تسمیه در ترکی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اطلاعات دربارۀ اسامی
ترک و آداب و سنن نامگذاری آنان، بسیار محدود است. تثبیت تلفظ و نگارش صحیح اسامی اشخاص رایج در این دوره، در منابع چینی که دربارۀ ترکها اطلاعاتی به دست دادهاند، به علت ویژگیهای ساختاری زبان چینی، بسیار دشوار است. بهترین اطلاعات داده شده دربارۀ اسامی ترکان پیش از
اسلام، پژوهشهایی است دربارۀ اسامی اشخاص که توسط پژوهشگرانی نظیر رادلُف، مالُف، آرات، کلارک، ایزْگی، یامادا و زیِمه بر روی اسناد اویغورها صورت گرفته است. پژوهش بر اساس اسناد اویغورها در سالهای اخیر، سبب پی بردن به وجود اسامی بسیاری شده است (زیمه، ۱۹۷۷م، ۷۱-۸۶، ۱۹۷۸- ۱۹۷۹م، ۸۱-۹۴، ۱۹۸۴م، ۲۶۷-۲۸۳).
بررسی آثار
کهن که جنبۀ
داستانی و
افسانهای دارند، موجب شده است تا برخی از سرنخها دربارۀ آداب نامگذاری ترکهای باستانی به دست آید. در داستانهای دَده قورقوت آمده است که به کودکی که از خود شجاعت نشان نداده، نامی داده نمیشد. یک سنت رایج نامگذاری در میان ترکهای
باستان نیز، دادن نام محل تولد، مانند نام کوه، رود، منطقه و یا نام شهر محل ولادت او بود. همچنین پی برده شده که ترکهای باستان از
نامهایی استفاده میکردند که مربوط به اعتقادات و باورهای
دینی ـ
ساحری (جادوگری) آنان بوده است. برخی از اسامی برای جلوگیری از نحوست و ممانعت از زیان رساندن
ارواح شرور روی
کودک گذاشته میشد، مانند ساتِلمِش و یا اکِسوق. به طور کلی در خانوادههایی که قبلاً فرزندشان مرده بود، برای زنده ماندن
نوزاد بعدی اسامی خاصی وجود داشته است، مانند تورسون، دورسون، دورموش، دوران، دوردو، توقتَمِش؛ نیز
نامهایی که آرزومند خوشبختی، سعادت و موفقیت بود، بر روی کودکان نهاده میشد که میان ترکها بسیار رایج بوده است، مانند قوتلو، قُتلُغ، قوت ـ آلمِش، ایل باسْمِش و یاغی ـ باسان.
همراه با قبول
اسلام از سوی ترکها، در نامگذاری ترکها از دورۀ قراخانیان به بعد تغییراتی اساسی صورت گرفت. در ایندوره، از یک سو، به اول نام ترکی شخص، نام اسلامی ـ عربی اضافه شد و بدین ترتیب، نام دوتایی منظمی به وجود آمد، و از دیگر سو، به موازات گسترش اسلام در میان اقوام ترک، به جای
نامهای ترکی، اسامی عربی متداول شد. یک نمونه از وصف ممیزۀ این رسم و
سنت جدید را میتوان در
شجرهنامه خاندان قراخانیان که از یک
وقفنامه به دست آمده است، ملاحظه کرد: «... امیر اجلْ توغان تگین ابوالمظفر مأمون هارون، کَسیک سیز قَدَرخاقان بن سلیمان ارسـلان بنیوسف قدرخاقان بن هارون قلیچ بُغراخاقان».
متونی که امروزه به دست رسیده است، میرساند که در این دوره
نامهایی از
حیوانات پیروز نیرومند نظیر ارسلان (
شیر)، بُغرا (
شترنر جوان)، تونغا (
پلنگ،
ببر)، یاغان (
فیل)؛ و یا
نامهایی مانند چَغری، چاقُر، چاولی، طغرِل، سنقر، توغان) طغان (و تورومتای که
پرندگان درنده بودند، به فراوانی برای اشخاص مورد استفاده و استعمال بود. مقابله کردن اسامی
پدر و فرزند موجود در اسناد، نشانگر اسامی عربی در میان مردم است، مانند چین بنآلپگو، عمر بن قتلغ سوباشی، محمود بن قتلغ سوباشی.
