• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تهدید عمر به آتش‌زدن خانه فاطمه (روایت بلاذری)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در روایتی از کتاب انساب الاشراف بلاذری، قصه آتش‌زدن خانه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) توسط خلیفه دوم، بیان شده است، اما نویسنده معاصر وهابی عبدالرحمن دمشقیه، بر سند این روایت خدشه وارده نموده و دلالت روایت درباره اعتقاد شیعیان مبنی بر آتش‌زدن خانه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را باطل دانسته است. برای اثبات یا نفی این مطلب، سند و دلالت این روایت را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا مشخص شود چنین ادعایی قابل اثبات است یا نه؟



عبدالرحمن دمشقیه، نویسنده معاصر وهّابی، در مقاله‌اش با عنوان «قصة حرق عمر لبیت فاطمة (رضی‌الله‌عنها)» درباره روایت احمد بن یحیی بلاذری می‌نویسد:
۳. احمد بن یحیی البغدادی، المعروف بالبلاذری، وهو من کبار محدثیکم، المتوفی سنة ۲۷۹، روی فی کتابه انساب الاشراف عن سلیمان التیمی، وعن ابن عون: ان ابا بکر ارسل الی علی علیه السلام، یرید البیعة، فلم یبایع. فجاء عمر ومعه فتیلة‌ای شعلة نار فتلقته فاطمة علی الباب، فقالت فاطمة: یا بن الخطاب! اتراک محرقا علی بابی؟ قال: نعم، وذلک اقوی فیما جاء به ابوک!
هذا اسناد منقطع من طرفه الاول ومن طرفه الآخر. فان سلمیان التیمی تابعی والبلاذری متاخر عنه فکیف یروی عنه مباشرة بدون راو وسیط؟ واما ابن عون فهو تابعی متاخر وبینه وبین ابی بکر انقطاع.
فیه علتان:
اولا: جهالة مسلمة بن محارب. ذکره ابن ابی حاتم فی () ولم یذکر فیه جرحا ولا تعدیلا ولم اجد من وثقه او ذمه.
ثانیا: الانقطاع الکبیر من بن عون وهو عبدالله بن عون توفی سنة ۱۵۲ هجریة. ولم یسمع حتی من انس والصدیق من باب اولی الحادثة مع التذکیر بان الحادثة وقعت فی السنة الحادیة عشر من الهجرة.
وکذلک سلیمان التیمی لم یدرک الصدیق توفی سنة ۱۴۳ هجریة.

احمد بن یحیی بغدادی مشهور به بلاذری از بزرگان محدث شما، در کتاب انساب الاشراف نقل کرده است: ابنعون می‌گوید: ابوبکر کسی را نزد حضرت علی فرستاد تا بیاید و بیعت کند، ولی علی نپذیرفت، عمر با شعله‌ای از آتش به طرف خانه آن حضرت آمد، فاطمه، عمر را دید و فرمود: ‌ای پسر خطاب! آیا می‌خواهی خانه مرا به آتش بکشی؟ گفت: آری.
سند این حدیث از یک طرف منقطع است و از طرف دیگر سلیمان تیمی تابعی است و بلاذری با وی فاصله زیادی دارد، چگونه بدون واسطه از وی نقل می‌کند؟
و اما ابنعون از آخر افراد تابعی است و بین او و ابوبکر فاصله است.
دو نقض اساسی در این روایت دیده می‌شود:
۱. مسلمة بن محارب ناشناخته است، زیرا ابن‌ابی‌حاتم در کتاب جرح و تعدیل نه او را از مذمومین آورده و نه در بخش ممدوحین، و من ندیده‌ام که کسی او را مورد اعتماد بداند و یا تضعیف کرده باشد.
۲. بین عبدالله بن عون (متوفای ۱۵۲هـ) که از انس حدیث نشنیده است، تا چه رسد به ابوبکر، واسطه‌های زیادی باید باشد، چون این حادثه در سال یازدهم از هجریت اتفاق افتاده است. همچنین سلیمان تیمی نیز ابوبکر را درک نکرده است، چون او در سال ۱۴۳هـ از دنیا رفته است.
چکیده شبهه:
اولاً: مسلمة بن محارب مجهول است، ثانیاً: ابنعون و سلیمان تیمی تابعی هستند و خودشان شاهد ماجرا نبوده‌اند.


