تفسیر ادبی سنتی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر ادبی،
تفسیر قرآن با لحاظ کردن
فرهنگ و
ادب مردم
عصر نزول را میگویند. این نوع
تفسیر به دو قسم تفسیر ادبی سنتی و
تفسیر ادبی معاصر تقسیم میشود. در این مقاله به تفسیر ادبی سنتی پرداخته میشود.
قرآن کریم متنی زبانی است که به
زبان عربی مبین و زبان قوم نازل شده است، بر همین اساس متنی ادبی است که از همه ویژگیها و محاسن اثر ادبی استوار و والایی جهت تحقق بخشیدن به اهداف و مقاصد خود برخوردار است. مهمترین ویژگی متون ادبی تأثیر بر مخاطب، هم از نظر معنا و هم از نظر لفظ، از طریق به کارگیری
صنایع ادبی چون
مجاز،
تشبیه و
تمثیل،
استعاره،
کنایه،
تقدیم و
تأخیر،
قصه،
وزن و
نظم است. اگر هرگونه تلاش مبتنی بر ابزارهای زبانی برای فهم یک متن ادبی را تفسیر ادبی بنامیم در این صورت نخستین تلاش ها برای
تفسیر قرآن را باید به عنوان تفسیر ادبی شناخت، به همین جهت بخشی فراوان از تفسیر منقول از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که مستقیماً به تفسیر متن پرداخته است زیر عنوان تفسیر ادبی قرار میگیرد.
البته رسالت اصلی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در مورد کتاب خدا «
تبیین»
آیات وحی بوده است.
که آن اعم از تفسیر
کلام خداست و شامل تفصیل احکام
مجمل و سربسته
قرآن نیز میشود، و در مورد تبیین تعبیر ادبی به کار نمیرود.
پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در میان
صحابه آن حضرت
امام علی بن ابی طالب و شاگرد آن حضرت،
ابن عباس به طور گسترده به
تفسیر ادبی قرآن پرداختند و در میان صحابه و
تابعان مشهورترین متن تفسیری مبتنی بر
شعر و
ادبیات عرب از ابن عباس (م. ۶۷ ق.) است که به
مسائل نافع بن ازرق شهرت یافته و به صورت
روایت از ابن عباس نقل شده است.
در این روایت ابن عباس نزدیک به ۲۰۰ پرسش
نافع بن ازرق، پیشوای یکی از فرقههای
خوارج را پاسخ گفته و برای بیان معنای هر
کلمه به بیتی از
شعر عرب استناد کرده است.
در
سده دوم هجری و با گسترش مباحث ادبی و ظهور علمای بزرگ ادب، گرایش به تفسیر ادبی نیز گسترش یافت و در پایان این سده به اوج خود رسید. مبنای تفسیر ادبی آن بود که
قرآن کریم به زبان «عربی مبین» نازل شده است، بنابر این برای مردم عرب زبان کافی بود که در تفسیر
آیات قرآن به فرهنگ و زبان عربی مراجعه کنند و نیازی نداشتند که معانی الفاظ را از رسول خدا بپرسند.
از طرفی عرب در شناخت همه معانی الفاظ غریب و متشابه قرآن یکسان نبودند. نتیجه این دو قضیه، لزوم تلاش لغوی و ادبی برای شرح و تفسیر واژگان غریب قرآن بود.
از مجموع تلاشهای تفسیری مفسران و دانشمندان با گرایش به
علوم ادبی و
زبانی از سده دوم به بعد سه شاخه تفسیری پدید آمدهاند:
تفسیر لغوی،
تفسیر نحوی اعرابی،
تفسیر بیانی بلاغی. برخی
تفاسیر ادبی جامع نیز صبغه ادبی آنها برجستهتر است.
مقصود از تفسیر لغوی یا
غریب القرآن آن است که مفسر به شرح و تفسیر
کلمات نامأنوس قرآن بپردازد.
دانش شرح لغات قرآن در اوایل
قرن پنجم به دست
راغب اصفهانی (م. ۴۲۵ ق.) به اوج کمال خود رسید. وی با تکیه بر دانش گسترده خود در حوزه فرهنگ و ادب و دانش لغت به تدوین نمونهای بی نظیر در شرح
واژگان قرآن پرداخت که غنیترین و بهترین نمونه در نوع خود است. اثر راغب، مشهور به
مفردات الفاظ القرآن و در شیوه بحث به کتابهای لغت نظیر
معجم مقاییس اللغه ابن فارس نزدیکتر است تا کتابهای غریب القرآن. وی به نیکی دریافته بود که شرح شماری از واژگان قرآن به عنوان واژگان غریب، برای تفسیر قرآن کافی نیست و برای مخاطب قرن پنجمی باید به شرح همه
کلمات قرآن پرداخت، از این رو وی بر خلاف نگارندگان غریب القرآنها که تنها به بیان مقصود هر واژه در سیاق خاص خودش پرداختهاند با استناد به کاربردهای لغت در فرهنگ عربی و نیز با تکیه بر کاربردهای واژه در سیاقهای گوناگون آیات قرآنی به بیان معنای دقیق
کلمه پرداخته و به جای عنوان «غریب القرآن» نام المفردات را برای کتاب خود برگزیده است. کتاب وی که شرح واژگان قرآن است، نوعی تفسیر موضوعی واژگانی نیز به شمار میآید.