دورۀ غزنویان، در آداب و سنن نامگذاری ترکها آغاز تغییری جدید است. از این دوره به بعد، آشنایی ترکها با
فرهنگ ایرانی که نتیجۀ طبیعی تماس نزدیک آنان با
ایرانیان به حساب میآید، سبب شد که در میان ترکها، و در کنار اسامی عربی، استفاده از اسامی فارسی نیز رایج شود. در این دوره واژه و عنوان تگین (شاهزاده) که در آخر اسامی ترکها میآمد، و نیز واژۀ غلام ترکی موجود در اسامی شایان توجه است، مانند: الپ ـ تگین، انوش ـ تگین، آلتون ـ تگین، آی تگین، بای ـ تگیـن، بک ـ تگیـن، بلکا ـ تگین، ار ـ تگین، ایگوـ تگیـن، ساوـ تگین، سبُک ـ تگین، قراتگین، قتلغ ـ تگین، وینال ـ تگین.
نامهای ترکی نظیر سبکتگین، بُوری تگین و بیگلهتگین که در زمان شکلگیری حکومت (
غزنویان) مورد استعمال بود، در ابتدا جای خود را به
نامهایی عربی، مانند محمود، اسماعیل، محمد، مسعود، مودود و عبدالرشید داده است و در مراحل بعد نیز تحت تأثیر فرهنگ ایرانی، جای خود را به
نامهایی نظیر فرّخزاد، شیرزاد، بهرامشاه، خسروشاه، و خسروـ ملک داد.
سلجوقیان در نامگذاری، دنباله رو سنتی شدند که شکلگیری آن در دورۀ قراخانیان و غزنویان آغاز شده بود. به نظر میرسد، همزمان با قبول
اسلام از طرف سلجوق، جدّ این خاندان، در کنار نام ترکی اعضای این خاندان نامی عربی نیز قرار گرفت، مانند طغرل بک محمد، چغری بک داوود، موسی بیغو، ابراهیم ینال، الپ (الب) ارسلان محمد.
در میان
نامهای ترکی که اعضای خاندان، و امیران بزرگ پیوسته به کار میبردند، نام پرندگان و حیوانات وحشی و درندهای نظیر بُوری (
گرگ)، قاوُرد (به احتمال گرگ)، ارسلان، بارس) پَرْس ((
یوزپلنگ)، یبغو، پورسوق (
گورکن)، طغرل، چغری، طغان، بُوزقوش، یارقوش، الپ لاچیـن ارسلان، قوش ـ طغان و سنقر میباشد که قابل توجه است.
گاهی صفات مختلفی نیز به این نامها اضافه میشد؛ مانند قرا ـ ارسلان، قزل ـ ارسلان، الپ ـ ارسلان، قلیچ ـ ارسلان، ارسلان ـ ارگوْن، منگو ـ پارس، بُوری ـ پارس، کوْرْ ـ بُغا، آق ـ سنقر، قراـ سنقر. با تشکیل حاکمیت پایدار سلجوقیان در گسترۀ جغرافیای ایران، در کنار اسامی ترکی، عناوین و
نامهای جدیدی متشکل از عناوین و اسامی ترکی ـ فارسی به وجود آمد، مانند مَلِک ـ شاه، طغان ـ
شاه و همانند
طوطی بیگ.
در این دوره برخی از
نامهای فارسی در میان امیران کوچنشین «اُوغوز» (غُز) نیز رایج شد. در داستانهای دَده قورقوت، وجودنامهایی چون الپ رستم تأییدی برآن است. استفاده از
نامهای ایرانی برای اشخاص در میان اعضای متأخر خاندان سلجوقی مشاهده میشود؛ نظیر بهرام، فرخنده، شاهنشاه) شهنشاه (، مردان ـ شاه، بهرام ـ شاه و فرّخزاد. همین شیوه دربارۀ امیران سلجوقی نیز کاربرد دارد؛ مانند امیرشیر ابن آق سنقر، اتابک نصرتالدین محمد
جهان پهلوان بن الدنیز.
عنوان و نام
غلامان ترکتبار دورۀ غزنویان و سلجوقیان رایج در منابع اسلامی، از منشأ بسیار متفاوت دیگر برگرفته شده بود. این غلامان که در
سنین پایین از استپها خریداری میشدند، عناوینی مییافتند که عموماً از طرف صاحبانشان به آنان داده میشد و سپس به عنوان نام آنان بر زبانها میرفت. مانند الپ ـ تگین، آی ـ تگین، کوموش ـ تگین و آلتون ـ تگین.
