تناسخ در یونانذخیره مقاله با فرمت پی دی اف تناسخ اصطلاحی فلسفی در زبان یونانی است که به انتقال مفهوم روح، به ویژه تکرار آن پس از مرگ، اشاره دارد.
اعتقاد به تناسخ در سدههای ۵ و ۶قم در یونان نیز رواج یافت. برخی مانند هرودت (د ۴۲۵قم) مصر را خاستگاه آموزۀ تناسخ در یونان میدانستند؛ حال آنکه نشانهای از این اعتقاد، به ویژه با تفصیلی که در یونان داشت، در اسناد مصری دیده نمیشود. فرضیۀ دیگر این است که این دیدگاه از شرق و بهویژه هند به یونان وارد شده است.
دیدگاه اندیشمندان و فلاسفه یونان باستان درباره مفهوم تناسخ بدین شرح هست: گویا نخستین کسی که در یونان آشکارا از تناسخ سخن گفت، فیثاغورس (د ۴۹۵ یا ۴۹۶قم) بود و دیگر متفکران یونانی معتقد به تناسخ نیز ظاهراً متأثر از او بودهاند. از نظر فیثاغورس (Pythagoras) روح جاودانه است و توانایی بازپیدایی در جسم حیوانات و انسانها را دارد. وی بر آن باور بود که هیچ چیز مطلقاً نو نیست و باید با هر انسان یا حیوانی که متولد میشود، به عنوان یک خویشاوند رفتار کرد. رهایی انسان از این چرخه نیز فقط با به کارگیری قوانینی برای تطهیر روح ممکن است. گزنفن(د سدۀ ۵قم)، هراکلیتوس (د سدۀ ۴قم) و ارسطو (د ۳۲۱ یا ۳۲۲قم) از جمله کسانی بودهاند که فیثاغورس را به سبب نظریۀ تناسخش به سخره گرفتهاند. اُرفئوسیها نیز مهمترین جریان دینی یونان بودند که در همان دوران به تناسخ اعتقاد داشتند. از نظر ارفئوسیها زندگی در این دنیا فقط رنج و خستگی است؛ جسم زندان روح است و افراد بشر در بند چرخهای هستند که در دورههای نامتناهی مرگ و تولد میگردد. راه رهایی انسان از این چرخه، تطهیر و ریاضت است و تنها زمانی که روح جسم را ترک گوید، میتواند حیات حقیقی خود را که همان اتحاد با خداوند است، آغاز کند. از میان فیلسوفان یونانی که به تناسخ باور داشتهاند، میتوان به امپدکلس، افلاطون، پوزیدونیوس و افلوطین اشاره کرد. امپدکلس (د ۴۹۵قم) که به ویژه متأثر از فیثاغورس بوده است، حیات دنیوی را تبعید و هبوط روح انسان از جایگاه نخستین آن، و تنبیهی برای گناه او میدانست و برای رهایی از این مجازات، حیاتی فلسفی و پرهیزکارانه را پیشنهاد میکرد. افلاطون (د ۳۴۷قم) نیز در رساله تیمایوس خود از تناسخ سخن میگوید و بیان میدارد که روح انسان درستکار به ستارۀ خود باز میگردد و زندگی سعادتمندش را در آنجا سپری میکند. اما روح انسان بدکار زندگی دومی را در کالبد یک زن تجربه میکند، و اگر در این حیاتش نیز از گناه و نقصان نپرهیزد، باید به شکل حیوانی که شبیه ماهیت یا صفات خود او ست، درآید و هیچ آرامشی از این مشقت تبدیلات ندارد، مگر آنکه آشفتگی غیرعقلانی طبیعتش را توسط قدرت استدلال عقل مهار کند و دوباره به صورت اولیۀ خود بازگردد. پوزیدونیوس (۱۳۵-۵۱قم) از رواقیانی است که اندیشههای او، برخلاف دیگر هممسلکانش به افلاطون شباهت دارد. وی عقیده داشت که روح گناهکاران نزدیک زمین باقی میماند و دوباره در قالب دیگری به زندگی بر روی زمین ادامه میدهد. افلوطین (د ۲۷۰م) نیز باور داشت که هر فرد وارث وضعیت تجسدها و تناسخهای پیشین خود است. از نظر او مردن تغییر کالبد است و «آنچه نابود میشود به صورتی دیگر باز میگردد.» افلوطین نظر خود در مورد تناسخ را در رسائل اخوان الصفا، انئادسوم بهطور مشروح بیان کرده است. از نظر او روح پس از جدایی از بدن، تبدیل به آن چیزی میشود که در او بیشتر از چیزهای دیگر است. برای نمونه، کسی که تسلیم غرایز شده باشد و به سستی و کاهلی روی آورده باشد، به سطح نباتی فرو میافتد. افلوطین کیفر روح را بر دو نوع میدانست: کیفر خفیفتر که همان تناسخ در کالبدهای دیگر است، و کیفر سختتر که تحت نظارت فرشتگان عذاب اجرا میشود. البته باید توجه داشت که تناسخ در اندیشۀ افلوطین، جزئی ضروری از فرجامشناسی او نیست، بلکه همچون راه حلی برای انسانی که در زندگی از دستیابی به مطلوب خود ناتوان بوده است، یا به عنوان تنبیهی برای رفتارهای ناپسند مطرح میشود. از نظر او روح پس از مرگ بهطور موقت در کیفیتی عاری از جسم قرار میگیرد و این فرصتی برای شناخت و کشف خود، و داوری دربارۀ آن است. در این کیفیت است که انسان تشخیص میدهد که باید خود را به سطحی نازلتر بازگرداند، تا احساس آسودگی و خشنودی کند.
(۱) رسائل اخوان الصفا، بیروت، ۱۹۵۷م. (۲) Hoffman, C A, «Pythagoras », ibid; id, «The Pythagorean Tradition», The Cambridge, Companion to Early Greek Philosophy, ed, A, A, Long, Cambridge, ۱۹۹۹. (۳) Kirk, GS et al, The Presocratic Philosophers, Cambridge, ۲۰۰۵. (۴) Graham, D W,« Empedocles », The Cambridge Dictionary of Philosophy, ed, R, Audi, Cambridge, ۱۹۹۹. (۵) Russell, B, History of Western Philosophy, London, ۲۰۰۱. (۶) Laks, A,«Soul, Sensation, and Thought», The Cambridge Companion to Early Greek Philosophy, ed A A Long, Cambridge, ۱۹۹۹. (۷) Taylor, A E, Plato, New York, ۲۰۰۱. (۸) Clark, S,«Plotinus: Body and Soul », The Cambridge Companion to Plotinus, ed L P, Gerson, Cambridge, ۱۹۹۹.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تناسخ»، شماره۶۱۰۳.
|