برای بررسی شبهه، اصل روایت را ذکر می‌کنیم.

۲.۱ - اصل روایت

المدائنی، عن مَسْلَمَة بن محارب، عن سلیمان التیمی وعن ابن عون ان ابابکر ارسل الی علی یرید البیعة، فلم یبایع، فجاء عمر و معه قبس. فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة: یابن الخطاب! اتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم، و ذلک اقوی فیما جاء به ابوک.

ابوبکر کسی را دنبال علی فرستاد تا بیعت کند، اما علی (علیه‌السّلام) از بیعت با ابوبکر سرپیچی کرد، ابوبکر به عمر دستور داد که برود و او را بیاورد، عمر با شعله آتش به طرف خانه فاطمه (علیهاالسّلام) رفت. فاطمه (علیهاالسّلام) پشت در خانه آمد و گفت: ‌ای پسر خطّاب! آیا تویی که می‌خواهی درِ خانه را آتش بزنی؟ عمر پاسخ داد: آری! این کار آنچه را که پدرت آورده محکم‌تر می‌سازد.

۲.۲ - بررسی سند روایت

روایان روایت را جداگانه بررسی می‌کنیم.

۲.۲.۱ - مدائنی

ذهبی درباره وی می‌نویسد: المدائنی• العلامة الحافظ الصادق ابو الحسن علی بن محمد بن عبدالله بن ابی سیف المدائنی الاخباری. نزل بغداد، وصنف التصانیف، وکان عجبا فی معرفة السیر والمغازی والانساب وایام العرب، مصدقا فیما ینقله، عالی الاسناد.
مدائنی در بغداد ساکن شد و کتاب‌هایی نوشت، او در سیره‌شناسی و تاریخ جنگ‌ها و حوادثی که بر اعراب گذشته بود و همچنین در آشنایی با قبایل بسیار توانا و شگفت‌آور بود و آنچه نقل می‌کرد و می‌شنوید با سند عالی و خوب می‌نوشت و مورد قبول بود.
در ادامه از قول یحیی بن معین می‌نویسد: قال یحیی: ثقة ثقة ثقة. (قال احمد بن ابی خثیمة) سالت ابی: من هذا؟ قال: هذا المدائنی.
یحیی بن مَعین درباره او سه بار گفت: او مورد اعتماد است، او مورد اعتماد است، او مورد اعتماد است. احمد بن ابوخثیمه می‌گوید: از پدرم پرسیدم نام این شخصی که یحیی بن مَعین درباره او این مطلب را گفت، چیست: پدرم گفت: نام او مدائنی است.

و ابن‌حجر می‌نویسد: قال ابو قِلابة: حدثت ابا عاصم النبیل بحدیث فقال عمن هذا قلت: لیس له اسناد ولکن حدثنیه ابو الحسن المدائنی قال لی سبحان الله ابو الحسن استاذ. (اسناد)
ابو قِلابة می‌گوید: حدیث را برای ابا عاصم النبیل خواندم، ابا عاصم گفت: این حدیث را از چه کسی شنیده‌ای؟ گفتم سندش نزد من نیست و لکن این حدیث را ابوالحسن مدائنی برایم نقل نموده است و از او شنیده‌ام، ابا عاصم گفت: پاک و منزه است خدا، ابوالحسن مدائنی استاد در علم حدیث است.
در بعضی نسخه‌ها به جای کلمه استاد، اسناد آمده است در این صورت معنای عبارت اینگونه می‌شود: ابوالحسن مدائنی خودش سند است و همین که او این روایت را نقل نموده کافی است.

۲.۲.۲ - مسلمة بن محارب

ابن‌حبان او را در کتاب الثقات توثیق نموده است، از این‌رو، اشکال مجهول بودن این شخص، مردود است.
مَسْلَمَة بن محارب الزیادی یروی عن ابیه عن معاویة روی عنه اسماعیل بن علیة.