همین امر تفاوت اساسی و ماهوی میان مفردات و سایر کتابهای غریب القرآن پدید آورده است. با این همه، تألیف در موضوع غریب القرآن پس از راغب متوقف نشد و دانشمندان بسیاری تألیف در این موضوع را ادامه دادند. (برای آگاهی از فهرست کتب به این منبع رجوع کنید
).
در حوزه مباحث لغوی محور بحث افزون بر معناشناسی
کلمات قرآن، تعیین واژههای عربی اصیل، معرفی واژگان متعلق به لهجههای غیر حجازی و احیاناً معرفی واژگان
معرب و دخیل بوده و این مباحث در شکلگیری جریان تفسیری نقش ممتازی داشتهاند.
نخستین کتاب در دانش معناشناسی واژگان قرآن، پس از روایات ابن عباس و
زید بن
علی بن
الحسین (علیهماالسلام) (م. ۱۲۲ ق.) از آن
ابان بن تغلب شیعی (م. ۱۴۱ ق.) از اصحاب
امام باقر و
امام صادق (علیهماالسلام) است
که سوگمندانه از میان رفته است.
پس از آن مجاز القرآن
ابوعبیده معمر بن مثنی (م. ۲۱۰ ق.) که گاه از آن به غریب القرآن یاد شده و تألیف آن در سال ۱۸۸ قمری آغاز شده مهمترین کتاب موجود در این زمینه است. البته بر خلاف پندار بعضی این کتاب صرفاً کتابی در غریب القرآن نیست، بلکه مؤلف آن افزون بر شرح معنای
کلمات با تکیه بر فرهنگ و شعر عربی، به شرح اسالیب متنوع قرآن و مباحث بلاغی آن از جمله مجاز به معنای بلاغی آن نیز توجه نشان داده است. کتاب ابوعبیده از مهم ترین منابع تفاسیر بعدی در حوزه ادب و شرح معانی
کلمات و اسالیب قرآن به شمار میآید، از جمله بسیار مورد توجه
ابن قتیبه (م. ۲۷۶ ق.)، در آثار قرآنیش و
طبری (م. ۳۰۷ ق.)، در
جامع البیان بوده است.
پس از وی دانشمندان زیادی به نگارش غریب القرآن روی آوردند که ابن ندیم فهرستی از آنها را تا عصر خود به دست داده است. از مشهورترین آثار موجود، غریب القرآن ابن قتیبه و غریب القرآن
ابن عُزیز سجستانی (م. ۳۳۰ ق.) است که قریب ۱۵ سال در تدوین آن زمان صرف کرده است.
از نخستین علوم مورد نیاز تفسیر،
علم نحو و
اعراب است.
اعراب قرآن از مهمترین میدانهای کشف
اسرار قرآن است. اعراب در
کلام عربی معنا را روشن ساخته، غرض گوینده را آشکار و به
بلاغت سخن اشاره میکند؛ همچنین به جمال ترکیب قرآن و حسن ساختار آن نظر دارد.
از تفاسیری که عمدتاً بر پایه دانش اعراب شکل گرفتهاند، به تفسیر نحوی اعرابی یاد میکنیم. بایسته ذکر است که از آنجا که دانش صَرف نیز معمولا وابسته به دانش
نحو تلقی شده و در ذیل آن به بحث گذاشته شده، دامنه
تفسیر نحوی را به
دانش صرف نیز تعمیم داده، به تفاسیر مبتنی بر هر دو علم، تفسیر نحوی اطلاق میکنیم. البته بخشی از نقش دانش صرف را هم باید در
دانش لغت دنبال کرد.
در باب تفسیر نحوی اعرابی دو دسته از منابع قابل توجه و بررسیاند:
در نیمه دوم سده دوم هجری مجموعهای از نگاشتهها در حوزه تفسیر قرآن با نام معانی القرآن شکل گرفت و تا قرن پنجم ادامه یافت. این کتابها عموماً به فهم معانی قرآن با رویکرد به علوم زبانی توجهی ویژه مبذول میداشتند. پیشگام تدوین معانی القرآنها دانشمندان
نحو و لغت بودند. معانی القرآنها آن دسته از کتابهای تفسیریاند که در آنها مفسر به ترتیب
آیات و
سورهها به شرح معانی
کلمات و تعبیرهای غریب و نامأنوس قرآن، تحلیل اعراب آیات مشکل، بیان نکات نحوی و صرفی، معرفی واژههای متعلق به لهجههای مختلف عربی، بیان نکات دستوری رایج در لهجههای مختلف عربی، بررسی و تحلیل قرائات مختلف از ناحیه نحوی و صرفی و نیز بیان نکات بلاغی و مرتبط با اسلوب قرآن میپردازد؛ گویا اطلاق «
معانی القرآن» بر این مجموعههای تفسیریِ مستند به علوم زبانی، در برابر اطلاق «تفسیر» بر مجموعههای تفسیری نقلی مدون در قرن سوم بوده است، به هر روی معانی القرآنها افزون بر اینکه از مهم ترین تفاسیر ادبی درایتی شمرده میشوند، از منابع مهم و اصیل تفاسیر ادبی دورههای بعد نیز محسوب میگردند.