استفاده از
نامهای ایرانی در خاندان سلجوقی در سدۀ ۷ق/ ۱۳م در آناتولی به اوج رسید. در این دوره، نامگذاری با استفاده از
نامهای ایرانی موجود در شاهنامه از سوی اعضای خاندان سلجوقی آناتولی، روشنترین دلیل استفاده از
نامهای ایرانی ـ فارسی است؛
نامهایی همانند کیخسرو، کیکاووس، کیقباد، کی فریدون، فرامرز و سیاوش. این اسامی ایرانی بیشتر با القابی عربی همچون غیاثالدین، عزالدین و علاءالدین یکی میشد و نامی یگانه پدید میآورد.
ملاحظۀ اسامی موجود در پایان اسناد و مدارک خرید و فروش و وقف
نامهها در
آناتولی سدۀ ۷ق، اطلاعاتی دربارۀ
نامهای رایج در شهرها در اختیار پژوهنده میگذارد. بررسی این اسناد و مدارک میرساند که در کنار
نامهایی نظیر آی ـ دوغمِش، ارسلان ـ دوغمش، قتلو ـ ارسلان، چیچک (گل)، قتلغ ـ سنقر، الپ ـ سنقر، آق ـ سنقر، قرا ـ سنقر، سنقرجه، یَغمُر، طغرل، طغان ـ شاه، رستم بن قتلوبیگ، پروانه بیگ، بختیار، بیدار، فرخ، فریدون که
نامهایی ترکی ـ فارسی به شمار میآیند،
نامهایی عربی نیز مانند علی، محمد، حسین، اسماعیل، احمد، محمود، حسن، یوسف و موسی بیشتر مورد استفاده بوده است.
در استفاده از نامها،
خوارزمشاهیان نیز مانند سلجوقیان آداب و سنن پیش از خود را پیروی میکردند و به نظر میرسد که جغرافیای استپ (
دشت) که
مرز منطقۀ خوارزم را تشکیل میداد، کمک کرد تا نامها و عناوین پیشین و باستانی ترکها در این منطقه به صورتی زنده به حیات خود ادامه دهد. در میان
نامهایی که از طرف اعضای خاندان خوارزمشاهی مورد استفاده قرار میگرفت،
نامهایـی ترکی نظیر: آتسز، آتلیغ، ینال ـ تگین، طغان ـ تُغدی، اَربوز و غور ـ سانْچْدی بودند که خود شایان توجه است.
نامهای ترکی اعضای خاندان و نیز امیران عالیرتبه، با یک پیش نام و یا پیش عنوان اسلامی تقویت شده بود، مانند علاءالدین آتسز، علاءالدین ایل ارسلان، علاءالدین تکش، و یا جلالالدینمنگو ـ برتـی. در میان اسامـی اعضای خـاندان ــ هر چنـد اندک ــ اما به
نامهـایی فارسی ـ عربی، نظیرسلیمان ـ شاه، یونس، سلطان ـ شاه، ملک ـ شاه، و پیر ـ شاه نیز برخورد میشود.
استیلای
مغول، به همان اندازۀ فرهنگ مادی خاور نزدیک، در آداب و سنن نامگذاری نیز تأثیری ژرف داشت. بر اثر این سلطه، قبایل ترک و مغولی که به ایران کوچ کردند، از
نامهایی استفاده کردند که با سنن خودشان سازگاری داشت. نام غازانخان (۶۹۴-۷۰۳ق/ ۱۲۹۵-۱۳۰۴م) در راستای سنن نامگذاری مغول، برگرفته از نام «قازان» بوده است.
اولجایتو (۷۰۳-۷۱۶ق/ ۱۳۰۴-۱۳۱۶م) نیز نام خود را که به معنی خوشبخت و بختیار است، مدیون بارانی است که پس از یک خشکسالی طولانی در روز تولد وی باریده بود، ولی همین نام بعدها به صورت «خُرـ بَنده» که به معنی «
چشم زهر نخوردن» است، تغییر یافت.
فرمانروایان
مغول نیز همانند فرمانروایان ترک پیش از خود، پس از قبول اسلام، نام اسلامی برای خود انتخاب کردند، مانند احمد تکودار، غازان محمود و اولجایتو محمد. ملاحظه میشود که در دورهای که پیوند فرمانروایان ایلخان با فرهنگ مغولی ضعیف گردید،
نامهای اسلامی آشکارا برتری یافت و رواج پیدا کرد. انتخاب اسامی اسلامی برای فرزندان ذکور اولجایتو، مانند بسطام، بایزید، طیفور، ابوسعید، سلیمان ـ شاه و ابوالخیر، مؤید این مدعاست.
