• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تصوف در ایران بعد از قرن ششم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تصوف‌، عنوان‌ قسم‌ عمده‌ای‌ از سلوك‌ باطنی‌ دینی‌ در عالم‌ اسلام‌ است، که درباره تشکیل آن در ایران‌ بعد از قرن‌ ششم‌، قبل از صفویه و در دوره صفویه و بعد از صفویه و سلسه های صوفیه در ایران پرداخته شده.

فهرست مندرجات

۱ - تا دوره‌ صفویه
       ۱.۱ - آزادی در ابراز عقاید
       ۱.۲ - بروز ارتباط‌ میان‌ تصوف‌ و تشیع‌
       ۱.۳ - شکوفایی‌ تصوف‌ در دوره‌ تیموریان‌
       ۱.۴ - ظهور علایق‌ شیعی‌
       ۱.۵ - اعتقاد به ولایت‌
       ۱.۶ - نهضتهای‌ اجتماعی‌ صوفیان‌
       ۱.۷ - توسعه‌ و رواج‌ تصوف
       ۱.۸ - دوره‌ ادبیات‌ صوفیانه‌ فارسی‌
       ۱.۹ - دوره‌ تشخص‌ و تعین‌ کامل‌ سلسله‌ها
       ۱.۱۰ - تأثیر ابن‌عربی‌ بر تصوف‌ ایرانی‌
              ۱.۱۰.۱ - نامگذاری اصطلاحات صوفی
              ۱.۱۰.۲ - دامنه‌ نفوذ ابن‌عربی‌ در تصوف‌
۲ - در دوره‌ صفویه
       ۲.۱ - اسباب‌ افول‌ تصوف‌ در ایران‌
       ۲.۲ - تفرقه‌ سبب‌ عمده‌ انقراض‌ صفویه
       ۲.۳ - هجرت‌ یا انزجار از تصوف‌
       ۲.۴ - بزرگترین‌ فیلسوف‌ دوره‌ صفوی
       ۲.۵ - فیض‌ کاشانی‌
       ۲.۶ - لاهیجی‌ و قاضی‌ سعید
       ۲.۷ - شیخ‌بهایی‌
       ۲.۸ - دفاع‌ مجلسی‌ از تصوف‌
       ۲.۹ - مخالفت‌ علمای‌ شیعه‌ با صوفیه‌
۳ - پس‌ از صفویه
       ۳.۱ - فعالیت‌ مشایخ‌ نعمت‌اللهی‌
       ۳.۲ - ارادتمندان‌ تصوف‌ در ایران‌ معاصر
۴ - سلسله‌های‌ صوفیه‌ در ایران‌
       ۴.۱ - سلسله‌ نعمت‌اللهی‌
              ۴.۱.۱ - استعمال‌ لفظ‌ «شاه‌»
              ۴.۱.۲ - احیا این‌ سلسله‌ در ایران‌
              ۴.۱.۳ - تردید در انتساب‌ آثار به‌ علما
              ۴.۱.۴ - جانشینان سلسله
              ۴.۱.۵ - انشعابات
              ۴.۱.۶ - شاخه‌ اول‌
              ۴.۱.۷ - شاخه‌ دوم‌
       ۴.۲ - کبرویه‌ و منشعابات
              ۴.۲.۱ - شخصیتهای‌ مهم‌
              ۴.۲.۲ - تشیع‌ سلسله‌
              ۴.۲.۳ - انشعابات کبرویه‌
       ۴.۳ - نوربخشیه‌
       ۴.۴ - ذهبیه‌
              ۴.۴.۱ - جانشینان
              ۴.۴.۲ - دومین‌ سلسله‌ نعمت‌اللهی‌
       ۴.۵ - نقشبندیه‌
              ۴.۵.۱ - رشته‌ اجازه‌
              ۴.۵.۲ - مشاهیر
              ۴.۵.۳ - توسعه‌ نقشبندیه‌
       ۴.۶ - سهروردیه‌
       ۴.۷ - قادریه‌
       ۴.۸ - سلسله‌ خاکسار جلالی‌
              ۴.۸.۱ - تقسیم بندی سلسله‌
       ۴.۹ - اهل‌ حق‌
۵ - فهرست منابع‌
۶ - پانویس
۷ - منبع


قرن‌ ششم‌ (اواخر دوره‌ سلجوقیان‌) یکی‌ از مهمترین‌ ادوار تاریخ‌ تصوف‌ در ایران‌ و در دیگر سرزمینهای‌ اسلامی‌ است‌، زیرا در این‌ دوره‌ تصوف‌ پس‌ از تحمل‌ مخالفتها و نشیب‌ و فرازها بالاخره‌ به‌ ثبات‌ رسید و هیئت‌ منظمی‌ پیدا کرد و به‌ خصوص‌ به‌ واسطه‌ ابوحامد غزالی‌، در میان‌ اهل‌ سنّت‌ ــ که‌ مذهب‌ اکثر مسلمانان‌ ایران‌ آن‌ زمان‌ بود ــ جایگاهی‌ محترم‌ یافت‌.
[۱] باوزانی‌، ج۱، ص‌ ۲۹۶.


۱.۱ - آزادی در ابراز عقاید

صوفیان‌ این‌ دوره‌ در ابراز عقاید و اجرای‌ مراسم‌ آزاد بودند و علاوه‌ بر نفوذی‌ که‌ در میان‌ مردم‌ داشتند، در میان‌ امرا نیز حامیانی‌ پیدا کردند؛. از جمله‌ خواجه‌ نظام‌الملك‌، وزیر دوره‌ سلجوقی‌، از حامیان‌ صوفیه‌ بخصوص‌ ابوسعید ابوالخیر بود.
[۲] عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، مطلع‌ سعدین‌ و مجمع‌ بحرین‌، ج‌ ۱، ص‌ ۷۱.
[۳] فریتس‌مایر، ابوسعید ابوالخیر: حقیقت‌ و افسانه‌، ج۱، ص‌ ۳۸۲ ـ ۳۸۳.
این‌ وضع‌ از دوره‌ خوارزمشاهیان‌ تا حمله‌ مغول‌ نیز ادامه‌ یافت‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ در حمله‌ مغول‌ به‌ ایران‌ در اکثر شهرهای‌ ایران‌ مشایخ‌ صوفیه‌ و خانقاهها وجود داشتند.
[۴] قاسم‌ غنی‌، بحث‌ در آثار و افکار و احوال‌ حافظ‌، ج‌ ۲، قسمت‌ ۱، ص‌ ۴۹۷.
مغولان‌ با آنکه‌ بسیاری‌ از صوفیان‌ را کشتند، از جمله‌ نجم‌الدین‌ کبری‌ و احتمالاً عطار را،
[۵] عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی‌، نفحات‌الانس‌، ج۱، ص‌ ۴۲۷، .
[۶] عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی‌، نفحات‌الانس‌، ج۱، ص‌۵۹۸.
و سبب‌ آوارگی‌ و مهاجرت‌ عده‌ای‌ از صوفیان‌، از جمله‌ نجم‌الدین‌ رازی‌،
[۷] عبداللّه‌بن‌ محمد نجم‌رازی‌، مرصادالعباد، ج۱، ص‌ ۱۹ـ۲۰.
شدند، در نهایت‌ بر رونق‌ آن‌ افزودند، زیرا از سویی‌ در آن‌ دورانِ ویرانی‌ و مصیبت‌، تصوف‌ مهمترین‌ ملجأ روحی‌ و فکری‌ مردم‌ شد و عده‌ بسیاری‌ به‌ آن‌ رو آوردند، و از سوی‌ دیگر دیری‌ نپایید که‌ ایلخانان‌ مغول‌ مجذوب‌ تصوف‌ شدند؛ برخی‌ حکام‌ مغول‌ مثل‌ غازان‌خان‌ (حک: ۶۹۴ـ ۷۰۳)، الجایتو (حک: ۷۰۳ـ۷۱۶) و ابوسعید (حک: ۷۱۷ـ ۷۳۶) و نیز وزرای‌ امیران‌ آنان‌ همچون‌ رشیدالدین‌ (متوفی‌ ۷۱۸) و پسرش‌ غیاث‌الدین‌ (متوفی‌ ۷۳۶)، به‌ صوفیان‌ و مشایخ‌ ابراز علاقه‌ می‌کردند و مخصوصاً خانقاه‌ را مورد عنایت‌ قرار می‌دادند.
[۸] رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ مکاتبات‌ رشیدی‌، ج۱، ص‌ ۳۶ـ۳۷.
[۹] رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ مکاتبات‌ رشیدی‌، ج۱، ص‌ ۱۸۳.
[۱۰] رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ مکاتبات‌ رشیدی‌، ج۱، ص‌ ۲۶۸ـ۲۷۲.
[۱۱] رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ تاریخ‌ مبارک‌ غازانی‌: داستان‌ غازان‌خان‌، ج۱، ص‌ ۱۹۰.
[۱۲] رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ تاریخ‌ مبارک‌ غازانی‌: داستان‌ غازان‌خان‌، ج۱، ص‌ ۲۰۹.
[۱۳] رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ تاریخ‌ مبارک‌ غازانی‌: داستان‌ غازان‌خان‌، ج۱، ص‌ ۲۱۵.


۱.۲ - بروز ارتباط‌ میان‌ تصوف‌ و تشیع‌

با انقراض‌ خلافت‌ عباسی‌ و فتح‌ بغداد توسط‌ هولاکوخان‌، بزرگان‌ شیعی‌ فرصت‌ اظهار وجود یافتند. همچنین‌، با حمایت‌ امرا از صوفیان‌، تصوف‌ نیز رونق‌ یافت‌.
[۱۴] کامل‌ مصطفی‌ شیبی‌، الفکرالشیعی‌ و النزعات‌الصوفیه‌ حتی‌ مطلع‌ القرن‌ الثانی‌ عشرالهجری‌، ج۱، ص‌ ۹۲.
[۱۵] شیرین‌ بیانی‌، دین‌ و دولت‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج‌ ۲، ص‌ ۴۸۲.
شاید از همین‌ دوران‌ بود که‌ زمینه‌های‌ بروز ارتباط‌ میان‌ تصوف‌ و تشیع‌ پیدا شد.

۱.۳ - شکوفایی‌ تصوف‌ در دوره‌ تیموریان‌

دوره‌ شکوفایی‌ تصوف‌ در دوره‌ تیموریان‌ نیز تا پیدایش‌ صفویه‌ استمرار داشت‌. در این‌ دوره‌، حاکمان‌ تیموری‌ نسبت‌ به‌ برخی‌ سلسله‌های‌ صوفیه‌ بر حسب‌ عقاید و تعصبات‌ دینی‌ خاص‌ خویش‌ رفتار می‌کردند. اما به‌ طور کلی‌ آنان‌ به‌ مشایخ‌ صوفیه‌ اعتقاد بسیار داشتند و قرن‌ هشتم‌ و نهم‌ دوران‌ رونق‌ تصوف‌ است‌؛ ازینرو، کمتر شاعر و نویسنده‌ یا عالمی‌ را می‌یابیم‌ که‌ در این‌ دوره‌ از ذوق‌ عرفانی‌ بی‌بهره‌ مانده‌ باشد و جلوه‌هایی‌ از آن‌ را در آثار خود منعکس‌ نکرده‌ باشد.
[۱۶] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۶۷.
با این‌ حال‌، برخی‌ مشایخ‌ صوفیه‌ در این‌ ادوار، خصوصاً در زمان‌ تیموریان‌، مورد سخت‌گیری‌ و اذیت‌ برخی‌ متشرعان‌ ظاهری‌ قرار می‌گرفتند.
[۱۷] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۷۱ـ۷۳.


۱.۴ - ظهور علایق‌ شیعی‌

از مهمترین‌ اوصاف‌ تصوف‌ در این‌ دوره‌، ظهور علایق‌ شیعی‌ در مشایخ‌ صوفیه‌ و رواج‌ و قدرت‌ یافتن‌ سلسله‌های‌ صوفیانه‌ شیعی‌، از جمله‌ سلسله‌ صفویه‌ و نوربخشیه‌ و نعمت‌اللهیه‌، است‌.
[۱۸] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۵۳ـ۵۴.
[۱۹] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۷۷ـ ۷۸.
احتمالاً علت‌ اصلی‌ این‌ امر، انقراض‌ خلافت‌ عباسی‌ و آزاد شدن‌ مردم‌ در پیروی‌ از مذاهب‌ و تضعیف‌ قدرت‌ حکومتی‌ اهل‌سنّت‌ بود.

۱.۵ - اعتقاد به ولایت‌

بحث‌ در‌باره‌ ولایت‌ و مباحث‌ متفرعه‌ از آن‌ ــ که‌ قبلاً نیز در میان‌ صوفیه‌ وجود داشت‌ ــ احتمالاً به‌ علت‌ رواج‌ تشیع‌، در میان‌ صوفیه‌ گسترش‌ یافت‌.
[۲۰] راتکه‌، ج۱، ص‌ ۴۹۱.
[۲۱] راتکه‌، ج۱، ص‌ ۴۹۴ـ ۴۹۵.
بنا بر قول‌ عزیزالدین‌ نسفی‌، بحث‌ در‌باره‌ این‌ موضوع‌ در عصر وی‌ در مجالس‌ صوفیه‌ در خراسان‌ و ماوراء النهر رایج‌ بوده‌ است‌.
[۲۲] عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی‌، مجموعه‌ رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌ الانسان‌ الکامل‌، ج۱، ص‌ ۳۱۶.
گفتنی‌ است‌ که‌ تشیع‌ برخی‌ صوفیان‌ در این‌ دوره‌ در معنای‌ کلامی‌ آن‌ نیست‌، بلکه‌ به‌ معنای‌ قبول‌ اصل‌ ولایت‌ (تولای‌ اهل‌ بیت‌ علیهم‌السلام‌) بوده‌، اما به‌ حد تبرا از برخی‌ خلفا و صحابه‌ نمی‌رسیده‌
[۲۳] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۶۵ـ ۱۶۶.
و جنبه‌ سیاسی‌ یا تعصبهای‌ عامیانه‌ نداشته‌ است‌.
[۲۴] جلال‌الدین‌ همائی‌، مولوی‌نامه‌: مولوی‌ چه‌ می‌گوید؟، ج‌ ۱، ص‌ ۵۱.
برای‌ فهم‌ وضع‌ تشیع‌ این‌ مشایخ‌، می‌توان‌ از عبدالرحمان‌ جامی‌ نام‌ برد. وی‌ که‌ در دوره‌ تیموریان‌ می‌زیست‌، می‌گوید که‌ در هرات‌، به‌ سبب‌ مدح‌ علی‌ علیه‌السلام‌، از سنّیان‌ خراسان‌ هراسان‌ بوده‌ که‌ مبادا او را رافضی‌ بخوانند، در حالی‌که‌ در بغداد به‌ خشونت‌ برخی‌ روافض‌ گرفتار شده‌ بوده‌ است‌.
[۲۵] عبدالواسع‌بن‌ جمال‌الدین‌ نظامی‌ باخرزی‌، مقامات‌ جامی‌، ج۱، ص‌ ۱۶۶ ـ ۱۷۰.


۱.۶ - نهضتهای‌ اجتماعی‌ صوفیان‌

در این‌ دوره‌، نهضتهای‌ اجتماعی‌ صوفیان‌ شیعی‌ بر ضد حکام‌ عصر و به‌ منظور استمرار تشیع‌ و عدالت‌ اجتماعی‌ پدید آمد. مهمترین‌ این‌ نهضتها عبارت‌ بودند از: نهضت‌ شیخ‌ خلیفه‌ مازندرانی‌ (مقتول‌ در ۷۳۶)؛ قیام‌ مریدش‌، شیخ‌حسن‌ جوری‌ (مقتول‌ در ۷۴۳)، که‌ به‌ نهضت‌ سربداران‌ خراسان‌ منجر شد
[۲۶] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۴۹ـ۵۱.
نهضت‌ عده‌ای‌ از سادات‌ صوفی‌ مازندرانی‌، که‌ از پیروان‌ میرقوام‌الدین‌ مرعشی‌ بودند و به‌ نام‌ مرعشیان‌ مشهور شدند، آنان‌ با نهضت‌ سربداران‌ مرتبط‌ و به‌ بزرگان‌ آن‌ نهضت‌ منتسب‌ بودند، تیمور گورکانی‌ در ۷۹۵ حکومتشان‌ را از بین‌ برد؛ نهضت‌ حروفیه‌، که‌ بانی‌ آن‌ شیخ‌ فضل‌اللّه‌ حروفی‌ استرآبادی‌ بود. وی‌ بر ضد حکام‌ و فقیهان‌ اهل‌ سنّت‌ قیام‌ کرد و در ۷۹۶ فرزند تیمور او را به‌ قتل‌ رساند.
[۲۷] روشن‌ خیاوی‌، حروفیه‌: تحقیق‌ در تاریخ‌ و آراء و عقاید، ج۱، ص‌ ۱۶۶ـ ۱۶۸.
[۲۸] روشن‌ خیاوی‌، حروفیه‌: تحقیق‌ در تاریخ‌ و آراء و عقاید، ج۱، ص‌ ۲۱۸ـ۲۲۱.


۱.۷ - توسعه‌ و رواج‌ تصوف

دیگر ویژگی‌ مهم‌ تصوف‌ در این‌ دوره‌، توسعه‌ و رواج‌ آن‌ در گیرودار حمله‌ مغول‌ در نواحی‌ دیگر، از جمله‌ آسیای‌ صغیر و هندوستان‌، بود که‌ با ورود مشایخ‌ ایرانی‌ صوفیه‌ در آن‌ مناطق‌تحقق‌ یافت‌ و به‌ همین‌ واسطه‌ عده‌ بسیاری‌ نیز مسلمان‌ شدند. هندوستان‌ نیز از مهمترین‌ مراکز صوفیان‌ بود و رونق‌ تصوف‌ در هندوستان‌ ــ که‌ ورود آن‌ به‌ آنجا از زمان‌ غزنویان‌ آغاز شده‌ بود ــ در این‌ چند قرن‌ به‌ اوج‌ خود رسید. در میان‌ سلسله‌های‌ صوفیه‌ که‌ از ایران‌ به‌ شبه‌ قاره‌ هند رفتند، چشتیه‌، سهروردیه‌، نعمت‌اللهیه‌، نقشبندیه‌ و قادریه‌ سهم‌ عمده‌ داشتند.

۱.۸ - دوره‌ ادبیات‌ صوفیانه‌ فارسی‌

دوره‌ مغول‌ همچنین‌ مهمترین‌ دوره‌ برای‌ ادبیات‌ صوفیانه‌ فارسی‌ است‌. آثار مکتوب‌ صوفیان‌ در این‌ اوان‌ چهره‌ دلپذیری‌ یافت‌. آثار منثور پختگی‌ یافت‌ و بعضی‌ از آن‌ها از تعلیمی‌ یا روایی‌ و تذکره‌ بودن‌ صِرف‌، بیرون‌ آمد و مباحث‌ نظری‌ و استدلالی‌ در آن‌ راه‌ یافت‌ و در ردیف‌ سایر علوم‌ قرار گرفت‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ شمس‌الدین‌ آملی‌ در قرن‌ هشتم‌ در نفائس‌الفنون‌ بخشی‌ را به‌ علم‌ تصوف‌ و مباحث‌ و اصطلاحاتش‌ اختصاص‌ داد.
[۲۹] محمدبن‌ محمود شمس‌الدین‌ آملی‌، نفائس‌الفنون‌ فی‌ عرایس‌ العیون‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲ـ ۱۲۸، ج‌ ۲.
در آثار منظوم‌ صوفیه‌ نیز تحولات‌ چشمگیری‌ صورت‌ گرفت‌. خلق‌ اینگونه‌ آثار که‌ با سنایی‌ آغاز شده‌ بود، با عطار و مولوی‌ به‌ کمالی‌ بی‌نظیر رسید.
[۳۰] دوبروین‌، شعر صوفیانه‌ فارسی‌، ص‌ ۱۳۱ـ۱۵۲.


