تل باشر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَلِّ باشِر، شهر و دژی مشهور در شمال
سوریه به فاصلۀ حدود ۴۰ کیلومتر از
حلب که به روزگار
جنگهای صلیبی به سبب موقعیتش، از اهمیتی خاص برخوردار بود و چندین بار میان فرمانروایان
مسلمان و
صلیبی دست به دست شد. قدمت
تل باشر به
دوران باستان میرسد، گرچه تا پیش از جنگهای صلیبی شهرت و اهمیتی نداشت. نام این شهر در منابع فرنگی که از جنگهای صلیبی یاد کردهاند، به صورت توربسل (Turbessel) آمده است. نویسندگان مسلمان
سده ۵ ق
تل باشر را شهری آباد، پرآب و موطن
مسیحیان ارمنی دانستهاند.
در میانههای سدۀ ۵ ق، مقارن استیلای
سلجوقیان بر
شام،
تل باشر از توابع
انطاکیه به شمار میرفت، چنانکه رضوان بن تتش سلجوقی، حاکم حلب در ۴۸۹ق آن را از دست یاغیسیان، پسر ملکشاه و حاکم انطاکیه بیرون کشید و به قلمرو خود افزود.
تل باشر از جملۀ نخستین متصرفات صلیبیان در مرزهای شام و
آسیای صغیر بود که در ۴۹۵ق/۱۱۰۲م با شماری دیگر از دژها و شهرکها به ژوسلَن واگذار شد. موقعیت سپاهگردانی این دژ، آنرا به زودی به یکی از مهمترین پایگاههای صلیبیان در منطقه، برای حمله به نواحی مختلف شام به سوی
قدس تبدیل کرد.
پس از اسارت
ژوسلن در ۴۹۸ق/۱۱۰۵م به دست امیر
سکمان ارتقی، دژهای این منطقه، از جمله
تل باشر به دست
تَنکرید، از سران صلیبی افتاد که به ترمیم و تجهیز آن اقدام کرد.
در ۵۰۴ ق/۱۱۱۰م
سلطان محمد سلجوقی لشکری برای تسخیر
تل باشر فرستاد، اما ۴۵ روز محاصرۀ آنجا بینتیجه ماند و سپاه سلطان به سبب بروز اختلاف میان فرماندهان بازگشت.
در ۵۱۲ ق/۱۱۱۸م نیز
نجمالدین ایلغازی ارتقی کوشید آنجا را از دست ژوسلن، حاکم الرها و توابع آن، بیرون کشد، اما توفیق نیافت.
کوششهای
نورالدوله ملک در ۵۱۷ یا ۵۱۸ ق برای تصرف این دژ، اگرچه مقرون به پیروزی بود، اما سرانجام به نتیجه نرسید و
تل باشر همچنان در دست فرنگان ماند.
به روزگـار ژوسلن دوم - که شجاعت و کفایت پدر را نداشت - حاکمان حلب بارها به تصرف
تل باشر اقدام کردند، ولی کاری از پیش نبردند؛ تا امپراتور
بیزانس،
کومنینوس، ملقب به یوحنای دوم در ۵۳۶ ق/۱۱۴۲م به
تل باشر حمله کرد و ژوسلن را به اطاعت واداشت. این جنگها و ناآرامیها زندگی را بر مردم سخت کرد، چندانکه بسیاری از ارامنۀ آنجا مجبور به مهاجرت به
ارمنستان و
قاهره شدند.
در ۵۴۵ ق/۱۱۵۰م هجوم
نورالدین محمد زنگی هم به
تل
باشر با شکست مواجه شد و همین حادثه سردار نامدار را واداشت تا همت به تسخیر این دژ بگمارد که استیلا بر آن میتوانست متصرفات صلیبیان را در شمال سوریه در معرض خطر سقوط قرار دهد.
در ۵۴۶ ق برخی از امیران ترکمان که به دستور نورالدین، ژوسلن و
تل باشر را زیر نظر داشتند، امیر صلیبی را غافلگیرانه ربودند و نورالدین او را محبوس کرد
و به تدارک لشکرکشیهای متوالی به
تل باشر برخاست. صلیبیان از سراسر شام برای جنگ با فرمانروای فرنگی گرد آمدند (۵۴۷ ق)، اما اینبار بهسختی شکست خوردند
و پراکنده شدند. محاصرۀ
تل باشر و هجومهای پی در پی به آنجا، صلیبیان مقیم دژ را خسته و ناامید کرد و از نورالدین امان خواستند. امیر زنگی نیز پذیرفت و به این طریق بر
تل باشر دست یافت.
این شهر و دژ، از آن پس در دست مسلمانان باقی ماند، اگرچه میان امیران زنگی، سلجوقی و خوارزمی دست به دست میشد.