اما در میان اسامی آخرین نمایندگان خاندان
ایلخانی در ایران بـه
نامهـایـی عربـی ـ ترکـی نظیـر محمد، سلیمان، موسی، آرپا، غازان (دوم)، و نیز به اسامی ایرانی مانند انوشیروان برخورد میشود. در زمان ایلخانیان
نامهایی که از طرف امیران مغول مورد استفاده بودند، همانند
نامهای اعضای خاندان نیز به مرور زمان تغییری اساسی پیدا کرد. با قبول اسلام، همچنین برتری فرهنگ ایرانی، در جلو
نامهای ترکی ـ مغولیِ امیران مغول نام و عناوین عربی
مانند شیخ حسن، رمضان، قتلغ ـ شاه، و یا فقط نام فارسی جدید مانند نوروز به کار میرفت.
در حکومت
عثمانیان نیز مانند بیشتر حکومتهای ترک، در دورۀ شکلگیری حکومت، در میان
نامهای ترکی، نامگذاری با
نامهایی مانند ار ـ طغرل، اَتمان (عثمان)، گوندوز، دوندار، بَی ـ قوجه، ساوْجی،
چوپان و اوزخان شایان دقت است. با این همه، در میان سایر اعضای خاندان، استفاده از
نامهای عربی مانند مراد، بایزید، محمد، سلیمان، مصطفی، عبدالحمید، عبدالمجید و عبدالعزیز نیز چشمگیر است. بررسی دفاتر تحریر عثمانی که اطلاعاتی مبسوط دربارۀ نام اشخاص به دست میدهند، نشان میدهد که نام و عناوین باستانی ترکی در قرنهای ۹ و ۱۰ق/ ۱۵ و ۱۶م، به ویژه در میان کوچنشینها و جمعیت دشتنشین به صورتی زنده رواج داشته است.
تحقیقی که دربارۀ استفاده از نام اشخاص در «اردو» و حومهاش صورت گرفته است، نشان میدهد که از کل ۳۶۸ نام موجود از جمعیت بیاباننشین، بیشتر
نامهای مورد استفاده به ترتیب احمد (۶/۴٪)، علی (۴٪)، حسن (۲/۳٪)، ابراهیم (۹/۲٪) و مصطفی (۹/۲٪) بوده است. بنا به همان تحقیق و مطالعه در حوالی «اردو» بیشترین نام ترکی مورد استفاده، ایل ـ بیگ (۷/۲٪) و بیشترین نام فارسی مورد استفاده بخشایش (۱/۱٪) بوده است. در یک مطالعۀ همه جانبه که بر روی دفتر تحریر مفصل قبالۀ آدانا مورخ ۹۸۰ق/۱۵۷۲م، بر روی ۳۳۰‘۲۰ نام صورت گرفته است، نیز نشان میدهد که تناسب استفاده از
نامهای ترکی در
قرن ۱۰ ق/ ۱۶م، به صورتی چشمگیر کاهش یافته، و مثلاً در منطقهای که در آن ۰۵۰‘۱ نام مختلف رایج بوده، نام ترکی مورد استفاده از میان ۵۸ نام فقط ۹ نام بوده است. در دفتر تحریر (ثبت) قوزا (کوزان) مورخ ۹۸۰ق، از کل ۴۸۲‘۴ نام، بیشترین
نامهای مورد استفاده به ترتیب عبارت بودهاند از: محمد (۴/۶٪)، علی (۱/۶٪)، احمد (۳/۴٪)، حسین (۴/۳٪) و حمزه (۲/۳٪). وجود ۱۸ نام عربی در فهرست این تحقیق که بیشترین کاربرد را داشته، شایان دقت است؛ و بیشترین
نامهای فارسی موجود در این فهرست امیرزه (۱٪) بوده که در ردیف ۱۹ فهرست قرار گرفته، و نام سلمان (۱٪) که در ردیف ۲۲ فهرست قرار دارد، و نیز بیشترین نام مورد استفاده ترکی هم سِویندیق (۶/۰٪) بوده است که در ردیف ۳۱ فهرست قرار دارد.