۱.۹ - دوره‌ تشخص‌ و تعین‌ کامل‌ سلسله‌ها

این‌ دوره‌ همچنین‌ دوره‌ تشخص‌ و تعین‌ کامل‌ سلسله‌هایی‌ است‌ که‌ بتدریج‌ از قرن‌ چهارم‌ و پنجم‌ شکل‌ گرفته‌ بود. در تصوف‌، اجازه‌ ارشاد و تربیت‌ اهمیت‌ فراوانی‌ دارد. همه‌ سلسله‌های‌ صوفیه‌ اجازه‌نامه‌ مشایخ‌ خود را به‌ پیامبراکرم‌، و بیش‌تر از طریق‌ علی‌ علیه‌السلام‌، می‌رسانند. تأکید و تصریح‌ در ذکر رشته‌ اجازه‌ هر شیخ‌، ابتدا عموماً شفاهی‌ بود ولی‌ پس‌ از سه‌چهار قرن‌ که‌ تصوف‌ رونق‌ گرفت‌. تعدد و تشعب‌ ــ و احتمالاً صحت‌ یا عدم‌ صحت‌ دعوی‌ مشایخ‌ ــ سبب‌ شد تا ذکر اجازه‌ با عناوین‌ و اصطلاحات‌ مختلفی‌، از جمله‌ خرقه‌ پوشیدن‌ شیخی‌ از دست‌ شیخ‌ دیگر، اهمیت‌ یابد. صوفیان‌ این‌ دوره‌ بر حسب‌ سلسله‌ نَسَب‌ معنوی‌، خود را معرفی‌ می‌کردند. همچنین‌ سلسله‌های‌ گوناگون‌ با نام‌ بزرگان‌ آنها شهرت‌ یافتند. سلسله‌های‌ مهمی‌ مثل‌ کبرویه‌، سهروردیه‌، نعمت‌اللهیه‌، نقشبندیه‌، قادریه‌ و نوربخشیه‌ در این‌ چند قرن‌ رونق‌ بیشتر داشتند. برخی‌ این‌ سلسله‌ها را غالباً از انشعابات‌ سلسله‌ معروفیه‌، منسوب‌ به‌ معروف‌ کرخی‌، می‌دانند.
[۳۱] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۰۶ ـ ۳۰۸.
[۳۲] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۳۰.
سیر تاریخی‌ این‌ سلسله‌ها می‌تواند سیر تصوف‌ را، بخصوص‌ در این‌ دوره‌، مشخص‌ کند.

۱.۱۰ - تأثیر ابن‌عربی‌ بر تصوف‌ ایرانی‌

یکی‌ از ویژگیهای‌ تصوف‌ در این‌ دوره‌، تأثیر عظیم‌ ابن‌عربی‌ بر تصوف‌ ایرانی‌ از قرن‌ هفتم‌ به‌ بعد است‌. آثار و تعالیم‌ او از چند نظر در بررسی‌ تاریخ‌ تصوف‌ در ایران‌ اهمیت‌ دارد: یکی‌ ارتباط‌ وی‌ با مشایخ‌ ایرانی‌، مثل‌ شهاب‌الدین‌ عمر سهروردی‌ و شیخ‌ سعدالدین‌ حمویه‌ و شیخ‌ اوحدالدین‌ کرمانی‌؛ دوم‌، تأثیر وی‌ در حکمت‌ عرفانی‌ شیعی‌ با طرح‌ صریح‌ و بسط‌ موضوعاتی‌ چون‌ ولایت‌ و انسان‌ کامل‌ و وحدت‌ وجود؛ سوم‌، نفوذ آرای‌ وی‌ در نثر و نظم‌ عرفانی‌ فارسی‌؛ چهارم‌، سهم‌ عمده‌ او و شارحان‌ آثارش‌ در تأسیس‌ عرفان‌ نظری‌ در ایران‌.

۱.۱۰.۱ - نامگذاری اصطلاحات صوفی

تصوف‌ با ابن‌عربی‌ صورت‌ حِکْمی‌ یافت‌ و مطالبی‌ که‌ در تصوف‌ عمدتاً بی‌نام‌ ولی‌ با مسمّا بود، در حوزه‌ تصوف‌ ابن‌عربی‌ نام‌ خاص‌ یافت‌ و اصطلاحاتی‌ از قبیل‌ وحدت‌ وجود و اعیان‌ ثابته‌ در آثار صوفیه‌ رایج‌ شد و تصوف‌ موضوع‌ و مبادی‌ و مسائل‌ خود را پیدا کرد
[۳۳] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۲۴ـ۱۲۵.
[۳۴] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۴۲ ـ ۱۴۸.
[۳۵] محسن‌ جهانگیری‌، محیی‌الدین‌ابن‌ عربی‌: چهره‌ برجسته‌ عرفان‌ اسلامی‌، ج۱، ص‌ ۲۴۸.
[۳۶] محسن‌ جهانگیری‌، محیی‌الدین‌ابن‌ عربی‌: چهره‌ برجسته‌ عرفان‌ اسلامی‌، ج۱، ص‌۳۷۱.
و به‌ عالم‌ نظر راه‌ یافت‌ و خصوصاً در جرگه‌ علوم‌ اسلامی‌ در آمد و بعدها علم‌ تصوف‌ یا عرفان‌ نظری‌ نام‌ گرفت‌. این‌ امر خصوصاً با آثار شارحان‌ ابن‌عربی‌ و مقدّم‌ بر همه‌ صدرالدین‌ قونیوی‌ (متوفی‌ ۶۷۳) رخ‌ داد، به‌ نحوی‌ که‌ تعالیم‌ ابن‌عربی‌ از طریق‌ قونیوی‌ از روم‌ تا هند را فرا گرفت‌ و مشایخی‌ چون‌ فخرالدین‌ عراقی‌ یا مرجوع کنید بهیدالدین‌ جَندی‌ (متوفی‌ ح ۷۰۰) که‌ نزد قونیوی‌ تحصیل‌ معرفت‌ می‌کردند، وارث‌ آرای‌ صوفیانه‌ ابن‌عربی‌ و سپس‌ سبب‌ ورود آن‌ به‌ تصوف‌ ایران‌ شدند.
[۳۷] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۲۰ـ۱۲۳.
از حدود ۱۵۰ شرحی‌ که‌ بر کل‌ یا جزئی‌ از فصوص‌الحکم‌ نوشته‌ شده‌ و عثمان‌ یحیی‌ آنها را فهرست‌ کرده‌، ۱۳۰ اثر را صوفیان‌ ایرانی‌ به‌ عربی‌ یا فارسی‌ نوشته‌اند.
[۳۸] حیدربن‌ علی‌ آملی‌، جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار، مقدمه‌ کوربن‌، ص‌ ۱۴.
از آن‌ میان‌ باید از شروح‌ عربی‌ عبدالرزاق‌ کاشانی‌ و ابن‌ترکه‌ اصفهانی‌ و سیدحیدر آملی‌، شرح‌ مختصر فارسی‌ شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌، شرح‌ مفصّل‌ فارسی‌ رکن‌الدین‌ مسعودبن‌ عبداللّه‌ شیرازی‌ (بابارکنا، متوفی‌ ۷۶۹ در اصفهان‌)، شرح‌ فارسی‌ خواجه‌محمد پارسا (متوفی‌ ۸۲۲) و عبدالرحمان‌ جامی‌، و شرح‌ جامی‌ بر خلاصه‌ فصوص‌ (نقدالنصوص‌ فی‌ شرح‌ نقش‌ الفصوص‌) نام‌ برد. جامی‌ در کتابهای‌ دیگر فارسی‌ خویش‌ (لوایح‌، اشِّعه‌ اللمَعات‌ و لوامع‌) نیز به‌ نحوی‌ دیگر تابع‌ و شارح‌ تعالیم‌ صوفیانه‌ ابن‌عربی‌ بوده‌ است‌. او احتمالاً آخرین‌ گوینده‌ فارسی‌ زبان‌ است‌ که‌ در تقریر و تعلیم‌ مکتب‌ ابن‌عربی‌ در تصوف‌ ایران‌ آثار شایان‌ توجهی‌ دارد.
[۳۹] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۵۲ـ ۱۵۳.


۱.۱۰.۲ - دامنه‌ نفوذ ابن‌عربی‌ در تصوف‌

دامنه‌ نفوذ ابن‌عربی‌ در تصوف‌ ایرانی‌، خصوصاً در زمان‌ صفویه‌ و بالاخص‌ در آثار ملاصدرا دیده‌ می‌شود. ملاصدرا به‌ ابن‌عربی‌ و قونیوی‌ ارادت‌ خاصی‌ داشت‌ و آثارش‌، از جمله‌ اسفار، مملو از استناد به‌ اقوال‌ آن‌ دو و طرح‌ مباحث‌ عرفانی‌ از قبیل‌ وحدت‌ وجود یا علم‌ حضوری‌ است‌ (تفسیر ملاصدرا). پس‌ از وی‌ نیز در ایران‌ شیعی‌ به‌ جریان‌ خاصی‌ از تصوف‌ بر می‌خوریم‌ که‌ غالباً عرفان‌ خوانده‌ می‌شود و در آن‌ تعلق‌ خاصی‌ به‌ تعالیم‌ حکْمی‌ ابن‌عربی‌ و بعضاً آرای‌ فلسفی‌ ملاصدرا وجود دارد. پیروان‌ این‌ جریان‌، که‌ کسانی‌ همچون‌ آقا محمدرضا حکیم‌ قمشه‌ای‌ (۱۲۴۱ـ۱۳۰۶) بودند، بویژه‌ فصوص‌الحکم‌ را تدریس‌ و ترویج‌ می‌کردند و اهل‌ سیر و سلوک‌ معنوی‌ نیز بودند، بی‌آنکه‌ ارادت‌ خود را به‌ یکی‌ از سلاسل‌ صوفیه‌ صراحتاً اظهار کنند یا رسماً به‌ سلسله‌ای‌ تعلق‌ داشته‌ باشند.


در دوره‌ صفویه‌ (ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) تصوف‌ وضع‌ پیچیده‌ای‌ یافت‌. صفویه‌ خود در اصل‌ سلسله‌ای‌ صوفی‌ و منسوب‌ به‌ شیخ‌ صفیالدین‌ اسحاق‌ اردبیلی‌ (متوفی‌ ۷۳۵) بود. شیخصفیالدین‌ از مشایخ‌ مشهور صوفیه‌ در دوران‌ الجایتو و ابوسعید ایلخانی‌، و بنا بر کتاب‌ صفوه‌الصفا
[۴۰] ابن‌ بزاز، صفوه‌الصفا، ج۱، ص‌ ۷۰.
مرید شیخ‌ زاهد گیلانی‌ (متوفی‌ ۷۰۰) و نیز داماد او بود. نفوذ معنوی‌ صفیالدین‌ اردبیلی‌ در ۳۵ سال‌ دوره‌ ارشادش‌ بسیار زیاد بود و چون‌ مغولان‌ به‌ او ارادتی‌ تمام‌ داشتند، وی‌ بسیاری‌ از آنان‌ را از آزار رساندن‌ به‌ مردم‌ باز می‌داشت‌.
[۴۱] حمداللّه‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، ج۱، ص‌ ۶۷۵.
پس‌ از مرگ‌ شیخ‌ نیز اولاد و احفاد او در سلسله‌ صفویه‌ به‌ مقام‌ ارشاد رسیدند. شیخ‌ صدرالدین‌، فرزند شیخصفیالدین‌، خانقاه‌ بزرگ‌ و مجللی‌ در اردبیل‌، در کنار مزار پدرش‌، ساخت‌ که‌ محل‌ استقرار مریدانش‌ شد.
[۴۲] غلامرضا طباطبائی‌ مجد، دردِ طلب‌: زندگانی‌ شیخ‌ صفیالدین‌ اردبیلی‌، ج۱، ص‌ ۲۶.
ششمین‌ نواده‌ شیخصفیالدین‌، شاه‌ اسماعیل‌ (سس‌ حکومت‌ صفوی‌) بود که‌ در عین‌ حال‌ جانشین‌ معنوی‌ شیخصفیالدین‌ نیز محسوب‌ می‌گردید؛ ازینرو، لشکریان‌ صفوی‌ که‌ مرجوع کنید بهسس‌ این‌ سلسله‌ را مرشد خود می‌دانستند، به‌ نیروی‌ ارادت‌ معنوی‌ شمشیر زدند و همین‌ امر از لوازم‌ اصلی‌ استقرار حکومت‌ صفوی (وسیعترین‌ حکومت‌ واحد ایرانی‌ پس‌ از ساسانیان‌) شد. سلاطین‌ صفوی‌ نیز مانند شاه‌ اسماعیل‌ با عناوینی‌ چون‌ «صوفی‌ اعظم‌» یا «مرشد کامل‌» خوانده‌ می‌شدند.
[۴۳] احمد تمیم‌ داری‌، عرفان‌ و ادب‌ در عصر صفوی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸ ـ۶۳.
گفته‌ می‌شود که‌ یکی‌ از شواهد تاریخی‌ ارتباط‌ تصوف‌ و تشیع‌ این‌ است‌ که‌ چون‌ صفویه‌ صوفی‌ مسلک‌ به‌ قدرت‌ رسیدند، تشیع‌ را ــ که‌ عمدتاً تصوف‌ زمینه‌ رشد آن‌ را در ایران‌، بخصوص‌ از اوایل‌ قرن‌ هفتم‌، فراهم‌ آورده‌ بود ــ مذهب‌ رسمی‌ اعلام‌ کردند. قبل‌ از صفویه‌ نیز دیگر نهضتهای‌ صوفیه‌، مثل‌ سربداران‌ و حروفیه‌ و نوربخشیه‌ و مشعشعیان‌، همگی‌ شیعی‌ مذهب‌ بودند.

۲.۱ - اسباب‌ افول‌ تصوف‌ در ایران‌

در این‌ دوره‌ مذهب‌ تصوف‌ نزد ایرانیان‌ آنچنان‌ شهرت‌ و رواج‌ داشت‌ که‌ به‌ تعبیر بَحرانی‌
[۴۴] یوسف‌بن‌ احمد بحرانی‌، لؤلؤه ‌البحرین، ج۱، ص‌ ۱۲۱ـ۱۲۲.
طایفه‌ عجم‌ میل‌ فراوان‌ به‌ آن‌ داشتند و در تمایل‌ به‌ آن‌ مبالغه‌ می‌کردند. با این‌ حال‌ به‌ چند علت‌، اسباب‌ افول‌ تصوف‌ در ایران‌ فراهم‌ شد: ۱) مفاسد اخلاقی‌ میان‌ صوفیان‌ قزلباش‌ و خودسری‌ آنها که‌ سبب‌ شده‌ بود خطری‌ برای‌ حکومت‌ محسوب‌ شوند؛ ۲) کثرت‌ جماعت‌ قلندران‌ و درویشان‌ لاابالی‌ که‌ غالباً از هند می‌آمدند و چون‌ با سلسله‌های‌ رسمی‌ ارتباط‌ نداشتند به‌ آنها درویشان‌ بی‌شرع‌ می‌گفتند؛ ۳) انحصارطلبی‌ صوفیان‌ صفویه‌ که‌ در ذم‌ و طرد دیگر سلسله‌های‌ صوفی‌ می‌کوشیدند؛ ۴) نفوذ علما و فقهای‌ مخالف‌ تصوف‌.
[۴۵] خوانساری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۳۶۲ـ۳۶۳.
[۴۶] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۰۱.
[۴۷] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۲۴۴.


۲.۲ - تفرقه‌ سبب‌ عمده‌ انقراض‌ صفویه

تفرقه‌ میان‌ سران‌ قزلباش‌ در کسب‌ قدرت‌ نیز موجب‌ تضعیف‌ حکومت‌ و از اسباب‌ عمده‌ انقراض‌ صفویه‌ گردید، تا بدان‌ حد که‌ وقتی‌ دوره‌ پادشاهی‌ به‌ شاه‌ عباس‌ رسید دیگر از قدرت‌ قزلباشان‌ صوفی‌، و به‌طور کلی‌ تصوف‌، چندان‌ چیزی‌ باقی‌ نمانده‌ بود.
[۴۸] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۰۲.
ابن‌کربلائی‌، مورخ‌ صوفی‌ که‌ در قرن‌ دهم‌ می‌زیست‌ و تذکره‌اش‌ از مهمترین‌ آثار در این‌ دوره‌ است‌، از زاویه‌ معمور یکی‌ از مشایخ‌ صوفیه‌ در حوالی‌ تبریز سخن‌ رانده‌ و گفته‌ است‌ که‌ اکنون‌ درویشی‌ آنجا نیست‌، بلکه‌ هیچ‌ جا نیست‌.
[۴۹] ابن‌ کربلائی‌، روضات‌الجنان‌ و جنات‌الجنان‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۵.


۲.۳ - هجرت‌ یا انزجار از تصوف‌

در این‌ میان‌، کسانی‌ که‌ به‌ تصوف‌ حقیقی‌ تعلق‌ خاطر داشتند و از اوضاع‌ زمانه‌ خود می‌نالیدند، فراوان‌ بودند. اینان‌ یا از ایران‌ هجرت‌ کردند و بسیاری‌، مثل‌ نعمت‌اللهیه‌، به‌ هندوستان‌ رفتند یا اینکه‌ در ایران‌ ماندند و در تألیفاتشان‌ انزجار و تبرای‌ خود را از تصوف‌ مرسوم‌ زمانه‌ ابراز کردند و نیز در دفاع‌ از تصوفی‌ که‌ آن‌ را حقیقی‌ و منافی‌ با شرع‌ نمی‌دانستند، کوشیدند.
[۵۰] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۱۰۵.
[۵۱] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۰۴ـ۲۰۵.
[۵۲] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۰۸.
از جمله‌ در میان‌ اکثر قریب‌ به‌ اتفاق‌ حکما و فلاسفه‌ این‌ عصر، مثل‌ میرداماد، تعلقات‌ صوفیانه‌ به‌ عیان‌ دیده‌ می‌شد، بخصوص‌ از طریق‌ حکمت‌ اشراق‌ که‌ میرداماد از مفسرانش‌ بود. میرزا ابوالقاسم‌ فندرسکی‌ مشهور به‌ میرفندرسکی‌ (متوفی‌ ۱۰۵۰)، که‌ از حکمای‌ عصر بود، نیز زندگی‌ زاهدانه‌ داشت‌ و از او کراماتی‌ نقل‌ شده‌ است‌. وی‌ اهل‌ سیر و سفر بود و بارها به‌ هند سفر کرد و بخشی‌ از زندگی‌ طریقتی‌ خود را در مجالست‌ با عارفان‌ هند به‌ سر برد. میرفندرسکی‌ به‌ سبب‌ تألیف‌ شرح‌ مفصّل‌ فارسی‌ بر کتاب‌ جوگ‌ باشست‌ و قصیده‌ای‌ عرفانی‌ که‌ بارها شرح‌ و تفسیر شد، مشهور است‌.