۲.۲.۳ - سلیمان التیمی

مزی در تهذیب الکمال می‌نویسد: قال الربیع بن یحیی عن شعبة ما رایت احدا اصدق من سلیمان التیمی کان اذا حدث عن النبی صلی الله علیه وسلم تغیر لونه.
ربیع بن یحیی از شعبة بن حجاج نقل می‌کند که گفت: احدی را راستگوتر از سلیمان تیمی ندیدم، هر زمان که حدیثی از پیامبر اکرم نقل می‌نمود رنگش (صورتش) تغییر می‌کرد.
قال ابو بحر البکراوی عن شعبة شک ابن عون وسلیمان التیمی یقین.
ابوبحر بکراوی از شعبة بن حجاج نقل می‌کند که گفت: شک سلیمان تیمی و ابنعون با یقین برابری می‌کند.
وقال عبدالله بن احمد عن ابیه ثقة.
عبدالله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل می‌کند که گفت: سلیمان تیمی فردی مورد وثوق و اعتماد است.
قال ابن معین والنسائی ثقة.
یحیی بن معین و نَسائی نیز او را ثقه و مورد اطمینان می‌دانند.
قال العجلی تابعی ثقة فکان من خیار اهل البصرة.
عِجلی (از عالمان رجالی اهل سنت) درباره او می‌گوید: او از تابعین و فردی مورد وثوق و از بهترین افراد (و علمای) اهل بصره است.
محمد بن سعد صاحب کتاب الطبقات الکبری درباره سلیمان التیمی می‌گوید: کان ثقة کثیر الحدیث وکان من العباد المجتهدین وکان یصلی اللیل کله یصلی الغداة بوضوء عشاء الآخرة.
سلیمان تیمی احادیث فراوانی نقل کرده و ثقه است، در عبادت پرتلاش بود، تمام شب را به نماز خواندن می‌گذراند و نماز صبحش را با وضوی نماز عشاء شب پیشینش می‌خواند.

۲.۳ - اشکال اول به سند

دمشقیه می‌گوید: هذا اسناد منقطع من طرفه الاول ومن طرفه الآخر. فان سلمیان التیمی تابعی والبلاذری متاخر عنه فکیف یروی عنه مباشرة بدون راو وسیط؟ واما ابن عون فهو تابعی متاخر وبینه وبین ابی بکر انقطاع.

۲.۳.۱ - پاسخ

این‌که دمشقیه می‌گوید: «سلیمان تیمی تابعی است و بلاذری نمی‌تواند از او روایت نقل کند» سخنی است که به مزاح بیشتر شباهت دارد تا به اشکال، چرا که بلاذری بدون واسطه روایت از سلیمان تیمی نقل نمی‌کند، بلکه با دو واسطه از تیمی نقل می‌کند. گویا جناب عبدالرحمن دمشقیه اصل کتاب را ملاحظه نکرده باشد وگرنه چنین اشکالی از یک عالم بعید است.

۲.۴ - اشکال دوم به سند

اما اشکال دوم که ابنعون و تیمی شاهد ماجرا نبوده‌اند و حتی از صحابه نمی‌توانند روایتی نقل کنند، بی‌اساس است.

۲.۴.۱ - امکان روایت راوی از صحابه

این‌که وی نمی‌توانسته از هیچ یک از صحابه روایت نقل کند، سخنی است بی‌اساس، چرا که صفدی، از عالمان بزرگ اهل سنت درباره ابنعون می‌گوید:
الحافظ المزنی عبدالله بن عون ارطبان ابو عون المزنی مولاهم البصری الحافظ احد الائمة الاعلام... وکان یمکنه السماع من طائفة من الصحابة وکان ثقة کثیر الحدیث عثمانیا.
... برای وی امکان داشت که از برخی صحابه حدیث بشنود و نقل نماید.

۲.۴.۲ - حجیت مرسل تابعی نزد جمهور

طبق گفته صفدی او تابعی است. از طرف دیگر بسیاری از عالمان اهل سنت اعتقاد دارند که مرسل تابعی حجت است و حتی مرسلات آن‌ها از مسنداتشان قوی‌تر است، به ویژه اگر آن شخص از کسانی همچون ابنعون باشد که شک وی در نزد اهل سنت از یقین دیگران بالاتر و با ارزش‌تر است.

