تنبلی مسلمانان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیاتی از قرآن در باره نکوهش تنبلی مسلمان نسبت به شرکت در
جهاد است که به آنها اشاره میکنیم.
برخی از مسلمانان، در امر جهاد تنبلی کردند.
یـایها الذین ءامنوا خذوا حذرکم فانفروا ثبات او انفروا جمیعا• وان منکم لمن لیبطئن فان اصـبتکم مصیبة قال قد انعم الله علی اذ لم اکن معهم شهیدا.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! آمادگی خود را (در برابر دشمن) حفظ کنید و در دستههای متعدد، یا بصورت دسته واحد، (طبق شرایط هر زمان و هر مکان،) به سوی
دشمن حرکت نمایید! • در میان شما، افرادی ( [منافق]]) هستند، که (هم خودشان سست میباشند، و هم) دیگران را به سستی میکشانند اگر مصیبتی به شما برسد، میگویند: «خدا به ما
نعمت داد که با مجاهدان نبودیم، تا شاهد (آن مصیبت) باشیم! »
«انفروا» از «
نفر» به معنای خروج برای جنگیدن گرفته شده است.
" حذر" بر وزن" خضر" به معنی بیداری و آماده باش و مراقبت در برابر خطر است و گاهی به معنی وسیلهای که بکمک آن با خطر مبارزه میشود نیز آمده است.
" ثبات" جمع" ثبة" بر وزن" گنه" به معنی دسته جات پراکنده است و در اصل از ماده" ثبی" به معنی" جمع" گرفته شده. در آیه فوق قرآن خطاب به عموم مسلمانان کرده و دو دستور مهم، برای حفظ موجودیت اجتماعشان به آنها میدهد.
در این آیه شریفه با آمدن حرف (فا) بر سر جمله: " فانفروا ثبات... " این جمله متفرع شده است بر جمله: " خذوا حذرکم... "، و این
تفریع و نتیجه گیری به ظاهرش این احتمال را تایید میکند، که منظور از کلمه (حذر) معنای مصدری نباشد، بلکه همان معنای آلت و
سلاح باشد، و جمله
کنایه باشد از این که مؤمنین آمادگی تمام داشته باشند برای خروج به سوی جهاد، و در نتیجه معنای آیه چنین میشود: اسلحه خود را بر گیرید یعنی آماده بیرون رفتن به سوی دشمنان خود شوید، یا فرقه فرقه (که از آن تعبیر میشود به
سریه سریه)، و یا به طور دسته جمعی که از آن تعبیر میشود به لشگر.
و معلوم است که آماده شدن برای جنگ به اختلاف عده دشمن و نیروی او مختلف میشود، پس
تردید در جمله (یا دسته دسته بروید و یا دسته جمعی) تردید تخییر نیست، و نمیخواهد بفرماید در کیفیت بیرون رفتن، اختیار با خود شما است، بلکه تردید به خاطر اختلاف وضع دشمن است، میخواهد بفرماید اگر عدد نفرات دشمن کم است، به طور ثبه یعنی دسته دسته بروید، و اگر زیاد است دسته جمعی بروید.
به دنبال فرمان عمومی جهاد و آماده باش در برابر دشمن که در آیه سابق بیان شد در این آیه اشاره به حال جمعی از منافقان کرده میفرماید:
" این افراد دو چهره که در میان شما هستند با اصرار میکوشند از شرکت در صفوف مجاهدان راه خدا خودداری کنند. "
" ولی هنگامی که مجاهدان از میدان
جنگ باز میگردند و یا اخبار میدان جنگ به آنها میرسد، در صورتی که شکست و یا شهادتی نصیب آنها شده باشد، اینها با خوشحالی میگویند چه
نعمت بزرگی خداوند به ما داد که همراه آنها نبودیم تا شاهد چنان صحنههای دلخراشی بشویم".
(فان اصابتکم مصیبة قال قد انعم الله علی اذ لم اکن معهم شهیدا) ولی اگر با خبر شوند که مؤمنان واقعی پیروز شدهاند، و طبعا به غنائمی دست یافتهاند، اینها همانند افراد بیگانهای که گویا هیچ ارتباطی در میان آنها و مؤمنان برقرار نبوده از روی
تاسف و
حسرت میگویند: "ای کاش ما هم با مجاهدان بودیم و سهم بزرگی عائد ما میشد"! (و لئن اصابکم فضل من الله لیقولن کان لم تکن بینکم و بینه مودة یا لیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما).
گرچه در آیه فوق سخنی از
غنیمت به میان نیامده ولی روشن است کسی که شهادت در راه خدا را یک نوع بلا میشمرد، و عدم درک
شهادت را یک نعمت الهی میپندارد، پیروزی و فوز عظیم و رستگاری بزرگ از نظر او چیزی جز پیروزی مادی و
غنائم جنگی نخواهد بود.
این افراد دو چهره که متاسفانه در هر اجتماعی بوده و هستند در برابر پیروزی و شکستهای مؤمنان واقعی فورا قیافه خود را عوض میکنند، هرگز در غمها با آنها شریک نیستند و در مشکلات و گرفتاریها همکاری نمیکنند، ولی
انتظار دارند در پیروزیهای آنان سهم بزرگی داشته باشند و همانند مؤمنان و مجاهدان واقعی امتیازاتی پیدا کنند.
لایستوی القـعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر والمجـهدون فی سبیل الله بامولهم وانفسهم فضل الله المجـهدین بامولهم وانفسهم علی القـعدین درجة وکلا وعد الله الحسنی وفضل الله المجـهدین علی القـعدین اجرا عظیمـا.