اغلب از ابوعبیده به عنوان پیشگام در تدوین معانی القرآن یاد میشود؛ اما نخستین کتاب معانی القرآن از آن ابان بن تغلب (م. ۱۴۱ ق.) قاری و نحوی نامدار
امامی در
کوفه است که مطابق گزارش
ابن ندیم کتاب لطیف و کم حجمی بوده است.
بعضی از محققان نخستین معانی القرآن پس از ابان را از ابوعبیده (م. ۲۱۰ ق.) دانستهاند که صحیح به نظر نمیرسد، به ویژه اگر معانی القرآن ابوعبیده همان
مجاز القرآن وی باشد
که تاریخ تدوین آن پس از سال ۱۸۸ قمری بوده و تاریخ درگذشت
کسایی ۱۸۵ قمری است.
پس از ابان ظاهراً نخستین معانی القرآن از
ابوجعفر محمد بن حسن رؤاسی (م. ۱۶۰ ق.) استاد کسایی و سپس معانی القرآن
سعید بن مسعده معروف به
اخفش اوسط (م. ۲۱۵ ق.) شاگرد کسایی بوده است. اخفش به تشویق کسایی کتابی در معانی القرآن نگاشت و سپس کسایی (م. ۱۸۵ ق.) معانی القرآن خود را بر اساس آن ترتیب داد.
ابن ندیم در کتاب خود فهرست مفصلی از معانی القرآنها (بالغ بر ۲۵ کتاب) به دست داده است که همه آنها از نحویان ادیب است.
از میان معانی القرآنها کتاب
فرّاء (م. ۲۰۷ ق.)،
اخفش (م. بعد از ۲۰۷ ق.)،
زجّاج (م. ۳۱۱ ق.) و
نحاس (م.۳۳۸ ق.) به سبب موجود بودن از شهرت بیشتری برخوردارند. کتاب فرّاء مهمترین کتاب جامع و بزرگ در حوزه معانی القرآن به شمار میآید که همواره مورد توجه مفسران بعدی و منبع مهم و معتبری برای آرای
نحویان کوفه به ویژه آرای کسایی بوده است. معانی القرآن نحاس نیز مبسوطترین کتاب بر جای مانده در این موضوع است.
کتابهای اعراب القرآن همانند معانی القرآنها به جنبههای زبانی و صرفی و نحوی آیات، تحلیل قرائتهای مختلف از ناحیه نحوی و صرفی و اعراب، و احیاناً بیان معنای لغات و بیان نکات بیانی و بلاغی میپرداختند؛ اما جنبه نحوی و بیان اعرابهای دشوار و پیچیده آیات، همراه با نقل وجوه اعرابی و احتمالهای مختلف و نقل آرای
نحویان پیشین از دو مکتب
نحو بصره و
کوفه در این دسته از کتابها، بر سایر مباحث غلبه دارد.
قرآن کریم به
زبان عربی مبین نازل شده: «بِلِسان عَرَبیّ مُبین»
و بسیار طبیعی است که اسالیب مختلف
زبان عربی در بیان و تعبیر، و تصویرپردازیهای هنری را در خود گرد آورد. در قرآن کریم هم استعمال حقیقی وجود دارد و هم تعابیر مجازی، هم
کنایه و
استعاره و هم سایر اسلوبها و سبکها، با این تفاوت که اسلوب قرآن کریم امتیاز و برتریای دارد که آن را در مرتبه
اعجاز قرار داده و در نظر همه علمای ادب و
بلاغت نمونهای اعلا از بلاغت به شمار میآید.
در قرن سوم تلاشهای مختلفی در حوزه اسرار بیان قرآنی و نظم بدیع و شگفت آن صورت گرفت، و سرانجام در قرن چهارم به شکلگیری دانش مستقلی با نام
اعجاز قرآن انجامید. سپس این مباحث به مطالعات بلاغی متحول شد که به شدت از مباحث اعجاز قرآن متأثر بود.
کهنترین اثر در حوزه مطالعات ناظر به اسلوب بیان قرآن، مجاز القرآن ابوعبیده است. همانگونه که پیش تر نیز اشاره شد، ابوعبیده گر چه به مباحث
غریب القرآن و شرح معنای
کلمات نیز پرداخته است، مقصود وی از مجاز همان معنای بلاغی و بیانی آن است که به اسلوب قرآن نظر دارد، نه صرفاً شرح معنای
کلمات.
ابوعبیده در مجاز القرآن تصریح میکند که
عرب برای فهم
مجاز قرآن نیازی به مانند کتاب او نداشتهاند، زیرا آنان به فنون مختلف سخن در زبان خود آشناترند، بلکه او تلاش میکند صوری از تعابیر قرآنی را پیش روی
مستعربان قرار داده، در برابر آن تعابیری از ادب عربی یا
شعر و
نثر قرار دهد. او سپس توضیح میدهد که چگونه لفظ از معنای نزدیک به ذهن یا ترکیب معهود و رایج در گذشته، به معانی و ترکیبهایی دیگر که مقام آن را اقتضا میکرده منتقل شده است. ابوعبیده در کتابش به طور گسترده از شواهد شعری و
کلام فصیح عرب از خطب و امثال و اقوال مأثور استفاده میکند، از همین رو کتاب وی مرجع بسیاری از مطالعات لغوی و ادبی دوره های بعد قرار گرفته است. به جرئت میتوان گفت که هیچ مفسر ادبی در دورههای بعد خود را از آثار قرآنی ابوعبیده به ویژه مجاز القرآن وی بی نیاز ندانسته است.