۲.۴.۲.۱ - دیدگاه عسقلانی

ابن‌حجر عسقلانی درباره تابعی (افرادی که پیامبر را ملاقات نکرده و آنچه نقل می‌کنند از اصحاب آن حضرت شنیده‌اند) که شنیده‌هایی را بدون نسبت دادن به افراد مشخص نقل می‌کند، می‌گوید: واما الامور التی یدرکها (ای التابعی) فیحمل علی انه سمعها او حضرها لکن بشرط ان یکون سالما من التدلیس والله اعلم.
آنچه تابعی به صورت مرسل نقل می‌کند، باید بگوئیم: به منزله این است که یا شنیده است و یا خودش حضور داشته است، ولی با این شرط که آن فرد از دست بردن و کم و زیاد کردن در آن سالم باشد.
اتفاقاً در میان تمام راویان تاریخ اهل سنت فقط دو نفر هستند که دست به عمل تدلیس نزده‌اند، یکی از آن‌ها ابنعون است. ابن‌جعد در مسندش، نسائی در ذکر اسماء المدلسین، مزی در تهذیب الکمال، ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ابن‌حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب و بدرالدین عینی در مغانی الاخیار می‌نویسند:
عن شعبة قال: ما رایت احدا من اصحاب الحدیث الا یدلس الا عمرو بن مرة، و ابنعون.
از راویان حدیث کسی را ندیدم که در نقل روایات تدلیس (مخفی نمودن عیب در سند) نکرده باشد مگر عروه بن مره و ابنعون.
[۱۲] نسائی، احمد بن شعیب، ذکر المدلسین، ج۱، ص۵۹.


۲.۴.۲.۲ - دیدگاه ملا علی قاری

ملا علی قاری در رد این سخن که مرسل صحابی مورد قبول نیست می‌نویسد: قلت: مرسل التابعی حجة عند الجمهور، فکیف مرسل من اختلف فی صحة صحبته.
مرسل تابعی، نزد تمام دانشمندان حجت است، چه رسد به مرسل کسی که در صحت صحابی بودن او اختلاف است.

۲.۴.۲.۳ - دیدگاه سخاوی

شمس‌الدین سخاوی در فتح المغیث می‌نویسد: صرح الحاکم فی علومه بان مشایخ الحدیث لم یختلفوا انه هو الذی یرویه المحدث باسانید متصلة الی التابعی ثم یقول التابعی قال رسول الله ووافقه غیره علی حکایة الاتفاق (واحتج) الامام مالک هو ابن انس فی المشهور عنه (وکذا) الامام ابو حنیفة (النعمان) بن ثابت وتابعوهما المقلدون لهما والمراد الجمهور من الطائفتین بل وجماعة من المحدثین والامام احمد فی روایة حکاها النووی وابن القیم وابن کثیر وغیرهم به‌ای بالمرسل ودانوا بمضمونه‌ای جعل کل واحد منهم ما هو عنده مرسل دینا یدین به فی الاحکام وغیرها وحکاه النووی فی شرح المهذب عن کثیرین من الفقهاء او اکثرهم قال ونقله الغزالی عن الجماهیر.
وقال ابو داود فی رسالته واما المراسیل قفد کان اکثر العلماء یحتجون بها فیما مضی مثل سفیان الثوری ومالک والاوزاعی حتی جاء الشافعی رحمه الله فتکلم فی ذلک وتابعه علیه احمد وغیره انتهی.

حاکم در علومش تصریح می‌کند که مشایخ و بزرگان حدیث اختلافی در اعتبار روایاتی که محدث با سند متصل تا تابعی نقل می‌کند سپس تابعی می‌گوید رسول خدا فرمود ندارند.
در این عدم اختلاف دیگران نیز او را همراهی کرده‌اند.
امام مالک بر اساس نقل مشهور از وی و همچنین ابوحنیفه و پیروان و مقلدان این دو و گروهی از محدثان و امام احمد حنبل بنا بر نقلی که نووی و ابن‌قیم و ابن‌کثیر و دیگران دارند، به خبر مرسل تابعی اعتقاد داشته و در باب احکام و غیر آن به آن استناد جسته‌اند.
ابوداوود در رساله‌اش گفته است: اکثر علما، همچون سفیان ثوری، امام مالک و اوزاعی به روایات مرسل احتجاج می‌کنند تا زمان شافعی که او این مطلب را رد کرد و احمد بن حنبل و دیگران نیز از شافعی پیروی کردند.