(هرگز) افراد باایمانی که بدون بیماری و ناراحتی، از
جهاد بازنشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند! خداوند، مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان
کنندگان جهاد برتری مهمی بخشیده و به هر یک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیکشان،) خداوند
وعده پاداش نیک داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با
پاداش عظیمی برتری بخشیده است.
این آیه در باره
کعب بن مالک، از طایفه بنی سلمه و
مرارة بن ربیع از طایفه بنی عمرو بن عوف و
هلال بن امیه از طایفه بنی واقف، که در
جنگ تبوک از حرکت با پیامبر گرامی اسلام، متخلف شدند، نازل گردید و خداوند،
عبدالله بنام مکتوم را که نابینا بود، معذور دانست و آن عده را که سالم بودند ملامت کرد، این مطلب را ابو حمزه ثمالی در تفسیر خود روایت کرده است.
زید بن ثابت گوید: من خدمت پیامبر بودم که آیه به این صورت نازل گردید:
«لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله» و کلمه اولی الضرر در آن نبود. عبدالله بنام مکتوم گفت: من نابینایم، چگونه جنگ کنم؟ در این موقع حالت خلسه
وحی به پیامبر دست داد، سپس بحال عادی برگشت و فرمود بنویس: «لا یستوی القاعدون غیر اولی الضرر» و من نوشتم.
کلمه" ضرر" به معنای کمبود در وجود است کمبودی که مانع شود از اینکه آدمی به امر
جهاد و قتال قیام نماید، نظیر کوری و شلی و بیماری، و مراد از جهاد با اموال،
انفاق آن در راه خدا و به منظور پیروز شدن بر دشمنان است و مراد از
جهاد با انفس جنگیدن است
روشن است که منظور از قاعدون در اینجا افرادی هستند که با داشتن ایمان به اصول اسلام، بر اثر نداشتن همت کافی، در جهاد شرکت نکردهاند، در صورتی که جهاد بر آنها واجب عینی نبوده، زیرا اگر واجب عینی بود، قرآن با این لحن ملایم درباره آنها سخن نمیگفت و در آخر آیه به آنها وعده
پاداش نمیداد، بنا بر این حتی در صورتی که جهاد
واجب عینی نباشد برتری روشن" مجاهدان" بر" قاعدان" قابل انکار نیست.
و به هر حال آیه کسانی را که از روی
نفاق و دشمنی از شرکت در
جهاد خودداری کردهاند شامل نمیشود،
سستی و تنبلی مسلمانان در امر جهاد، مایه
حسرت آنان است.
وان منکم لمن لیبطئن فان اصـبتکم مصیبة قال قد انعم الله علی اذ لم اکن معهم شهیدا• ولئن اصـبکم فضل من الله لیقولن کان لم تکن بینکم وبینه مودة یــلیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیمـا.
در میان شما، افرادی (منافق) هستند، که (هم خودشان سست میباشند، و هم) دیگران را به سستی میکشانند اگر مصیبتی به شما برسد، میگویند: «خدا به ما نعمت داد که با مجاهدان نبودیم، تا شاهد (آن مصیبت) باشیم! » • و اگر غنیمتی از جانب خدا به شما برسد، درست مثل اینکه هرگز میان شما و آنها دوستی و مودتی نبوده، میگویند: «ای کاش ما هم با آنها بودیم، و به رستگاری (و پیروزی) بزرگی میرسیدیم! »
و اگر فضلی از ناحیه خدا به شما برسد، مثلا دشمن را تار و مار کرده غنیمتی به دستتان آید، " لیقولن کان لم تکن بینکم و بینه مودة، یا لیتنی کنت معهم"، مثل کسی که خود را از شما بیگانه بداند، و مثل این که اصلا بین او و شما مودتی نبوده، خواهد گفتای کاش من نیز با آنان میبودم، و به آن
غنیمت ها میرسیدم، در این جمله حال این گونه افراد را تشبیه میکند، و مجسم میسازد، میفرماید با این که مؤمن بودند، و مسلمانان همه با هم یک دست را تشکیل میدهند، و بین آنان قویترین روابط هست، که همانا
ایمان به خدا و آیات او است، ایمانی که تمامی روابط دیگر از قبیل پدر فرزندی، و خویشاوندی، و ولایت و
بیعت، و
مودت ، و غیره را تحت الشعاع قرار میدهد، با این همه اینها به خاطر ضعفی که در ایمانشان هست کمترین رابطهای بین خود و شما نمیبینند، و با چنین دیدی آرزو میکنندای کاش ما نیز با مؤمنین بودیم، و در
جهاد شرکت میکردیم، عینا مانند آرزویی که یک بیگانه دارد، میگویند، (ای کاش من با ایشان بودم، و به رستگاری عظیمی نائل میشدم)، و یکی از علائم ضعف ایمان آنان، همین است که به دست آمدن غنیمت را امری بسیار مهم میپندارند، خیال میکنند آن مسلمانی که
پشیزی غنیمت به دستش آمده، همه سعادتها را به دست آورده است، آن را رستگاری عظیم به حساب میآورد، و نیز هر مصیبتی که به مؤمنین برسد از قبیل کشته و زخمی شدن در راه خدا، و تحمل مشقت را
نقمت و
عذاب میپندارند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۵۳۹، برگرفته از مقاله «تنبلی مسلمانان»