تعجب ابراهیم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
درباره
حضرت ابراهیم علیهالسّلام و تعجب آن حضرت در مواردی از جمله فرزنددار شدن در پیری، آیاتی در
قرآن ذکر شده که بیان میشود.
کهنسالی ابراهیم علیهالسّلام باعث تعجب وی هنگام بشارت به فرزنددار شدن:
«قال ابشرتمونی علی ان مسنی الکبر فبم تبشرون قالوا بشرنـک بالحق فلا تکن من القـنطین قال و من یقنط من رحمة ربه الا الضالون.» «گفت آیا با اینکه مرا پیری فرا رسیده است بشارتم میدهید به چه بشارت میدهید گفتند ما تو را به حق بشارت دادیم پس از نومیدان مباش گفت چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش نومید میشود.»
تعجب ابراهیم علیهالسّلام از بشارت داده شدن به فرزند، بر اساس استبعاد عادی بوده است. ابراهیم وقتی این بشارت را میشنید که پیری سالخورده بود آن هم پیرمردی که در دوران جوانیش از همسرش فرزنددار نشده بود و معلوم است که عادتا در چنین حالی از فرزنددار شدن مایوس بود. لذا اینکه مانند ابراهیم پیامبری بزرگوار، بزرگ تر از آنست که از رحمت
خدا و نفوذ قدرت او مایوس باشد و به همین جهت دنباله کلام
ملائکه پرسش کرد که آیا در چنین جای و روزی مرا به فرزنددار شدن بشارت میدهید؟ آن هم از همسر سالخورده عقیمی که در جای دیگر قرآن از قول خود او نقل شده که به پیری خود اعتراف کرده است. کلمه" کبر" در جمله" ا بشرتمونی علی ان مسنی الکبر"
کنایه از پیری و سالخوردگی است. معنای این جمله این است که: من از بشارت شما
تعجب میکنم که در این حال و این وضع که پیری خمیده شده و جوانی را پشت سر نهادهام و نیروی بدنیم به آخر رسیده با این حال صاحب فرزند شوم، زیرا عادتا چنین چیزی برای چنین کسی محال است.
جمله" فبم تبشرون" تفریع بر جمله" مسنی الکبر" است و استفهام از بشارتی است که دادند. کانه شک کرده در اینکه آیا بشارتشان راستی همان بشارت به فرزند بود یا به چیز دیگر و لذا دوباره پرسید به چه چیز بشارتم میدهید؟
بشارت ملازم با حق و غیر منفک از آن است پس تو به صرف، اینکه بعید به نظرت میرسد آن را انکار مکن تا در زمره نومیدان از رحمت خدا نباشی، این جمله پاسخ ملائکه است به ابراهیم. ابراهیم علیهالسّلام هم در قبال گفته آنان بطور کنایه سخنشان را تایید و اعتراف نموده، به عنوان استفهام انکاری گفت: " کیست که از رحمت
پروردگار خود نومید شود جز گمراهان" و چنین فهمانید که نومیدی از رحمت پروردگار از خصائص گمراهان است و من از گمراهان نیستم پس پرسشم پرسش یک نفر نومید که به خاطر نومیدی، فرزنددار شدن در این سنین را بعید بشمارد نیست.
ابراهیم به خوبی میدانست که از نظر موازین طبیعی تولد چنین فرزندی از او بسیار بعید است، هر چند در برابر
قدرت خدا هیچ چیزی محال نیست، ولی توجه به موازین عادی و طبیعی تعجب او را برانگیخت، لذا" گفت: آیا چنین بشارتی به من میدهید در حالی که من به سن پیری رسیدهام"؟! (قال ا بشرتمونی علی ان مسنی الکبر).
" راستی به چه چیز مرا بشارت میدهید"؟ (فبم تبشرون).
آیا به امر و فرمان خدا است این بشارت شما یا از ناحیه خودتان؟ صریحا بگوئید تا اطمینان بیشتر پیدا کنم! تعبیر به" مسنی الکبر" (پیری مرا لمس کرده است) اشاره به این است که آثار پیری از موی سپیدم و از چینهای صورتم، نمایان است و آثار آن را در تمام وجود خود به خوبی لمس میکنم.
