تشبیه و تنزیه (فلسفه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَشْبیهْ وَ
تَنْزیه، دو اصطلاح در
علوم حدیث،
علم کلام و
عرفان است. این اصطلاح در
فلسفه جایگاه مستقلی ندارد اما از دو جهت مورد توجه قرار گرفته است. یکی از جهت بکار بردن ادله عقلی برای اثبات
تشبیه و دیگری تلاش فیلسوفان برای
تنزیه واجب الوجود است.
هر چند بحث تشبیه و
تنزیه، بحثی کلامی و عرفانی بوده و لذا مستقلاً در
فلسفه جایی نداشته است، اهل فلسفه نیز از دو جهت به این بحث پرداختهاند.
نخست اینکه گروهی از اهل تشبیه در کنار مستندات نقلی، ادلهای عقلی نیز بر اثبات نظر خود میآورده اند، که صبغه فلسفی داشته است. مثلاً گفته میشده است هرچیز یا
جسم است یا
عرض، و چون خداوند نمیتواند عرض باشد، جسم است.
یا میگفتهاند فعل جز از جسم نیست و
خداوند فاعل است، پس لازم است که او جسم باشد. در پاسخ به چنین شبهاتی طبیعتاً پاسخهایی فلسفی ـ کلامی نیز داده میشده است.
در پاسخ به این اشکالاتِ گفته شده، تقسیمبندی اشیا به جسم و عرض ناقص است، زیرا هرچند در عالم جز جسم و عرض وجود ندارد ولی هر دو اینها بنابه طبیعت وجودشان حادثاند و محدِثی میخواهند، و نیز میدانیم اگر محدث آنها خود جسم یا عرض باشد، خود باید فاعلی داشته باشد و به همین ترتیب. لذا لازم است که فاعل جسم و عرض، خودش جسم یا عرض نباشد.
در مقابل، اهل تشبیه ممکن است بگویند تفاوتی میان شیء و جسم نیست. این هم باطل است، چرا که اگر شیء جسم باشد، عرض نیز که خود به هرحال شیء است، جسم خواهد بود و این قطعاً باطل است.
از سوی دیگر اهل فلسفه بیشترین کوشش را کردهاند که
واجب الوجود را از هر نوع امکان
منزه کنند.
به همین سبب در زمان آنها جانب
تنزیه بیش از هر جای دیگری رعایت میشده تا آنجا که این پرسش را ایجاد نموده که چرا زبان
دین به اندازه زبان فلسفه روشن و خالی از متشابهات نیست
به همین سبب، بر خلاف اهل عرفان که متهم به تشبیه بودهاند، اهل فلسفه به
تعطیل متهم میشده اند.
این اتهام بدین جهت نیز بوده است که فلسفه اسلامی، تحت تأثیر اثولوجیا، صبغهای نوافلاطونی داشته و بعضی از مهمترین قواعد آن مانند «بسیط الحقیقه کلّ الاشیاء و لیس بشی ءٍ منها»، تقریباً ترجمه لفظ به لفظ عبارت
فلوطین بوده، که در فلسفه او بیشترین تأکید بر
تنزیه خدا (احد) شده و او ورای هر وصفی قرار گرفته است.
البته، باتوجه به همین قاعده ظاهراً
تنزیهی، مشخص میشود که در آن هم، نخست جنبه تشبیهی، و سپس وجه
تنزیهی بیان گردیده است.
در میان فلاسفه اسلامی، صدرالدین شیرازی (
ملاصدرا) که در فلسفهاش، آمیزهای از آرای عرفانی و کلامی نیز هست، بیش از دیگران به این موضوع توجه کرده است.
وی در مواضع گوناگون، به آرای مختلف
مجسمه و
مشبهه از یک سو و معطله از سوی دیگر توجه کرده و ضمن رد آنها، عدم افراط در تشبیه و
تنزیه را توصیه نموده است.
وی در رسالههای مختلفی به بحث در باب توحید و
صفات خدا پرداخته و شارحانش نیز به توضیح نظریات او و ترویج آنها پرداختهاند.
وی راه اجتناب از تأویلهای مبتنی بر تخیل از
آیات قرآن که سبب تمثیلی قلمداد شدن بسیاری از تعابیر قرآنی میشود و نیز اجتناب از جمود بر ظاهر آیات که آن را ناشی از کمهمتی میداند، تصفیه درون و نیز استمداد از نور الاهی و ولایی میداند و معتقد است باید در این زمینه به راسخون در علم، که
ائمه (علیهمالسلام) هستند، رجوع کرد.
یکی از کوششهای جالب توجه ملاصدرا در بحث تشبیه و
تنزیه، در
شرح اصول کافی آمده است.
وی در این شرح، به صورتی بدیع به این موضوع پرداخته و کوشیده حتی از سخنان
هشام بن حکم نیز تفسیری فلسفی ارائه دهد که در تعارض با سخنان ائمه نباشد.
به رغم انتقادات مخالفان، که بعضاً در این مسئله خاص نیز با وی مخالفت کردهاند (از جمله
شیخ احمد احسایی)، نظریات او در این زمینه نیز قول غالب در فلسفه اسلامی متأخر بوده است.
(۱) ابنحزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲) توحیدی، ابوحیان، المقابسات، چاپ محمد توفیق حسین، بغداد ۱۹۷۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۶ ش.
(۳) امام الحرمین، عبدالملک بن عبداللّه، الشامل فی
اصول الدین، ج۱، کتاب۱، چاپ هلموت کلوبفر، قاهره ۱۹۸۹.
(۳) شبستری، محمود بن عبدالکریم، مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۴) فلوطین، دوره آثار فلوطین، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۵) شهرستانی، عبدالکریم، نهایة الاقدام فی علم الکلام، به کوشش آلفرد گیوم، لندن، ۱۹۳۴م.
(۶) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تشبیه و تنزیه»، شماره۳۵۵۴.