تفسیر الجلالین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر الجلالین،
تفسیری موجز بر
قرآن کریم تألیف
جلالالدین مَحلّی و
جلالالدین سیوطی است. این
تفسیر کوتاه، به سبب جامعیت و کمال مطالب، همواره شهره آفاق و مورد عنایت همگان بوده است و مکررا به چاپ رسیده و میرسد.
دو تن از عالمان بزرگ، به نوشتن این
تفسیر همت گماشتهاند:
جلالالدین محلی و
جلالالدین سیوطی؛ و بدینجهت، جلالین نام گرفته است. نخست جلالالدین محلی (که از دانشمندان بنام عصر خویش بود) از ابتدای
سوره کهف تا پایان قرآن را نوشت و سپس به
تفسیر سوره حمد پرداخت و با پایان یافتن
تفسیر این سوره، در سال ۸۶۴ بدرود حیات گفت؛ آنگاه جلالالدین سیوطی (متوفای ۹۱۱) از
سوره بقره تا پایان
سوره اسراء و سپس، سراسر قرآن را
تفسیر کرد و به آن افزود و آن را کامل نمود؛ ولی برای رعایت حق
مفسر پیشین،
تفسیر سوره حمد را در پایان
تفسیر آورد. جالب آنکه جلالالدین سیوطی، با قلمی این
تفسیر را تکمیل نمود که تفاوتی با قلم پیشین ندارد و مراجعه کننده، حس نمیکند که این
تفسیر، با قلم دو تن نوشته شده است.
شیوه سیوطی و شیوه محلی در ایجاز و ایفاء مطالب، استناد به فهم ظاهر قرآن و آراء برتر سلف، بیان اعراب و تا حدودی قرائات و تبیین برخی نکات یکی است؛ و کمتر میتوان پی برد که این
تفسیر، اثر دو کس است؛ مگر در مواردی اندک که از شمار انگشتان دست تجاوز نمیکند.
این
تفسیر کوتاه، به سبب جامعیت و کمال مطالب، همواره شهره آفاق و مورد عنایت همگان بوده است و مکررا به چاپ رسیده و میرسد.
حاجی خلیفه به اشتباه، تدوین هریک از این دو بخش
تفسیر را به مؤلف بخش دیگر نسبت داده است.
ذهبی و
بروکلمان نیز به اشتباه
تفسیر الجلالین را نام دیگری برای
لباب النقول فی اسباب النزول پنداشته و گفته است که سیوطی و محلّی مشترکاً کتاب لباب را تألیف کردهاند.
مؤلفان این
تفسیر، بدون تطویل در بیان وجوه
صرف و
نحو و
قرائت و مانند آنها، بیشتر کوشیدهاند که با تکیه بر روایات مأثور و سنّت
تفسیریِ گذشته، ترجمهای مفهومی از
آیات قرآن به شیوه مزجی ارائه دهند.
ایجاز و سبک این
تفسیر را میتوان با
تفاسیر موجز متأخری چون
الجوهر الثمین فی تفسیر القرآن المبین تألیف
سیدعَبداللّه شُبَّر و
تفسیر فرید وجدی مقایسه کرد.
در
تفسیر الجلالین پس از ذکر هر کلمه، عبارت، جمله یا آیهای از قرآن، توضیحی کوتاه در معنای لغوی آن، اختلاف قرائت، ترکیب نحوی، بیان مبهمات و
شأن نزول و معنای کلی آیه آمده است.
بلندترین و مفصّلترین توضیحات درباره شأن نزول برخی آیات است.
این توضیحات بهندرت به مباحث فقهی و گاه کلامی برمیگردد که در این موارد، هر دو
مفسر، رأی فقهی
شافعی و دیدگاه کلامی
اشاعره را منعکس میکنند.
در اینگونه موارد، نقل برخی
اسرائیلیات و قصههای باورنکردنی متداول است.
اما ذکر نکردن برخی شأن نزولهای معروف جای شگفتی دارد؛ مثلاً سیوطی در این
تفسیر با آنکه دائماً به تعیین مبهمات و شأن نزولهای غیرمشهور اشاره کرده، در
تفسیر آیه «اِنَّماَ وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛
» «راکعون » را صرفاً به معنای خاشعان یا به جای آورندگان
نماز مستحب دانسته است،
که با نقل
روایات مختلف گفته است که این آیه در شأن
امام علی (علیهالسلام) نازل شده است.
سیوطی در کار تکمیل این
تفسیر، که فقط چهل روز به طول انجامیده است، عیناً به سبک محلّی به
تفسیر پرداخته و حتی در
تفسیر آیات متشابه از گفتههای محلّی بهره برده است؛ مثلاً هر دو
مفسر در بیان معنای
حروف مقطعه میگویند که
خداوند به مراد خود داناتر است.
با اینهمه، سیوطی نوشته محلّی را برتر از نوشته خود میداند و اذعان میکند که جز در مواردی معدود (کمتر از ده مورد) با
رأی وی مخالفت نکرده است.
