تفسیر قرآن با سخنان تابعین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تابعین نخستین مفسرانى به شمار میروند که پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ندیده بودند، اما
قرآن کریم را براى مردم زمانشان
تفسیر میکردند.
تابعین شاگردان صحابهاند و معلومات آنان غالباً به
صحابه منتهى میشود و از جایگاهی خاص نزد
اهل سنت برخوردار است.
بدون شک
تابعان، به احادیث
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و دانشمندان صحابه بیشتر دسترسی داشتهاند و معانی
آیات قرآن را بهتر میفهمیدند؛ زیرا به ابزار فهم قرآن که پایه آن زبان فصیح، دست نخورده و تغییر نیافته بود، نزدیکتر بودند و به راحتی به حوادث و رخدادهایی که با نزول آیات ارتباط داشت یا مستقیما سبب نزول پارهای از آیات بود دسترسی داشتند و باب سوال از مفاهیم قرآن و دانستن اسباب نزول و پرسش از مواضع ابهام آیات به طور کامل بر روی آنان گشوده بود؛ نعمتی که مفسران دورههای بعد، از آن برخوردار نبودند.
ولی، با تمام این اوصاف، قول
تابعان در
تفسیر، تنها به عنوان شاهد و موید نزد ما اعتبار دارد و آن را حجت قطعی نمیدانیم و همرتبه
حدیث (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که خود، حجت است و سخنان صحابه - که به طور نسبی در اکثر موارد - حجیت دارد، نیست؛ بلکه در درجه سوم اعتبار قرار دارد.
در اینجا باید به این نکته توجه شود که حجیت و اعتبار گفتار
معصوم یا
صحابه و
تابعان در
تفسیر قرآن در صورتی که مشافهتا (رو در رو) تلقی گردد، جای بحث نیست؛ ولی اگر با واسطه و از طریق
خبر واحد (روایت از ایشان) به دست برسد چگونه است؟ آیا میتوان به آن اعتماد کرد یا نه؟
بزرگانی همچون
شیخ مفید و
شیخ طوسی و أخیرا
علامه طباطبایی خبر واحد را در باب تفسیر فاقد اعتبار میدانند؛ مگر آنکه با شواهد صدق همراه بوده یا متواتر باشد تا از حالت
ظنّ (گمان صدق) بیرون آمده، حالت
یقین و قطعی به خود گیرد.
عمده دلیل این بزرگان همان اصل مطرح شده از شیخ مفید است که بر آن تأکید دارد و آن راه نداشتن «
حجیت تعبدیه» در مواردی که هدف حصول
علم و یقین است نه عمل؛ زیرا «تعبد» تنها در مورد عمل امکانپذیر است نه در مسائل اعتقادی و تفسیر و تاریخ که حصول اطمینان قطعی مطلوب است.
ولی استاد بزرگوار
آیت اللّه خویی، «حجیت تعبدیه» را به گونه دیگر تفسیر کرده و آن را «تعبد به عمل» ندانسته، بلکه «علم تعبدی» گرفته است؛ بدین معنا که «
اماره ظنیه» (دلیل ظنّی مانند
خبر واحد) را که کاشف قطعی از واقع نیست، حجیت داده؛ یعنی آن را کاشف دانسته و مانند دلایل قطعی اعتبار داده است؛ و این بدین جهت است که
حجیت خبر واحد (ثقه)، مستند به
سیره عقلا (بناء عقلا) است و عقلا خبر واحد ثقه را اطمینانبخش و دلیل علمی (یقینآور) میدانند و در تمامی موارد به آن ترتیب اثر میدهند؛ مگر آنکه خللی در آن خبر آشکار باشد.
از این رو تمامی احکام و سنن
شریعت را که تفصیل مجملات قرآن است و تفسیر این آیات به حساب میآید و با خبر واحد جامع الشرائط به دست رسیده است، میپذیریم و معتبر میدانیم؛ مگر خبری که خللی از لحاظ ضعف سند یا سستی محتوا در آن مشهود باشد، در این صورت اعتبار ندارد و آن را «آفات تفسیر نقلی» یاد میکنیم.
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۲.