تفسیر قرآن با سخنان صحابه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صحابه، کسانی که در دامان رسالت پرورش یافته و زلال گوارای
دانش را بدون واسطه از منبع اصلیاش نوشیده بودند، لذا تفسیر
قرآن با سخنان چنین افرادی از ارزش بالایی برخوردار است.
در گذشته از ارزش تفسیر
صحابه یاد شده است؛ کسانی که در دامان رسالت پرورش یافته و زلال گوارای دانش را بدون واسطه از منبع اصلیاش نوشیده بودند و در سایه ارشاد و راهنمایی مستقیم
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درس
دین آموخته بودند؛ از این رو، بی تردید معانی قرآن را بهتر از دیگران میفهمیدند و بیش از دیگران به نشانههای روشن معارف عالی آن راه مییافتند.
ابن مسعود میگوید: هر یک از ما - صحابه - که ده آیه را میآموخت از آن نمیگذشت مگر آنکه معنا و کیفیت عمل به آن را فرا میگرفت.
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) میفرماید: ... دانشی است که از دانشوری آموخته شده... دانشی که خدا آن را به پیامبرش ارزانی داشت و او آن را به من آموخت و
دعا کرد که سینه من آن را فرا گیرد و درونم آن را در خود جای دهد ((و انما هو تعلم من ذی علم... فعلم علمه الله نبیه فعلمنیه، و دعا لی بان یعیه صدری، و تضطم علیه جوانحی.))
و نیز گزارههایی که نشاندهنده اشتیاق فراوان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به تربیت
صحابه و آموختن معارف کامل
قرآن به آنان بوده است.
در اینجا باید به این نکته توجه شود که حجیت و اعتبار گفتار
معصوم یا
صحابه و تابعان در
تفسیر قرآن در صورتی که مشافهتا (رو در رو) تلقی گردد، جای بحث نیست؛ ولی اگر با واسطه و از طریق
خبر واحد (روایت از ایشان) به دست برسد چگونه است؟ آیا میتوان به آن اعتماد کرد یا نه؟
بزرگانی همچون
شیخ مفید و
شیخ طوسی و أخیرا
علامه طباطبایی خبر واحد را در باب تفسیر فاقد اعتبار میدانند؛ مگر آنکه با شواهد صدق همراه بوده یا متواتر باشد تا از حالت
ظنّ (گمان صدق) بیرون آمده، حالت
یقین و قطعی به خود گیرد.
عمده دلیل این بزرگان همان اصل مطرح شده از شیخ مفید است که بر آن تأکید دارد و آن راه نداشتن «
حجیت تعبدیه» در مواردی که هدف حصول
علم و یقین است نه عمل؛ زیرا «تعبد» تنها در مورد عمل امکانپذیر است نه در مسائل اعتقادی و تفسیر و تاریخ که حصول اطمینان قطعی مطلوب است.
ولی استاد بزرگوار
آیت اللّه خویی، «حجیت تعبدیه» را به گونه دیگر تفسیر کرده و آن را «تعبد به عمل» ندانسته، بلکه «علم تعبدی» گرفته است؛ بدین معنا که «
اماره ظنیه» (دلیل ظنّی مانند
خبر واحد) را که کاشف قطعی از واقع نیست، حجیت داده؛ یعنی آن را کاشف دانسته و مانند دلایل قطعی اعتبار داده است؛ و این بدین جهت است که
حجیت خبر واحد (ثقه)، مستند به
سیره عقلا (بناء عقلا) است و عقلا خبر واحد ثقه را اطمینانبخش و دلیل علمی (یقینآور) میدانند و در تمامی موارد به آن ترتیب اثر میدهند؛ مگر آنکه خللی در آن خبر آشکار باشد.
از این رو تمامی احکام و سنن
شریعت را که تفصیل مجملات قرآن است و تفسیر این آیات به حساب میآید و با خبر واحد جامع الشرائط به دست رسیده است، میپذیریم و معتبر میدانیم؛ مگر خبری که خللی از لحاظ ضعف سند یا سستی محتوا در آن مشهود باشد، در این صورت اعتبار ندارد و آن را «آفات تفسیر نقلی» یاد میکنیم.
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۱.