تفسیر امام علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اهل بیت (علیهمالسّلام) در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنی، به ویژه
تفسیر قرآن کریم، نقش کلیدی و اساسی در تبیین حقایق قرآنی دارند. این مهم، همزمان با نقش تاثیرگذار
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تفسیر آیات قرآن و تربیت مفسّرانی گرانقدر از
صحابه، از جمله
حضرت علی (علیهالسّلام) به عنوان صدرالمفسّرین و آگاهترین اشخاص به
ظاهر و
باطن قرآن آغاز میشود.
امام
بدرالدین زرکشی میگوید: «سرآمد مفسران از
صحابه،
علی بن ابیطالب است و سپس
ابن عباس که
حیات خود را وقف
تفسیر کرده بود؛ لذا تفسیر به جای مانده از وی افزون از تفسیر بر جای مانده از علی است، گرچه ابن عباس تفسیر خود را از علی گرفته است».
ذهبی میگوید: «علی اقیانوسی از
دانش و شخصیتی توانمند در مقام
استدلال بود؛ دارای ذوق سرشار در مقام استنباط و بهره بالایی در
فصاحت،
خطابه و
شعر بود. عقلی رشید و بصیرتی نافذ داشت.
در موارد فراوان، صحابه برای فهم مبهمات امور و روشن شدن مشکلات بدو پناه میبردند و
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنگاه که وی را به
قضاوت،
یمن فرستاد برای او
دعا کرد و فرمود: «بار الها! زبانش را استوار بدار و قلبش را به حق رهنمون ساز» او انسانی موفق بود و نظری صائب داشت؛ مشکلگشای مبهمات بود «در این خصوص سخن
عمر کافی است که گفت: «مباد که
خداوند مرا در گرفتاری قرار دهد که در آن دسترس به حلّال المشاکلی چون ابو الحسن نداشته باشم».
تا آنجا که بدو مثل زدهاند و گفتهاند: قضیّة و لا ابا حسن لها! «این گفتار -نیز- از عمر است که ضربالمثل شده. یعنی پیش آمدی پیش نباید که علی حضور نداشته باشد.» -آنگاه میگوید:- تعجبی ندارد، چرا که پرورش یافته بیت رسالت بود؛ عمق معارف نبوی را از سرچشمه اصلیاش دریافت نموده و شعاع پرتو
نبوت سر تا سر وجودش را روشن ساخته بود...
به عطاء گفتند: آیا در اصحاب پیامبر داناتر از علی یافت میشود؟ پاسخ داد: نه؛ سوگند به خداوند که دیگری را نمیشناسم.
سعید بن جبیر از ابن عباس نقل میکند که: اگر در موضوعی سخنی از علی برایمان به اثبات میرسید به غیر او عدول نمیکردیم».
ابن عباس میگوید: «بخش اعظم اندوختههای تفسیرم را از علی بن ابی طالب
آموختهام». همو میگوید: «علی را
دانشی است که پیامبر بدو
آموخته و پیامبر را خداوند،
دانش آموخته است.
بنابراین
دانش پیامبر از خداوند و
دانش علی (علیهالسّلام) از پیامبر است و
دانش من از
دانش علی است و اندوختههای علمی من و اصحاب پیامبر، جملگی در مقابل
دانش علی به سان قطرهای در برابر هفت دریاست».
در حدیثی دیگر میگوید: «بضاعت علمی من درباره
قرآن در برابر
دانش علی چون گودال کمآبی است در برابر دریا».
وی در سخنی دیگر میگوید: «اگر علم اصحاب پیامبر را به ده بخش تقسیم نماییم، نه بخش آن تنها به علی اختصاص داده شده و او با سایر اصحاب در بخش دهم نیز شریک است». به همین سبب است که- بنابر قول
خلیل بن احمد- جملگی بدو محتاجند و او از همه آنان بینیاز.
سعید بن جبیر میگوید: «ابن عباس میگفت: اگر در موضوعی سخنی از علی به اثبات میرسید به آن بسنده میکردیم و سراغ دیگری نمیرفتیم». نظیر همین مطلب با اندک تغییری در گفتار
ابن اثیر آمده است.
در گذشته دانستیم که ابن عباس جمله اندوختههای تفسیری خویش را از امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) فرا گرفته بود.
سعید بن مسیب میگوید: «هیچ کس جز علی جمله سلونی (از من بپرسید) را بر زبان نرانده است.
-وی همچنین میگوید:- عمر به خدا پناه میبرد از مشکلی که در آن قرار گیرد و علی برای حلّ آن حضور نداشته باشد».