معانی القرآن فرّاء (م. ۲۰۷ ق.) نیز به طور گسترده به مباحث بلاغی و بیانی و بررسی اسلوب قرآن پرداخته است.
محمد زغلول معانی القرآن فرّاء را در واقع مکملی برای مجاز القرآن ابوعبیده معرفی کرده است، چرا که فرّاء افزون بر طرح مباحث مربوط به بیان و اسلوب قرآن، در باب تراکیب مختلف و اعراب آیات و قرائات نیز بحث کرده، و روشن است که این دو نوع مطالعه نیز به اسلوب قرآن مربوط میشوند. البته فرّاء در مقایسه با ابوعبیده به شواهد شعری کمتری در
تفسیر آیات استناد میکند.
در نیمه نخست
سده سوم هجری
جاحظ (م. ۲۵۰ ق.) با گرایش اعتزالی و مایههای فراوان ادبی، مطالعات گستردهای در حوزه
بلاغت قرآن انجام داد. وی از دانشمندان فیلسوفی است که میل به
تجربه و
قیاس داشته و
تعبد به
منقول و
مأثور را نمیپذیرفته است. همین سبب شده تا در
حدیث و آرای مفسران به
تشکیک روی آورد. جاحظ در اعجاز القرآن به نظم و حسن تألیف معتقد بود و برای اثبات آن، کتاب نظم القرآن را نوشت که البته بر جای نمانده است؛
اما مباحث بلاغی و بیانی او درباره آیات قرآن به جز نظم القرآن، به طور چشمگیری در لابه لای دو کتاب دیگرش موسوم به البیان و التبیین، و الحیوان دیده میشوند. مهمترین چیزی که جاحظ در آرای تفسیریش از
معتزله گرفت، تجرید معانی و تنزیه صفات خدا در تشبیهات و استعارات قرآن است. نتیجه این مبنا آن شد که
قرآن کریم از مجاز به عنوان یکی از ابزارهای تعبیر و بیان استفاده کرده است؛ همچنان که سایر ملل غیر عرب زبان نیز از ادبیات خود فراوان از مجاز استفاده میکنند که در آنها
استعاره و
تشبیه را به عنوان قالبها و صوری ذهنی برای معانی ساختند و مقصود حقیقی از آن ها معانی ظاهریشان نیست.
در همین قرن (سوم)
ابن قتیبه شاگرد جاحظ، اما از
اهل حدیث، متأثر از روش ادبی جاحظ کتاب تأویل مشکل القرآن را در مباحث بلاغی و بیان قرآن نگاشت. غرض وی از تألیف این کتاب پاسخگویی به شبهات و رد ایرادهایی بوده است که بعضی از طاعنین و ایرادگیران بر قرآن وارد میکردند،
با این حال در برخی موارد، مباحث و دیدگاه های بلاغی ابن قتیبه در مقابل جاحظ و در
نقد وی ارزیابی شدهاند.
در سده چهارم مطالعات بلاغی در حوزه قرآن در دو شاخه پی گرفته شد و هر دو شاخه در تفسیر بلاغی و بیانی قرآن تأثیرات عمیق و گستردهای داشت: یک شاخه مطالعات در حوزه بلاغت عربی را در بر میگرفت و شاخه دیگر از این مطالعات در حوزه اعجاز قرآن تجلی یافت و به تدوین آثاری با عنوان «اعجاز القرآن» انجامید.
در حوزه مباحث متعلق به اعجاز قرآن دو دسته از منابع قابل توجهاند:
در یک دسته منابعی جای میگیرند که به شکلگیری و نُضج
دانش بلاغت انجامیدند؛ مانند: البدیع
عبدالله بن معتَز (م. ۲۹۴ ق.)، نقد الشعر
قدامة بن جعفر کاتب شیعی (م.۳۳۴ ق.)، عیار الشعر
ابن طباطبا (م.۳۲۲ ق.)، صناعتین
ابوهلال عسکری (م.۳۹۵ ق.)، العمدة
فی صناعة الشعر و نقده از
ابن رشیق قیروانی (م. ۴۶۳ ق.) و سر الفصاحه
ابن سنان خفاجی (م.۴۶۶ ق.). در این آثار افزون بر اینکه اصول و قواعد بلاغت شکل گرفت آیات فراوانی از قرآن کریم نیز از نظر بلاغی تحلیل شد.
در دسته دوم منابعی جای میگیرند که مستقیم به تحلیل مسئله اعجاز قرآن پرداختند؛ مانند اعجاز القرآن
محمد بن یزید واسطی (م.۳۰۷ ق.)، النکت
فی اعجاز القرآن
علی بن عیسی رمانی (م. ۳۸۶ ق.)، رسالة
فی اعجاز القرآن
حمد بن سلیمان خطابی (م. ۳۸۸ ق.)، اعجاز القرآن
باقلانی (م. ۴۰۳ ق.) و المغنی
فی ابواب التوحید
قاضی عبدالجبار معتزلی (م. ۴۱۵ ق.) که جلد ۱۶ آن را به اعجاز قرآن اختصاص داده است. در این آثار نیز انبوهی از آیات قرآن از منظر بلاغت و بیان عربی و در مقایسه با اسلوب عرب تحلیل شده و در شکل گیری تفاسیر ادبی و بلاغی جامع نقشی مهم داشتهاند.
