تعلیمات اجباری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تعلیمات اجباری، قانونی که طبق آن همة اتباع هر کشور موظفاند دورة
آموزش عمومی، شامل مقدمات علوم گوناگون، را بگذرانند. تأکید این دوره بیشتر بر خواندن
و نوشتن
و حساب کردن است. در هر کشوری بسته به
نظام آموزشی و امکانات، یک مقطع تحصیلی را پایة
آموزش عمومی میدانند
و همگان باید مدرک آن پایه را بگیرند.
نخستین بار پس از انقلاب فرانسه (۱۷۸۹)،
آموزش و پرورش ملی در آن کشور پایه ریزی شد
و دولت موظف شد که
آموزش عمومی
و ابتدایی رایگان به وجود آورد. سپس در دیگر
کشورهای اروپایی و نیز
امریکا ایجاد نظام
آموزش و پرورش عمومی از برنامه های اصلی دولتها گردید
و در نیمة دوم قرن سیزدهم/ اواسط قرن نوزدهم، قوانین آن در کشورهای متعدد به تصویب رسید.
با روشن شدن نسبت مستقیمِ تحولات اجتماعی با
آموزش عمومی، مبارزه با بی سوادی در کشورهای توسعه نیافته، اهمیت یافت.
در ۱۳۳۸/ دسامبر ۱۹۱۹ لنین طی فرمانی کلیة شهروندان هشت تا پنجاه سالة
شوروی را موظف به آموختن خواندن
و نوشتن اعلام کرد.
در ۱۳۴۵ ش/ ۱۹۶۶ کشورهای عرب در
طرابلس اجلاسی تشکیل دادند
و سال ۱۳۵۹ ش/ ۱۹۸۰ را سال تحقق همگانی شدن
آموزش و پرورش اعلام کردند.
هرچند از مدتها پیش از آن نیز بهطور پراکنده در برخی از این کشورها، اقداماتی برای تعمیم
و اجباری کردن
آموزش آغاز شده بود.
برای آگاهی از سوابق
و چگونگی تعلیمات اجباری در برخی کشورهای اسلامی
به طورکلی در اوایل قرن چهاردهم/ بیستم بیشتر کشورها
آموزش همگانی را پذیرفتند. پس از
جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ـ ۱۹۴۵)، در نتیجة تلاشهای
یونسکو، کشورهای جهان سوم برای سوادآموزی اولویت قائل شدند.
تعلیمات اجباری گاه بر آورندة نیازهای مقطعی سیاسی در کشورها نیز میباشد؛ مثلاً در دهة ۱۳۶۰ ش/ ۱۹۸۰ دولت
ترکیه با اجباری کردن
آموزش دینی در مدارس، تلاش نمود مانع نفوذ تفکرات
و تبلیغات چپ شود
.
در ایران در نیمة دوم قرن سیزدهم، توجه روشنفکران
و متفکران به لزوم گسترش
آموزش و بالابردن میزان سواد عمومی جلب شد، به طوری که آن را یکی از مهمترین لوازم تحول جامعة ایرانی میدانستند؛. طالبوف تبریزی ، میرزا حسن رشدیه ، زین العابدین مراغه ای
و فتحعلی آخوندزاده از جملة این اشخاص بودند
پس از
انقلاب مشروطه، در متمم
قانون اساسی مصوب ۱۳۲۴، در مادّة نوزدهم، تأسیس مدارس به مخارج ملتی
و دولتی
و تحصیل اجباری پیش بینی شد
در مجلس دوم، قانون اداری
و اساسی فرهنگ وضع شد
و تمام مدارس تحت نظارت دولت در آمد
و مقرر گردید که
آموزش ابتدایی برای کودکان اجباری شود.
در قانون اساسی معارف مصوب دهم ذیقعدة ۱۳۲۹،
تعلیمات ابتدایی برای عموم ایرانیان اجباری اعلام شد
و پدران
و مادران مکلف شدند کودکان خود را از هفت سالگی به مدرسه بفرستند. البته با توجه به شرایط عمومی کشور
و دسترسی نداشتن همگان به امکانات، طریق
و محل تحصیل (خانه یا مدرسه) آزاد اعلام شد. همچنین در این قانون پیش بینی شد که در هر دِه
و محله از قصبات، یک مکتب ابتدایی دایر شود
و مخارج آن را دولت، از مالیاتی که مالکان دهکده
و اهالی میدهند، بپردازد. در این قانون، همچنین پیش بینی شد که مکاتب
و مدارس رایگان تنها برای کودکانی باشد که مأموران رسمی محلی، بی بضاعتی آنان را تأیید کنند
و دیگران باید در مدارس غیردولتی ثبت نام نمایند.