بلاذری در «
انساب الاشراف» این جمله را که عمر میگفت: «ما ابقانی اللّه لمعضلة لیس لها ابو الحسن» نقل کرده است.
ابو الطفیل میگوید: «علی میفرمود: بپرسید از من! بپرسید از من! بپرسید از من درباره کتاب خدای تعالی، به خدا سوگند! هیچ آیهای در قرآن نیست مگر اینکه من میدانم در شب نازل شده یا روز...».
عبداللّه بن مسعود میگوید: «قرآن کریم بر اساس هفت
حرف نازل شده است که هر حرف آن دارای ظاهر و باطنی است و علی بن ابی طالب
ظاهر و
باطن تمام آنها را میداند».
«مقصود از «هفت حرف» در این حدیث، هفت بخش است.»
ابو عمرو زاهد (۲۶۱- ۳۴۵) به روایت از علقمه و او از ابن مسعود نقل میکند: «روزی ابن مسعود در نشستی میان پیروان خود گفت: اگر کسی را نسبت به کتاب خدا از خود داناتر مییافتم بار سفر به سوی او میبستم.
در این هنگام یکی از آن میانه گفت: آیا با علی برخورد کردهای؟ گفت: آری؛ محضر او را درک نمودم و از او دستمایه فراوان
آموخته و استفادههای کلان برده، قرآن را نزد او خواندم؛ او بهترین و داناترین فرد پس از پیامبر بود. او را دریایی یافتم که چون سیل خروشان بود».
ابن ابی الحدید به قصد اثبات این مدعا که تمامی
علوم اسلامی به علی (علیهالسّلام) باز میگردد میگوید: «از جمله علوم، علم تفسیر است که تنها از او اخذ شده و از آن سرچشمه سرازیر گردیده است و اگر به کتابهای نگاشته شده در تفسیر مراجعه شود، صحت این گفتار آشکار خواهد شد؛ زیرا بیشتر دست مایههای بر جای مانده در تفسیر یا مستقیما از اوست یا از ابن عباس، و همراهی و ملازمت و جدایی ناپذیری او را از علی همه میدانند و شاگردی او نزد علی بر همگان هویداست.
روزی به ابن عباس گفتند:
دانش تو در مقابل
دانش پسر عمویت علی در چه حدی است؟ پاسخ داد: همچون قطرهای باران در برابر اقیانوس بیکران».
حاکم نیشابوری از پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآله) نقل میکند که فرمود: «قرآن با علی و علی با قرآن است و این دو تا هنگام
رستاخیز و حضور نزد من از یک دیگر جدایی ناپذیرند».
نیز فرمود: «من شهر دانشم و علی دروازه آن. پس هر کس آهنگ ورود به این شهر دارد باید که از دروازه آن داخل شود»
یعنی تنها از طریق علی (علیهالسّلام) میتوان به
علوم وحی دسترسی یافت.
اکنون وقت آن فرا رسیده تا گوش جان به کلام خود امیر مؤمنان (علیهالسّلام) بسپاریم و از زبان خودش توصیف او را بشنویم. میفرماید: «درباره کتاب خدا از من بپرسید؛ زیرا آیهای وجود ندارد مگر اینکه من میدانم در شب نازل شده یا در روز و در دشت فرو فرستاده شده یا در کوهسار».
در جای دیگر میفرماید: «به خدا سوگند! آیهای از قرآن فرو فرستاده نشده مگر اینکه من میدانم درباره چه کسی و در چه مکانی نازل گردیده است؛ زیرا پروردگارم مرا درونی ژرفاندیش و زبانی پرسشگر بخشیده است».
به وی گفتند: چرا تو از دیگر یاران پیامبر بیشتر
حدیث میدانی!؟ فرمود: «زیرا هر گاه از او میپرسیدم مرا آگاه میساخت و اگر سکوت میکردم خود با من آغاز سخن میکرد».
نیز میفرماید: «نخستین کسی بودم که بر پیامبر وارد میشدم و آخرین فردی بودم که از محضرش مرخص میشدم؛ هر گاه سؤال میکردم، پاسخم میداد و چنانچه سکوت میکردم با من سخن آغاز میکرد.