۲.۴.۲.۴ - دیدگاه انصاری

سراج‌الدین انصاری می‌نویسد: ونقل الآمدی قبوله (مرسل التابعی) عن احمد ایضا واختاره. وبالغ بعضهم فجعله اقوی من المسند لانه اذا اسنده فقد وکل امره الی الناظر ولم یلتزم صحته.
وذهب ابن الحاجب الی قبوله من ائمة النقل دون غیرهم وذهب عیسی بن ابان الی قبول مراسیلهم ومراسیل تابعی التابعین وائمة النقل مطلقا.
آمدی پذیرفته شدن اخبار مرسل تابعی را از طرف احمد حنبل نقل کرده و می‌نویسد: بعضی مبالغه نموده و حتی آن را از مسند قویتر دانسته‌اند، زیرا هنگامی که خبر با سند نقل شد صحت و سقم آن به خواننده واگذار می‌شود و ناقل به صحت آن کاری ندارد، ولی ابن‌حاجب پذیرش مرسلات تابعی را به دانشمندان حدیث محدود می‌کند، و عیسی بن ابان فراتر از او و دیگران سخن گفته و معتقد است که اخبار مرسل تابعی و کسی که از تابعی نقل می‌کند (اتباع التابعین) و تمام پیشوایان و بزرگان ناقل حدیث، پذیرفته و مورد قبول است.

۲.۴.۲.۵ - دیدگاه قرافی

جمال‌الدین قاسمی به نقل از قرافی می‌نویسد: قال القرافی فی شرح التنقیح: «حجة الجواز ان سکوته عنه مع عدالة الساکت، وعلمه ان روایته یترتب علیها شرع عام، فیقتضی ذلک انه ما سکت عنه الا وقد جزم بعدالته، فسکوته کاخباره بعدالته، وهو لو زکاه عندنا، قبلنا تزکیته، وقبلنا روایته، فکذلک سکوته عنه، حتی قال بعضهم: ان المرسل اقوی من المسند بهذا الطریق، لان المرسل قد تذمم الراوی واخذه فی ذمته عند الله تعالی وذلک یقتضی وثوقه بعدالته، واما اذا اسند فقد فوض اخره للسامع، ینظر فیه، ولم یتذممه، فهذه الحالة اضعف من الارسال» انتهی.

۲.۴.۲.۶ - دلیل حجیت خبر مرسل

دلیل حجیت خبر مرسل سکوت راویان و ناقلان درباره راوی خبر مرسل است، که این سکوت با توجه به عدالت شخص ساکت نشانه عدالت راوی و مقبول بودن اخبار اوست.
و چون شخص ساکت می‌داند که رواج چنین خبری مبنای احکام شرعی خواهد شد، بنابراین سکوت او باید بر اساس جزم و قطع به عدالت شخص راوی خبر مرسل باشد. اگر این شخص راوی را توثیق می‌کرد، توثیق او در نزد ما حجت بود و روایتش را قبول می‌کردیم، سکوت او نیز چنین حالتی را دارد. حتی برخی گفته‌اند که مرسل از مسند قوی‌تر است، زیرا کسی که روایت را مرسل نقل می‌کند، راوی را ضمانت کرده و وثاقت او را در نزد خدا به گردن گرفته است و این اقتضا می‌کند که راوی موثق باشد، بر خلاف زمانی که نام راوی را نقل می‌کند که در این صورت وثاقت راوی را به عهده شنونده گذاشته است تا درباره او تحقیق کند و ضمانت او را نکرده است، پس این حالت (اسناد) از ارسال ضعیف‌تر است.