شیوه سیوطی و شیوه محلی در ایجاز و ایفاء مطالب، استناد به فهم
ظاهر قرآن و آراء برتر سلف، بیان اعراب و تا حدودی قرائات و تبیین برخی نکات یکی است؛ و کمتر میتوان پی برد که این
تفسیر، اثر دو کس است؛ مگر در مواردی اندک که از شمار انگشتان دست تجاوز نمیکند. یک نمونه آن،
تفسیر محلّی بر آیه «نَفَخْتُ فیهِ مِن رُوحی؛
» است که وی میگوید
روح، جسمی لطیف است که با نفوذ در آدمی سبب
حیات میشود.
سیوطی در
تفسیر همین عبارت در آیه ۲۹
سوره حجر،
همه گفتههای محلّی بجز همین جمله را نقل میکند
و در توجیه عمل خود میگوید که آیه «قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی؛
» بهصراحت نشان میدهد که «شناخت» روح از جمله علوم الهی است و لذا
امساک در
تبیین آن اولی' است.
سیوطی و محلّی، بجز نقلهایی اندک از اقوال
صحابه و
تابعین چون
ابن عباس و
عِکْرمه، از هیچیک از کتب
تفسیر و
مفسران گذشته سخنی نقل نکردهاند.
همچنین در توضیحات لغوی، نحوی، بلاغی، فقهی و کلامی به هیچ کتاب یا مؤلفی استناد نکردهاند. بیشترین ارجاعات ایشان به منابع حدیثی چون
صحاح سته،
مستدرک حاکم نیشابوری و
معجم طبرانی است.
مقایسهای کوتاه میان دو بخش این
تفسیر نشان میدهد که نقل روایات و استناد به کتب حدیثی که در بخش دوم (تألیف محلّی) بسیار اندک است، در بخش نخست (تألیف سیوطی) بمراتب فراوانتر است.
تفسیر الجلالین با
وجود ایجاز و اختصارش، به دلیل سبک ویژه آن (که گزیدهای از آرای
تفاسیر مأثور و لغوی
اهلسنّت به شمار میآید) همواره مورد اعتنای دانشمندان اسلامی بوده و گاه متنی درسی شده است.
شیخ محمد عبده با آنکه علاقهای چندان به مراجعه، نقل و حتی مطالعه
تفاسیر متقدم نداشت، به
تفسیر الجلالین مراجعه و استناد میکرد.
این کتاب بارها، به صورتهای مختلف و حتی در حواشی برخی قرآنها و غالباً همراه با کتاب لباب النقول فی اسباب النزول به چاپ رسیده و از دیرباز مخطوطات فراوانی از آن در کتابخانههای مختلف برجای مانده است.
بکائی فهرستی از ۱۳۴ نسخه مخطوط آن را ارائه کرده است.
از میان حواشی و شروح این
تفسیر، نوشته دو تن تداول و
شهرت بسیار داشته است: حاشیه جَمل از
سلیمان بن عمر عجیلی مشهور به جَمل (متوفی ۱۲۰۴) با عنوان الفتوحات الالهیة بتوضیح
تفسیر الجلالین للدقائق الخفیة، و حاشیه دیگر از شاگردِ وی
احمد بن محمد خلوتی مشهور به صاوی (۱۱۷۵ـ۱۲۴۱) که با عنوان حاشیة العلامة الصاوی علی
تفسیر الجلالین چاپ شده است.
حاجی خلیفه و
اسماعیل پاشا بغدادی از شروح و حواشی دیگری نیز یاد میکنند که چندان شناخته نیستند.
• ابن عماد.
• اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۱، در حاجی خلیفه، ج۳.
• محمدحسن بکائی، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، تهران ۱۳۷۴ش.
• سلیمان بن عمر جمل، الفتوحات الالهیة بتوضیح
تفسیر الجلالین لِلدقائق الخفیة، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
• حاجی خلیفه، کشف الظنون.
• محمدحسین ذهبی،
التفسیر و المفسرون، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
• محمد رشیدرضا،
تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم
تفسیر المنار ( تقریرات درس ) شیخ محمد عبده، ج۱، مصر ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
• عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، لباب النقول فی اسباب النزول، تونس ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
• حمدبن محمد صاوی، حاشیه العلامه الصاوی علی تفسیرالجلالین، بیروت۱۳۵۸.
• نورالدین عتر، «منزلت روایت از منظر سیوطی در
تفسیر جلالین»، ترجمه کاظم طباطبایی، نشریه دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، ش ۴۹ و ۵۰ (پاییز و زمستان ۱۳۷۹).
• محمد بن احمد محلّی و عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی،
تفسیر القران العظیم ( معروف به تفسیرالجلالین )، استانبول دارالدعوه.
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۳۰۶-۳۰۷. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر الجلالین»، شماره۳۷۰۳.