در قانون اداری
وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه ، مصوب یازدهم شهریور ۱۲۸۹/ ۲۶ شعبان ۱۳۲۸، تهیة اسباب تحصیلات ابتداییِ اجباری
و رایگان از وظایف وزیر شمرده شد
، اما به سبب اغتشاشات سیاسی، اهداف پیش بینی شده تحقق نیافت. در اسفند ۱۲۹۹
سیدضیاءالدین طباطبایی،
نخست وزیر وقت، در اعلامیه ای افزایش مدارس
و بهره مندی همگان را از تعلیم
و تربیت از اهداف مهم
دولت خود ذکر کرد.
در قانون شورای عالی معارف مصوب بیستم اسفند ۱۳۰۰، تهیة موجبات تکثیر مدارس
و تدارک مقدمات تعلیم اجباری
و رایگان از وظایف وزارت معارف دانسته شد.
با پیدایی ثبات نسبی در اوضاع سیاسی
و اداری
و اهتمام حکومت به بسط تعلیمات، تعداد مؤسسات
آموزشی رو به فزونی نهاد
و قوانینی برای تهیة بودجة لازم به منظور گسترش مدارس
و تأمین مخارج مدارس تصویب شد؛از جمله در قوانین مصوب دورة ششم
قانونگذاری مجلس در چهاردهم شهریور ۱۳۰۶ پیش بینی گردید که وجوه لازم برای تحصیلات ابتدایی از بخشی از
مالیات عایدات املاک اربابی تأمین گردد
و وزارت معارف ملزم شد برای ایلات ، مدارس ابتدایی سیّار تأسیس کند
در ۱۳۱۳ ش با پیشنهاد تعمیم تعلیمات اجباری
و با به کار بستن تجربه های کشورهای همسایه در این کار، تلاش شد تا تعلیمات اجباری در میان تمامی افراد مملکت از هشت تا پنجاه ساله گسترش یابد
و انجمنهایی با عنوان انجمن مبارزه با بی سوادی عهده دار آن شوند. تشکیل دوره های
اکابر محصول چنین هدفی بود
. در ۱۳۳۲ ش ضمن تصویب قانون شهرداریها مقرر شد که ۵% از درآمد
شهرداری هر حوزه (بعدها ۳%) به توسعة فرهنگ، بویژه احداث
دبستان ، اختصاص یابد. با تخصیص این امکانات تعدادی مدرسه در نقاط گوناگون ایران ساخته شد.
در نخستین قوانینِ
آموزش مقرر گردید که والدین در صورت نفرستادن کودکان خود به مدرسه، ده ریال جریمه بپردازند.
بعدها با فراهم شدن امکانات در نقاطی که زمینة
آموزش به صورت رایگان وجود داشت، وزارت معارف اعلام کرد که والدین در صورت رعایت نکردن قانون تعلیمات اجباری، نسبت به هر سالِ درسی محکوم به دو ماه حبس یا پرداخت چهل تومان خواهند بود
. چون، به رغم پیش بینیهای قانونی، عملاً زمینه
و امکانات لازم برای تعلیم اجباری فراهم نشده بود، در بیشتر مواقع تنها به اعلام رایگان بودن تعلیمات،
و نه اجباری بودن آن، بسنده میشد
.
گفتنی است که امکانات تعلیمات رایگان، به سبب کمبود منابع مالی، به اشخاص بی بضاعت اختصاص داشت
و ارائة «گواهی فقرِ» خانواده برای ثبت نام ضروری بود
و کودکانی که والدینشان قادر به تأمین مخارج آنان بودند، می بایست در مدارس دولتیِ غیررایگان
آموزش اجباری میدیدند. این امر محدودیتهایی در استفاده از مدارس رایگان ایجاد کرد
و در مواردی به اعتراض افراد آبرومندی منجر شد که ناچار به ارائة گواهی فقر بودند
در قانون تعلیمات اجباری ابتدا در نظر بود که تحصیل در تمامی مقاطع، اجباری
و رایگان باشد، لیکن به ملاحظة کمبود منابع مالی برای ایجاد مقدمات کار، در ۱۳۲۲ ش دورة تحصیلات رایگان شش سال، ولی سال پنجم
و ششم آن اختیاری، اعلام شد.