اظهار شگفتی ابراهیم علیهالسّلام از لجاجت مردم بر
شرک ، به رغم وجود دلایل واضح بر بطلان آن:
«و حاجه قومه قال
اتحـجونی فی الله و قد هدن و لا اخاف ما تشرکون به الا ان یشاء ربی شیــا وسع ربی کل شیء علمـا افلا تتذکرون.» «و قومش با او به ستیزه پرداختند گفت آیا با من در باره خدا محاجه میکنید و حال آنکه او مرا راهنمایی کرده است و من از آنچه شریک او میسازید بیمی ندارم مگر آنکه پروردگارم چیزی بخواهد علم پروردگارم به هر چیزی احاطه یافته است پس آیا متذکر نمیشوید.» «همزه» در «اتحاجونی» استفهام تعجبی است.
ترس از معبودان
باطل و عدم ترس شرک به خدا امری شگفت انگیز در نظر ابراهیم علیه السلام:
«و حاجه قومه قال
اتحـجونی فی الله و قد هدان و لا اخاف ما تشرکون به الا ان یشاء ربی شیــا وسع ربی کل شیء علمـا افلا تتذکرون و کیف اخاف ما اشرکتم و لا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطـنـا فای الفریقین احق بالامن ان کنتم تعلمون.» «و قومش با او به ستیزه پرداختند گفت آیا با من در باره خدا محاجه میکنید و حال آنکه او مرا راهنمایی کرده است و من از آنچه شریک او میسازید بیمی ندارم مگر آنکه پروردگارم چیزی بخواهد علم پروردگارم به هر چیزی احاطه یافته است پس آیا متذکر نمیشوید و چگونه از آنچه شریک (خدا) میگردانید بترسم با آنکه شما خود از اینکه چیزی را شریک خدا ساختهاید که (خدا) دلیلی در باره آن بر شما نازل نکرده است نمیهراسید پس اگر میدانید کدام یک از (ما) دو دسته به ایمنی سزاوارتر است.»
گر چه در این
آیات حجتی را که مردم علیه ابراهیم اقامه کردند، صریحا حکایت نکرده و لیکن از جمله" و لا اخاف ما تشرکون به"
تلویحا معلوم میشود که چه میگفتهاند. زیرا ابراهیم علیهالسّلام در رد گفتار آنان فرمود: من از این بتهای شما نمیترسم. پس معلوم میشود که دلیل آنان بر شرک و
بت پرستی ترس از بتها بوده است.
به طور کلی بشر را یکی از دو چیز به شرک واداشته یا
خوف از
غضب آلهه و بیم از سلطنتی که برای آن الهه نسبت به حوادث زمینی قائل بوده یا امید به برکت و سعادتی بوده که برای بتهای خود میپنداشته و از این دو امر بیشتر همان خوف در نفوس آنان تاثیر داشته برای اینکه طبعا اعتماد و امید مردم به خودشان است و کمتر به دیگران امیدوار میشوند و هر نعمت و سعادتی که کسب کرده و به دست میآورند همه را از ناحیه خود و مرهون جد و جهد خود میدانند و اگر هم همه را مستند به کوشش خود ندانند و
غنیمت حاصله از قبیل
ارث و یا
گنج و یا ریاستی باشد، آن را از ناحیه جد اعلا و یا بخت نیک میدانند.
میگوید: " قوم ابراهیم با او به گفتگو و محاجه پرداختند" (و حاجه قومه).
ابراهیم در پاسخ آنها گفت، " چرا درباره
خداوند یگانه با من گفتگو و مخالفت میکنید، در حالی که خداوند مرا در پرتو دلائل منطقی و روشن به راه
توحید هدایت کرده است"؟ (قال ا تحاجونی فی الله و قد هدان).
