• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تشرف در سرداب مقدس‌ (کتاب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



. اثر، در پی پاسخ دادن پیرامون این پرسش است که آیا بر اساس روایات وارد شده، از معصومین علیه‌السّلام تشرف به محضر مقدس امام زمان علیه‌السّلام در عصر غیبت کبرا امکان پذیر می‌باشد یا خیر؟.



این کتاب برای مرکز جهانی حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف در پایان دهه مهدویت ۱۳۸۸ در تجلیل از شخصیت بی نظیر آیتالله سید محمد حسن میرجهانی به رشته تحریر در آمده است. این مرکز همه ساله در آخرین روزهای دهه مبارکه مهدویت از پیشتازان عرصه مهدویت تقدیر و یکی از استادان و علمای با فضیلت در این حوزه را معرفی و از ایشان تجلیل به عمل می‌آورد. تاریخ پایان نگارش اثر، ۲۳ رجب ۱۴۳۰ ق رقم خورده است.


اثر از چهار بخش با عناوین طلیعه، تشرفات بین نفی و اثبات، معجزات بی شمار حضرت بقیة الله علیه‌السّلام و پرتوی از نورستان در دل کویر لوت تشکیل یافته است.
بخش طلیعه، گزارشی از فعالیت‌های مرکز جهانی ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف در سال‌های گذشته در رابطه با مقام خدمت گزاران با اخلاص عرصه مهدویت؛ همچون آیتالله میرزا محمد باقر فقیه ایمانی، آیة ا... حاج شیخ حیدر محقق و آیة ا... حاج ملا جواد صافی گلپایگانی می‌باشد و در ادامه به معرفی آیة ا... میر جهانی شامل زادگاه، زاد روز، هجرت به اصفهان، هجرت به سوی نجف و بازگشت به اصفهان ایشان، به خواننده ارائه می‌دهد.
بخش دوم که بحث اصلی کتاب را در بر دارد با بازگو نمودن یک واقعیت تاریخی شروع می‌شود، در نهم شعبان ۳۲۹ ق توقیعی از ناحیه حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف صادر شده، مبنی بر این که با درگذشت علی بن محمد سمری چهارمین نائب خاص آن حضرت، باب وکالت و نائب خاص در میان شیعه مسدود گشته و غیبت صغری به پایان می‌رسد و غیبت کبری آغاز می‌گردد و در این دوران میان شیعیان کس یا کسانی خواهند بود که ادعای مشاهده مرا خواهند نمود، آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و ندای آسمانی، ادعای مشاهده کند، دروغ گو و تهمت پیشه است.
توقیع مذکور را منحصرا شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ ه. ق) از شخصی به نام ابو محمد حسن بن احمد مکتب در کتاب کمال الدین و تمام النعمة نقل نموده است و سند دیگر و طریق دیگری برای آن ادعا نشده است.