۲.۴ - بزرگترین‌ فیلسوف‌ دوره‌ صفوی

بزرگترین‌ فیلسوف‌ دوره‌ صفوی‌ ملاصدراست‌ که‌ در عمده‌ آرا و آثار حکْمی‌ و فلسفی‌اش‌ سیطره‌ جنبه‌های‌ صوفیانه‌ و استشهاد به‌ مشایخ‌ بزرگ‌ صوفیه‌ و تجلیل‌ و تعظیم‌ آنان‌ در کنار تعالیم‌ امامان‌ شیعه‌ کاملاً مشهود است‌، چنانکه‌ مفصّلترین‌ و مشهورترین‌ کتابش‌، اسفار، را مطابق‌ با اسفار اربعه‌ سلوک‌ نوشته‌ است‌. بسیاری‌ از مفاهیم‌ صوفیانه‌، مثل‌ وحدت‌ وجود یا علم‌ حضوری‌، در آثار وی‌ تفسیر فلسفی‌ شده‌ و مبرهن‌ گردیده‌ است‌.
[۵۳] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص۲۰۶.
[۵۴] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص۲۱۵ ـ ۲۱۶.
وی‌ در رساله‌ای‌ موسوم‌ به‌ سه‌ اصل‌، که‌ ظاهراً تنها اثر بر جای‌ مانده‌ از او به‌ زبان‌ فارسی‌ است‌، ضمن‌ گلایه‌ از فقهای‌ متشرع‌ و متکلمان‌ عصر که‌ ذمّ تصوف‌ می‌کنند، در مقام‌ دفاع‌ از تصوف‌ حقیقی‌ بر آمده‌ و ایمان‌ را از دیدگاه‌ صوفیه‌ تعریف‌ کرده‌ است‌.
[۵۵] محمدبن‌ ابراهیم‌ صدرالدین‌ شیرازی‌، رساله‌ سه‌ اصل‌، ج۱، ص‌ ۶۳ـ۷۲.
[۵۶] محمدبن‌ ابراهیم‌ صدرالدین‌ شیرازی‌، رساله‌ سه‌ اصل‌، ج۱، ص‌ ۹۱.
ظاهراً سبب‌ اینکه‌ وی‌ رساله‌ سه‌ اصل‌ را به‌ زبان‌ فارسی‌ نوشت‌، این‌ بود که‌ مخاطبانش‌ عموم‌ مردم‌ بودند و او می‌خواست‌ آنان‌ را متنبه‌ به‌ حقیقت‌ تصوف‌ کند.

۲.۵ - فیض‌ کاشانی‌

فیض‌ کاشانی‌ شاگرد و داماد ملاصدرا و مرید شیخ‌بهائی‌ و صاحب‌ آثار بسیار، از تفسیر قرآن‌ تا علم‌ کلام‌ و حدیث‌ و فقه‌ و عرفان‌ و تصوف‌، است‌. وی‌ در بعضی‌ آثار، از جمله‌ در المحاکمه‌، از صوفی‌نمایان‌ و همچنین‌ علمای‌ جاهلی‌، که‌ در آزار صوفیه‌ حقیقی‌ می‌کوشند، انتقاد نموده‌ و در آثار دیگری‌، مثل‌ شرح‌ صدر، از تصوف‌ حقیقی‌ و سیر و سلوک‌ دفاع‌ کرده‌ و علم‌ تصوف‌ را گوهر دانش‌ و میراث‌ انبیا خوانده‌ است‌.
[۵۷] محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ کاشانی‌، ده‌ رساله‌ محقق‌ بزرگ‌ فیض‌ کاشانی‌، ج۱، ص‌ ۴۸ـ۴۹.
به‌نظر فیض‌ کاشانی‌ در رساله‌الحق‌المبین‌، تفقّه‌ در دین عبارت‌ است‌ از تحصیل‌ بصیرتی‌ که‌ مرجعش‌ عقل‌ نیست‌ بلکه‌ قلب‌ سلیم‌ است‌.
[۵۸] محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ کاشانی‌، رساله‌ الحق‌ المبین‌ فی‌ تحقیق‌ کیفیه‌ التفقه‌ فی‌الدین‌، ج۱، ص‌ ۲.
وی‌ کتاب‌ المحجه‌البیضاء را در تهذیب‌ احیاء علوم‌الدین‌ غزالی‌ نوشت‌. فیض‌ کاشانی‌ شعر نیز می‌سروده‌، اشعار لطیفی‌ با مضامین‌ صوفیانه‌ و عاشقانه‌ از او بر جا مانده‌ است‌. وی‌ نیز، به‌ سبب‌ اظهار تمایل‌ به‌ تصوف‌، مورد شماتت‌ و مخالفت‌ فقیه‌ قرن‌ سیزدهم‌، شیخ‌یوسف‌ بحرانی‌، قرار گرفت‌.
[۵۹] یوسف‌بن‌ احمد بحرانی‌، لؤلؤه ‌البحرین، ج۱، ص‌ ۱۲۱ـ۱۲۲.
شاگردِ فقیهِ فیض‌، سیدنعمت‌اللّه‌ جزائری‌ در مقام‌ دفاع‌ از او بر آمد و انتساب‌ وی‌ را به‌ صوفیه‌ نفی‌ کرد (اِنّها فریه بِلافریه).
[۶۰] خوانساری‌، ج‌ ۶، ص‌ ۹۴.
[۶۱] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۱۵ـ۲۱۶.


۲.۶ - لاهیجی‌ و قاضی‌ سعید

دو تن‌ دیگر از هم‌ مشربان‌ و معاصران‌ فیض‌ کاشانی‌ ملاعبدالرزاق‌ لاهیجی‌ و قاضی‌ سعید قمی‌ هستند. لاهیجی‌ داماد دیگر ملا صدرا و ملقب‌ به‌ فیاض‌ (متوفی‌ ح ۱۰۷۲) است‌ که‌ بیشتر به‌ واسطه‌ کتابهایش‌ در علم‌ کلام‌ شیعی‌، مثل‌ شوارق‌الالهام‌ و سرمایه‌ ایمان‌ و گوهر مراد، مشهور است‌.
[۶۲] خوانساری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۹ـ۱۱.
[۶۳] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۲۵۱ـ۲۵۴.
وی‌ در مقدمه‌ کتاب‌ گوهر مراد
[۶۴] عبدالرزاق‌بن‌ علی‌ لاهیجی‌، گزیده‌ گوهرمراد، ج۱، ص‌ ۱۱ـ۱۲.
راه‌ خدا را به‌ راه‌ ظاهر و راه‌ باطن‌ تقسیم‌ کرده‌ و گفته‌ است‌ که‌ بعثت‌ انبیا برای‌ ارشاد راه‌ باطن‌ است‌ که‌ با آن‌ به‌ خدا می‌توان‌ رسید نه‌ راه‌ ظاهر که‌ با آن‌ خدا را فقط‌ می‌توان‌ دانست‌. وی‌ شرح‌ داده‌ که‌ مقصود محققان‌ صوفیه‌ از دعوی‌ وحدت‌ وجود و مرتبه‌ فنا نیز همین‌ است‌. در خاتمه‌ همین‌ کتاب‌ نیز در عین‌ حال‌ که‌ آداب‌ رایج‌ صوفیان‌ زمانه‌ را نادرست‌ خوانده‌، طریقه‌ محققین‌ از علمای‌ شریعت‌ را، که‌ به‌ نظر او همان‌ صوفیه‌ و عرفا هستند، خواه‌ مسمّا به‌ این‌ نام‌ باشند خواه‌ نباشند، شرح‌ داده‌ و گفته‌ است‌ که‌ مرتبه‌ عرفان‌ بالاترین‌ مراتب‌ است‌.
[۶۵] عبدالرزاق‌بن‌ علی‌ لاهیجی‌، گزیده‌ گوهرمراد، ج۱، ص‌ ۳۶۳.
[۶۶] عبدالرزاق‌بن‌ علی‌ لاهیجی‌، گزیده‌ گوهرمراد، ج۱، ص‌ ۳۶۸.
قاضی‌ سعید قمی‌ (متوفی‌ ۱۱۰۳)، شاگرد مشهور فیض‌ کاشانی‌، و بنا بر بعضی‌ اقوال‌ شاگرد لاهیجی‌،
[۶۷] خوانساری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۱۰.
بیش‌ از استادش‌ دارای‌ تمایلات‌ صوفیانه‌ بود. شروح‌ عرفانی‌ وی‌ بر احادیث‌ معصومین‌ (مثل‌ کتاب‌ اربعین‌ یا شرح‌ سه‌ جلدی‌ بر توحید شیخ‌ صدوق‌ یا مطالبی‌ که‌ در کتاب‌ اسرارالعبادات‌ آورده‌) در جهت‌ نشان‌ دادن‌ بُعد عرفانی‌ احادیث‌ منقول‌ از معصومین‌ علیهم‌السلام‌ است‌.
[۶۸] محمد سعیدبن‌ محمد مفید قاضی‌سعید قمی‌، اسرارالعبادات‌ و حقیقه‌ الصّلوه‌، ج۱، ص‌ کو ـ مط‌.


۲.۷ - شیخ‌بهایی‌

وضع‌ برخی‌ علما و فقها نیز که‌ گرایش‌ به‌ تصوف‌ داشتند، به‌ همین‌ منوال‌ بود. بهاءالدین‌ عاملی‌، مشهور به‌ شیخ‌بهایی‌ (متوفی‌ ۱۰۳۰)، استاد بسیاری‌ از حکما و فقها و بزرگان‌ عصر بود. او و پدرش‌ که‌ از فقهای‌ بزرگ‌ این‌ دوره‌ بودند و حتی‌ خود او چندی‌ منصب‌ شیخ‌الاسلامی‌ اصفهان‌ را عهده‌دار گردید، به‌ تصوف‌ گرایش‌ داشت‌ (بهاءالدین‌ عاملی‌). محمدتقی‌ مجلسی‌، فقیه‌ نامور همین‌ عصر (متوفی‌ ۱۰۷۰)، از شاگردان‌ وی‌ بود و مطابق‌ قول‌ فرزندش‌ (محمدباقر مجلسی‌، متوفی‌ ۱۱۱۰) در رساله‌ اَجوِبه‌
[۶۹] محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، اجوبه‌، ص‌ ۳۵.
دستور ذکر و فکر را از شیخ‌بهایی‌ گرفته‌ بود. رساله‌هایی‌ نیز به‌ محمدتقی‌ مجلسی‌ منسوب‌ است‌، از جمله‌ رساله‌ تشویق‌السالکین‌ در دفاع‌ از صوفیه‌ حقیقی‌ و انتقاد از متصوفه‌ زمانه‌
[۷۰] محمدتقی‌بن‌ مقصود علی‌ مجلسی‌، رساله‌ تشویق‌السالکین‌، ص‌ ۵ ـ۲۴.
او در دفاع‌ از تصوف‌ و در رد رساله‌ ملامحمد طاهر قمی‌، رساله‌ای‌ با عنوان‌ الفوائد الدینیـّه‌ نوشت‌
[۷۱] محمدعلی‌بن‌ صادقعلی‌ کشمیری‌، کتاب‌ نجوم‌السماء فی‌ تراجم‌ العلماء، ج۱، ص‌ ۶۴ـ ۶۵.
[۷۲] آقابزرگ‌ طهرانی‌، ج‌۱۰، ص‌ ۲۰۷ـ ۲۰۸.
و گویا با او مکاتباتی‌ داشت‌ که‌ به‌ کدورت‌ انجامید.
[۷۳] خوانساری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۱۴۴.
در هر حال‌، وی‌ را برخی‌ علما به‌ تصوف‌ منسوب‌ کردند و فرزندش‌ علامه‌ محمدباقر مجلسی‌، که‌ در رد صوفیه‌ جهد تام‌ داشت‌، در مقام‌ رفع‌ این‌ نسبت‌ از پدر برآمد.

۲.۸ - دفاع‌ مجلسی‌ از تصوف‌

محمدباقر مجلسی‌ در رساله‌ اجوبه‌، که‌ پاسخ‌ به‌ نامه‌ یکی‌ از علمای‌ زمان‌ به‌ نام‌ ملاخلیل‌ قزوینی‌ است‌، از تصوف‌ حقیقی‌ دفاع‌ کرده‌ و کسانی‌ را که‌ تصوف‌ را مطلقاً نفی‌ می‌کنند، بی‌بصیرت‌ خوانده ‌است
[۷۴] محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، اجوبه‌، ص‌ ۲۹ـ۳۶.
در عین‌ حال‌، در مواضع‌ گوناگون‌ کتاب‌ عین‌الحیات‌، به‌ مناسبتهای‌ مختلف‌ از جمله‌ در بحث‌ ذکر
[۷۵] محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، عین‌الحیات‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴۳۰ـ۴۳۲.
و لباس‌ پشمی‌ پوشیدن‌
[۷۶] محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، عین‌الحیات‌، ج‌ ۲، ص‌ ۴۵۵ـ ۴۶۵.
، از تصوف‌ و بزرگانش‌ مثل‌ غزالی‌ و مولوی‌ و ابن‌عربی‌ انتقادهای‌ شدیدی‌ نموده‌ است‌. مجلسی‌ از علمای‌ مقتدر و متنفذ دوره‌ صفوی‌ و از ۱۰۹۸ تا ۱۱۱۰ شیخ‌الاسلام‌ اصفهان‌ بود. چنین‌ شایع‌ شده‌ که‌ وی‌ به‌ جهت‌ مخالفت‌ با تصوف‌ در اخراج‌ برخی‌ مشایخ‌ صوفیه‌، از جمله‌ ملاصادق‌ اردستانی‌، از اصفهان‌ نقش‌ داشته‌ است‌،
[۷۷] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۲۶۱.
گرچه‌ در صحت‌ انتساب‌ این‌ عمل‌ به‌ او تردید جدّی‌ شده‌ است‌.
[۷۸] حسن‌ طارمی‌، علامه‌ مجلسی‌، ج۱، ص‌ ۱۰۱ـ۱۱۱.
با این‌ همه‌، او مدعی‌ است‌ که‌ با صوفیه‌ عداوت‌ دنیوی‌ ندارد، ولی‌ اذعان‌ دارد که‌ در مخالفت‌ اکثر خواص‌ و عوام‌ می‌تواند غرض‌ دنیوی‌ منظور باشد.
[۷۹] محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، عین‌الحیات‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴۳۳.


۲.۹ - مخالفت‌ علمای‌ شیعه‌ با صوفیه‌

شاید به‌ سبب‌ همین‌ اوضاع‌ متشنج‌ و پرهیز از اتهام‌ تصوف‌ بود که‌ بزرگان‌ صوفی‌مشرب‌ این‌ عصر، که‌ در ایران‌ مانده‌ بودند، با سلاسل‌ رایج‌ صوفیه‌ ایران‌ ارتباط‌ علنی‌ نداشتند یا این‌ ارتباط‌ را کتمان‌ می‌کردند. لذا تشخیص‌ اینکه‌ احتمالاً در چه‌ سلسله‌ای‌ سلوک‌ می‌کردند و مرید چه‌ کسی‌ بودند مشکل‌ است‌، ولی‌ چنانچه‌ به‌ سلسله‌ای‌ منتسب‌ باشند ممکن‌ است‌ یکی‌ از سه‌ سلسله‌ نعمت‌اللهیه‌، ذهبیه‌ یا نوربخشیه‌ باشد که‌ در آن‌ موقع‌ در ایران‌ رواج‌ داشت‌. با این‌ مقدمات‌، مخالفت‌ شدید شماری‌ از علمای‌ شیعه‌ با صوفیه‌، با اتکا به‌ شاهان‌ صفوی‌ خصوصاً پس‌ از دوره‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ (۹۹۶ـ ۱۰۳۸)، آغاز شد و در ادوار بعد استمرار یافت‌. تقریباً از زمان‌ شاه‌طهماسب‌ اول‌ (۹۳۰ـ۹۸۴) کتابهای‌ فراوانی‌ هم‌ در رد تصوف‌ هم‌ در رد حکمت‌، که‌ اینک‌ در حوزه‌ اشراقیون‌ متأخر با ملاصدرا صبغه‌ عرفانی‌ نیز یافته‌ بود، نوشته‌ شد.
[۸۰] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۴ـ ۱۹۸.
[۸۱] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص۲۱۴ـ۲۲۰.
این‌ کتابها با مضامینی‌ که‌ دارد، یادآور کتاب‌ تلبیس‌ ابلیس‌ ابن‌جوزی‌ است‌ و شماری‌ از آن‌ها به‌ اقتباس‌ از یکدیگر تألیف‌ شده‌ است‌.
[۸۲] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص۲۱۴ـ۲۲۰.
[۸۳] رسول‌ جعفریان‌، دین‌ و سیاست‌ در دوره‌ صفوی‌، ج۱، ص‌ ۲۲۶ـ۲۵۱.
از این‌ به‌ بعد کلمه‌ تصوف‌، که‌ معنا و مدلولی‌ مذموم‌ یافته‌ بود، بتدریج‌ جای‌ خود را به‌ کلمه‌ عرفان‌ داد و در آثار بزرگان‌ اهل‌ تصوف‌ غالباً با واژه‌ عرفان‌ از آن‌ یاد شد. این‌ عرفان‌ غالباً بر آمده‌ از آثار عرفانی‌ ملاصدرا و پیروان‌ او بود و آن‌ها نیز خود تحت‌ تأثیر عرفان‌ نظری‌ ابن‌عربی‌ بودند.
[۸۴] احمد تمیم‌ داری‌، عرفان‌ و ادب‌ در عصر صفوی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳ ـ ۵۵.



با انقراض‌ صفویان‌ و ظهور نادر (حک: ۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) و کم‌اعتنایی‌ او به‌ علما و نپرداختن‌ کریم‌خان‌زند به‌ موضوع‌ تصوف‌، قدرت‌ و نفوذ مخالفان‌ تصوف‌ چندگاهی‌ فرو نشست‌. با این‌حال‌ از اوایل‌ سلطنت‌ شاه‌سلطان‌ حسین‌ صفوی‌ (۱۱۰۵ـ ۱۱۳۵) تا اواخر حکومت‌ کریم‌خان‌زند، وضع‌ تصوف‌ و معارف‌ عرفانی‌ در ایران‌ کاملاً نابسامان‌ بود، رسوم‌ طریقت‌ از ایران‌ بر افتاده‌ بود و به‌ سبب‌ اغتشاش‌ مملکت‌ و انکار و آزار حکام‌ و غلبه‌ برخی‌ علما، اگر هم‌ کسی‌ به‌ تصوف‌ رو می‌آورد او را منع‌ می‌کردند. بدین‌ترتیب‌، بزرگان‌ سلاسل‌ یا از ایران‌ رفتند یا انزوا گزیدند، به‌نحوی‌ که‌ جز چند تن‌ از سلسله‌ نوربخشیه‌ در مشهد و سلسله‌ ذهبیه‌ در شیراز، بقیه‌ در گمنامی‌ می‌زیستند.
[۸۵] زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، حدائق‌السیاحه‌، ج۱، ص‌ ۲۶ـ ۲۸.
[۸۶] زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، حدائق‌السیاحه‌، ج۱، ص‌ ۸۶ ـ۸۷.


۳.۱ - فعالیت‌ مشایخ‌ نعمت‌اللهی‌

در اوایل‌ دوره‌ قاجار (۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) بار دیگر فعالیت‌ مشایخ‌ نعمت‌اللهی‌ آغاز شد و به‌ دستور قطب‌ وقت‌ سلسله‌، شاه‌ علیرضا دکنی‌ (متوفی‌ ۱۲۱۴)، که‌ ساکن‌ هندوستان‌ بود، دو تن‌ از مشایخ‌ مأذون‌ وی‌ برای‌ احیای‌ این‌ سلسله‌، به‌ ایران‌ روانه‌ شدند. لیکن‌ در همین‌ سالها نفوذ علما به‌ اوج‌ خود رسید و مخالفت‌ برخی‌ از آنان‌ از عوامل‌ رکود تصوف‌ در ایران‌ عهدقاجار شد
[۸۷] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۱۹۲ـ ۱۹۸.
[۸۸] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۲۰.
(در‌باره‌ دامنه‌ تأثیر و روش‌ این‌ مخالفتها رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌). در عین‌ حال‌، با همه‌ فراز و فرودها و مخالفتهای‌ مختلف‌ با تصوف‌، سلاسل‌ صوفیه‌ به‌ حیات‌ خود ادامه‌ دادند، گرچه‌ ممکن‌ است‌ به‌سبب‌ غلبه‌ تفکر مدرن‌، تجلیات‌ فرهنگی‌ آن‌ گسترش‌ چشمگیر نداشته‌ باشند.

