تنگری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تِنْگْری، برترین
خدای ترکها و
مغولهای قدیم بود.
تِنْگْری، برترین خدای ترکها و مغولهای قدیم، به معنی
آسمان و خدای آسمان که با اندک دگرگونیهای آوایی همچون تِنْگِری، تَنْگری، تَنگِرِه، تَنگَرَه، تَنری، تَنَرَه، تانَرَه، تانَری و توره، در میان بیشتر اقوام ترک به همان معنی به کار رفته است.
تنگری واژهای بسیار کهن، احتمالاً پیش از پیدایش زبان ترکی است که میتوان اثر آن را در زبان هونهای شرقی یافت.
دربارۀ ریشهشناسی و چگونگی اشتقاق آن نیز نظریههای گوناگونی ارائه شده، اما هیچیک از آنها بهطور کامل مورد پذیرش محققان نبوده است.
این واژه ظاهراً در اصل به معنی «آسمان مادی» بوده است، اما در زمانی بسیار دور بار معنایی دینی «آسمان»، به عنوان خدایی غیرشخصی را پیدا کرده است.
به این ترتیب، ترکهای باستان آن را در دو معنیِ آسمانِ دیدنی، و برترین
روح یا خدا که با آسمان پیوند نزدیکی داشت، و نیز دیگر خدایان به کار میبردند.
همچنین به نوشتۀ
کاشغری ، ترکها همۀ چیزهایی را که در نظر آنان بزرگ مینمود، همچون کوههای بلند، درختان تناور، افراد دانا و
خاقان را نیز تنگری، به معنای الاهی و
مقدس میخواندند.
در بسیاری از زبانهای ترکی امروزی آسیای مرکزی، تنگری دو معنی «
آسمان » و «
خدا » را دارد و در ترکی عثمانی این واژه فقط به معنی خدا ست.
هنگامی که برخی از اقوام ترک ادیان دیگر را پذیرفتند، خدا یا دیگر موجودات برتر آن ادیان را نیز تنگری نامیدند، چنانکه در متون
ترکی بودایی ،
مانوی و
مسیحی نیز تنگری به معنای خدا به کار رفته است.
اقوام مختلف
ترک و
مغول بر آن باور بودند که همۀ هستی منسوب به تنگری یا خدای آسمان است و از اینرو، او را تنگره ، یعنی مهربانترین
خدا مینامیدند.
آنان او را آفرینندۀ آسمانها،
زمین ، ارواح خیر،
روح شریر (ارلیک)،
انسان ، و همۀ چیزهای
مرئی و
نامرئی میشمردند و او را برترین و بزرگترین پروردگار، جاودان، نورانی، عالم، حاکم مطلق و حافظ
قانون ، عامل تداوم نظم کیهانی و ثبات نظام اجتماعی، بینندۀ همه چیز و ناظر بر سوگندها، به شمار میآوردند و بر آن باور بودند که جایگاه او در آسمان است و عرش او در بالاترین مکان آسمان و یا بر بالای کوه کیهانی قرار دارد.
ترکها همچنین او را حامی قوم
ترک میدانستند که بقای آنها را همچون یک ملت تضمین مینماید و آنها را بر دشمنان غالب میگرداند. از اینرو او را «ترک تِنریسی» مینامیدند.
خاقان یا پادشاه نمایندۀ تنگری بر روی زمین، شبیه او، و فرزند وی به شمار میآمد و باور بر آن بود که او اقتدار، فرزانگی و تقدس خود را از تنگری دریافت میکند و تنگری چگونگی ادارۀ امور حکومتی و نظامی را به او میآموزد.
خاقان سخنگوی تنگری و بزرگترین کاهن کیش او ست.
تنگری کسانی را که از احکام و مقررات سرپیچی کنند، سخت کیفر میدهد.
حتی
خاقان نیز باید مطابق با قوانین و احکام تنگری حکومت کند، مردم را به سوی او بخواند و به نام او
فتح کند.
اگر خاقانی برخلاف میل تنگری عمل کند، تنگری از طریق نشانههایی مخالفت خود را آشکار میسازد.
پیروان کیش تنگری بر آن باور بودند که ارواح انسانها پیش از تولد، در آسمان نزد تنگری هستند و از آنجا به زمین میآیند و در بطن مادران جای میگیرند.
با
اسلام آوردن تدریجی ترکان، دو واژۀ
عربی و
فارسی الله و خدای به متنهای ترکی شرقی راه یافت و اندک اندک کاربردی مشابه و معادل تنگری پیدا کرد.
از سوی دیگر، واژۀ تنگری نیز در طول زمان به تدریج به زبان فارسی راه یافت و به عنوان واژهای بیگانه و وام گرفته شده، به معنای خدا به کار رفت.
نمونههای این کاربرد را میتوان در برخی از آثار ادبی فارسی دید.
(۱) احمد ابن فضلان، رسالة، به کوشش حیدر محمد غیبه، بیروت، ۱۹۹۱م.
(۲) محمد انوری، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۳) خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۴) فریدالدین عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۵) محمود کاشغری، دیوان لغات الترک، استانبول، ۱۳۳۵ق.
(۶) مولوی، کلیات دیوان شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۷) مهستی گنجوی، دیوان، به کوشش معینالدین محرابی، تهران، ۱۳۸۲ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تنگری»، ج۱۶، ص۶۱۲۷.