صلاحالدین ایوبی، در ۵۷۰ ق/۱۱۷۴م،
تل باشر را در اختیار امیر
بدرالدین دُلدرم نهاد و او از همان ابتدا گروهی سوارهنظام برای محافظت از قلعه تشکیل داد و این روش تا زمان رکنالدین بیبرس همچنان معمول بود.
امیر بدرالدین در ۵۷۹ ق/۱۱۸۳م حملۀ
عمادالدین دوم زنگی، حاکم سنجار به
تل باشر را دفع کرد. وی بر ابنیه و باروهای شهر افزود و ساختمانهای ویرانشدۀ پیشین را باز ساخت و منزلهایی آراسته پدید آورد و برای استفاده در اختیار مسلمانان قرار داد.
تل باشر در زمان وی
قاضی و
منبر و
خطیب داشت.
کشاورزی رونق تمام یافت، چندانکه درآمد مالیاتی سالانه، تنها از مرکز
تل باشر، تا پایان دورۀ ایوبی به ۳۰۰ هزار
درهم رسید.
حکومت
تل باشر در اواخر سدۀ ۶ ق هنوز در دست بدرالدین و سپس فرزندش فتحالدین بود که البته بهطور رسمی خود را تابع
ایوبیان میخواند، ولی عملاً استقلال داشت. به همین سبب در ۶۱۵ ق/۱۲۱۸م،
عزالدین کیکاووس سلجوقی با همدستی
ملک افضل ایوبی و پس از محاصرهای سخت،
تل باشر را از تصرف فتحالدین بیرون آورد؛ اما اشرف ایوبی، حاکم
جزیره و
خلاط، به جنگ افضل رفت و پس از تصرف
تل باشر، آنجا را در ۶۱۶ ق در اختیار
شهابالدین طغرل، اتابک سلطان ملک عزیز گذارد و طغرل تا ۶۲۹ق/۱۲۳۲م همچنان حاکم
تل باشر بود.
در ۶۳۱ ق/۱۲۳۴م،
الکامل ایوبی، حاکم
مصر به جنگ
علاءالدین کیقباد سلجوقی شتافت و
تل باشر را با اجازۀ ملک عزیز لشکرگاه خود کرد.
در ۶۳۸ ق/۱۲۴۰م، خوارزمیان در حمله به شمال حلب،
تل باشر را نیز غارت کردند،
و در ۶۴۶ ق/۱۲۴۸م، ملک ناصر حکومت
تل باشر را به جای حکومت
حمص به
ملک اشرف شیرکوه داد.
چون در ۶۵۸ ق/ ۱۲۶۰م
هولاکوخان به حلب رسید، شیرکوه به اطاعت پیش آمد و بر حکومتش ابقا شد و هولاکو حمص را نیز بدو بازگردانید. در ۶۶۲ ق/۱۲۶۴م طبق وصیت شیرکوه، حکومت
تل باشر و چند دژ ـ شهر دیگر منطقه به
ملک ظاهر رکنالدین بیبرس، سلطان مملوک مصر، منتقل شد. به دستور او قلعۀ
تل باشر را ویران کردند تا در اختیار
صلیبیان و
مغولان قرار نگیرد، اما شهر و حومۀ
تل باشر به گزارش
ابنشداد (د ۶۸۴ ق/۱۲۸۵م) تا زمان وی همچنان در اختیار بیبرس بود.
امروزه در محل
تل باشر قدیم، روستایی به نام
تل باجر قرار دارد که از توابع استان حلب در جمهوری عربی سوریه است.
(۱) ابناثیر، علی بن محمد، الکامل.
(۲) ابنتغری، بردی، النجوم.
(۳) ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۴) ابنشحنه، ابوالفضل، الدر المنتخب، به کوشش عبدالله محمد درویش، دمشق، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۵) ابنشداد، محمد، تاریخ الملک الظاهر، به کوشش احمد حطیط، ویسبادن، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۶) ابنعدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۸م.
(۷) ابنعدیم، عمر، زبدة الحلب من تاریخ حلب، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۹۵۱م.
(۸) ابنکثیر، أبوالفداء، البدایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۹) ابنواصل، محمد، مفرج الکروب، ج۳، به کوشش جمالالدین شیال، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م، ج۵، به کوشش حسنین محمدربیع، قاهره، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م..
(۱۰) بنداری، فتح، تاریخ سلسلۀ سلجوقی (زبدة النصرة)، ترجمۀ محمدحسین جلیلی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۱) حلو، عبدالله، تحقیقات تاریخیة لغویة، بیروت، ۱۹۹۹م.
(۱۲) زکار، سهیل، مقدمه و حاشیه بر بغیة الطلب.
(۱۳) طباخ، محمدراغب، اعلام النبلاء، به کوشش محمدکمال، حلب، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۱۴) مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش محمدحلمی محمد احمد، قاهره، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۱۵) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمدمصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
(۱۶) مقریزی، احمد، المقفی الکبیر، به کوشش محمد یعلاوی، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۱۷) EI۲.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تل باشر»، شماره ۶۰۶۷.