در نیمه دوم سده پنجم قمری
عبدالقاهر جرجانی (م. ۴۷۱ ق.) دو شاهکار ادبی در حوزه بلاغت و بیان عربی پدید آورد: نخست دلائل الاعجاز را در اثبات
اعجاز بیانی و
نظم قرآن نگاشت. سپس کتاب اسرار البلاغه را در تبیین صور بیانی قرآن پرداخت، بر همین اساس عبدالقاهر پایهگذار دو دانش معانی و بیان به شمار میآید. این دو اثر نیز با اینکه تفسیر قرآن به شمار نمیآیند، موضوع هر دو بررسی جایگاه
فصاحت و بلاغت و نظم در
آیات قرآن کریم است که این امور موجب گشتهاند
کلام الهی در مرتبه اعجاز قرار گیرد. مباحث عمیق و جامع عبد القاهر در این دو اثر سبب شد که پس از وی
زمخشری (م. ۵۳۸ ق.) این دو اثر را وجهه همت خود ساخته، در
تفسیر الکشاف به تطبیق قواعد پرداخته شده توسط جرجانی، بر آیات قرآن بپردازد. بی شک تفسیر الکشاف زمخشری بزرگترین و جامعترین تفسیر ادبی است که با بهرهگیری از همه علوم ادبی و زبانی، یعنی از صرف،
نحو، لغت، قرائات و علوم بلاغت و فصاحت پدید آمده است.
در قرن چهارم و پنجم که تفاسیر جامع درایتی اجتهادی رونقی گرفتند، از بخشهای مهم و قابل توجه این تفاسیر تکیه بر علوم ادبی در تفسیر آیات بود، بر همین اساس همه
تفاسیر جامع اجتهادی را باید در شمار تفاسیر ادبی نیز مورد توجه قرار داد؛ برای مثال در این دو قرن، تفاسیر جامع اجتهادیای تدوین شدند که در ترکیب نام آنها، عنوان «علوم القرآن» جای گرفت. اغلب این تفاسیر بر جای نماندهاند؛
اما بخشی از مباحث این تفاسیر به معناشناسی واژگان و اعراب آیات، تحلیل صرفی نحوی و اعرابی قرائات مختلف و مسائلی از این دست اختصاص یافت. دو تفسیر جامع و بزرگ
التبیان از
محمد بن حسن طوسی (م. ۴۶۰ ق.) و
مجمع البیان از
ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (م. ۵۴۸ ق.) نمونههایی کامل از این نوع تفاسیرند. این دو تفسیر به ویژه مجمع البیان در بعد ادبی از غنیترین تفاسیر جامع به شمار میآیند.
اما از میان تفاسیر ادبی جامع، صبغه ادبی تفاسیر ذیل برجستهترند:
الکشاف عن غوامض التنزیل و عیون الاقاویل
فی وجوه التأویل:
این کتاب، تألیف
محمود بن عمر زمخشری (م. ۵۳۸ ق.) از دانشمندان معتزلی اهل خوارزم و بی تردید کاملترین و جامعترین
تفسیر ادبی در گذشته و حال است. مؤلف با تکیه بر همه
علوم ادبی در صدد کشف مقاصد الهی از آیات قرآن برآمده و کمتر به مباحث علمی و منازعات نحوی و لغوی میپردازد. زمخشری دانشهای صرف،
نحو و لغت را در خدمت بلاغت و بیان درآورده تا هدف اصلی تفسیر را که همان کشف مقاصد الهی است تحقق بخشد. جامعیت و بیان زیبای وی در عین ایجاز و اختصار همراه با دقت نظر موجب گشته مفسران پس از وی شیفته آن شده، بسیاری تحت تأثیر شیوه وی به تفسیر بپردازند، حتی آنانکه به مکتب
کلامی اشعری گرایش داشتند زبان به تمجید الکشاف گشودهاند.
بر خلاف نگاه رایج میان مفسران اشعری مذهب که
تفسیر زمخشری را دارای گرایشهای
کلامی معتزلی معرفی کردهاند، برخی محققان معتقدند نگاه زمخشری در دلالت آیات کریمه نگاهی صرفاً ادبی و غیر متأثر از مکتب
کلامی خاصی است،
به هر روی زمخشری از بصیرتی نافذ برای غور در اسالیب قرآن و پرده برگرفتن از اسرار آن برخوردار و دارای ذوقی نیرومند در عرصه
ادبیات بود که میتوانست به دقت، جمال بلاغی قرآن را ارزیابی کند و کمال و جمال نهفته در آن را نشان دهد.
زمخشری به خوبی دریافت که شناخت بلاغت و اسلوبهای قرآن نه تنها پرده از وجوه
اعجاز بلاغی قرآن بر میدارد، بلکه معانی نهفته آن را آشکار میسازد، از این رو در مقدمه الکشاف نقش دو علم معانی و بیان را در فهم درست و دقیق و عمیق
اسرار قرآن کریم بی بدیل میداند.