۲.۴.۳ - کفایت اعتراف ابنعون و سلیمان بر اثبات مطلب

حتی اگر فرض کنیم که سند در این‌جا مقطوع باشد، باز هم ضرری به صحت استدلال به این روایت نمی‌زند، زیرا همین‌اندازه که شخصی از بزرگان اهل تسنن در قرن اول هجری، آن هم شخصی همانند ابنعون و سلیمان تیمی به چنین مطلبی اعتراف کرده باشند، برای اثبات مطلب کفایت می‌کند، حتی اگر خودشان شاهد ماجرا نیز نبوده باشند، چون امکان ندارد که چنین اشخاصی به دروغ بگویند و یا از افراد دروغگو روایت نقل کرده باشند، زیرا طبق اعتقاد بزرگان اهل سنت، شک ابنعون از یقین دیگران برتر است:
وقال ابن المبارک ما رایت احدا افضل من ابن عون وقال شعبة شک ابن عون احب الی من یقین غیره.
ابن‌مبارک گفته: شخصی برتر از ابن عون ندیدم، و شعبه گفته: شک ابن عون برای من از یقین دیگران بهتر و قابل قبول‌تر است.

مزی نیز در تهذیب الکمال می‌نویسد: سمعت عمر بن حبیب یقول: سمعت عثمان البتی یقول: ما رات عینای مثل ابن عون.
عمر بن حبیب می‌گوید: از عثمان بتی شنیدم که گفت: چشمانم (در فضیلت و برتری) فردی مثل ابنعون ندیده است.
بخاری در تاریخ کبیر خود می‌نویسد: قال ابن المبارک: ما رایت احدا افضل من ابن عون.
عبدالله بن مبارک می‌گوید: احدی را افضل از ابن عون ندیدم.
در نتیجه بر فرض که روایت منقطع و از گفته‌های خود ابنعون باشد، بازهم برای اثبات ادعای ما کفایت می‌کند.


مسلمة بن محارب، مجهول نیست، چرا که ابن‌حبان او را توثیق کرده است، ارسال ابنعون و سلیمان تیمی، ضرری به حجیت روایت نمی‌زند، چرا که اولاً: مرسل تابعی در نزد عالمان اهل سنت و ائمه اربعه آن‌ها حجت است، ثانیاً: اعتراف بزرگانی از اهل سنت در قرن اول هجری، همچون ابنعون که شک او از یقین بالاتر است، و سلیمان تیمی، برای اثبات نظر شیعه کفایت می‌کند.


۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۶.    
۲. رازی، ابن‌ابی‌حاتم، الجرح والتعدیل، ج۸، ص۲۶۶.    
۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۶.    
۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۴۴۶.    
۵. عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۴، ص۲۵۳.    
۶. ابن‌حبان، محمد بن حبان، الثقات، ج۷، ص۴۹۰.    
۷. مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۸، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.    
۸. زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۵۲، ناشر:دار صادر - بیروت.    
۹. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۲۱۱.    
۱۰. عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۷۱۶، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۱۱. جوهری بغدادی، علی بن جعد، مسند ابن الجعد، ج۱، ص۲۴، ناشر:مؤسسة نادر - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۰ه - ۱۹۹۰م.    
۱۲. نسائی، احمد بن شعیب، ذکر المدلسین، ج۱، ص۵۹.
۱۳. مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۲۳۵، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.    
۱۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۵۰۳.    
۱۵. عسقلانی، احمد بن علی، طبقات المدلسین، ج۱، ص۵۹، ناشر:مکتبة المنار - عمان، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م    
۱۶. عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۱۰۳.    
۱۷. عینی، محمود بن احمد، مغانی الاخیار، ج۲، ص۴۰۵.    
۱۸. قاری، علی بن سلطان، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۸، ص۳۲۸۴.    
۱۹. سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ج۱، ص۱۷۵، ناشر:مکتبة السنة - مصر.    
۲۰. سراج‌الدین انصاری، عمر بن علی، المقنع فی علوم الحدیث، ج۱، ص۱۳۹ - ۱۴۰، ناشر:دار فواز للنشر - السعودیة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه.    
۲۱. قاسمی، محمد جمال‌الدین، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج۱، ص۱۳۴، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۳۹۹ه - ۱۹۷۹م.    
۲۲. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۶۵، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۲۳. مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۳۹۹، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.    
۲۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۵، ص۱۶۳.    



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «بررسی روایت بلاذری و تهدید عمر به آتش زدن خانه فاطمه (سلام‌الله‌علیها)»    






جعبه ابزار