بعلاوه، تأسیس مدارس غیر رسمی (ملی/ خصوصی) نیز گسترش یافت. هزینة مدارس غیررسمی بر عهدة گردانندگان آنها بود که توسط افراد خیّر
و نیز پرداخت هزینه تحصیل از سوی شاگردان تأمین میشد، اما در هر حال همگی این مدارس تابع قوانین دولتی بودند
و تحصیل در آنها مشمول مقررات تعلیمات اجباری بود
.
در ۱۳۵۰ ش دورة تعلیمات عمومی اجباری در کشور شامل دو مرحله
اعلام شد.
با توجه به کمبود امکانات مالی جهت احداث
و تجهیز وتوسعة مدارس، پراکندگی
و کثرت مناطق روستایی
و کمبود معلم، عملاً
آموزش در تمامی نقاط کشور به صورت هم زمان
و یکسان پیش نرفت، لذا تلاش شد که برای ریشه کن کردن بی سوادی اقدامات اساسی دیگری شود، از جمله: تشکیل سپاه دانش به فرمان
محمدرضا پهلوی (حک: ۱۳۲۰ـ۱۳۵۷ ش) در سال تحصیلی ۱۳۴۰ـ ۱۳۴۱ ش، تصویب قانون خدمات اجتماعی زنان در ۱۳۴۷ ش، طرح
آموزش عشایری
و تغذیة رایگان.
بعد از
انقلاب اسلامی طبق اصل سی ام
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت موظف شد که وسایل
آموزش و پرورش رایگان را برای همة ملت تا پایان دورة متوسطه فراهم سازد.
یکی از اقدامات مهم برای سوادآموزی، به وجود آوردن
سازمان نهضت سوادآموزی بود که از جمله کارهای این سازمان،
آموزش دادن به کودکان لازم التعلیمی است که از امکان تحصیل محروم اند
نهضت سوادآموزی). بر اساس آمار سرشماری عمومی نفوس
و مسکن سالهای ۱۳۵۵ ش
و ۱۳۷۵ ش، نسبت اشتغال به تحصیل در جمعیت زیر ۲۵ سال کشور در ۱۳۵۵ ش، ۸ر۴۹% بوده
و در ۱۳۷۵ ش، به ۱۵ر۶۶% افزایش یافته است. بر اساس همین آمار در ۱۳۵۵ ش، ۶ر۷۵% جمعیت ۷ تا ۱۱ سالة کشور به تحصیل اشتغال داشتهاند که این رقم در ۱۳۷۵ ش شامل ۸۶ر۹۱% جمعیت ۶ تا ۱۰ سالة کشور بوده است
؛
. با این همه به دلیل کثرت جمعیت افراد لازم التعلیم
و کمبود امکانات
آموزشی دولتی
و برای جلب مشارکت مردم در امور
آموزشی، از سال تحصیلی ۱۳۶۸ـ۱۳۶۹ ش قانون تأسیس
مدارس غیرانتفاعی نیز تصویب
و اجرا شده است. هم اکنون حدود ۴% دانش آموزان کشور در این مدارس تحصیل میکنند، تحصیل در این مدارس مشمول قوانین
آموزشی دولتی است.
منابع :
(۱)علاوه بر اسناد مذکور در متن ، موجود در آرشیو اسناد سیاسی وزارت امور خارجه
و آرشیو سازمان اسناد ملی ایران ؛
(۲) مرتضی اسعدی ، جهان اسلام ، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۶۹ ش ؛
(۳) احمد امین ، پیشگامان مسلمان تجددگرایی در عصر جدید ، ترجمة حسن یوسفی اشکوری ، تهران ۱۳۷۶ ش ؛
(۴) نادر انتخابی ، «دین
و دولت در ترکیه : از تنظیمات تا امروز»، نگاه نو ، ش ۲۵ (مرداد ۱۳۷۴)؛
(۵) اسداللّه انعام زاده ، بررسی بودجه ، اعتبارات
و شاخص های
آموزشی دورة ابتدایی طی سالهای ۷۴ـ۷۲ ، تهران : وزارت
آموزش و پرورش ، معاونت
آموزش عمومی
و سازمان پژوهش
و برنامه ریزی
آموزشی (جزوة تکثیرشده )؛
(۶) ایران . قوانین
و احکام ، قوانین
و مقررات مربوط به معارف
و مدارس ، احصائیة معارف
و مدارس ( ۱۳۰۷ـ ۱۳۰۸ ) ، احصائیة اعضا