هر روز یک بار و در شب یک بار بر وی وارد میشدم؛ گاه این دیدار در منزل من صورت میپذیرفت. پیامبر بیشتر اوقات به خانهام میآمد و اگر در برخی از جلسات من به محضرش میشتافتم با من خلوت میکرد و حتی
زنان خویش را بیرون مینمود، بهگونهای که تنها من بودم و او، ولی هر گاه به خانهام میآمد نمیخواست که
فاطمه (علیهاالسّلام) و هیچ یک از فرزندانم مجلس را ترک کنند، چنانچه میپرسیدم پاسخم میداد و اگر خاموش میشدم و پرسشهایم پایان مییافت، خود آغاز به سخن میکرد؛ از اینرو آیهای در قرآن نبود مگر اینکه پیامبر
قرائت آن را به من می
آموخت. او برایم املا میکرد و من به خط خودم مینگاشتم، آنگاه از خدا میخواست که به من توان
درک و فهم،
آیه را بدهد.
بنابراین هیچ آیهای در قرآن نیست مگر اینکه من آن را حفظ کردهام و پیامبر تاویل آن را به من
آموخته است...».
در کتاب «کافی» از آن حضرت نقل شده است: «آیهای از قرآن بر پیامبر نازل نشده مگر اینکه قرائت آن را به من
آموخته است و او املا فرموده و من به خط خود نوشتهام؛ تاویل و تفسیر آیهها،
ناسخ و
منسوخ،
محکم و
متشابه و
خاص و
عام آنها را به من
آموخته است. او از خدا درخواست نمود تا توان درک و حفظ آن را بر من آسان سازد؛ لذا هیچگاه پس از این دعا، آیهای از قرآن یا علمی که [
پیامبر
] به من
آموخته و من آن را نوشتهام فراموش نکردم و هر
دانشی که خدا به او درباره
حلال و
حرام یا
امر و
نهی -اعم از آنچه در گذشته بود و آنچه در آینده خواهد آمد- عطا کرده و یا درباره کتابی که بر پیشینیان پیرامون
طاعت یا
معصیت نازل شده است همه و همه را به من
آموخت و من حفظ نمودم و هیچگاه حتی یک حرف از آنها را فراموش نکردم.
سپس دست خویش را بر سینه من نهاد و برایم
دعا نمود تا خداوند سینهام را سرشار از
دانش و فهم و
حکمت و بینش سازد. آنگاه به وی گفتم: ای پیامبر خدا -
پدر و مادرم فدای تو باد!- از هنگامی که برایم دعا نمودی هیچگاه نکتهای را فراموش نکردهام و مطلبی را از دست ندادهام؛ آیا در آینده بر من -از خطر نسیان- بیمناک هستی؟ فرمود: نه؛ هرگز بر تو -از خطر فراموشی و یا ناآگاهی- بیمناک نیستم».
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز به علی (علیهالسّلام) فرمود: «خداوند به من فرمان داده است تا تو را به خود نزدیک کرده و هیچگاه از خود دور نکنم و آنچه میدانم به تو بیاموزم و در حق تو جفا نورزم (کوتاهی نکنم)؛ لذا بر من سزاوار است که به تو بیاموزم و تو را سزد که نیک دریابی».
آن حضرت در
خطبه قاصعه میفرماید: «شما میدانید من نزد رسول خدا چه مرتبتی دارم و خویشاوندی نزدیکم به او چگونه است. آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود مینهاد و در آغوش خود میفشرد و در بستر خود میخوابانید، چنانکه تنم را بر تن خویش میسود و بوی خوش خود را به من میبویانید، و گاه بود که چیزی میجوید سپس آن را به من میخورانید. از من دروغی در گفتار ندید و خطایی در کردار نشنید.
از هنگامی که پیامبر اکرم از
شیر گرفته شد، خدا بزرگترین
فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا او را به راههای بزرگواری، رهسپار سازد و خویهای نیک جهان را در او فراهم نماید، و من در پی او بودم (در
سفر و
حضر) چنانکه فرزندی در پی مادر خود، هر روز برای من از
اخلاق خود نشانهای بر پا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت.
هر سال در «
حراء» خلوت میگزید، من با او دیدار میکردم و جز من کسی چنان نمیکرد. آن هنگام جز خانهای که رسول خدا و
خدیجه در آن بود، در هیچ خانهای مسلمانی راه نیافته بود و من سومین آنان بودم.
پرتو وحی و پیام الهی را میدیدم و رایحه نبوت را استشمام میکردم. من هنگامی که
وحی بر او فرود میآمد، آوای رمیدن شیطان را شنیدم، گفتم: ای فرستاده خدا! این آوا چیست؟ گفت: این
شیطان است که از پرستیده شدن ناامید گردید. همانا تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی، ولی وزیری برومند هستی و به راه راست میروی».
ترجمه خطبه بااندک تصرفی از ترجمه
نهج البلاغه دکتر
سید جعفر شهیدی نقل شد. (مترجم)
محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۱۹۵-۲۰۰.