۳.۲ - ارادتمندان‌ تصوف‌ در ایران‌ معاصر

به‌طور کلی‌، وضع‌ ظاهری‌ تصوف‌ در ایران‌ معاصر، بیشتر مولود اوضاع‌ اجتماعی‌ و دینی‌ای‌ است‌ که‌ از اواخر دوره‌ صفوی‌ حاکم‌ شده‌ است‌. یکی‌ از عوارض‌ این‌ اوضاع‌، همچنانکه‌ گفته‌ شد، تقبیح‌ اصطلاح‌ تصوف‌ و گذاردن‌ لغت‌ عرفان‌ به‌ جای‌ آن‌ بود تا آن‌جا که‌ برخی‌ عرفان‌ را اصولاً خارج‌ از قلمرو تصوف‌ و منافی‌ با آن‌ تصور کردند، در حالی‌ که‌ عرفان‌ به‌ معنای‌ عام‌، شناختن‌ و به‌معنای‌ خاص‌، معرفت‌ قلبی‌ خدا و به‌ نظر صوفیه‌ مقامی‌ از مقامات‌ عالیه‌ تصوف‌ و سلوک‌ الی‌اللّه‌ و ثمره‌ شجره‌ تصوف‌ است‌. در ایران‌ معاصر ارادتمندان‌ تصوف‌ و عرفان‌ به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند: ۱) گروهی‌ که‌ به‌ یکی‌ از سلسله‌های‌ رسمی‌ تصوف‌ تعلق‌ دارند. اهمّ سلسله‌هایی‌ که‌ اکنون‌ در ایران‌ رواج‌ دارند عبارت‌اند از: نعمت‌اللهیه‌ و شعب‌ آن‌، خصوصاً نعمت‌اللهی‌ سلطان‌علیشاهی‌ یا نعمت‌اللهی‌ گنابادی‌ که‌ در میان‌ سلسله‌های‌ رایج‌ در ایران‌، بیشترین‌ پیروان‌ و نفوذ معنوی‌ را در بین‌ طبقات‌ مختلف‌ دارد.
[۸۹] د. اسلام‌، چاپ‌ دوم‌، ج‌ ۴، ص‌ ۵۱.
نزد این‌ سلسله‌، اجازه‌ صریح‌ شیخ‌ سابق‌ به‌ لاحق‌ اهمیت‌ خاصی‌ دارد.
[۹۰] هبه‌اللّه‌ جذبی‌، رساله‌ باب‌ ولایت‌ و راه‌ هدایت‌، ج۱، ص‌ ۱۰۷ـ ۱۰۸.
دیگر ذهبیه‌، خاکساریه‌ و اهل‌ حق‌اند که‌ بیشتر در استان‌ کرمانشاهان‌ ساکن‌اند و قادریه‌ و نقشبندیه‌ که‌ بیشتر در کردستان‌ سکونت‌ دارند.
[۹۱] د. اسلام‌، چاپ‌ دوم‌، ج‌ ۴، ص‌ ۵۱.
گروهی‌ که‌ رسماً به‌ سلسله‌ای‌ وابسته‌ نیستند، ولی‌ داشتن‌ شیخ‌ و راهنما را در سلوک‌ لازم‌ می‌شمارند و از این‌ نظر اکثر آنان‌ رشته‌ سلوکی‌ خود را به‌ سیدعلی‌ قاضی‌ طباطبایی‌ تبریزی‌ (متوفی‌ ۱۳۶۶) و از وی‌ با چند واسطه‌ به‌ سیدعلی‌ شوشتری‌ (متوفی‌ ۱۲۸۴)
[۹۲] د. اسلام‌، چاپ‌ دوم‌، ج‌ ۳، ص‌ ۴۴۶.
و از او به‌ واسطه‌ شخصی‌ به‌ نام‌ ملاقلی‌ جولا یا بی‌واسطه‌ او به‌ سید بحرالعلوم‌ می‌رسانند.
[۹۳] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۱۶ـ۲۱۷.
[۹۴] منوچهر صدوقی‌ سها، تاریخ‌ حکماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهین‌، ج۱، ص‌ ۱۴۸ـ۱۵۱.
در گروه‌ دوم‌ غالباً فقها و حکما و مدرّسان‌ کتب‌ عرفانی‌ حوزه‌ ابن‌عربی‌ حضور دارند.




۴.۱ - سلسله‌ نعمت‌اللهی‌

از معروفترین‌ سلسله‌های‌ تصوف‌ در ایران‌ است‌ که‌ به‌ واسطه‌ شاه‌ سیدنورالدین‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌ به‌ این‌ نام‌ خوانده‌ شده‌ است‌. وی‌ از بزرگترین‌ مشایخ‌ صوفیه‌ ایران‌ است‌ و شاید کمتر کسی‌ از حیث‌ نفوذ معنوی‌ و تربیتی‌ و کثرت‌ مریدان‌ به‌ پایه‌ او رسیده‌ باشد.
[۹۵] حمید فرزام‌، تحقیق‌ در احوال‌ و نقد آثار و افکار شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌، ج۱، ص‌ ۶۶۰.

اگرچه‌ در تشیع‌ شاه ‌نعمت‌اللّه ‌ولی‌ تردید وجود دارد اما این‌ سلسله‌ از قرن‌ هشتم‌ به‌ عنوان‌ یک‌ سلسله‌ شیعی‌ شناخته‌ شد و وجود همین‌ سلسله‌ در قرن‌ نهم‌ از علل‌ و اسباب‌ مرجوع کنید بهثر نشر تشیع‌ بود.
[۹۶] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۷۸.
دستورهای‌ خاص‌ وی‌ در سلوک‌ اِلی‌اللّه‌ که‌ مبتنی‌ بر جمع‌ صورت‌ و معنی‌، یا دست‌ را به‌ کار و دل‌ را با یار داشتن‌، بود مقبول‌ خاطر عموم‌ طالبان‌ راه‌ قرار گرفت‌.
[۹۷] حمید فرزام‌، تحقیق‌ در احوال‌ و نقد آثار و افکار شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌، ج۱، ص‌ ۶۴۵ـ۶۴۶.
پس‌ از وفات‌ شاه‌ نعمت‌اللّه ‌ولی‌ بنا بر فرمان‌ او یگانه‌ فرزندش‌، شاه‌ برهان‌الدین‌ خلیل‌اللّه‌، جانشین‌ او شد. سپس‌ هشت‌ تن‌ از فرزندزادگان‌ و اعقاب‌ وی‌ به‌ جانشینی‌ و مقام‌ ارشاد نایل‌ شدند. آنها همگی‌ بنا به‌ دعوت‌ سلطان‌ احمدشاه‌ و دیگر سلاطین‌ بهمنی‌ به‌ دکن‌ رفتند و در آن‌جا سکونت‌ گزیدند.
[۹۸] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۳۰.
[۹۹] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۴.
این‌ تغییر محل‌ سکونت‌ شاید هم‌ به‌ سبب‌ ناخرسندی‌ حکام‌ تیموری‌، خصوصاً شاهرخ‌، و فقهای‌ حنفی‌ خراسان‌ از افزایش‌ صوفیان‌ شیعی‌ بوده‌ است‌؛مشکلاتی‌ پیش‌ آوردند.
[۱۰۰] حمید فرزام‌، تحقیق‌ در احوال‌ و نقد آثار و افکار شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌.
[۱۰۱] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۳، ص‌ ۴۸.

در هر حال‌، سیطره‌ معنوی‌ سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ در هند موجب‌ رواج‌ تصوف‌ و تشیع‌ در هند، خصوصاً در منطقه‌ دکن‌، شد و از این‌ راه‌ زبان‌ فارسی‌ و مذهب‌ تشیع‌ نیز در آن‌جا گسترش‌ یافت‌.

۴.۱.۱ - استعمال‌ لفظ‌ «شاه‌»

از زمان‌ شاه‌ نعمت‌اللّه‌ استعمال‌ لفظ‌ «شاه‌» در عناوین‌ طریقتی‌ این‌ سلسله‌ مرسوم‌ گشت‌ و مراد از آن‌ شاهی‌ای‌ بود که‌ حاصل‌ بندگی‌ و گدایی‌ درگاه‌ الاهی‌ است‌. پس‌ از آنکه‌ مذهب‌ شیعه‌ در ایران‌ رسمی‌شد، مشایخ‌ صوفی‌ شیعی‌ برای‌ اظهار ارادت‌ علنی‌ به‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌، القابی‌ را که‌ سابقاً به‌ «اللّه‌» یا «دین» ختم‌ می‌شد، به‌ لفظ‌ علی‌ نیز مختوم‌ کردند.
[۱۰۲] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۲۴.
[۱۰۳] سلطانحسین‌ تابنده‌، نابغه‌ علم‌ و عرفان‌ در قرن‌ چهاردهم‌، ج۱، ص‌ ۷۳.


۴.۱.۲ - احیا این‌ سلسله‌ در ایران‌

چنانکه‌ گفته‌ شد، این‌ سلسله‌ در ایران‌ احیا شد. به‌ دستور شاه‌ علیرضا دکنی‌، قطب‌ سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ که‌ در دکن‌ ساکن‌ بود، در اواخر حکومت‌ کریم‌خان‌ زند در ۱۱۹۰، سیدمیرعبدالحمید معصوم‌ علیشاه‌ و سیدطاهر دکنی‌ برای‌ تجدید حیات‌ این‌ سلسله‌ به‌ ایران‌ آمدند. شاه‌طاهر دکنی‌ در همان‌ سالهای‌ اول‌ درگذشت‌ و عملاً معصوم‌علیشاه‌ سلسله‌ را ترویج‌ کرد. آمدن‌ وی‌ به‌ ایران‌ با استقبال‌ فراوان‌ مردم‌ روبرو شد و از مهمترین‌ کسانی‌ که‌ در همان‌ ابتدا به‌ دعوت‌ وی‌ وارد سلوک‌ شدند، میرزامحمدعلی‌ اصفهانی‌ (ملقب‌ به‌ نورعلیشاه‌) و پدر وی‌ میرزاعبدالحسین‌ (ملقب‌ به‌ فیض‌علیشاه‌) بودند.
[۱۰۴] شیروانی‌، بستان‌السیاحه‌، ص۲۲۳ـ۲۲۴.
معصوم‌ علیشاه‌ قبل‌ از اینکه‌ به‌ دست‌ فقیه‌ متنفذ زمان‌، آقامحمدعلی‌ بهبهانی‌،
[۱۰۵] تصوف‌ علمی‌ ـ آثار ادبی‌.
در ۱۲۱۲ به‌ قتل‌ برسد (رجوع کنید به بهبهانی‌، آقامحمدعلی‌)، با اختیاراتی‌ که‌ از جانب‌ شاه‌ علیرضا دکنی‌ داشت‌، نورعلیشاه‌ را به‌ جانشینی‌ منصوب‌ کرد.
[۱۰۶] شیروانی‌، بستان‌السیاحه‌، ص‌ ۱۷۱ـ۱۷۵.


۴.۱.۳ - تردید در انتساب‌ آثار به‌ علما

نورعلیشاه‌ که‌ علاوه‌ بر جذابیت‌ معنوی‌، به‌ علوم‌ دینی تسلط‌ داشت‌ و از ذوق‌ شاعری‌ برخوردار بود، از همان‌ آغاز عده‌ بسیاری‌ را از همه‌ طبقات‌ مجذوب‌ خود کرد. گفته‌ شده‌ که‌ از میان‌ علمای‌ بزرگ‌، شیخ‌عبدالصمد همدانی‌ (مرجوع کنید بهلف‌ کتاب‌ بحرالمعارف‌ در «حکمت‌ اربعه‌ عملیه‌»، که‌ در حمله‌ وهابیان‌ به‌ کربلا در ۱۲۱۶ به‌ شهادت‌ رسید) از ارادتمندان‌ وی‌ بوده‌ است‌.
[۱۰۷] رضاقلی‌بن‌ محمدهادی‌ هدایت‌، تذکره‌ ریاض‌العارفین‌، ج۱، ص‌ ۴۵۰.
به‌طور کلی‌ به‌ سبب‌ اوضاعی‌ که‌ از اواخر صفویه‌ بر ضد تصوف‌ وجود داشت‌، روشن‌ نیست‌ که‌ از میان‌ علما چه‌ کسانی‌ واقعاً از طرفداران‌ سلاسل‌ صوفیه‌ بوده‌اند. از سوی‌ دیگر، در‌باره‌ صحت‌ و سقم‌ انتساب‌ برخی‌ از آثار به‌ علما، که‌ با آثار صوفیه‌ مشابهت‌ دارد، تردید هست‌؛ مثلاً، برخی‌ رساله‌ سیروسلوک‌ را که‌ شامل‌ دستورهایی‌ برای‌ سیر الی‌اللّه‌ است‌ و مشابه‌ دستورهای‌ طریقتی‌ سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ است‌، به‌ سید بحرالعلوم‌ نسبت‌ می‌دهند و در برابر، عده‌ای‌ منکر آن‌ هستند.
[۱۰۸] آقابزرگ‌ طهرانی‌، ج‌ ۱۲، ص‌ ۲۸۴ـ۲۸۵.
[۱۰۹] محمد مهدی‌بن‌ مرتضی‌ بحرالعلوم‌، رساله‌ سیروسلوک‌، پیشگفتار استادی‌، ص‌ ۷۷ـ۸۱.


۴.۱.۴ - جانشینان سلسله

نورعلیشاه‌ قبل‌ از وفات‌ به‌ تنی‌ چند اجازه‌ ارشاد و تربیت‌ داد و در عتبات‌ عالیات‌، شیخ‌زین‌الدین‌ حسین‌ علیشاه‌ اصفهانی‌ (متوفی‌ ۱۲۳۴) را به‌ جانشینی‌ خود تعیین‌ کرد.
[۱۱۰] احمدعلی‌ دیوان‌ بیگی‌، حدیقه‌الشعراء، ج‌ ۳، ص‌ ۱۹۳۳.
پس‌ از درگذشت‌ شاه‌ علیرضا دکنی‌ در ۱۲۱۴ در دکن‌، حسین‌ علیشاه‌ رسماً قطب‌ سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ شد. در تمام‌ این‌ ایام‌ مخالفت‌ فقها با تصوف‌ ادامه‌ یافت‌ و گاه‌ حکام‌ را به‌اخراج‌ و اذیت‌ و آزارشان‌ وا می‌داشتند. البته‌ در میان‌ شاهان‌ قاجار کسانی‌ مانند محمدشاه‌ (حک: ۱۲۵۰ـ۱۲۶۴) نیز بودند که‌ به‌ بزرگان‌ تصوف‌ ارادت‌ داشتند.
[۱۱۱] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۱۷.
[۱۱۲] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۳۲.
[۱۱۳] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۳۶ـ ۳۳۸.
[۱۱۴] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۳۵ـ۳۹.
[۱۱۵] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۴۴ـ۴۵.
در همین‌ دوران‌ مشتاق‌ علیشاه‌، به‌ تحریک‌ واعظی‌ کرمانی‌، در ۱۲۰۶ در کرمان‌ کشته‌ شد
[۱۱۶] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۳، ص‌ ۱۸۸ـ ۱۹۲.
و مرید وی‌، میرزامحمدتقی‌ کرمانی‌ ملقب‌ به‌ مظفرعلیشاه‌، که‌ دیوان‌ مشتاقیه‌ را نیز به‌ نام‌ مرشد خود سروده‌، به‌ اصرار آقامحمدعلی‌ بهبهانی‌ از طرف‌ فتحعلی‌شاه‌ احضار و سرانجام‌ در ۱۲۱۵ مسموم‌ شد و در کرمانشاه‌ مدفون‌ گردید.
[۱۱۷] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۰۸.
این‌ ایذا و طرد بلد به‌ همین‌ طریق‌ در مورد حسین‌علیشاه‌ نیز اعمال‌ شد. جانشین‌ وی‌ حاج‌ محمدجعفر کبودرآهنگی‌، ملقب‌ به‌ مجذوبعلی‌شاه‌ (متوفی‌ ۱۲۳۸ یا ۱۲۳۹)، نیز از این‌ حیث‌ در امان‌ نبود.
[۱۱۸] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۴۱.
او که‌ خود از علما و صاحب‌ تألیفاتی‌ در تصوف‌ است‌، بر اثر برخی‌ اتهامات‌ مجبور شد که‌ در رساله‌ العقایدالمجذوبیـه‌ صراحتاً اعتقادات‌ دینی‌ و عرفانی‌ خود را شرح‌ دهد.
[۱۱۹] محمدجعفربن‌ صفر مجذوبعلی‌ شاه‌، رساله‌ العقاید المجذوبیه‌، ج۱، ص‌ ۷.
پس‌ از وی‌ حاج‌ زین‌العابدین‌ شیروانی‌، ملقب‌ به‌ مست‌ علیشاه‌ (متوفی‌ ۱۲۵۳)، نیز دچار همین‌ مضیقه‌ها بود.
[۱۲۰] زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، کشف‌ المعارف‌، ج۱، ص‌ ۳۲ـ۳۴.
[۱۲۱] زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، کشف‌ المعارف‌، ج۱، ص‌ ۵۰ ـ۵۴.
[۱۲۲] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۱۸۶ـ۱۸۹.


۴.۱.۵ - انشعابات

در این‌ دوره‌ انشعابی‌ نیز در طریق‌ نعمت‌اللهیه‌، به‌ سبب‌ اختلاف‌ در جانشینی‌ مجذوبعلی‌شاه‌، پیدا شد که‌ حاصل‌ آن‌ پدیدآمدن‌ دو شاخه‌ در این‌ سلسله‌ بود؛ قطب‌ شاخه‌ اصلی‌ مست‌ علیشاه‌ و قطب‌ شاخه‌ دیگر حاج‌ملامحمدرضا همدانی‌ (متوفی‌ ۱۲۴۷) ملقب‌ به‌ کوثرعلیشاه‌
[۱۲۳] زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، حدائق‌السیاحه‌، مقدمه‌ تابنده‌، ص‌ ج‌ ـ د.
بود. شاخه‌ اخیر که‌ به‌ فرزند کوثرعلیشاه‌
[۱۲۴] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌.
رسید، بعداً به‌ نام‌ سلسله‌ نعمت‌اللهیه‌ کوثریه‌ مشهور شد.
[۱۲۵] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۹۵ـ۱۰۰.
در شاخه‌ اصلی‌، پس‌ از مست‌ علیشاه‌، حاج‌زین‌العابدین‌ رحمت‌علیشاه‌ (متوفی‌ ۱۲۷۸) قطب‌ سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ شد. محمدشاه‌ قاجار او را نائب‌الصدر فارس‌ کرده‌ بود، ازینرو کمتر مورد ایذا قرار گرفت‌.
[۱۲۶] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌۱۸۱.
[۱۲۷] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۲.
بعد از رحمت‌علیشاه‌، سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ دو شاخه‌ شد: گروهی‌ از حاج‌آقا محمدکاظم‌ اصفهانی‌ ملقب‌ به‌ سعادت‌علیشاه‌ (متوفی‌ ۱۲۹۳) و گروه‌ دیگر از عموی‌ رحمت‌ علیشاه‌ (حاج‌آقامحمد ملقب‌ به‌ منورعلیشاه‌، متوفی‌ ۱۳۰۱) تبعیت‌ کردند.

۴.۱.۶ - شاخه‌ اول‌

در شاخه‌ اول‌ بعد از سعادت‌ علیشاه‌، حاج‌ملاسلطان‌محمد (سلطان‌ علیشاه‌) اهل‌ بیدختِ گناباد جانشین‌ او شد و در زمان‌ وی‌سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ شهرت‌ بسیار یافت‌. سلطان‌ علیشاه‌، که‌ در حکمت‌ شاگرد حاج‌ملاهادی‌ سبزواری‌ بود، از مشاهیر علما و عرفای‌ اوایل‌ قرن‌ چهاردهم‌ و صاحب‌ آثار عرفانی‌ شیعی‌ است‌، از جمله‌ این‌ آثار است‌: سعادت‌نامه‌، توضیح‌، تنبیه‌النائمین‌، مجمع‌السعادات‌ و ولایت‌نامه‌ به‌ فارسی‌ و تفسیر مشهور کامل‌ قرآن‌ به‌ سبک‌ عرفانی‌ شیعه‌ به‌ نام‌ بیان‌السعاده‌ فی‌ مقامات‌ العباده‌ به‌ زبان‌ عربی‌. وی‌ در ۱۳۲۷ در بیدخت‌ به‌ قتل‌ رسید و در همان‌جا مدفون‌ شد. پس‌ از او این‌ شاخه‌ به‌ سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ گنابادی‌ یا سلطان‌علیشاهی‌ شهرت‌ یافت‌.
[۱۲۸] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۱۹۹ـ۲۰۷.
[۱۲۹] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۱۲.
[۱۳۰] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۱۶.
[۱۳۱] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۱۹ـ۲۲۰.


۴.۱.۷ - شاخه‌ دوم‌

شاخه‌ دوم‌ پس‌ از منورعلیشاه‌، به‌ اعتبار جانشین‌ و فرزندش‌ (حاج‌علی‌آقا ذوالریاستین‌ ملقب‌ به‌ وفاعلیشاه‌) و همچنین‌ فرزند وفاعلیشاه‌، (حاج‌میرزاعبدالحسین‌ ذوالریاستین‌ ملقب‌ به‌ مونس‌ علیشاه‌) به‌ نام‌ سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ ذوالریاستین‌ مشهور گردید.
[۱۳۲] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۴۱.
[۱۳۳] جواد نوربخش‌، گلستان‌ جاوید.

یکی‌ از مریدان‌ منور علیشاه‌، حاج‌میرزاحسن‌ صفی ملقب‌ به‌ صفی‌علیشاه‌ (متوفی‌ ۱۳۱۶) بود، که‌ پیروانش‌ شاخه‌ دیگر سلسله‌ نعمت‌اللهی‌ را پدید آوردند.
[۱۳۴] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۰۵ـ ۲۰۶.
وی‌ در تهران‌ ساکن‌ شد و خانقاهی‌ تأسیس‌ کرد و به‌ تصنیف‌ و تألیف‌ آثاری‌ همچون‌ تفسیر منظوم‌ قرآن‌ پرداخت‌ و شهرت‌ یافت‌. پس‌ از فوت‌ وی‌ در تهران‌، میان‌ پیروانش‌ اختلافاتی‌ پیدا شد و جانشین‌ او، ظهیرالدوله‌ ملقب‌ به‌ صفاعلیشاه‌ (متوفی‌ ۱۳۴۲)، که‌ داماد ناصرالدین‌شاه‌ بود، با تأسیس‌ انجمن‌ اخوت‌ در ۱۳۱۷ این‌ سلسله‌ را از صورت‌ سلسله‌های‌ فقر بیرون‌ آورد
[۱۳۵] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۱۳۵ـ۱۳۶.
[۱۳۶] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۱۳۸.
[۱۳۷] مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۳۳۳.
ازینرو، بعضی‌ از رجال‌ حکومتی‌ به‌ عضویت‌ آن‌ در آمدند. خود وی‌ نیز در اواخر عمر دیگر از کسی‌ دستگیری‌ نکرد و جانشینی‌ نیز تعیین‌ ننمود.
[۱۳۸] ابراهیم‌ صفائی‌، رهبران‌ مشروطه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۷.
در حال‌ حاضر از میان‌ این‌ سه‌ شاخه‌ از سلسله‌های‌ نعمت‌اللهی‌، شاخه‌ گنابادی‌ بیشترین‌ طرفداران‌ و فعالیتها را در ایران‌ دارد.

۴.۲ - کبرویه‌ و منشعابات

کبرویه‌ و سلسله‌های‌ منشعب‌ از آن‌ (ذهبیه‌ و نوربخشیه‌). از دیگر سلسله‌های‌ مهمی‌ که‌ زمانی‌ در ایران‌ رایج‌ بود کبرویه‌ است‌. این‌ سلسله‌ منسوب‌به‌ شیخ‌نجم‌الدین‌ کبری‌ (شهادت‌ در ۶۱۸) است‌.

۴.۲.۱ - شخصیتهای‌ مهم‌

کبرویه‌ در زمان‌ حمله‌ مغول‌، خصوصاً در مشرق‌ ایران‌، رونق‌ فراوان‌ داشت‌ و مشایخ‌ آن‌ در عهد خوارزمشاهیان‌ و ایلخانان‌، از خراسان‌ و ماوراءالنهر تا شام‌ و آسیای‌ صغیر، در نشر و ترویج‌ این‌ طریقت‌ کوشیدند
[۱۳۹] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۸۱.
از آن‌ جمله‌اند: شیخ‌ مجدالدین‌ بغدادی‌ خوارزمی‌ که‌ در زمان‌ نجم‌الدین‌ کبری‌ کشته‌ شد (۶۰۷)، سیف‌الدین‌ باخرزی‌ (متوفی‌ ۶۵۹) در بخارا، رضی‌الدین‌ لالا (متوفی‌ اوایل‌ سده‌ هفتم‌) در خراسان‌، و سعدالدین‌ حمویه‌ (متوفی‌ ۶۴۹) در خراسان‌ و شام‌.
[۱۴۰] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۹۸.
برخی‌ دیگر از شخصیتهای‌ مهم‌ این‌ سلسله‌ عبارت‌اند از: شیخ‌ نجم‌الدین‌ رازی‌ (متوفی‌ ۶۵۴) مشهور به‌ دایه‌، مؤلف‌ کتاب‌ مشهور مرصادالعباد؛ عزیزالدین‌ نسفی‌ (متوفی‌ بین‌ سالهای‌ ۶۸۰ تا ۶۹۹) صاحب‌ انسان‌ کامل‌؛ بهاءالدین‌ محمد ولد، پدر مولوی‌؛ شیخ‌ نورالدین‌ عبدالرحمان‌ اسفراینی‌ (متوفی‌ ۶۹۵)؛ شیخ‌ علاءالدوله‌ سمنانی‌ (متوفی‌ ۷۳۶)؛ و امیر سیدعلی‌ همدانی‌ معروف‌ به‌ علی‌ ثانی‌ (متوفی‌ ۷۸۶).
[۱۴۱] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۹۸.
[۱۴۲] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۰۵.
[۱۴۳] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۶۹.
[۱۴۴] محسن‌ مدیر شانه‌چی‌، «حضور و نفوذ کبرویه‌ در خراسان‌»، ج۱، ص‌ ۲۵۶.
[۱۴۵] محسن‌ مدیر شانه‌چی‌، «حضور و نفوذ کبرویه‌ در خراسان‌»، ج۱، ص‌ ۲۶۰.
[۱۴۶] رجبعلی‌ لباف‌ خانیکی‌، «کبرویه‌ جوین‌»، ج۱، ص‌ ۲۵۱.


۴.۲.۲ - تشیع‌ سلسله‌

نکته‌ مهم‌ و اصلی‌ در‌باره‌ سلسله‌ کبرویه‌ این‌ است‌ که‌ خلفای‌ آن‌ غالباً به‌ تشیع‌ منسوب‌ یا مربوط‌ شده‌اند،
[۱۴۷] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۸۸.
از جمله‌ در یکی‌ از آثار سعدالدین‌ حمویه‌
[۱۴۸] محمدبن‌ مید سعدالدین‌ حمویه‌، المصباح‌ فی‌التصوف‌، ج۱، ص‌ ۱۳۷ـ ۱۳۸.
به‌ پیوند ولایت‌ و نبوت‌ اشاره‌ شده‌ و مرید وی‌، نسفی‌،
[۱۴۹] عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی‌، مجموعه‌ رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌ الانسان‌ الکامل‌، ج۱، ص‌ ۳۲۰ـ۳۲۱.
از سعدالدین‌ حمویه‌ نقل‌ کرده‌ است‌ که‌ نام‌ ولی در امت‌ محمد منحصر به‌ دوازده‌ تن‌ است‌ و ولی آخر که‌ ولی دوازدهم‌ باشد، خاتم‌ اولیاست‌ و مهدی‌ و صاحب‌ زمان‌ نام‌ اوست‌. علاءالدوله‌ سمنانی‌ نیز فضائل‌ اهل‌ بیت‌ علیهم‌السلام‌ را نقل‌ و آنان‌ را ستوده‌
[۱۵۰] احمدبن‌ محمد علاءالدوله‌ سمنانی‌، چهل‌ مجلس‌، ج۱، ص‌ ۲۲۳.
و در کتاب‌ مناظر المحاضر للمناظر الحاضر که‌ منسوب‌ به‌ اوست‌، در شرح‌ واقعه‌ غدیرخم‌ و اثبات‌ وصایت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ و توصیف‌ شیعه‌ واقعی‌ و تمایز آن‌ از شیعه‌نما بحث‌ می‌کند و شیعه‌ واقعی‌ علی‌ علیه‌السلام‌ را صوفیه‌ می‌داند.
[۱۵۱] احمدبن‌ محمد علاءالدوله‌ سمنانی‌، چهل‌ مجلس‌، ج۱، ص‌ ۱۳۰.
[۱۵۲] احمدبن‌ محمد علاءالدوله‌ سمنانی‌، چهل‌ مجلس‌، ج۱، ص‌ ۱۴۵ـ۱۶۱.


۴.۲.۳ - انشعابات کبرویه‌

سلسله‌ کبرویه‌ در زمان‌ جانشین‌ میر سید علی‌ همدانی‌، یعنی‌ خواجه‌ اسحاق‌ خَتَلانی‌ (مقتول‌ در ۸۲۶)، دارای‌ انشعاباتی‌ شد؛ در میان‌ دو تن‌ از مدعیان‌ جانشینی‌، یعنی‌ سیدمحمد نوربخش‌ (متوفی‌ ۸۶۹) و سیدعبداللّه‌ برزش‌آبادی‌ (متوفی‌ ح ۸۹۰)، اختلاف‌ افتاد و گروهی‌ به‌ نام‌ نوربخشیه‌ طرفدار سیدمحمد نوربخش‌، و گروهی‌ نیز طرفدار برزش‌آبادی‌ شدند.
[۱۵۳] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۴.

شعبه‌ برزش‌آبادی‌ بتدریج‌ ذهبیه‌ خوانده‌ شد،
[۱۵۴] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۴.
گرچه‌ در بستان‌السیاحه‌
[۱۵۵] شیروانی‌، بستان‌السیاحه‌، ص‌ ۲۹۲.
آمده‌ که‌ مدتهای‌ زیاد نیست‌ که‌ نام‌ ذهبیه‌ را بر این‌ سلسله‌ نهاده‌اند و گویا به‌ صد سال‌ نرسیده‌ است‌. بدین‌ترتیب‌، سلسله‌ نوربخشیه‌ و ذهبیه‌ استمرار سلسله‌ کبرویه‌ و منشعب‌ از آن‌ است‌.

۴.۳ - نوربخشیه‌

سیدمحمد نوربخش‌ اهل‌ قائن‌ خراسان‌ و از شاگردان‌ میرسید شریف‌ جرجانی‌ و عالم‌ بزرگ‌ شیعی‌، ابن‌ فهد حلّی‌، بود. او و جانشینانش‌ که‌ در نشر مذهب‌ شیعه‌ در قرن‌ نهم‌ و بعد از آن‌ سهم‌ بسیار داشتند، مقدّم‌ بر صفویه‌ در فکر قیام‌ بر ضد سلطان‌ وقت‌ (شاهرخ‌ گورکانی‌) و تأسیس‌ حکومت‌ صوفی‌ شیعی‌ بودند. خواجه‌ اسحاق‌ ختلانی‌ نیز با وی‌ همکاری‌ کرد ولی‌ پس‌ از آنکه‌ شکست‌ خورد، محبوس‌ شد و خواجه‌ اسحاق‌ به‌ امر شاهرخ‌ در ۸۲۶ به‌ قتل‌ رسید.
[۱۵۶] نوراللّه‌بن‌ شریف‌الدین‌ شوشتری‌، مجالس‌المرجوع کنید بهمنین‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۴ـ ۱۴۸.
از جمله‌ سلسله‌هایی‌ که‌ نسبت‌ اصلی‌ خود را به‌ نوربخشیه‌ می‌رسانند، سلسله‌ اویسی‌ است‌
[۱۵۷] عنقا، انوار قلوب‌ سالكین‌، مقدمه‌ صادق‌ عنقا، ص‌ ۲۱، پانویس‌.
[۱۵۸] محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ کاشانی‌، رساله‌ الحق‌ المبین‌ فی‌ تحقیق‌ کیفیه‌ التفقه‌ فی‌الدین‌.
اویسیه‌. در میان‌ بزرگان‌ نوربخشیه‌ باید از صوفی‌ و فقیه‌ بزرگ‌ شیعی‌ ایرانی‌، سید حیدر آملی‌ (متوفی‌ پس‌ از ۷۸۲)، نام‌ برد که‌ بصراحت‌ اتحاد تصوف‌ و تشیع‌ را مطرح‌ کرده‌ است‌. وی‌ از علویان‌ آمل‌، و در فقه‌ و کلام‌ شاگرد فخرالمحققین‌ حلی‌
[۱۵۹] حیدربن‌ علی‌ آملی‌، تفسیرالمحیط‌ الاعظم‌ و البحرالخضم‌ فی‌ تأویل‌ کتاب‌اللّه‌العزیزالمحکم‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳۱.
و در تصوف‌ مرید شیخ‌ نورالدین‌ تهرانی‌ اصفهانی‌
[۱۶۰] حیدربن‌ علی‌ آملی‌، تفسیرالمحیط‌ الاعظم‌ و البحرالخضم‌ فی‌ تأویل‌ کتاب‌اللّه‌العزیزالمحکم‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳۰.
و احتمالاً محمدبن‌ ابی‌بکر سمنانی‌
[۱۶۱] حیدربن‌ علی‌ آملی‌، تفسیرالمحیط‌ الاعظم‌ و البحرالخضم‌ فی‌ تأویل‌ کتاب‌اللّه‌العزیزالمحکم‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۲۱.
بود که‌ هر دو از مشایخ‌ سلسله‌ کبرویه‌ بودند. سیدحیدر آملی‌ در اکثر آثار خویش‌، خصوصاً در جامع ‌الاسرار، با مخاطب‌ قرار دادن‌ شیعه‌ رسمی‌ (شیعه‌ ظاهری‌) و صوفیه‌ می‌خواهد ثابت‌ کند که‌ شیعه‌ و صوفیه‌ حقه‌ مرجع‌ و مأخذ واحدی‌ دارند.
[۱۶۲] حیدربن‌ علی‌ آملی‌، تفسیرالمحیط‌ الاعظم‌ و البحرالخضم‌ فی‌ تأویل‌ کتاب‌اللّه‌العزیزالمحکم‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴.


۴.۴ - ذهبیه‌

این‌ سلسله‌، چنانکه‌ گفته‌ شد، منسوب‌ به‌ سیدعبداللّه‌ برزش‌آبادی‌ است‌ و در اوایل‌ حکومت‌ صفویه‌ ابتدا در خراسان‌ و سپس‌ در شیراز رواج‌ یافت‌. سلسله‌ ذهبیه‌ نیز در اظهار تشیع‌ و تقید به‌ آن‌ در این‌ مدت‌ ممتاز بوده‌ است‌. بزرگانی‌ از علما و حکما نیز که‌ صاحب‌ تألیفات‌ بودند، در میان‌ آنها ظاهر شدند؛ از جمله‌، شیخ‌علی‌ نقی‌ اصطهباناتی‌ (متوفی‌ ۱۱۲۶) و جانشین‌ و دامادش‌ سیدقطب‌الدین‌ نیریزی‌ (متوفی‌ ۱۱۷۳ در نجف‌) که‌ مجدد این‌ سلسله‌ در اواخر صفویه‌ نیز بود.
[۱۶۳] اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۹۰.
[۱۶۴] اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌۳۰۷ ـ ۳۰۸.


۴.۴.۱ - جانشینان

در سلسله‌ ذهبیه‌ پس‌ از قطب‌الدین‌ نیریزی‌ سه‌ تن‌ به‌ نامهای‌ ملامحراب‌ گیلانی‌ و آقامحمد بیدآبادی‌ و آقامحمدهاشم‌ شیرازی‌، که‌ همگی‌ از حکمای‌ عصر و صاحب‌ تألیفات‌ بودند، ادعای‌ جانشینی‌ کردند و آنان‌ نیز جانشینانی‌ تعیین‌ کردند، ولی‌ از میان‌ آنها آقامحمدهاشم‌ درویش‌ شیرازی‌ (متوفی‌ ۱۱۹۹) رسمیت‌ بیشتر یافت‌. پس‌ از او نیز دو تن‌ دعوی‌ جانشینی‌ داشتند که‌ رشته‌ معروفتر به‌ میرزا ابوالقاسم‌ شریفی‌، معروف‌ به‌ میرزابابا و متخلص‌ به‌ راز (متوفی‌ ۱۲۸۶)، رسید. وی‌ از مشاهیر بزرگان‌ ذهبیه‌ در زمان‌ خود و دارای‌ تألیفات‌ بسیار بود. مهمترین‌ کتاب‌ او آیات‌ الولایه‌ در تفسیر قرآن‌ است‌. پس‌ از وی‌ فرزندش‌ مجدالاشراف‌ (متوفی‌ ۱۳۳۱) جانشین‌ او شد. مجدالاشراف‌ متولی‌ مزار شاه‌چراغ‌ شیراز بود. بعد از وی‌ نیز انشعابات‌ جدیدی‌ صورت‌ گرفت‌، از جمله‌ گروهی‌ از برادر او، میرزامحمدرضا ملقب‌ به‌ مجدالاشراف‌ ثانی‌، پیروی‌ کردند، ولی‌ شاخه‌ای‌ که‌ بیشتر شهرت‌ یافت‌ شاخه‌ای‌ است‌ که‌ به‌ میرزا احمد تبریزی‌ (متوفی‌ ۱۳۵۱) معروف‌ به‌ وحیدالاولیاء می‌رسد.
[۱۶۵] اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۲ـ۳۲۵.
[۱۶۶] اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۳۷.
[۱۶۷] احسان‌اللّه‌ علی‌ استخری‌، اصول‌ تصوف‌، ج۱، ص‌ ۵۳۹ ـ ۵۶۰.


۴.۴.۲ - دومین‌ سلسله‌ نعمت‌اللهی‌

سلسله‌ ذهبیه‌ دومین‌ سلسله‌ مهم‌ پس‌ از نعمت‌اللهی‌ بود و بزرگانش‌ با احتیاط‌ با متشرعه‌ رفتار می‌کردند؛ ازینرو، مورد تعرض‌ و فشار قرار نگرفتند.
[۱۶۸] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۳۲.
حاج‌ زین‌العابدین‌ شیروانی‌ که‌ از اقطاب‌ سلسله‌ نعمت‌اللهیه‌ بود و در اواسط‌ دوره‌ قاجاریه‌ می‌زیست‌، از فقدان‌ ارشاد در این‌ دوره‌ یاد کرده‌
[۱۶۹] زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، حدائق‌السیاحه‌، ج۱، ص‌ ۲۵۱.
و بعید نیست‌ که‌ از همین‌ ایام‌، که‌ دوران‌ فترت‌ و کثرت‌ مدعیان‌ ذهبیه‌ بود، این‌ سلسله‌ به‌ نام‌ ذهبیه‌ اغتشاشیه‌ مشهور شده‌ باشد.
[۱۷۰] محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۴.
[۱۷۱] اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۵۲ـ۳۵۵.


۴.۵ - نقشبندیه‌

یکی‌ از سلسله‌های‌ مهم‌ صوفیه‌ ایران‌ که‌ اهل‌ تسنن‌اند و در زمان‌ تیموریان‌ متنفذترین‌ سلسله‌ و نزد سلاطین‌ تیموری‌ محترم‌ بودند، سلسله‌ نقشبندیه‌ است‌. این‌ سلسله‌ به‌ سبب‌ انتساب‌ به‌ بهاءالدین‌ محمد نقشبند (متوفی‌ ۷۹۱)، به‌ این‌ نام‌ مشهور شد و خود دنباله‌ سلسله‌ خواجگان‌ است‌ (بهاءالدین‌ نقشبند، بخش‌ ۴: تصوف‌ در آسیای‌ مرکزی‌ و قفقاز).

۴.۵.۱ - رشته‌ اجازه‌

بزرگان‌ سلسله‌ نقشبندیه‌ رشته‌ اجازه‌ خود را به‌ دو طریق‌ به‌ پیامبر می‌رسانند: یکی‌ همان‌ طریق‌ مشهور است‌ که‌ به‌ بایزید بسطامی‌ و از وی‌ به‌ امام‌ صادق‌ و با چند واسطه‌ به‌ پیامبر می‌رسد؛ دیگری‌، طریق‌ بکری‌ است‌ که‌ به‌ ابوبکر می‌رسد
[۱۷۲] پارسا، قدسیه‌، مقدمه‌ طاهری‌ عراقی‌، ص‌ ۳۰ـ۳۱.
برخی‌ طریقه‌ اول‌
[۱۷۳] محمد فضل‌اللّه‌، عمده‌ المقامات‌، ج۱، ص‌ ۳۴.
و برخی‌ طریقه‌ دوم‌ را ترجیح‌ می‌دهند.
[۱۷۴] پارسا، قدسیه‌، مقدمه‌ طاهری‌ عراقی‌، ص‌ ۳۱.


۴.۵.۲ - مشاهیر

سلسله‌ نقشبندیه‌ در دوره‌ تیموریان‌ در آغاز در بخارا و اطرافش‌ رواج‌ یافت‌ و جانشینان‌ بهاءالدین‌ این‌ سلسله‌ را به‌ شهرهای‌ دیگر ماوراءالنهر و خراسان‌ نیز بردند
[۱۷۵] پارسا، قدسیه‌، مقدمه‌ طاهری‌ عراقی‌، ص‌ ۲۰.
از مشاهیر صوفیه‌ ایرانی‌ این‌ سلسله‌، خواجه‌ محمد پارسا (متوفی‌ ۸۲۲)، خواجه‌ عبیداللّه‌ احرار و سعدالدین‌ کاشغری‌ و کاشفی‌ سبزواری‌ و عبدالرحمان‌ جامی‌ بودند.
[۱۷۶] علی‌بن‌ حسین‌ فخرالدین‌ صفی‌، رشحات‌ عین‌الحیات‌، ج‌۱، ص‌۱۰۱.
[۱۷۷] علی‌بن‌ حسین‌ فخرالدین‌ صفی‌، رشحات‌ عین‌الحیات‌، ج‌۱، ص۱۲۱.
[۱۷۸] علی‌بن‌ حسین‌ فخرالدین‌ صفی‌، رشحات‌ عین‌الحیات‌، ج‌۱، ص۲۰۵.
[۱۷۹] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۶ـ ۲۰۹.
در این‌ میان‌ خواجه‌عبیداللّه‌ احرار و جامی‌، به‌ لحاظ‌ علمی‌ و نظری‌، در ترویج‌ تصوف‌ نقشبندی‌ در تاریخ‌ تصوف‌ ایران‌ و سپس‌ در آسیای‌ صغیر و شبه‌ قاره‌ هند نقش‌ مهمی‌ داشته‌ است‌.
[۱۸۰] عبیداللّه‌بن‌ محمود احرار، احوال‌ و سخنان‌ خواجه‌عبیدالله‌ احرار، ج۱، ص‌ ۱.
[۱۸۱] عبیداللّه‌بن‌ محمود احرار، احوال‌ و سخنان‌ خواجه‌عبیدالله‌ احرار، ج۱، ص‌ ۳.
[۱۸۲] نجیب‌ مایل‌ هروی‌، جامی‌، ج۱، ص‌ ۲۳۰ـ۲۳۱.
آثار وی‌ در تصوف‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ همواره‌ مورد توجه‌ مرجوع کنید بهلفان‌ صوفی‌ بوده‌ و حتی‌ لوایح‌ وی‌ حدود سه‌ قرن‌ قبل‌ در جریان‌ نفوذ نقشبندیه‌ به‌ چین‌ به‌ زبان‌ چینی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌.
[۱۸۳] موراتا، ج۱، ص‌ ۳۱ـ۳۵.


۴.۵.۳ - توسعه‌ نقشبندیه‌

سلسله‌ نقشبندیه‌ در زمان‌ شیخ‌ احمد سرهندی‌ (سهرندی‌) که‌ وی‌ را مجدد الف‌ ثانی‌ (۹۷۱ـ۱۰۳۴) خوانده‌اند با نام‌ سلسله‌ مجددی‌ در هند تجدید و احیا شد، ولی‌ در این‌ ایام‌ که‌ مقارن‌ حکومت‌ صفویه‌ بود، در ایران‌ نفوذ نیافت‌.
[۱۸۴] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۲۱۱ـ۲۱۳.
بعدها در زمان‌ مولانا خالدِ نقشبندی‌ (متوفی‌ ۱۲۴۲) سلسله‌ نقشبندیه‌ خالدیه‌ در ایران‌، در کرمانشاهان‌ و کردستان‌، توسعه‌ یافت‌ و از طریق‌ جانشیان‌ مولانا خالد به‌ عراق‌ و سوریه‌ و ترکیه‌ رسید و عده‌ای‌ از علمای‌ اهل‌ سنّت‌ و صاحب‌منصبان‌ دولتی‌ در این‌ کشورها از پیروان‌ این‌ سلسله‌ شدند.
[۱۸۵] محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۲۲۳.
[۱۸۶] محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۲۵۱ـ ۲۵۲.
[۱۸۷] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۱۵۱.
بیشتر مشایخ‌ این‌ سلسله‌ اهل‌ کردستان‌ عراق‌ بودند و برخی‌ از آن‌ها اجازه‌ ارشاد از سلسله‌ قادریه‌ نیز داشتند.
[۱۸۸] محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۲۶۰ـ۲۸۱.
[۱۸۹] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۱۶۳.
[۱۹۰] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۳۴ـ۲۳۶.
نقشبندیها، که‌ عمدتاً در کرمانشاهان‌ و کردستان‌ بودند، در حوادث‌ سیاسی‌ از جمله‌ در مقابل‌ حملات‌ روسیه‌ به‌ ایران‌ و نهضت‌ مشروطه‌ شرکت‌ فعال‌ داشتند.
[۱۹۱] عبدالرحمان‌ حسینی‌ نقشبندی‌، سادات‌ نقشبندی‌ و جنبش‌های‌ ملی‌ کرد درگذر تاریخ‌، ج۱، ص‌ ۴۰.
[۱۹۲] عبدالرحمان‌ حسینی‌ نقشبندی‌، سادات‌ نقشبندی‌ و جنبش‌های‌ ملی‌ کرد درگذر تاریخ‌، ج۱، ص‌۱۱۳.
[۱۹۳] عبدالرحمان‌ حسینی‌ نقشبندی‌، سادات‌ نقشبندی‌ و جنبش‌های‌ ملی‌ کرد درگذر تاریخ‌، ج۱، ص‌ ۱۱۶ـ۱۱۷.
[۱۹۴] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۱۶۳.
[۱۹۵] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۱۹.
[۱۹۶] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۲۳.


۴.۶ - سهروردیه‌

گفته‌ می‌شود که‌ این‌ سلسله‌ به‌ شیخ‌ابونجیب‌ عبدالقادر سهروردی‌ یا برادرزاده‌اش‌ شیخ‌شهاب‌الدین‌ عمربن‌ محمد سهروردی‌ (متوفی‌ ۶۳۲) منتسب‌ است‌. بزرگان‌ بسیاری‌ در ایران‌ و هند در تصوف‌ مرید شیخ‌ شهاب‌الدین‌ عمربن‌ محمد سهروردی‌ بوده‌اند، از جمله‌ فخرالدین‌ عراقی‌ و اوحدالدین‌ کرمانی‌ و بهاءالدین‌ زکریا مولتانی‌. سلسله‌ سهروردیه‌ به‌ واسطه‌ بهاءالدینِ زکریا (متوفی‌ ۶۶۱) بیش‌ از ایران‌ در هند رواج‌ و رونق‌ یافت‌.
[۱۹۷] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۷۸ـ۱۷۹.
[۱۹۸] شمیم‌ محمود زیدی‌، احوال‌ و آثار شیخ‌ بهاءالدین‌ زکریا ملتانی‌، ج۱، ص‌ ۸.


۴.۷ - قادریه‌

این‌ سلسله‌ به‌ شیخ‌ عبدالقادر گیلانی‌ یا جیلانی‌ (متوفی‌ ۵۶۱)، که‌ مشهور به‌ غوث‌ گیلانی‌ و از سادات‌ حسنی‌ است‌، منسوب‌ است‌. این‌ طریقه‌ ابتدا در عراق‌ و سپس‌ در مراکش‌، بیت‌المقدّس‌، آسیای‌ صغیر و هند رواج‌ یافت‌. در ایران‌ نیز تا قرن‌ نهم‌ پیروانی‌ داشت‌ و بعدها از قرن‌ دوازدهم‌ به‌ کوشش‌ شیخ‌اسماعیل‌ ولیانی‌ (متوفی‌ ۱۱۵۸)، که‌ از مروّجان‌ سلسله‌ قادری‌ برزنجی‌ بود، در کرمانشاه‌ و بخصوص‌ در کردستان‌ پیروان‌ بسیاری‌ پیدا کرد.
[۱۹۹] محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۱۸۳ـ۲۱۹.
[۲۰۰] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۴۳.
[۲۰۱] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۴۶ـ۲۴۷.
این‌ سلسله‌ در مناطق‌ سنّی‌نشین‌ ایران‌ دارای‌ شاخه‌های‌ متعدد است‌ که‌ از مهمترین‌ آنها شاخه‌ طالبانی‌ قادری‌ و مؤسس‌ آن‌ ملامحمود زنگنه‌ طالبانی‌ کرکوکی‌ (متوفی‌ ۱۲۱۵) است‌.
[۲۰۲] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۵۶ـ۳۴۹.
در دوره‌ قاجاریه‌ یکی‌ از مشایخ‌ این‌ سلسله‌ به‌ نام‌ شیخ‌ عبیداللّه‌ (متوفی‌ ۱۳۱۰)، در ایران‌ و در قلمرو عثمانی‌، قیامی‌ را بر ضد حکومتهای‌ وقت‌ رهبری‌ کرد، ولی‌ سرانجام‌ پس‌ از سه‌ سال‌ مبارزه‌، این‌ قیامها با همکاری‌ دولت‌ ایران‌ و ترکیه‌ سرکوب‌ شد و شیخ‌عبیداللّه‌ نیز زندانی‌ و سپس‌ به‌ حجاز تبعید گردید.
[۲۰۳] محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۱۸۳ـ۱۸۷.

بسیاری‌ از مشایخ‌ سلسله‌ قادریه‌ اهل‌ کردستان‌ عراق‌اند و برخی‌ از آن‌ها در هر دو سلسله‌ نقشبندیه‌ و قادریه‌ سمت‌ ارشاد دارند.
[۲۰۴] محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۱۹۲ـ۱۹۳.
[۲۰۵] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۵۵.


۴.۸ - سلسله‌ خاکسار جلالی‌

این‌ سلسله‌ که‌ نسب‌ خود را به‌ سلمان‌ فارسی‌ و از او به‌ پیامبر اکرم‌ می‌رساند، همه‌ مشایخ‌ خود را نیز از مریدان‌ و ملازمان‌ ائمه‌ علیهم‌السلام‌ معرفی‌ می‌کند. خاکساریها عرفایی‌ مانند سیدمحمد گیسودراز، تاج‌الدین‌ زاهد گیلانی‌ و سیدجلال‌الدین‌ حیدر را از مشایخ‌ خود می‌دانند و بخصوص‌ برای‌ شخص‌ اخیر احترام‌ بسیاری‌ قائل‌اند و برخی‌ او را سر سلسله‌ خاکسار جلالی‌ می‌دانند.
[۲۰۶] حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۲۷ـ۳۵.
[۲۰۷] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج۱، ص‌ ۳۸۰.
بزرگان‌ این‌ سلسله‌ بیشتر در هند و ماوراءالنهر می‌زیستند. مشایخ‌ خاکسار که‌ در ایران‌ به‌ سر می‌بردند، بر اثر سخت‌گیری‌ اواسط‌ تا اواخر صفویه‌ به‌ هند رفتند، اما در اوایل‌ قاجاریه‌ یکی‌ از مشایخ‌ آنها به‌ نام‌ فتحعلی‌خان‌، ملقب‌ به‌ غلام‌علیشاه‌ هندی‌ جلالی‌، به‌ بوشهر و سپس‌ به‌ شیراز رفت‌. پس‌ از او کرم‌علیشاه‌ به‌ تهران‌ آمد و مستوفی‌الممالک‌ وزیر محمدشاه‌ قاجار مرید وی‌ شد و در دِه‌ ونک‌ برای‌ آنها خانقاهی‌ ساخت‌.
[۲۰۸] حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۰.
[۲۰۹] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۳۷۹.
[۲۱۰] محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۳۸۵ـ۳۸۶.


۴.۸.۱ - تقسیم بندی سلسله‌

سلسله‌ خاکسار جلالی‌ به‌ دو دسته‌ مهم‌ تقسیم‌ می‌شود: معصوم‌ علی‌شاهی‌ و غلامعلی‌شاهی‌. معصوم‌ علی‌شاهی‌ که‌ در مشهد و اصفهان‌ فعالیت‌ داشته‌ امروزه‌ از رونق‌ افتاده‌ است‌ و فعلاً خاکساریه‌ منحصر به‌ غلامعلی‌شاهی‌ است‌. آخرین‌ شیخ‌ بزرگِ شاخه‌ غلامعلی‌شاهی‌، علی‌محمد ملقب‌ به‌ مطهرعلیشاه‌ (متوفی‌ ۱۳۶۱) بود. وی‌ در بسیاری‌ از شهرهای‌ ایران‌ خانقاه‌ ساخت‌.
[۲۱۱] حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۴.
[۲۱۲] حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۹.
[۲۱۳] محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، کشکول‌ خاکساری‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقاید دینی‌ و آداب‌ و رسوم‌ خاکساریه‌، ج۱، ص‌ ۴۹.
مزار او در کنار مزار شیخ‌زاهد گیلانی‌ در شیخانه‌ در لاهیجان‌ است‌.
[۲۱۴] حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۹.
مطهر علیشاه‌ جانشینی‌ معرفی‌ نکرد و پس‌ از او مشایخی‌ که‌ از وی‌ اجازه‌ داشتند در مناطق‌ گوناگون‌ به‌ تبلیغ‌ و ترویج‌ این‌ سلسله‌ پرداختند.
[۲۱۵] حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌۴۹ـ۵۰.


۴.۹ - اهل‌ حق‌

از این‌ سلسله‌ تا قرن‌ ششم‌ در کتب‌ ملل‌ و نحل‌ و آثار صوفیان‌ نامی‌ نیست‌. گفته‌ می‌شود که‌ علت‌ این‌ امر سعی‌ پیروان‌ آنها در حفظ‌ اسرار بوده‌ است‌. آداب‌ و عقاید این‌ سلسله‌ شبیه‌ غالیان‌ است‌. آنها معتقدند که‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ اسرار خود را به‌ حسن‌ بصری‌ انتقال‌ داد و این‌ اسرار به‌ معروف‌ کرخی‌ رسید.
[۲۱۶] محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، سرسپردگان‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقائد دینی‌ اهل‌ حق‌، ج۱، ص‌ ۱ـ۲.
[۲۱۷] اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۴، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.
[۲۱۸] اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۹، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.
برخی‌ آغاز این‌ سلسله‌ را به‌ قرن‌ دوم‌ می‌رسانند که‌ در قرن‌ هشتم‌ شخصی‌ به‌ نام‌ سلطان‌اسحاق‌ (سلطان‌ صحاک‌/ سحاک‌) در منطقه‌ای‌ کردنشین‌ بین‌ ایران‌ و عراق‌ به‌ تجدید آن‌ همت‌ گماشت‌.
[۲۱۹] محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، سرسپردگان‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقائد دینی‌ اهل‌ حق‌، ج۱، ص۲ـ۳.
[۲۲۰] اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۷ ـ ۸۸، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.
برخی‌ نیز سلطان‌ اسحاق‌ را مؤسس‌ این‌ سلسله‌ معرفی‌ می‌کنند.
[۲۲۱] اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۹، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.
طرفداران‌ این‌ سلسله‌ بیشتر در استان‌ کرمانشاه‌ و لرستان‌ و در برخی‌ شهرها، از جمله‌ در تبریز و اسدآباد همدان‌ و حوالی‌ کرج‌ (هشتگرد) و ماکو و میاندوآب‌ کردستان‌، زندگی‌ می‌کنند.
[۲۲۲] محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، سرسپردگان‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقائد دینی‌ اهل‌ حق‌، ج۱، ص‌ ۳ـ۴.
[۲۲۳] اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۵ ـ ۸۶، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.



(۱) آقابزرگ‌ طهرانی‌؛
(۲) حیدربن‌ علی‌ آملی‌، تفسیرالمحیط‌ الاعظم‌ و البحرالخضم‌ فی‌ تأویل‌ كتاب‌اللّه‌العزیزالمحكم‌ ، چاپ‌ محسن‌ موسوی‌ تبریزی‌، تهرانی‌ ۱۴۱۶/۱۹۹۵؛
(۳) حیدربن‌ علی‌ آملی‌، جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار ، چاپ‌ هانری‌ كوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌؛
(۴) ابن‌ بزاز، صفوه‌الصفا ، چاپ‌ غلامرضا طباطبائی‌ مجد، تبریز ۱۳۷۳ ش‌؛
(۵) ابن‌ كربلائی‌، روضات‌الجنان‌ و جنات‌الجنان‌ ، چاپ‌ جعفر سلطان‌القرائی‌، تهران‌ ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ ش‌؛
(۶) عبیداللّه‌بن‌ محمود احرار، احوال‌ و سخنان‌ خواجه‌عبیدالله‌ احرار، مشتمل‌ بر ملفوظات‌ احرار به‌ تحریر میرعبدالاول‌ نیشابوری‌، ملفوظات‌ احرار ( مجموعه‌ دیگر )، مرقعات‌ احرار، خوارق‌ عادات‌ احرار تألیف‌ مولانا شیخ‌ ، چاپ‌ عارف‌ نوشاهی‌، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌؛
(۷) احسان‌اللّه‌ علی‌ استخری‌، اصول‌ تصوف‌ ، تهران‌ [?۱۳۳۸ ش‌ (؛
(۸) محمد مهدی‌بن‌ مرتضی‌ بحرالعلوم‌، رساله‌ سیروسلوك‌ ، در هفده‌ رساله‌ فارسی‌، چاپ‌ رضا استادی‌، مشهد: آستان‌ قدس‌ رضوی‌، بنیاد پژوهشهای‌ اسلامی‌، ۱۳۷۵ ش‌؛
(۹) یوسف‌بن‌ احمد بحرانی‌، لؤلؤه ‌البحرین، چاپ‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، قم‌ )بی‌تا. (؛
(۱۰) شیرین‌ بیانی‌، دین‌ و دولت‌ در ایران‌ عهد مغول‌ ، تهران‌ ۱۳۶۷ـ۱۳۷۵ ش‌؛
(۱۱) محمدبن‌ محمدپارسا، قدسیه‌: كلمات‌ بهاءالدین‌ نقشبند ، چاپ‌ احمد طاهری‌ عراقی‌، تهران‌ ۱۳۵۴ ش‌؛
(۱۲) سلطانحسین‌ تابنده‌، نابغه‌ علم‌ و عرفان‌ در قرن‌ چهاردهم‌، شرح‌ حال‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا سلطانمحمد گنابادی‌: سلطانعلیشاه‌ ، تهران‌ ۱۳۵۰ ش‌؛
(۱۳) احمد تمیم‌ داری‌، عرفان‌ و ادب‌ در عصر صفوی‌ ، تهران‌ ۱۳۷۲ـ۱۳۷۳ ش‌؛
(۱۴) محمد رئوف‌ توكلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در كردستان‌ ، تهران‌ ۱۳۷۸ ش‌؛
(۱۵) عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی‌، نفحات‌الانس‌ ، چاپ‌ محمود عابدی‌، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌؛
(۱۶) هبه‌اللّه‌ جذبی‌، رساله‌ باب‌ ولایت‌ و راه‌ هدایت‌ ، )بی‌جا ] ۱۳۷۲ ش‌؛
(۱۷) رسول‌ جعفریان‌ ، دین‌ و سیاست‌ در دوره‌ صفوی‌ ، قم‌ ۱۳۷۰ ش‌؛
(۱۸) محسن‌ جهانگیری‌، محیی‌الدین‌ابن‌ عربی‌: چهره‌ برجسته‌ عرفان‌ اسلامی‌ ، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌؛
(۱۹) عبدالرحمان‌ حسینی‌ نقشبندی‌، سادات‌ نقشبندی‌ و جنبش‌های‌ ملی‌ كرد درگذر تاریخ‌ ، ترجمه‌ محمد بانه‌ای‌، ارومیه‌ ۱۳۸۱ ش‌؛
(۲۰) حمداللّه‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌؛
(۲۱) تصوف‌ علمی‌ ـ آثار ادبی‌ ، ج‌ ۱، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌؛
(۲۲) محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، سرسپردگان‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقائد دینی‌ اهل‌ حق‌ ، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌؛
(۲۳) محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، كشكول‌ خاكساری‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقاید دینی‌ و آداب‌ و رسوم‌ خاكساریه‌ ، تبریز ۱۳۶۰ ش‌؛
(۲۴) خوانساری‌؛
(۲۵) روشن‌ خیاوی‌، حروفیه‌: تحقیق‌ در تاریخ‌ و آراء و عقاید ، تهران‌ ۱۳۷۹ ش‌؛
(۲۶) یوهانس‌ توماس‌ پیتردوبروین‌، شعر صوفیانه‌ فارسی‌: درآمدی‌ بر كاربرد عرفانی‌ شعر فارسی‌ كلاسیك‌ ، ترجمه‌ مجددالدین‌ كیوانی‌، تهران‌ ۱۳۷۸ ش‌؛
(۲۷) احمدعلی‌ دیوان‌ بیگی‌، حدیقه‌الشعراء ، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌، تهران‌ ۱۳۶۴ـ۱۳۶۶ ش‌؛
(۲۸) رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، كتاب‌ تاریخ‌ مبارك‌ غازانی‌: داستان‌ غازان‌خان‌ ، چاپ‌ كارل‌یان‌، لندن‌ ۱۳۵۸/۱۹۴۰؛
(۲۹) رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، كتاب‌ مكاتبات‌ رشیدی‌ ، چاپ‌ محمد شفیع‌، لاهور ۱۳۶۴/۱۹۴۵؛
(۳۰) عبدالحسین‌ زرین‌كوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌ ، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌؛
(۳۱) شمیم‌ محمود زیدی‌، احوال‌ و آثار شیخ‌ بهاءالدین‌ زكریا ملتانی‌ ، راولپندی‌ ۱۳۵۳ ش‌؛
(۳۲) محمدبن‌ مید سعدالدین‌ حمویه‌، المصباح‌ فی‌التصوف‌ ، چاپ‌ نجیب‌ مایل‌ هروی‌، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌؛
(۳۳) محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ كرمانشاهان‌ ، ج‌ ۹: تاریخ‌ تصوف‌ در كرمانشاه‌ ، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌؛
(۳۴) محمدبن‌ محمود شمس‌الدین‌ آملی‌، نفائس‌الفنون‌ فی‌ عرایس‌ العیون‌ ، ج‌ ۲، چاپ‌ ابراهیم‌ میانجی‌، تهران‌ ۱۳۷۹؛
(۳۵) نوراللّه‌بن‌ شریف‌الدین‌ شوشتری‌، مجالس‌المرجوع كنید بهمنین‌ ، تهران‌ ۱۳۵۴ ش‌؛
(۳۶) كامل‌ مصطفی‌ شیبی‌، الفكرالشیعی‌ و النزعات‌الصوفیه‌ حتی‌ مطلع‌ القرن‌ الثانی‌ عشرالهجری‌ ، بغداد ۱۳۸۶/۱۹۶۶؛
(۳۷) زین‌العابدین‌بن‌ اسكندر شیروانی‌، بستان‌السیاحه‌، یا، سیاحت‌ نامه‌ ، چاپ‌ سنگی‌ تهران‌ ۱۳۱۵، چاپ‌ افست‌ [بی‌تا. (؛
(۳۸) زین‌العابدین‌بن‌ اسكندر شیروانی‌، حدائق‌السیاحه‌ ، تهران‌ ۱۳۴۸ ش‌؛
(۳۹) زین‌العابدین‌بن‌ اسكندر شیروانی‌، كشف‌ المعارف‌ ، چاپ‌ جواد نوربخش‌، تهران‌ ۱۳۵۰ ش‌؛
(۴۰) محمدبن‌ ابراهیم‌ صدرالدین‌ شیرازی‌، رساله‌ سه‌ اصل‌ ، چاپ‌ محمد خواجوی‌، تهران‌ ۱۳۷۶ ش‌؛
(۴۱) منوچهر صدوقی‌ سها، تاریخ‌ حكماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهین‌ ، تهران‌ ۱۳۵۹ ش‌؛
(۴۲) ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌ ، تهران‌، ج‌ ۴، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ۱۳۷۸ ش‌؛
(۴۳) ابراهیم‌ صفائی‌، رهبران‌ مشروطه‌ ، ج‌ ۱، تهران‌ ۱۳۶۳ ش‌؛
(۴۴) حسن‌ طارمی‌، علامه‌ مجلسی‌ ، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌؛
(۴۵) غلامرضا طباطبائی‌ مجد، دردِ طلب‌: زندگانی‌ شیخ‌ صفیالدین‌ اردبیلی‌ ، تبریز ۱۳۷۶ ش‌؛
(۴۶) عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، مطلع‌ سعدین‌ و مجمع‌ بحرین‌ ، ج‌ ۱، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌، تهران‌ ۱۳۵۳ ش‌؛
(۴۷) احمدبن‌ محمد علاءالدوله‌ سمنانی‌، چهل‌ مجلس‌، یا، رساله‌ اقبالیه‌ ، تحریر امیر اقبالشاه‌بن‌ سابق‌ سجستانی‌، مقدمه‌، تصحیح‌ و تعلیقات‌ نجیب‌ مایل‌ هروی‌، تهران‌ ۱۳۶۶ ش‌؛
(۴۸) احمدبن‌ محمد علاءالدوله‌ سمنانی‌، مناظرالمحاضر للمناظرالحاضر ، چاپ‌ حسین‌ حیدرخانی‌ مشتاقعلی‌، تهران‌ ۱۳۷۱ ش‌؛
(۴۹) علی‌بن‌ علی‌عنقا، انوار قلوب‌ سالكین‌؛
(۵۰) )علی‌بن‌ علی‌عنقا، حقایق‌ المناقب‌، تهران‌( ۱۳۶۰ ش‌؛
(۵۱) قاسم‌ غنی‌، بحث‌ در آثار و افكار و احوال‌ حافظ‌ ، ج‌ ۲، قسمت‌ ۱، تهران‌ ۱۳۶۶ ش‌؛
(۵۲) علی‌بن‌ حسین‌ فخرالدین‌ صفی‌، رشحات‌ عین‌الحیات‌ ، چاپ‌ علی‌اصغر معینیان‌، تهران‌ ۱۳۵۶ ش‌؛
(۵۳) حمید فرزام‌، تحقیق‌ در احوال‌ و نقد آثار و افكار شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌ ، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌؛
(۵۴) محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ كاشانی‌، ده‌ رساله‌ محقق‌ بزرگ‌ فیض‌ كاشانی‌ ، چاپ‌ رسول‌ جعفریان‌: شرح‌ صدر ، اصفهان‌ ۱۳۷۱ ش‌؛
(۵۵) محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ كاشانی‌، كتاب‌ الاصول‌ الاصیله‌؛
(۵۶) محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ كاشانی‌، رساله‌ الحق‌ المبین‌ فی‌ تحقیق‌ كیفیه‌ التفقه‌ فی‌الدین‌ ، چاپ‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، )تهران‌( ۱۳۴۹ ش‌؛
(۵۷) محمد سعیدبن‌ محمد مفید قاضی‌سعید قمی‌، اسرارالعبادات‌ و حقیقه‌ الصّلوه‌ ، چاپ‌ محمدباقر سبزواری‌، تهران‌ ۱۳۳۹ ش‌؛
(۵۸) اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، مجله‌ تخصصی‌ كلام‌ اسلامی‌ ، سال‌ ۴، ش‌ ۱۴ (تابستان‌ ۱۳۷۴)؛
(۵۹) محمدعلی‌بن‌ صادقعلی‌ كشمیری‌، كتاب‌ نجوم‌السماء فی‌ تراجم‌ العلماء ، قم‌: مكتبه‌ بصیرتی‌، )بی‌تا. (؛
(۶۰) عبدالرزاق‌بن‌ علی‌ لاهیجی‌، گزیده‌ گوهرمراد ، چاپ‌ صمد موحد، تهران‌ ۱۳۶۴ ش‌؛
(۶۱) رجبعلی‌ لباف‌ خانیكی‌، «كبرویه‌ جوین‌»، در مجموع‌ مقالات‌ همایش‌ علمی‌ ـ بین‌المللی‌ بزرگداشت‌ شیخ‌ نجم‌الدین‌ كبری‌، )عشق‌آباد ( : رایزنی‌ فرهنگی‌ سفارت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در تركمنستان‌، ۱۳۸۰ ش‌؛
(۶۲) فریتس‌مایر، ابوسعید ابوالخیر: حقیقت‌ و افسانه‌ ، ترجمه‌ مهرآفاق‌ بایبوردی‌، تهران‌ ۱۳۷۸ ش‌؛
(۶۳) نجیب‌ مایل‌ هروی‌، جامی‌ ، تهران‌ ۱۳۷۷ ش‌؛
(۶۴) محمدجعفربن‌ صفر مجذوبعلی‌ شاه‌، رساله‌ العقاید المجذوبیه‌: بیانات‌ حضرت‌ مجذوبعلیشاه‌ كبودر آهنگی‌ ، )تهران‌ ( ۱۳۶۲ ش‌؛
(۶۵) محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، اجوبه‌ ، در محمدتقی‌بن‌ مقصود علی‌ مجلسی‌، رساله‌ تشویق‌ السالكین‌ ، )تهران‌ ( ۱۳۷۵ ش‌؛
(۶۶) محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، عین‌الحیات‌ ، چاپ‌ مهدی‌ رجائی‌، قم‌ ۱۳۷۶ ش‌؛
(۶۷) محمدتقی‌بن‌ مقصود علی‌ مجلسی‌، رساله‌ تشویق‌السالكین‌ ، )تهران‌ ( ۱۳۷۵ ش‌؛
(۶۸) محمد فضل‌اللّه‌، عمده‌ المقامات‌ ، چاپ‌ بهادرخان‌ زكریاجان‌، كابل‌ )?۱۳۵۵ ش‌ (؛
(۶۹) محسن‌ مدیر شانه‌چی‌، «حضور و نفوذ كبرویه‌ در خراسان‌»، در مجموع‌ مقالات‌ همایش‌ علمی‌ ـ بین‌ المللی‌ بزرگداشت‌ شیخ‌ نجم‌الدین‌ كبری‌ ، همان‌؛
(۷۰) محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، چاپ‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌) ? ۱۳۱۸ (؛
(۷۱) حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوك‌ در سلسله‌ خاكسار جلالی‌ و تصوف‌ ، تهران‌ ۱۳۷۹ ش‌؛
(۷۲) عبداللّه‌بن‌ محمد نجم‌رازی‌، مرصادالعباد، چاپ‌ محمدامین‌ ریاحی‌، تهران‌ ۱۳۵۲ ش‌؛
(۷۳) عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی‌، مجموعه‌ رسائل‌ مشهور به‌ كتاب‌ الانسان‌ الكامل‌، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌؛
(۷۴) عبدالواسع‌بن‌ جمال‌الدین‌ نظامی‌ باخرزی‌، مقامات‌ جامی‌: گوشه‌هایی‌ از تاریخ‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ خراسان‌ در عصر تیموریان‌ ، چاپ‌ نجیب‌ مایل‌ هروی‌، تهران‌ ۱۳۷۱ ش‌؛
(۷۵) جواد نوربخش‌، گلستان‌ جاوید، )تهران‌( ۱۳۷۳ ش‌؛
(۷۶) رضاقلی‌بن‌ محمدهادی‌ هدایت‌، تذكره‌ ریاض‌العارفین‌ ، چاپ‌ مهرعلی‌ گركانی‌، تهران )۱۳۴۴ ش‌ ( ؛
(۷۷) مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌ ، )تهران‌ ] ۱۳۵۸ ش‌؛
(۷۸) جلال‌الدین‌ همائی‌، مولوی‌نامه‌: مولوی‌ چه‌ می‌گوید؟ ، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌؛(۷۹) اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌؛
(۷۹) A. Bausani, "Religion in the Saliuq period", in The Cambridge history of Iran , vol.۵, ed. J. A. Boyle, Cambridge ۱۹۶۸;
(۸۰) EI ۲ , s.v. "Iran. VI : Religions" (by J. T. P. De Bruiin);
(۸۱) Sachiko Murata, Chinese gleams of sufi light: Wang Tai-yus Great learning of the pure and real and Liu Chih's Displaying the concealment of the real realm , with a new translation of Jamis Lawaih from the Persian by William C. Chittick, New York ۲۰۰۰;
(۸۲) Bernd Radtke, "The concept of wilaya in early Sufism", in The Heritage of Sufism , vol. ۱, ed. Leonard Lewisohn, Oxford: oneworld, ۱۹۹۹؛


۱. باوزانی‌، ج۱، ص‌ ۲۹۶.
۲. عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، مطلع‌ سعدین‌ و مجمع‌ بحرین‌، ج‌ ۱، ص‌ ۷۱.
۳. فریتس‌مایر، ابوسعید ابوالخیر: حقیقت‌ و افسانه‌، ج۱، ص‌ ۳۸۲ ـ ۳۸۳.
۴. قاسم‌ غنی‌، بحث‌ در آثار و افکار و احوال‌ حافظ‌، ج‌ ۲، قسمت‌ ۱، ص‌ ۴۹۷.
۵. عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی‌، نفحات‌الانس‌، ج۱، ص‌ ۴۲۷، .
۶. عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی‌، نفحات‌الانس‌، ج۱، ص‌۵۹۸.
۷. عبداللّه‌بن‌ محمد نجم‌رازی‌، مرصادالعباد، ج۱، ص‌ ۱۹ـ۲۰.
۸. رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ مکاتبات‌ رشیدی‌، ج۱، ص‌ ۳۶ـ۳۷.
۹. رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ مکاتبات‌ رشیدی‌، ج۱، ص‌ ۱۸۳.
۱۰. رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ مکاتبات‌ رشیدی‌، ج۱، ص‌ ۲۶۸ـ۲۷۲.
۱۱. رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ تاریخ‌ مبارک‌ غازانی‌: داستان‌ غازان‌خان‌، ج۱، ص‌ ۱۹۰.
۱۲. رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ تاریخ‌ مبارک‌ غازانی‌: داستان‌ غازان‌خان‌، ج۱، ص‌ ۲۰۹.
۱۳. رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ تاریخ‌ مبارک‌ غازانی‌: داستان‌ غازان‌خان‌، ج۱، ص‌ ۲۱۵.
۱۴. کامل‌ مصطفی‌ شیبی‌، الفکرالشیعی‌ و النزعات‌الصوفیه‌ حتی‌ مطلع‌ القرن‌ الثانی‌ عشرالهجری‌، ج۱، ص‌ ۹۲.
۱۵. شیرین‌ بیانی‌، دین‌ و دولت‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج‌ ۲، ص‌ ۴۸۲.
۱۶. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۶۷.
۱۷. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۷۱ـ۷۳.
۱۸. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۵۳ـ۵۴.
۱۹. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۷۷ـ ۷۸.
۲۰. راتکه‌، ج۱، ص‌ ۴۹۱.
۲۱. راتکه‌، ج۱، ص‌ ۴۹۴ـ ۴۹۵.
۲۲. عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی‌، مجموعه‌ رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌ الانسان‌ الکامل‌، ج۱، ص‌ ۳۱۶.
۲۳. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۶۵ـ ۱۶۶.
۲۴. جلال‌الدین‌ همائی‌، مولوی‌نامه‌: مولوی‌ چه‌ می‌گوید؟، ج‌ ۱، ص‌ ۵۱.
۲۵. عبدالواسع‌بن‌ جمال‌الدین‌ نظامی‌ باخرزی‌، مقامات‌ جامی‌، ج۱، ص‌ ۱۶۶ ـ ۱۷۰.
۲۶. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۴۹ـ۵۱.
۲۷. روشن‌ خیاوی‌، حروفیه‌: تحقیق‌ در تاریخ‌ و آراء و عقاید، ج۱، ص‌ ۱۶۶ـ ۱۶۸.
۲۸. روشن‌ خیاوی‌، حروفیه‌: تحقیق‌ در تاریخ‌ و آراء و عقاید، ج۱، ص‌ ۲۱۸ـ۲۲۱.
۲۹. محمدبن‌ محمود شمس‌الدین‌ آملی‌، نفائس‌الفنون‌ فی‌ عرایس‌ العیون‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲ـ ۱۲۸، ج‌ ۲.
۳۰. دوبروین‌، شعر صوفیانه‌ فارسی‌، ص‌ ۱۳۱ـ۱۵۲.
۳۱. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۰۶ ـ ۳۰۸.
۳۲. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۳۰.
۳۳. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۲۴ـ۱۲۵.
۳۴. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۴۲ ـ ۱۴۸.
۳۵. محسن‌ جهانگیری‌، محیی‌الدین‌ابن‌ عربی‌: چهره‌ برجسته‌ عرفان‌ اسلامی‌، ج۱، ص‌ ۲۴۸.
۳۶. محسن‌ جهانگیری‌، محیی‌الدین‌ابن‌ عربی‌: چهره‌ برجسته‌ عرفان‌ اسلامی‌، ج۱، ص‌۳۷۱.
۳۷. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۲۰ـ۱۲۳.
۳۸. حیدربن‌ علی‌ آملی‌، جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار، مقدمه‌ کوربن‌، ص‌ ۱۴.
۳۹. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۵۲ـ ۱۵۳.
۴۰. ابن‌ بزاز، صفوه‌الصفا، ج۱، ص‌ ۷۰.
۴۱. حمداللّه‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، ج۱، ص‌ ۶۷۵.
۴۲. غلامرضا طباطبائی‌ مجد، دردِ طلب‌: زندگانی‌ شیخ‌ صفیالدین‌ اردبیلی‌، ج۱، ص‌ ۲۶.
۴۳. احمد تمیم‌ داری‌، عرفان‌ و ادب‌ در عصر صفوی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸ ـ۶۳.
۴۴. یوسف‌بن‌ احمد بحرانی‌، لؤلؤه ‌البحرین، ج۱، ص‌ ۱۲۱ـ۱۲۲.
۴۵. خوانساری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۳۶۲ـ۳۶۳.
۴۶. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۰۱.
۴۷. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۲۴۴.
۴۸. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۰۲.
۴۹. ابن‌ کربلائی‌، روضات‌الجنان‌ و جنات‌الجنان‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۵.
۵۰. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۱۰۵.
۵۱. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۰۴ـ۲۰۵.
۵۲. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۰۸.
۵۳. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص۲۰۶.
۵۴. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص۲۱۵ ـ ۲۱۶.
۵۵. محمدبن‌ ابراهیم‌ صدرالدین‌ شیرازی‌، رساله‌ سه‌ اصل‌، ج۱، ص‌ ۶۳ـ۷۲.
۵۶. محمدبن‌ ابراهیم‌ صدرالدین‌ شیرازی‌، رساله‌ سه‌ اصل‌، ج۱، ص‌ ۹۱.
۵۷. محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ کاشانی‌، ده‌ رساله‌ محقق‌ بزرگ‌ فیض‌ کاشانی‌، ج۱، ص‌ ۴۸ـ۴۹.
۵۸. محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ کاشانی‌، رساله‌ الحق‌ المبین‌ فی‌ تحقیق‌ کیفیه‌ التفقه‌ فی‌الدین‌، ج۱، ص‌ ۲.
۵۹. یوسف‌بن‌ احمد بحرانی‌، لؤلؤه ‌البحرین، ج۱، ص‌ ۱۲۱ـ۱۲۲.
۶۰. خوانساری‌، ج‌ ۶، ص‌ ۹۴.
۶۱. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۱۵ـ۲۱۶.
۶۲. خوانساری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۹ـ۱۱.
۶۳. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۲۵۱ـ۲۵۴.
۶۴. عبدالرزاق‌بن‌ علی‌ لاهیجی‌، گزیده‌ گوهرمراد، ج۱، ص‌ ۱۱ـ۱۲.
۶۵. عبدالرزاق‌بن‌ علی‌ لاهیجی‌، گزیده‌ گوهرمراد، ج۱، ص‌ ۳۶۳.
۶۶. عبدالرزاق‌بن‌ علی‌ لاهیجی‌، گزیده‌ گوهرمراد، ج۱، ص‌ ۳۶۸.
۶۷. خوانساری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۱۰.
۶۸. محمد سعیدبن‌ محمد مفید قاضی‌سعید قمی‌، اسرارالعبادات‌ و حقیقه‌ الصّلوه‌، ج۱، ص‌ کو ـ مط‌.
۶۹. محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، اجوبه‌، ص‌ ۳۵.
۷۰. محمدتقی‌بن‌ مقصود علی‌ مجلسی‌، رساله‌ تشویق‌السالکین‌، ص‌ ۵ ـ۲۴.
۷۱. محمدعلی‌بن‌ صادقعلی‌ کشمیری‌، کتاب‌ نجوم‌السماء فی‌ تراجم‌ العلماء، ج۱، ص‌ ۶۴ـ ۶۵.
۷۲. آقابزرگ‌ طهرانی‌، ج‌۱۰، ص‌ ۲۰۷ـ ۲۰۸.
۷۳. خوانساری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۱۴۴.
۷۴. محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، اجوبه‌، ص‌ ۲۹ـ۳۶.
۷۵. محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، عین‌الحیات‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴۳۰ـ۴۳۲.
۷۶. محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، عین‌الحیات‌، ج‌ ۲، ص‌ ۴۵۵ـ ۴۶۵.
۷۷. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۲۶۱.
۷۸. حسن‌ طارمی‌، علامه‌ مجلسی‌، ج۱، ص‌ ۱۰۱ـ۱۱۱.
۷۹. محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، عین‌الحیات‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴۳۳.
۸۰. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۴ـ ۱۹۸.
۸۱. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص۲۱۴ـ۲۲۰.
۸۲. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص۲۱۴ـ۲۲۰.
۸۳. رسول‌ جعفریان‌، دین‌ و سیاست‌ در دوره‌ صفوی‌، ج۱، ص‌ ۲۲۶ـ۲۵۱.
۸۴. احمد تمیم‌ داری‌، عرفان‌ و ادب‌ در عصر صفوی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳ ـ ۵۵.
۸۵. زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، حدائق‌السیاحه‌، ج۱، ص‌ ۲۶ـ ۲۸.
۸۶. زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، حدائق‌السیاحه‌، ج۱، ص‌ ۸۶ ـ۸۷.
۸۷. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۱۹۲ـ ۱۹۸.
۸۸. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۵، بخش‌ ۱، ص‌ ۲۲۰.
۸۹. د. اسلام‌، چاپ‌ دوم‌، ج‌ ۴، ص‌ ۵۱.
۹۰. هبه‌اللّه‌ جذبی‌، رساله‌ باب‌ ولایت‌ و راه‌ هدایت‌، ج۱، ص‌ ۱۰۷ـ ۱۰۸.
۹۱. د. اسلام‌، چاپ‌ دوم‌، ج‌ ۴، ص‌ ۵۱.
۹۲. د. اسلام‌، چاپ‌ دوم‌، ج‌ ۳، ص‌ ۴۴۶.
۹۳. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۱۶ـ۲۱۷.
۹۴. منوچهر صدوقی‌ سها، تاریخ‌ حکماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهین‌، ج۱، ص‌ ۱۴۸ـ۱۵۱.
۹۵. حمید فرزام‌، تحقیق‌ در احوال‌ و نقد آثار و افکار شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌، ج۱، ص‌ ۶۶۰.
۹۶. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ و در قلمرو زبان‌ پارسی‌، ج‌ ۴، ص‌ ۷۸.
۹۷. حمید فرزام‌، تحقیق‌ در احوال‌ و نقد آثار و افکار شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌، ج۱، ص‌ ۶۴۵ـ۶۴۶.
۹۸. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۳۰.
۹۹. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۴.
۱۰۰. حمید فرزام‌، تحقیق‌ در احوال‌ و نقد آثار و افکار شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌.
۱۰۱. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۳، ص‌ ۴۸.
۱۰۲. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۲۴.
۱۰۳. سلطانحسین‌ تابنده‌، نابغه‌ علم‌ و عرفان‌ در قرن‌ چهاردهم‌، ج۱، ص‌ ۷۳.
۱۰۴. شیروانی‌، بستان‌السیاحه‌، ص۲۲۳ـ۲۲۴.
۱۰۵. تصوف‌ علمی‌ ـ آثار ادبی‌.
۱۰۶. شیروانی‌، بستان‌السیاحه‌، ص‌ ۱۷۱ـ۱۷۵.
۱۰۷. رضاقلی‌بن‌ محمدهادی‌ هدایت‌، تذکره‌ ریاض‌العارفین‌، ج۱، ص‌ ۴۵۰.
۱۰۸. آقابزرگ‌ طهرانی‌، ج‌ ۱۲، ص‌ ۲۸۴ـ۲۸۵.
۱۰۹. محمد مهدی‌بن‌ مرتضی‌ بحرالعلوم‌، رساله‌ سیروسلوک‌، پیشگفتار استادی‌، ص‌ ۷۷ـ۸۱.
۱۱۰. احمدعلی‌ دیوان‌ بیگی‌، حدیقه‌الشعراء، ج‌ ۳، ص‌ ۱۹۳۳.
۱۱۱. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۱۷.
۱۱۲. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۳۲.
۱۱۳. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۳۶ـ ۳۳۸.
۱۱۴. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۳۵ـ۳۹.
۱۱۵. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۴۴ـ۴۵.
۱۱۶. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۳، ص‌ ۱۸۸ـ ۱۹۲.
۱۱۷. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۰۸.
۱۱۸. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۴۱.
۱۱۹. محمدجعفربن‌ صفر مجذوبعلی‌ شاه‌، رساله‌ العقاید المجذوبیه‌، ج۱، ص‌ ۷.
۱۲۰. زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، کشف‌ المعارف‌، ج۱، ص‌ ۳۲ـ۳۴.
۱۲۱. زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، کشف‌ المعارف‌، ج۱، ص‌ ۵۰ ـ۵۴.
۱۲۲. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۱۸۶ـ۱۸۹.
۱۲۳. زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، حدائق‌السیاحه‌، مقدمه‌ تابنده‌، ص‌ ج‌ ـ د.
۱۲۴. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌.
۱۲۵. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۹۵ـ۱۰۰.
۱۲۶. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌۱۸۱.
۱۲۷. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۲.
۱۲۸. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۱۹۹ـ۲۰۷.
۱۲۹. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۱۲.
۱۳۰. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۱۶.
۱۳۱. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۱۹ـ۲۲۰.
۱۳۲. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۴۱.
۱۳۳. جواد نوربخش‌، گلستان‌ جاوید.
۱۳۴. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۲۰۵ـ ۲۰۶.
۱۳۵. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۱۳۵ـ۱۳۶.
۱۳۶. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۱۳۸.
۱۳۷. مسعود همایونی‌، تاریخ‌ سلسله‌های‌ طریقه‌ نعمه‌اللهیه‌ در ایران‌ از سال‌ ۱۱۹۰ هجری‌ قمری‌ تا سال‌ ۱۳۹۹ هجری‌ قمری‌، ج۱، ص‌ ۳۳۳.
۱۳۸. ابراهیم‌ صفائی‌، رهبران‌ مشروطه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۷.
۱۳۹. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۸۱.
۱۴۰. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۹۸.
۱۴۱. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۹۸.
۱۴۲. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۰۵.
۱۴۳. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۶۹.
۱۴۴. محسن‌ مدیر شانه‌چی‌، «حضور و نفوذ کبرویه‌ در خراسان‌»، ج۱، ص‌ ۲۵۶.
۱۴۵. محسن‌ مدیر شانه‌چی‌، «حضور و نفوذ کبرویه‌ در خراسان‌»، ج۱، ص‌ ۲۶۰.
۱۴۶. رجبعلی‌ لباف‌ خانیکی‌، «کبرویه‌ جوین‌»، ج۱، ص‌ ۲۵۱.
۱۴۷. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۸۸.
۱۴۸. محمدبن‌ مید سعدالدین‌ حمویه‌، المصباح‌ فی‌التصوف‌، ج۱، ص‌ ۱۳۷ـ ۱۳۸.
۱۴۹. عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی‌، مجموعه‌ رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌ الانسان‌ الکامل‌، ج۱، ص‌ ۳۲۰ـ۳۲۱.
۱۵۰. احمدبن‌ محمد علاءالدوله‌ سمنانی‌، چهل‌ مجلس‌، ج۱، ص‌ ۲۲۳.
۱۵۱. احمدبن‌ محمد علاءالدوله‌ سمنانی‌، چهل‌ مجلس‌، ج۱، ص‌ ۱۳۰.
۱۵۲. احمدبن‌ محمد علاءالدوله‌ سمنانی‌، چهل‌ مجلس‌، ج۱، ص‌ ۱۴۵ـ۱۶۱.
۱۵۳. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۴.
۱۵۴. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۴.
۱۵۵. شیروانی‌، بستان‌السیاحه‌، ص‌ ۲۹۲.
۱۵۶. نوراللّه‌بن‌ شریف‌الدین‌ شوشتری‌، مجالس‌المرجوع کنید بهمنین‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۴ـ ۱۴۸.
۱۵۷. عنقا، انوار قلوب‌ سالكین‌، مقدمه‌ صادق‌ عنقا، ص‌ ۲۱، پانویس‌.
۱۵۸. محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ کاشانی‌، رساله‌ الحق‌ المبین‌ فی‌ تحقیق‌ کیفیه‌ التفقه‌ فی‌الدین‌.
۱۵۹. حیدربن‌ علی‌ آملی‌، تفسیرالمحیط‌ الاعظم‌ و البحرالخضم‌ فی‌ تأویل‌ کتاب‌اللّه‌العزیزالمحکم‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳۱.
۱۶۰. حیدربن‌ علی‌ آملی‌، تفسیرالمحیط‌ الاعظم‌ و البحرالخضم‌ فی‌ تأویل‌ کتاب‌اللّه‌العزیزالمحکم‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳۰.
۱۶۱. حیدربن‌ علی‌ آملی‌، تفسیرالمحیط‌ الاعظم‌ و البحرالخضم‌ فی‌ تأویل‌ کتاب‌اللّه‌العزیزالمحکم‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۲۱.
۱۶۲. حیدربن‌ علی‌ آملی‌، تفسیرالمحیط‌ الاعظم‌ و البحرالخضم‌ فی‌ تأویل‌ کتاب‌اللّه‌العزیزالمحکم‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴.
۱۶۳. اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۹۰.
۱۶۴. اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌۳۰۷ ـ ۳۰۸.
۱۶۵. اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۲ـ۳۲۵.
۱۶۶. اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۳۷.
۱۶۷. احسان‌اللّه‌ علی‌ استخری‌، اصول‌ تصوف‌، ج۱، ص‌ ۵۳۹ ـ ۵۶۰.
۱۶۸. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۳۲.
۱۶۹. زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، حدائق‌السیاحه‌، ج۱، ص‌ ۲۵۱.
۱۷۰. محمدمعصوم‌بن‌ زین‌العابدین‌ معصوم‌ علیشاه‌، طرائق‌الحقائق‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۴.
۱۷۱. اسداللّه‌ خاوری‌، ذهبیه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۵۲ـ۳۵۵.
۱۷۲. پارسا، قدسیه‌، مقدمه‌ طاهری‌ عراقی‌، ص‌ ۳۰ـ۳۱.
۱۷۳. محمد فضل‌اللّه‌، عمده‌ المقامات‌، ج۱، ص‌ ۳۴.
۱۷۴. پارسا، قدسیه‌، مقدمه‌ طاهری‌ عراقی‌، ص‌ ۳۱.
۱۷۵. پارسا، قدسیه‌، مقدمه‌ طاهری‌ عراقی‌، ص‌ ۲۰.
۱۷۶. علی‌بن‌ حسین‌ فخرالدین‌ صفی‌، رشحات‌ عین‌الحیات‌، ج‌۱، ص‌۱۰۱.
۱۷۷. علی‌بن‌ حسین‌ فخرالدین‌ صفی‌، رشحات‌ عین‌الحیات‌، ج‌۱، ص۱۲۱.
۱۷۸. علی‌بن‌ حسین‌ فخرالدین‌ صفی‌، رشحات‌ عین‌الحیات‌، ج‌۱، ص۲۰۵.
۱۷۹. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۶ـ ۲۰۹.
۱۸۰. عبیداللّه‌بن‌ محمود احرار، احوال‌ و سخنان‌ خواجه‌عبیدالله‌ احرار، ج۱، ص‌ ۱.
۱۸۱. عبیداللّه‌بن‌ محمود احرار، احوال‌ و سخنان‌ خواجه‌عبیدالله‌ احرار، ج۱، ص‌ ۳.
۱۸۲. نجیب‌ مایل‌ هروی‌، جامی‌، ج۱، ص‌ ۲۳۰ـ۲۳۱.
۱۸۳. موراتا، ج۱، ص‌ ۳۱ـ۳۵.
۱۸۴. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۲۱۱ـ۲۱۳.
۱۸۵. محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۲۲۳.
۱۸۶. محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۲۵۱ـ ۲۵۲.
۱۸۷. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۱۵۱.
۱۸۸. محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۲۶۰ـ۲۸۱.
۱۸۹. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۱۶۳.
۱۹۰. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۳۴ـ۲۳۶.
۱۹۱. عبدالرحمان‌ حسینی‌ نقشبندی‌، سادات‌ نقشبندی‌ و جنبش‌های‌ ملی‌ کرد درگذر تاریخ‌، ج۱، ص‌ ۴۰.
۱۹۲. عبدالرحمان‌ حسینی‌ نقشبندی‌، سادات‌ نقشبندی‌ و جنبش‌های‌ ملی‌ کرد درگذر تاریخ‌، ج۱، ص‌۱۱۳.
۱۹۳. عبدالرحمان‌ حسینی‌ نقشبندی‌، سادات‌ نقشبندی‌ و جنبش‌های‌ ملی‌ کرد درگذر تاریخ‌، ج۱، ص‌ ۱۱۶ـ۱۱۷.
۱۹۴. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۱۶۳.
۱۹۵. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۱۹.
۱۹۶. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۲۳.
۱۹۷. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۱۷۸ـ۱۷۹.
۱۹۸. شمیم‌ محمود زیدی‌، احوال‌ و آثار شیخ‌ بهاءالدین‌ زکریا ملتانی‌، ج۱، ص‌ ۸.
۱۹۹. محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۱۸۳ـ۲۱۹.
۲۰۰. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۴۳.
۲۰۱. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۴۶ـ۲۴۷.
۲۰۲. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۵۶ـ۳۴۹.
۲۰۳. محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۱۸۳ـ۱۸۷.
۲۰۴. محمد رئوف‌ توکلی‌، تاریخ‌ تصوف‌ در کردستان‌، ج۱، ص‌ ۱۹۲ـ۱۹۳.
۲۰۵. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۵۵.
۲۰۶. حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۲۷ـ۳۵.
۲۰۷. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج۱، ص‌ ۳۸۰.
۲۰۸. حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۰.
۲۰۹. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۳۷۹.
۲۱۰. محمدعلی‌ سلطانی‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ و تاریخ‌ مفصل‌ کرمانشاهان‌، ج‌ ۹، ص‌ ۳۸۵ـ۳۸۶.
۲۱۱. حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۴.
۲۱۲. حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۹.
۲۱۳. محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، کشکول‌ خاکساری‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقاید دینی‌ و آداب‌ و رسوم‌ خاکساریه‌، ج۱، ص‌ ۴۹.
۲۱۴. حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۹.
۲۱۵. حسین‌ منجمی‌، مبانی‌ سلوک‌ در سلسله‌ خاکسار جلالی‌ و تصوف‌، ج۱، ص‌۴۹ـ۵۰.
۲۱۶. محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، سرسپردگان‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقائد دینی‌ اهل‌ حق‌، ج۱، ص‌ ۱ـ۲.
۲۱۷. اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۴، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.
۲۱۸. اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۹، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.
۲۱۹. محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، سرسپردگان‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقائد دینی‌ اهل‌ حق‌، ج۱، ص۲ـ۳.
۲۲۰. اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۷ ـ ۸۸، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.
۲۲۱. اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۹، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.
۲۲۲. محمدعلی‌ خواجه‌الدین‌، سرسپردگان‌: تاریخ‌ و شرح‌ عقائد دینی‌ اهل‌ حق‌، ج۱، ص‌ ۳ـ۴.
۲۲۳. اسماعیل‌ قبادی‌، «تحقیقی‌ پیرامون‌ فرقه‌ اهل‌ حق‌»، ج۱، ص‌ ۸۵ ـ ۸۶، مجله‌ تخصصی‌ کلام‌ اسلامی‌.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف در ایران بعد از قرن ششم»، شماره۵۰۲۸.    






جعبه ابزار