از این آیه به خوبی استفاده میشود که جمعیت بت پرستان قوم ابراهیم تلاش و کوشش داشتند که به هر قیمتی که ممکن است او را از عقیده خود باز دارند و به آئین بت پرستی بکشانند ولی او با نهایت شهامت مقاومت کرد و با دلائل منطقی سخنان همه را پاسخ گفت.
در اینکه آنها به چه منطقی در برابر ابراهیم متوسل شدند، در این آیات صریحا چیزی نیامده است، ولی از پاسخ ابراهیم اجمالا روشن میشود که آنها او را
تهدید به
کیفر و
خشم خدایان و بتها کردند و او را از مخالفت آنان بیم دادند، زیرا در دنباله آیه از زبان ابراهیم چنین میخوانیم: من هرگز از بتهای شما نمیترسم زیرا آنها قدرتی ندارند که به کسی زیان برسانند" (و لا اخاف ما تشرکون به).
" هیچکس و هیچ چیز نمیتواند به من زیانی برساند مگر اینکه خدا بخواهد" (الا ان یشاء ربی شیئا).
گویا ابراهیم با این جمله میخواهد یک پیشگیری احتمالی کند و بگوید اگر در گیرودار این مبارزهها فرضا حادثهای هم برای من پیش بیاید هیچگونه ارتباطی به بتها ندارد، بلکه مربوط به خواست پروردگار است برای اینکه بت بی شعور و بی جان مالک سود و زیان خود نیست تا چه رسد به اینکه مالک سود و زیان دیگری باشد.
سپس میگوید: " علم و دانش پروردگار من آن چنان گسترده و وسیع است که همه چیز را در بر میگیرد" (وسع ربی کل شی ء علما).
این جمله در حقیقت دلیلی برای جمله سابق است و آن اینکه بتها هرگز نمیتوانند منشا
سود و زیانی باشند، زیرا هیچگونه علم و آگاهی ندارند و نخستین شرط برای رسانیدن سود و زیان، علم و شعور و آگاهی است، تنها خدایی که علم و دانشش همه چیز را احاطه کرده است میتواند منشا سود و زیان باشد، پس چرا از خشم غیر او بترسم؟
و سرانجام برای تحریک فکر و اندیشه، آنان را مخاطب ساخته میگوید:
" آیا با اینهمه باز متذکر و بیدار نمیشوید"؟ " (ا فلا تتذکرون).
در آیه بعد منطق و استدلال دیگری را از ابراهیم بیان میکند که به جمعیت بت پرست میگوید" چگونه ممکن است من از بتها بترسم و در برابر تهدیدهای شما وحشتی به خود راه دهم با اینکه هیچگونه نشانهای از
عقل و شعور و قدرت در این بتها نمیبینم، اما شما با اینکه به وجود خدا ایمان دارید و قدرت و علم او را میدانید و هیچگونه دستوری به شما درباره پرستش بتها نازل نکرده است، با این همه از خشم او نمیترسید من چگونه از خشم بتها بترسم"؟ (و کیف اخاف ما اشرکتم و لا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطانا).
زیرا میدانیم بت پرستان منکر وجود خداوندی که خالق آسمانها و زمین است نبودند بلکه بتها را شریک در
عبادت او میساختند و آنها را شفیع بر در درگاه او میپنداشتند.
" اکنون انصاف بدهید من باید احساس آرامش کنم یا شما"؟! (فای الفریقین احق بالامن ان کنتم تعلمون).
در واقع منطق ابراهیم در اینجا یک منطق عقلی بر اساس این واقعیت است که شما مرا تهدید به خشم بتها میکنید در حالی که تاثیر وجودی آنها موهوم است، ولی از خشم خداوند بزرگ که من و شما هر دو او را پذیرفتهایم و باید پیرو دستور او باشیم و هیچگونه دستوری از طرف او در باره پرستش بتها نرسیده است ترس و وحشتی ندارید، یک موضوع قطعی را رها کردهاید و به یک موضوع موهوم چسبیدهاید؟
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۱۸۶، برگرفته از مقاله «تعجب ابراهیم».