تقوا و بدعت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقوا انسان را از
بدعت گذاری در
دین باز میدارد.
تقوا، عامل بازدارنده
انسان از
بدعت گذاری در
دین است:
... قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل ویقولون علی الله الکذب... • بلی من اوفی
بعهده واتقی...
... میگویند: «ما در برابر
امیین (غیر
یهود)،
مسئول نیستیم.» و بر خدا
دروغ میبندند ...
آری، کسی که به
پیمان خود
وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید... .
این آیه اشاره میکند به اینکه
طائفه خیانتکار هر چند خیانتشان یک رذیله قومی و مضر است و لیکن این رذیله در بین آنان از یک رذیله دیگر منشا گرفته، رذیلهای اعتقادی که جمله: لیس علینا فی الامیین سبیل، آن را حکایت میکند. آری این طائفه خود را
اهل کتاب و غیر خود را امی و بی سواد میخواندند، پس اینکه گفتند: بی سوادها بر ما سبیلی ندارند، معنایش این است که غیر
بنی اسرائیل حق ندارد که بر بنی اسرائیل مسلط شود و به این ادعای خود
رنگ و
آب دین زده بودند، به دلیل اینکه
قرآن دنبال جمله مورد بحث فرموده: و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون بلی ...، با اینکه خود میدانند
دروغ میگویند، دروغ خود را به
خدا نسبت میدهند. آری
یهودیان اینطور معتقد بودند (هم چنان که امروز هم همین عقیده را دارند) که تافتهای جدا بافتهاند و در درگاه خدای تعالی
احترام و کرامتی
خاص به خود را دارند و آن این است که خدای سبحان
نبوت و
کتاب و
حکومت را به ایشان اختصاص داده، هیچ قومی دیگر نمیتوانند دارای چنین امتیازاتی بشوند، پس
سیادت و تقدم بر دیگران هم خاص ایشان است و از این اعتقاد باطل نتیجهها و بر این پایه سست دیوارها چیدند و مثلا غیر اسرائیلی را محکوم کردند به اینکه باید حقوقی را که خدا فقط برای آنان
تشریع کرده، رعایت کنند، ایشان
ربا بخورند و دیگران ربا بدهند و کمترین اعتراضی هم نکنند،
مال مردم را بخورند و صاحبان مال چیزی نگویند،
حقوق مردم را پایمال کنند و کسی حق حرف زدن نداشته باشد، برای اینکه تنها اهل کتاب ایشانند و دیگران
امی و بی سواد، پس اگر خوردن مال مردم
حرام است برای غیر اسرائیلی است که نمیتواند مال اسرائیلی را بخورد و همچنین برای اسرائیلی تنها خوردن مال اسرائیلی دیگر و پایمال کردن حقوق اسرائیلی دیگر حرام است، اما مال غیر اسرائیلی و حقوقش بر اسرائیلی
مباح است.
و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون، این جمله، ادعای یهود را (مبنی بر اینکه: امیین هیچگونه حق اعتراضی بر آنان ندارند) ابطال میکند و دلالت میکند بر اینکه یهودیان این ادعای خود را به
وحی الهی نسبت میدادند و بطوری که در سابق هم گفتیم آن را یک حکم دینی که از ناحیه خدا تشریع شده، میدانستند.
بلی من اوفی
بعهده و اتقی فان الله یحب المتقین، این آیه شریفه، کلام یهود را رد نموده و آنچه را که با کلام خود لیس علینا فی الامیین سبیل،
نفی میکردند را اثبات میکند، آنها میگفتند: امیین تسلطی بر ما ندارند، آیه مورد بحث میفرماید خیر، شما امتیازی بر امیین ندارید و تقدم و تسلط حق هر کسی است که تقوا داشته باشد، و کلمه اوفی،
فعل ماضی از مصدر
باب افعال یعنی
ایفاء است و ایفای
عهد به معنای تتمیم آن و حفظ آن از
بهانه و نقص است و توفیه که مصدر
باب تفعیل است به معنای
بذل و
بخشش بطور کامل و وافی است و
استیفاء، که مصدر
باب استفعال است به معنای گرفتن بطور کامل و وافی است. و مراد از
عهد خدا بطوری که آیه بعدی میفرماید: ان الذین یشترون
بعهد الله...، آن پیمانی است که خدای عزّوجلّ از
بندگان خود گرفته است که عبارت است از: تنها او را بپرستند و به او ایمان آورند، و یا مراد از آن، مطلق
عهد است که
عهد خدا هم یکی از مصادیق آن است. و جمله: فان الله یحب المتقین، از قبیل بکار بردن کبری در جای صغری، به منظور کوتاه گویی است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اجتناب از بدعت».