به عقیده وی تفسیر، تنها فهم معانی الفاظ قرآن نیست، بلکه بیان اسرار اعجاز آن را نیز در بر میگیرد و اساساً شناخت معانی قرآن برای کسی میسور است که بر ابزار بلاغت و اسالیب آن مسلط باشد، از این رو گرچه بر مفسر لازم است در علم اِعراب مهارت بالایی داشته باشد و از سایر علوم چون
تاریخ و
کلام و
فقه و
حدیث و... نیز بهرههایی گرفته باشد؛ اما بیشترین همت خود را باید مصروف مهارت در دو فن معانی و بیان و افروختن قریحه و ذوق خود در این دو دانش سازد.
المحرر
الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز: این اثر، تألیف عبدالحق بن غالب بن عطیه اندلسی (م. ۵۴۶ ق.) از دانشمندان مغرب اسلامی است.
ابن عطیه در تفسیرش به ایجاز و نسبتاً گسترده به طرح مباحث لغوی، صرفی، نحوی، اعرابی و بلاغی آیات پرداخته و قرائات مختلف را اعم از معتبر و شاذ مورد توجه قرار داده و به بررسی ادبی آن ها میپردازد و این همه را در کنار
روایات تفسیری که اصلیترین منبع وی در نقل روایات جامع البیان طبریاند در
المحرر الوجیز جمع کرده است. البته جنبه بلاغی المحرر
الوجیز در مقایسه با الکشاف زمخشری و جوامع الجامع
طبرسی چندان قوی نیست؛ اما در مقابل، به تحلیل صرفی
کلمات قرآن مشابه اعراب القرآنهای دوره معاصر توجه بیشتری نشان داده است.
به باور محققانِ المحرر
الوجیز سِرّ این مسئله آن است که مفسران مغرب اسلامی عموماً در علوم زبانی یعنی
صرف و
نحو و
لغت مهارت داشته و بیشتر به مطالعات لغوی اهتمام نشان میدهند، از این رو همانند علمای مشرق در علوم بیان و بلاغت چندان تبحری نداشتند.
جوامع الجامع یکی دیگر از تفاسیر جامع ادبی است.
این کتاب، تألیف ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (م. ۵۴۸ ق.) مفسر امامی و صاحب مجمع البیان، از
تفاسیر جامع ادبی است. این تفسیر همانند تفسیر الکشاف زمخشری است که مفسر آن در علوم لغت و
نحو و صرف و اعراب و بلاغت تبحر داشته و در واقع خلاصهای از دو تفسیر پیشین مؤلف یعنی مجمع البیان و الکافی الشافی است
که در عین ایجاز و اختصار گویای مهمترین حقایق قرآنی و جنبههای بدیع در قرآن است. (برای آشنایی بیشتر با شیوه تفسیر جوامع الجامع به این منابع رجوع کنید
).
این تفسیر در مقایسه با الکشاف زمخشری در زمینه اعراب و طرح مباحث نحوی و نیز در حذف زواید و مطالب غیر ضرور برتری دارد؛ اما در زمینه تفسیر بلاغی الکشاف زمخشری بر آن برتری دارد؛ همچنین این تفسیر ادبی با صبغه
مذهب امامی نوشته شده است، در حالی که تفسیر الکشاف به صبغه اعتزالی است.
البحر المحیط
فی تفسیر القرآن الکریم: این اثر از ابوحیان محمد بن یوسف بن نحوی اندلسی غرناطی (م. ۷۵۴ ق.) شیخ نحویان دیار مصر است.
تفسیر وی از جامعترین تفاسیر مشتمل بر نکات ادبی قرآن است. امتیاز آن در اهتمام مفسر به ابعاد ادبی و لغوی و بلاغی و به ویژه نحوی آیات است و در تفسیر فراوان به اشعار و شواهد ادبی و اعراب و قرائات و لهجهها میپردازد. به نظر برخی محققان،
تفسیر ابوحیان گستردهترین و معتبرترین منبع تفسیر ادبی به شمار میرود؛
اما
البحر المحیط گر چه گستردهترین تفسیر ادبی است در معتبرترین بودنش تردید است.
ابوحیان در مقدمه تفسیرش به معرفی روش و منهج خود پرداخته که مهمترین ویژگیهای البحر المحیط نیز از آن شناخته میشوند. وی گر چه در مقام تفسیر به همه آنچه در مقدمه بیان کرده پایبندی نشان نداده است؛ اما شیوهای را که بیان داشته است میتواند بخشی از طرح روش تفسیر ادبی را شکل دهد.
محورهای مورد توجه وی عبارتاند از:
آغاز کردن بحث درباره مفردات هر آیه و بررسی
کلمه به
کلمه آیه از نظر لغت و معنا و هم از نظر احکام صرفی و نحوی.
ذکر معانی مختلف واژه در صورتی که دارای دو یا چند معنا باشد، در نخستین مرتبه مواجهه با آن واژه و ارجاع به آن در موارد بعد و پرهیز از تکرار بحث، مگر آنکه نکته یا نکات جدید درباره آن قابل طرح باشد.
پرداختن به تفسیر آیه با ذکر سبب نزول آن و بیان نسخ و مسائلی از این دست.
بیان تناسب و ارتباط هر دسته آیه مورد تفسیر با دسته پیشین.
جمع همه
قرائات مختلف، اعم از معتبر و شاذّ و ذکر توجیهات صرفی و نحوی و اعرابی هر
قرائت.
نقل سخن سلف و خلف در فهم معانی آیه بدون فروگذاری حتی یک
کلمه.
بیان غوامض اعراب هر آیه و نکات دقیق بدیع و بیان (بلاغت) و واگذاری استدلال های نحوی به کتب مربوط.