مؤلف از این جا وارد نقد این توقیع شده و روش این نقد آن گونه است که تک تک راویان این توقیع را مورد بررسی قرار می‌دهد. در علم رجال از تک تک روات سند و به طور تفصیلی در مورد جرح و تعدیل وثاقت و ضعف و طبقه راوی بحث می‌شود. و معیار برای شناخت راویان، چهار منبع اصلی است که عبارتند از: رجال نجاشی، رجال کشی، رجال شیخ طوسی و فهرست شیخ طوسی می‌باشد و با مراجعه به این منابع و مراجع نامی از حسن بن احمد مکتب نیامده است. مؤلف برای اطمینان بیشتر به دیگر کتب رجال و تراجم (۲۰ مورد) مراجعه، ولی در آن‌ها هم از راوی مذکور هیچ گونه نامی نیامده است. در ادامه مؤلف باز به کتب رجالی معاصرین؛ همچون رجال خاقانی، معجم الثقات تجلیل و ثقات الروات موسوی اصفهانی مراجعه و باز اثری از راوی مذکور یافت نمی‌شود، فقط در سه منبع قاموس الرجال علامه تستری، طبقات اعلام الشیعه شیخ آقا بزرگ تهرانی و معجم الرجال آیتالله خویی رحمة‌الله‌علیه نام این راوی عنوان شده است. ولی هیچ سرنخی از زندگی او به دست نمی‌دهند و تنها نقطه قوتی که در این منابع می‌توان در مورد راوی مذکور دید این است که شیخ صدوق رحمة‌الله‌علیه برای او طلب مغفرت نموده است. در این جا هم باز مؤلف به نقد این عبارت می‌پردازد و می‌گوید به نسخ منابع که مراجعه کردیم، اثری از این عبارت و تعبیر وجود نداشت. منابع ما غیبت شیخ طوسی، الخرائج و الجرائح قطب راوندی و بحارالانوار علامه مجلسی می‌باشد. بعد از نقد این توقیع مؤلف نتیجه می‌گیرند که روایت توقیع شریف، گذشته از این که خبر واحد است، از نظر سند مجهول و به تعبیر اهل درایه مجهول و مهمل است و در ادامه مؤلف با تکیه بر علم درایه، نقدهای دیگری بر این توقیع وارد می‌نماید که تفصیل آن‌ها در اثر ذکر شده است.
[۱] تشرف در سرداب مقدس، ص۴۲.

احتمال دیگر که مؤلف برای تصحیح سند ذکر می‌کند، اینکه: حسن بن احمد، حسین بن احمد واسطه بین صدوق و سمری می‌باشد و اشتباه در نگارش صورت گرفته است. در این صورت عنوان کامل او ابومحمد حسین بن ابراهیم بن احمد مکتب خواهد بود که این عنوان در آثار حدیثی شیخ صدوق به وفور آمده است؛ ولی متاسفانه باز نام او در چهار منبع اصلی که ذکرنمودیم، نیامده است و در کتب تراجم و رجالی متاخرین هم که نام او مطرح شده، هیچ تعبیری که نشانه توثیق یا مدح او باشد، یافت نمی‌شود. تنها چیزهایی که در مورد او ذکر شده؛ عبارتند از: در شمار مشایخ شیخ صدوق است، شیخ صدوق رحمة‌الله‌علیه به کثرت از او روایت نقل نموده است و شیخ صدوق رحمة‌الله‌علیه برای او طلب مغرفت نموده است. شیوه علمای صالح گذشته این بوده که در مورد مشایخ تحقیق نمی‌کردند و شهرت آن‌ها برای وثاقت کافی بوده است و نیازی به تصریح علمای رجال نبوده است؛ ولی این در مورد مشایخ اجازه است نه مشایخ روایت، زیرا شیخ صدوق رحمة‌الله‌علیه علیرغم روایات فراوانی که از او نقل نموده، هرگز از او به تنهایی چیزی روایت نکرده است، بلکه همواره از او به همراه تعدادی از مشایخ دیگرش روایت کرده است و در این صورت نشانه اعتماد و استناد نخواهد بود.


نتیجه این که تلاش برای تصحیح و تقویت سند توقیع شریف به جایی نرسید و این توقیع، خبر واحد و ضعیفی بیش نیست و نمی‌توان با چنین حدیثی به تکذیب ادعای دیدار کننده حکم کرد.
مؤلف در قسمت دیگری از این بخش تلاش می‌کند با دیگر احادیث مربوط به غیبت حضرت بقیة الله علیه‌السّلام مضمون توقیع را تقویت نموده و ضعف سند آن را جبران نماید که باز هم از این تلاش نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود، زیرا مؤلف از صدها حدیثی که پیرامون غیبت آن حضرت آمده، چهارده حدیث که صراحت بیشتری در این رابطه دارند، برگزیده و فرازهایی از آن‌ها را در کتاب بازگو می‌نماید. ولی آنچه از همه این احادیث وارده از معصومین علیه‌السّلام ؛ به طور صریح می‌توان گفت، این است که حضرت مهدی علیه‌السّلام در زمان غیبت از دید عموم مخفی است و همگان او را مشاهده نمی‌کنند و در هیچ یک از آن‌ها این مطرح نشده که هرگز شخصی آن حضرت را نخواهد دید و اشاره‌ای هم به تکذیب مدعی مشاهده نشده است. پس توقیع از حد خبر واحد ضعیف، فراتر نمی‌رود و دیگر احادیث مربوط به غیبت، ضعف سند آن را جبران نمی‌کنند.