و مستخدمین ( ۱۳۰۹ )، ( بی جا: بی تا. ) ؛
(۷) هم ایران
و، مجموعة قوانین موضوعه
و مسائل مصوبة دورة سیزدهم قانونگذاری : اول آذر ۱۳۲۰ـ۳۰ آبان ۱۳۲۲ ، تهران ( بی تا. ) ؛
(۸) ایران ، مجموعة قوانین موضوعه
و مسائل مصوبة دورة ششم تقنینیه : ۲۲ مرداد ۱۳۰۵ ـ ۲۲ مرداد ۱۳۰۷ ، تهران ( بی تا. ) ؛
(۹) ایران ، مجموعة مصوبات مجلس شورای ملی در چهار دورة تقنینیه ، تهران ( بی تا. ) ؛
(۱۰) میخائیل سرگی یویچ ایوانوف ، تاریخ نوین ایران ، ترجمة هوشنگ تیزابی
و حسن قائم پناه ، استکهلم ۱۳۵۶ ش ؛
(۱۱) جمشید بهنام ، ایرانیان
و اندیشة تجدد ، تهران ۱۳۷۵ ش ؛
(۱۲) تفکر در بارة تحولات آیندة
آموزش و پرورش ، ترجمة محمدعلی امیری ، تهران : سازمان پژوهش
و برنامه ریزی
آموزشی ، دفتر امور کمک
آموزشی و کتابخانه ها، ۱۳۶۸ ش ؛
(۱۳) داود حسینی نسب
و اصغرعلی اقدم ، فرهنگ واژه ها، تعاریف
و اطلاعات تعلیم
و تربیت ، تبریز ۱۳۷۵ ش ؛
(۱۴) دگرگونیهای
آموزش و پرورش در پنجاه سال اخیر از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۴ ، تهران : وزارت
آموزش و پرورش ، ( بی تا. ) ؛
(۱۵) سیر تحولات
آموزش و پرورش از شروع انقلاب تا پایان برنامة ششم از سال تحصیلی ( ۴۲ـ۴۱ تا ۶۲ـ۶۱ )، تهران : وزارت
آموزش و پرورش ، ۱۳۵۵ ش (جزوة تکثیرشده )؛
(۱۶) عیسی صدیق ، دورة مختصر تاریخ فرهنگ ایران ، تهران ۱۳۵۱ ش ؛
(۱۷) عیسی صدیق ، یادگار عمر ، تهران ۱۳۳۸ـ۱۳۵۶ ش ؛
(۱۸) عبدالرحیم بن ابوطالب طالبوف ، سیاست طالبی ، چاپ رحیم رئیس نیا، محمدعلی علی نیا،
و علی کاتبی ، تهران ۱۳۵۷ ش ؛
(۱۹) سیروس غنی ، ایران : برآمدن رضاخان ، برافتادن قاجار
و نقش انگلیسیها ، ترجمة حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ ش ؛
(۲۰) اقبال قاسمی پویا، مدارس جدید در دورة قاجاریه : بانیان
و پیشروان ، تهران ۱۳۷۷ ش ؛
(۲۱) علاءالدین کیا، مروری بر دو دهه تلاش برای اعتلای تعلیم
و تربیت کشور ( ۱۳۷۸ـ ۱۳۵۸ )، تهران : وزارت
آموزش و پرورش ، ادارة کل روابط عمومی ، ۱۳۷۸ ش (جزوة تکثیر شده )؛
(۲۲) محمدرسول گلشن فومنی ، جامعه شناسی
آموزش و پرورش ، تهران ۱۳۷۳ ش ؛
(۲۳) تان خوی له ، «پیکار با بیسوادی »، پیام یونسکو ، سال ۱۴، ش ۱۵۷ (خرداد ۱۳۶۲)؛
(۲۴) مرکز آمار ایران ، سرشماری عمومی نفوس
و مسکن آبانماه ۱۳۵۵: کل کشور ، تهران ۱۳۵۹ ش ؛
(۲۵) مرکز آمار ایران ، سرشماری عمومی نفوس
و مسکن ۱۳۷۵: نتایج تفصیلی کل کشور ، تهران ۱۳۷۶ ش ؛
(۲۶) هما ناطق ، کارنامة فرهنگی فرنگی در ایران : ۱۹۲۱ـ ۱۸۳۷ ، تهران ۱۳۸۰ ش ؛
(۲۷) محمدکاظم نائینی ، اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پیرامون هدف ها
و فلسفة
آموزش و پرورش ، تهران : وزارت
آموزش و پرورش ، دفتر تحقیقات
و برنامه ریزی ، ۱۳۵۹ ش ؛
(۲۸) تورستان هوسن ، «در راه دانش »، پیام یونسکو ، سال ۱۴، ش ۱۵۷ (خرداد ۱۳۶۲) ؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تعلیمات اجباری»، شماره۳۶۴۵.