نقل گفتار فقهای اربعه در احکام شرعی ذیل
آیات احکام و واگذاری ادله و استدلالهای فقهی به کتب مربوط.
اجتناب از نقل وجوه ضعیف و شاذّ اعرابی ای که ساحت قرآن از آن ها منزه است، با تأکید بر اینکه لازم است مفسر از حمل اعرابهای شاذّ آیات بر قرآن عدول کرده، آیات شریفه را بر نیکترین و شایعترین اعراب و ترکیب حمل کند، زیرا
کلام خدای متعالی فصیحترین
کلام است و روا نیست تقدیرهای بعید و ترکیبهای مضطرب و غیر مطمئن و مجازهای دشواری درباره قرآن بیان شوند که نحویان درباره شعر طِرِّماح و شمّاخ و دیگران بیان میکنند.
در نهایت درباره هر دسته از آیات، سخن را با ذکر نکاتی مربوط به
علم بلاغت (بدیع و بیان) به پایان میبرد.
انوار التنزیل و اسرار التأویل: این کتاب تألیف قاضی ناصرالدین عبدالله بن عمر بن محمد بیضاوی (م. ۷۹۱ ق.) از مفسران اشعری
قرن هشتم است.
بیضاوی عمده شهرتش در
علم کلام و
اصول فقه است؛ اما تفسیرش را در واقع بر مبنای الکشاف زمخشری اما مطابق با
کلام اشعری ترتیب داده است. به تعبیر دقیقتر در مباحث ادبی و بلاغی و نحوی و اعراب آیات به تفسیر الکشاف و در مباحث
کلامی بر
تفسیر مفاتیح الغیب فخر رازی تکیه کرده است،
از همین رو
ذهبی تفسیر بیضاوی را مختصر الکشاف زمخشری معرفی کرده که اندیشههای اعتزالی زمخشری را وانهاده و در مواردی هم از آن متأثر است.
تفسیر بیضاوی دارای اسلوبی دقیق همراه با ایجاز در عبارات است و گاهی چنان به اختصار گراییده که جز متخصصان ادبیات و تفسیر به آن پی نمیبرند. ایجاز و اختصار این تفسیر نزد
اهل سنت (
اشاعره) مقبولیت بسیار یافته و به عنوان متنی درسی پذیرفته شده و شروح و حاشیههای فراوانی بر آن نوشته شده است.
حاجی خلیفه از ۴۲ حاشیه و تعلیقه بر آن یاد کرده است.
بعضی شمار حواشی آن را ۸۳ دانستهاند.
از
مفسران امامیه فیض کاشانی در
الصافی بر تفسیر بیضاوی تکیه کرده است.
با این گزارش از
تفسیر ادبی روشن میشود که تفسیر ادبی در تاریخ خود از تحول گستردهای برخوردار بوده است؛ از تلاشهای لغوی پراکنده آغاز شده و با تدوین آثاری تخصصی در حوزههای لغت،
نحو، اعراب، قرائات،
معانی القرآن و
اعجاز قرآن ادامه یافته و به تدوین تفاسیر جامع ادبی با صبغههای گوناگون منتهی شده است. نقطه اوج تفسیر ادبی در تفسیر الکشاف زمخشری تجلی یافته است؛ به عبارت دیگر، دانش بلاغت و بیان، رکن اصلی تفسیر ادبی است که از دانشهای دیگر ادبی برای تفسیر و کشف مقصود از متن بهره میگیرد و در صورت عاری شدن تفسیر از دانش بلاغت و بیان، تفسیر به معنای واقعی ادبی نخواهد بود، بلکه باید آن را
تفسیر لغوی یا
نحوی یا اعراب القرآن و مانند آن نامید، بنابر این تفسیر ادبی را میتوان
تفسیر بلاغی یا
بیانی نیز نامید، گر چه این دو نام جامعیت تفسیر ادبی را ندارند.
شایان یادکرد است که تفسیر ادبی به رغم نقش بی بدیلش در کشف مقاصد الهی، کاستیها و نواقصی نیز دارد که مهمترین آنها عبارتاند از:
۱. عدم ارائه طرحی روشن همراه با معرفی مبانی و قواعد منقح و شفاف به جز طرح کلی و ناقصی که ابوحیان در مقدمه تفسیرش
بیان کرده است.
۲. طرح گسترده قرائات مختلف، به ویژه قرائات غیر معتبر و شاذّ که موجب کمرنگ شدن قرائت اجماعی و رایج و موجب رسمیت دادن به قرائتهای مختلف ناشی از
اجتهاد قاریان شده است.
(۱). آشنایی با تفاسیر قرآن، رضا استادی، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۷۷ ش.
(۲). آینه پژوهش (مجله). ، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
(۳). اتجاهات التجدید، محمد ابراهیم شریف، القاهرة، دارالتراث، ۱۴۰۲ ق.
(۴). الاتقان، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.). ، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ ق.
(۵). اثر القرآن
فی تطور النقد العربی، محمد زغلول سلام، القاهرة، دارالمعارف.
(۶). ادبیات و تعهد در اسلام، محمد رضا حکیمی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۸ ش.
(۷). الاعجاز البیانی للقرآن، بنت الشاطی، القاهرة، دارالمعارف، ۱۴۰۴ ق.
