزند داشته باشد. برخى در اين فرض نيز توارث را ثابت دانستهاند.
۳. معلوم نبودن
تقدّم و
تأخر مرگ هر يك از آنان و نيز نامعلوم بودن همزمانى مرگشان؛ از اينرو، اگر دو نفر هم زمان بميرند از يكديگر ارث نمىبرند و اگر زمان
مرگ يكى از آن دو معلوم باشد آن كه تاريخ مرگش مجهول است از ديگرى ارث مىبرد.
ابتدا زنده بودن هريك هنگام
مرگ ديگرى فرض مىشود و زنده مفروض از
ترکه میّت(-->تركه)ارث مىبرد. سپس
ورثه او آنچه او ارث برده ارث مىبرند. البتّه هيچكدام، آنچه را كه در اين حال از ديگرى به ارث برده بنابر مشهور ارث نمىبرد.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۲، ص۶۵۰ •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی