تصور و تصدیق ادبی و منطقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منطقیین علم را به دو قسم
تصور و
تصدیق تقسیم کردهاند و در واقع مفهوم عرفی علم را از یک نظر محدود کرده و آنرا به
علم حصولی اختصاص دادهاند و از سوی دیگر آنرا به تصور ساده هم گسترش دادهاند.
تصور و تصدیق دو
اصطلاح منطقیاند که اولی به معنای حضور صورت شیء بدون حکم نزد
عقل، و دومی به معنای حضور صورت شیء نزد عقل همراه با حکم است. اما در
علم نحو و
بلاغت اصطلاح جداگانه در خصوص این دو وجود ندارد؛ چرا که این دو
اصطلاح، مربوط به اقسام علم هستند. در حالی که علم و اقسام آن نه در مقدمات و نه در مسائل علم نحو و بلاغت جایگاهی ندارند. به همین دلیل اگر علمای نحو یا بلاغت آنها را در جایی به کار برند، برگرفته از
اصطلاح منطقی آن است و همان معنا را هم میرساند. به عنوان مثال
ابن هشام در
اوضح المسالک میگوید: «ان النصب حکم والحکم فرع التصور، والتصور متوقف علی الحد».
و یا
خطیب قزوینی در
الایضاح فی علوم البلاغة در نقل قول سکاکی میگوید: «الجامع بین الشیئین عقلی و وهمی و خیالی؛ اما العقلی فهو ان یکون بینهما اتحاد فی التصور».
حسن بن عبدالله عسکری در
الفروق اللغویة در فرق تصور و توهم میگوید: «تصور الشی ء یکون مع العلم به و توهمه لا یکون مع العلم».
پس اگر بخواهیم از نظر
اصطلاحی تفاوت
اصطلاح نحویها با
منطقیها را بررسی کنیم باید بگوییم اصلا
اصطلاح نحوی و بلاغی برای تصور و تصدیق نداریم. شاهد این مطلب هم کتب لغت دایرة المعارفیاند که در آنها تصور و تصدیق فقط به معنای فلسفی و
منطقی آمده و هیچ اشارهای به معنای
اصطلاحی نحوی یا بلاغی آن دو نشده است.
بحثی در نحو و بلاغت وجود دارد آن بحث این است که «
همزه استفهام» با «
هل استفهام» تفاوت دارد. در این بحث علمای نحو و بلاغت، «هل» را مختص سؤال از تصدیق دانستهاند، (البته در صورتی که جملۀ بعد هل دارای فعل باشد.) و باقی
ادوات استفهام را مختص تصور و همزۀ استفهام را مشترک بین هر دو. (البته برخی علمای نحو و بلاغت «ام» منقطعه را هم برای طلب تصدیق دانستهاند، همانند سکاکی و
ابوحیان اندلسی و ابن هشام و دمامینی.) به عنوان مثال وقتی میگوییم «هل زید فی الدار؟» در این جا سؤال از بودن زید در خانه و نسبت در خانه بودن به او دادن است؛ ولی وقتی میگوییم «ا زید فی الدار؟» از این که کسی که در خانه است آیا زید است یا غیر او سؤال میکنیم. به عبارت دیگر، در همزه استفهام، وجود شخصی در خانه محرز است، ولی این که او چه کسی است و این نسبت برای چه کسی صادق است، محل سؤال است. اما در هل استفهامی اصل این که زید در خانه هست یا نه محل سؤال است.
با توجه به مطلب ذکر شده، استفهام تصدیقی برای طلب اذعان به وقوع
نسبت تام بین دو چیز به کار میرود؛ و استفهام تصوری برای طلب ادراک غیر نسبت به کار میرود و نیز با توجه به سخن علمای نحو و بلاغت که همزهی استفهام میتواند در هر دو مورد به کار رود؛ حال برای شناخت این که سؤال با همزه برای پرسش از تصور بوده است یا از تصدیق، باید به قرائن موجود در کلام رجوع کرد؛ مثلا اگر سؤال به این صورت بود که «ا قام زید» (در جمله فعلیه) یا به این نحو بود که «ا زید قائم» (در جمله اسمیه) در این دو مورد سؤال از تصدیق است؛ زیرا نسبت (اعم از فعلیه یا اسمیه) مورد سؤال است. اما سؤال اگر مثل «ا زید فی الدار ام عمرو؟» (طلب تصور مسند الیه) بود یا مثل «ا زید فی الدار ام فی المدرسة؟» (طلب تصور
مسند ) بود این جا سؤال از تصور است.
پس نحویها و بلاغیها در این جا نیز از همان
اصطلاح منطقی استفاده کرده و همان معنا را افاده کردهاند.
اما در مورد خصوص این عبارت «ا زید فی الدارام عمرو» که از تصور است یا تصدیق؟ باید گفت؛ میشود سؤال از تصور باشد (در صورتی که اذعانی نفسانی به آن نشده باشد) و یا سؤال از تصدیق باشد (در صورت اذعان نفسانی به جمله) البته به لحاظ قواعد نحوی و بلاغی باید گفت
استفهام تصوری است؛ چرا که در آن طلب تصور (زید یا عمرو) شده نه نسبت (وجود یا عدم زید در خانه).
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «تصور و تصدیق ادبی و منطقی».