(۸). اعجاز بیانی قرآن، بنت الشاطی، ترجمه صابری، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۷۶ ش.
(۹). اعجاز القرآن بین المعتزلة والاشاعره، منیر سلطان، اسکندریة، المعارف، ۱۹۷۶ م.
(۱۰). اعجاز القرآن والبلاغة النبویه، مصطفی صادق الرافعی، قاهرة، مؤسسة المختار، ۱۴۲۹ ق.
(۱۱). البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ ق.). ، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۲ ق.
(۱۲). برهان و عرفان (فصلنامه). ، دانشگاه آزاد اسلامی.
(۱۳). البلاغة تطور و تاریخ، شوقی ضیف، القاهرة، دارالمعارف.
(۱۴). بنت الشاطی من قریب، حسن جبر، القاهرة، دارالکتاب الحدید، ۱۴۲۱ ق.
(۱۵). البیان والتبیین، الجاحظ (م. ۲۵۵ ق.). ، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق.
(۱۶). تأویل مشکل القرآن، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.). ، به کوشش سید احمد صقر، قاهرة، دارالتراث، ۱۳۹۳ ق.
(۱۷). تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ ق.). ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ ق.
(۱۸). تاریخ و تطور علوم بلاغت، شوقی ضیف، ترجمه:ترکی، تهران، سمت، ۱۳۸۳ ش.
(۱۹). التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.). ، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۲۰). التفسیر البیانی، بنت الشاطی، القاهرة، دارالمعارف.
(۲۱). تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.). ، مؤسسة التاریخ.
(۲۲). تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.). ، به کوشش گرجی، تهران، ۱۳۷۸ ش.
(۲۳). تفسیر غریب القرآن، زید بن علی بن الحسین (علیه السلام). (م. ۱۲۲ ق.). ، به کوشش محمد جواد، قم، الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۸ ق.
(۲۴). التفسیر الکاشف، المغنیه، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۱ م.
(۲۵). تفسیر المنار، رشید دائرة المعارف قرآن کریم، رضا (م. ۱۳۵۴ ق.). ، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق.
(۲۶). تفسیر و مفسران، معرفت، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.
(۲۷). التفسیر والمفسرون، محمد حسین الذهبی، قاهرة، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۶ ق.
(۲۸). تلخیص البیان، الشریف الرضی (م. ۴۰۶ ق.). ، به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۶ ق.
(۲۹). دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه:شنتاوی و دیگران، بیروت، دارالمعرفة، ۱۹۳۳ م.
(۳۰). دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ ش.
(۳۱). دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، خرمشاهی، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
(۳۲). روشها و گرایش های تفسیری، حسین علوی مهر، تهران، اسوه، ۱۳۸۱ ش.
(۳۳). علوم القرآن بین البرهان والاتقان، حازم سعید حیدر، مدینة، دارالزمان، ۱۴۲۰ ق.
(۳۴). الفکر الدینی
فی مواجهة العصر، عفت الشرقاوی، مکتبة الشباب، ۱۹۷۶ م.
(۳۵). الفهرست، ابن الندیم (م. ۴۳۸ ق.). ، تهران، مروی، ۱۳۹۳ ق.
(۳۶). الفهرست، الطوسی (م. ۴۶۰ ق). ، به کوشش قیومی، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ ق.
(۳۷). القرآن الکریم و اثره
فی الدراسات
النحویه، عبدالعال سالم مکرم، مصر، المکتبة الازهریة، ۱۹۷۷ م.
(۳۸). القرآن محاولة لفهم عصری، مصطفی محمود، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۹ م.
(۳۹). القرآن والتفسیر العصری، بنت الشاطی، القاهرة، دارالمعارف.
(۴۰). کتاب الحیوان، الجاحظ (م. ۲۵۵ ق.). ، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۶ ق.
(۴۱). الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.). ، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.
(۴۲). کشف الظنون، حاجی خلیفه (م. ۱۰۶۷ ق.). ، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ ق.
(۴۳). مباحث
فی التفسیر الموضوعی، مصطفی مسلم، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۰ ق.
(۴۴). مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.). ، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق.
(۴۵). المحرر
الوجیز، ابن عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ ق.). ، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ ق.
(۴۶). معانی القرآن، الکسائی (م. ۱۸۹ ق.). ، به کوشش عیسی شهاته، قاهرة، دارقباء، ۱۹۹۸ م.
(۴۷). معنای متن، نصر حامد ابوزید، ترجمه:کریمی نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ش.
(۴۸). مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.). ، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.
(۴۹). المفسرون حیاتهم و منهجهم، سید محمد علی ایازی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۴ ق.
(۵۰). مقدمة جامع التفاسیر، الراغب (م. ۴۲۵ ق.). ، به کوشش احمد حسن، کویت، دارالدعوة، ۱۴۰۵ ق.
(۵۱). مناهج تجدید، امین الخولی، دارالمعرفة، ۱۹۶۱ م.
(۵۲). مناهل العرفان، الزرقانی، به کوشش فواز احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۷ ق.
(۵۳). من تاریخ الادب العربی، طه حسین، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۱ م.
(۵۴). المنهج البیانی
فی تفسیر القرآن، کامل علی سعفان، مصر، مکتبة الانجلو، ۱۹۸۱ م.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تفسیر ادبی، ج۶، ص۱۴۴.