مؤلف در آغاز این بخش هم، متن گفتار بیش از ده تن از فقهای شیعه را به ترتیب تنظیم زمانی آورده است که همگی به امکان تشرف به صراحت فتوا داده‌اند؛ از جمله آن‌ها می‌توان سید مرتضی علم الهدی (متوفای ۴۳۶ ق)، سید ابن طاووس (متوفای ۶۶۴ ق)، علامه مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ق)، میرزای نائینی (متوفای ۱۳۵۵ ق)، آیتالله سید محسن حکیم (متوفای ۱۳۹۰ ق) و آیتالله گلپایگانی (متوفای ۱۴۱۴ ق) و آیتالله وحید خراسانی نام برد.
[۲] تشرف در سرداب مقدس، ص۲۳.



در بخش معجزات بی شمار حضرت بقیة الله علیه‌السّلام در دوران غیبت (بخش سوم)، مؤلف نخست به ذکر نقل اقوال بزرگان و علمای شیعه؛ از جمله شیخ طوسی و قطب الدین راوندی در خصوص تشرفات تحت عنوان معجزات، اشاره‌ای دارند. سپس از همه موارد تشرفات که معجزه باهره‌ای از آن حضرت را در بردارند، فهرست چند مورد از این دیدارها و تشرفات را در اماکن زیارتی منتسب به آن حضرت؛ همانند مسجد مقدس جمکران، مسجد سهله، مقام حضرت در وادی السلام نجف اشرف و سرداب مقدس نام می‌برد و در پایان مؤلف به نقل یک تشرف از مرحوم آیتالله میرجهانی این بخش را به پایان می‌برد و در پایان آن متذکر می‌شوند که جوانان شیفته و دل باخته حضرت هرگز به دنبال اشخاصی که ادعای ارتباط داشتن با ایشان را دارند، نروند و در پی آن‌ها حرکت ننمایند و در صورتی که آن‌ها ادعا کردند که حضرت پیامی را همراه آنان ساخته است، با قطعیت آن را رد نمایند.
در بخش آخر این اثر به گوشه‌ای از رخدادی که موجب تحول در زندگی آیتالله میرجهانی شد و از نظر مؤلف، مهم‌ترین نقطه عطف در طول زندگی ایشان می‌باشد و آن دیدار آیتالله میرجهانی با یکی از اهالی نورستان می‌باشد، می‌پردازد. این داستان که بسیار طولانی است، خود آیتالله میرجهانی در اثری مستقل به رشته تحریر در آورده، ولی اجازه چاپ آن را در دوران حیات خود به کسی نداد؛ ولی به طور مختصر در یکی از منابر خود به صورت سربسته مطرح کرده بود که مؤلف به همین مقدار بسنده کرده، آن را بیان می‌کند که بعد از این دیدار، آیتالله میرجهانی به شهر اصفهان مهاجرت و تا پایان عمر خود در اصفهان زندگی نمودند. در ادامه مؤلف به ذکر رویای صادقه‌ای از همسران ایشان بعد از وفات آیتالله میرجهانی می‌پردازند و در پایان به معرفی آثار ماندگار قلمی ایشان پرداخته می‌شود.
گزارش وضعیت:
پاورقی‌ها به ذکر آدرس منابعی که در متن از آن‌ها مطالب نقل شده است، می‌پردازد. فهرست مطالب در آغاز اثر قرار گرفته است، کتاب فاقد فهرست منابع می‌باشد.


۱. تشرف در سرداب مقدس، ص۴۲.
۲. تشرف در سرداب مقدس، ص۲۳.



نرم افزار کتابخانه مهدویت، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.




جعبه ابزار