تفویض (حدیث)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفویض، اصطلاحی در
حدیث و
کلام و
عرفان است.
تفویض در لغت به معنای واگذار کردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است.
این واژه معانی اصطلاحی متعدد و متفاوتی دارد.
در
قرآن کریم
تفویض به معنای واگذار کردن امور به
خدا به کار رفته
و در احادیث هم بیشتر همین معنا از
تفویض قصد شده است. تعبیر «
فَوَّضْتُ امری الیک» و تعبیرات مشابه آن بارها در دعاهایی که از
پیامبر و ائمه -علیهمالسلام - نقل شده، آمده است.
واگذاری امور به خدا به این معناست که
خداوند را در امور خود حاکم قرار دهیم،
اراده تشریعی خدا را بر ارادة خود مسلط گردانیم، از فرمانهای او پیروی کنیم و از خدا بخواهیم تا تدبیر زندگی ما را برعهده بگیرد
و بدانیم که هر حول و قوه ای از اوست. در حدیثی از
پیامبر اکرم آمده است که هرگاه بنده ای «لاحول و لاقوة الاباللّه» بگوید، کارش را به
خدا واگذار کرده است.
این معنا از
تفویض با آموزة توکل مرتبط است، چنانکه برخی توکل را
تفویض امور معنا کرده اند.
برخی لغت شناسان برای تعریف
توکل از
تفویض بهره گرفتهاند و برای تعریف
تفویض از توکل سود جسته اند.
در احادیث بسیاری،
تفویض و توکل در کنار یکدیگر ذکر شده اند.
در برخی احادیث آمده است که با
تفویضِ امور خویش به خدا، بر او توکل کنید.
این معنای
تفویض در
اخلاق اسلامی اهمیت ویژه ای دارد و در احادیث به آن ترغیب شده
و از آن به عنوان رکن
ایمان و حقیقت
عبودیت و
یقین یاد شده است. همچنین از جمله آثار
تفویض به این موارد میتوان اشاره کرد: کفایت امور
انسان توسط
خدا ،
تسدید و نصرت الاهی،
آرامش روحی
و آسان شدن تحمل ناگواریها.
تفویض به معنای واگذارکردن برخی امور دین و شریعت، مثلاً افزودن تعداد رکعات
نماز یا تعیین فرایض، به
پیامبر اکرم و
اهل بیت -علیهمالسلام -نیز آمده است.
معنای دیگر
تفویض در احادیث، واگذار کردن اموری چون خلقت جهان و روزی دادن و میراندن و زنده کردن مخلوقات به
پیامبر و ائمه است.
در باره این معنا گفتهاند که نسبت دادن چنین افعالی به پیامبر و ائمه میتواند دو وجه داشته باشد: یکی اینکه آنان این امور را به اراده و قدرت خود انجام بدهند، که این تفسیر نادرست است و قائلان به آن
مشرک خوانده شده اند
و دیگر آنکه فاعل این امور خدا باشد و به نحوی مقارنِ
اراده ایشان عمل کند. در این صورت میتوان این نوع
تفویض را پذیرفت.
علاوه بر اینها، چند معنا برای
تفویض در احادیث ذکر کردهاند که ناظر به واگذاری امور مختلف به
پیامبر و
ائمه - علیهمالسلام- است، از جمله واگذاری امر تعلیم و تأدیب مردم و فرمان دادن مردم به
اطاعت از ایشان، واگذاری بیان علوم و احکام
دین بنا به صلاحدید خود یا گزینش روش
تقیه ، اختیار ایشان در اینکه بنا به مصالح خود گاه بر اساس ظاهر شریعت حکم کنند و گاه مطابق علم خود حقیقت احکام را بیان نمایند، و اختیار اعطای
انفال و
خمس و مانند اینها بنا به اراده خود.
معنای دیگر
تفویض در احادیث،
تفویض تشریعی خدا به انسانهاست، به این معنا که خداوند انسانها را در تکالیف و اعمالی که باید انجام دهند یا ترک کنند، به خودشان واگذار کرده و در واقع
تکلیف را از آنان برداشته است. این معنای
تفویض در احادیث
نفی شده است. در حدیثی از
امام صادق -علیهالسلام-، وجود اوامر و نواهی دلیلی بر
تفویض نشدن اعمال به انسانها ذکر شده است
همچنین
تفویض در احادیث به معنای
تفویض تکوینی افعال از سوی
خدا به انسانها آمده است، به این معنا که خداوند
قدرت انجام دادن کارها را به انسانها واگذار کرده و خود از این
قدرت رفع ید کرده است و در نتیجه نسبت به آن مالکیتی ندارد و بر افعال صادر شده از آن قدرت، قادر نیست. بر این اساس، هر چند انسانها اصل توانایی انجام دادن افعال را از خدا گرفته اند، پس از گرفتن آن، در افعال خود مستقلاند و اراده و تقدیر الاهی در این افعال مداخله ندارد. این معنا از
تفویض، در مقابل جبر قرار میگیرد که بر اساس آن انسان فاقد قدرت برای افعال خود است و همة افعال وی منتسب به خداست. لازمه این معنا از
تفویض،
استقلال انسان در افعال اختیاری و نفی
قضا و
قدر در این افعال و عجز و ضعف خداست، چنانکه در احادیثی از
ائمة اطهار این معنا ذکر و صریحاً رد و نفی شده است.
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) محمدبن حسین آقاجمال خوانساری، شرح محقق بارع جمال الدین محمد خوانساری بر غرر الحکم و دررالکلم، تألیف عبدالواحدبن محمد آمدی.
(۳) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی.
(۴) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی.
(۵) ابن بابویه، عیون اخبار الرضاء.
(۶) ابن بابویه، کتاب من لایحضرهُ الفقیه.
(۷) ابن شاذان، الایضاح.
(۸) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة.
(۹) ابن کثیر، البدایة و النهایة.
(۱۰) ابن مخدوم حسینی، مفتاح الباب، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر.
(۱۱) ابن ندیم.
(۱۲) محمد ابوزهرة، تاریخ المذاهب الاسلامیة.
(۱۳) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین.
(۱۴) عبدالرحمان بدوی، محمدبن زکریا رازی.
(۱۵) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق.
(۱۶) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة.
(۱۷) محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیّة.
(۱۸) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل.
(۱۹) احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج.
(۲۰) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۲۱) محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن.
(۲۲) محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام.
(۲۳) حسین عطوان، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام فی العصر الاموی.
(۲۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت.
(۲۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد.
(۲۶) حسن بن یوسف علامه حلّی، نهج الحقّ و کشف الصّدق.
(۲۷) مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر.
(۲۸) احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر.
(۲۹) قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة.
(۳۰) قاضی عبدالجباربن احمد، المحیط بالتکلیف.
(۳۱) قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل.
(۳۲) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن.
(۳۳) کلینی، الکافی.
(۳۴) محمدبن محمد ماتریدی، کتاب التوحید.
(۳۵) علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال.
(۳۶) مجلسی.
(۳۷) محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات.
(۳۸) محمدبن محمد مفید، مجموعة مصنفات شیخ مفید.
(۳۹) حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفویض»، شماره۳۷۳۵.