در منابع قرون میانه، نام
زنان به ندرت دیده شده است. بیشترین
نامهای زنان را میتوان در دفتر تحریر سنجق شهر سیواس مربوط به دوران سلطان مراد سوم (۹۸۲-۱۰۰۳ق/ ۱۵۷۴-۱۵۹۵م) یافت که بیشتر از میان
نامهای عربی به زینب، سلمه، قمر و عایشه؛ و
نامهای ترکی ایل ـ آلدی، یوزو ـ قُتلو، و دیدی؛ همچنین
نامهای فارسی مانند خُندی، شهروز، شاه مانند (شه ـ مانند)، هما و آرزو برخورد میشود. در دفتر تحریرات سنجق چُوروم، مورخ ۹۸۴ ق/ ۱۵۷۶م،
نامهایی نظیر جهان خاتون، گلزاده، گلشاد، نوروز (نوروزه) برای زنان ذکر شده است. از سدۀ ۱۱ق/ ۱۷م به بعد، مهمترین منبع دربارۀ
نامهای زنان در شهرها، سنگ قبرهایی است که تا کنون مورد بررسی و مطالعه قرار نگرفتهاند.
مهمترین منبع ثبت شده دربارۀ نام اشخاص در ایران غربیِ عهد
صفوی، دفاتر تحریر عثمانی، موجود در آرشیو عثمانی نخست وزیری، در
استانبول است که تاکنون تقریباً موضوع هیچ تحقیقی قرار نگرفته است. مطالعه و بررسی هزاران نام مشخص موجود در این دفاتر قرن ۹ق/ ۱۵م خاور نزدیک، و جریانهای دینی،
مذهبی و اجتماعی به وقوع پیوسته در این دوره در آداب و سنن ترکها تأثیـر مهمـی داشته است. از قـرن ۱۰ق بـه بعـد،
نامهـای دینـی ـ مذهبی که با واژههایی رایج نظیر «کلبی»، «پیر»، «قلی» و «ویردی = وردی» ساخته شدهاند، روشنترین نمونۀ آن است، مانند کلبعلی بیگ، پیر بُداق خان، پیرقلی بیگ، محمدقلی، امامقلی، علیقلی، مهدیقلی بیگ، نجفقلی، شاهقلی، شاهوِردی، تنگری وِردی) تانری وردی (، و الله وردی.
در یک دفتر تحریر مورخ ۱۱۳۹ق/ ۱۷۲۷م، متعلق به
اوقاف شیخ صفیالدین اردبیلی موجود در آرشیو نخستوزیری در استانبول، در یک
روستای ۱۱۹ خانواری به نام باروک که وابسته به موقوفه بود، ۵ نام متفاوت ترکی، فارسی و عربی معادل یکدیگر و با پسوند ترکی ویردی (وردی) دیده میشود: تنگـری ـ ویردی (۲ نفر)، خدا ویردی، الله ویردی (۴ نفر)، حق ـ ویردی، امام ویردی (۵ نفر). در دفتر تحریر مورخ ۹۲۴ق/ ۱۵۱۸م دیار بکر میتوان معادلهای دیگر این نامها را یافت:
خدا ـ داد، خدا ـ بخش، یزدان ـ بخش؛ یزدان ـ وِرمیش، چلاپ ـ ویردی (وِردی)؛ تنگری ـ ورمیش، تنگری ـ وَرِن.
بررسی دفاتر تحریر عثمانی نظیر دفاتر آناتولی روشن میسازد که میان گزینۀ
نامهای جمعیت شهرنشین با جمعیت دشت نشین ایران غربی تفاوتهای بسیاری بوده است. در دفتر تحریر همدان مربوط به نیمۀ اول قرن ۱۲ق/ ۱۸م، در محلۀ سیدان واقع در مرکز شهر به
نامهایی چون حاجی بایرام، حاجی علی، حاجی محمد، حسن و اسماعیل برمیخوریم و در روستای قاضی (حصار سفلی)، واقع در نزدیکی شهر
نامهایی چون شیرعلی، علی وردی، تنگری وردی و الله قلی جلب توجه میکند.
بنا به آنچه که در دفتر تحریر احتمالاً مورخ ۱۱۴۰ق/ ۱۷۲۷م شهر
مراغه شناسایی شده است، در این تاریخ بیشترین نام مورد استفاده در مرکز این شهر،
نامهای محمد، علی، کلبعلی، عبدعلی، علی ویردی (وِردی)، علی خان، علیقلی، گنجعلی، لطفعلی، مهرعلی، علییار و علیاصغر بوده است؛ که
نامهای حسن (یا حسنعلی)، حسین (یا حسینقلی)، رضا (یا غلامرضا)، امام (یا امامقلی) پس از اسامی مذکور قرار گرفتهاند. در میان
نامهای ترکی نیز دمیر، تاش ـ تمور، اوغورلو، بالی، تنگری ـ وردی، دمیرکایا (قایا) قابل توجهاند. در دورۀ صفویه همراه با برتری و رواج نام و عناوین ترکی، عناوینی نظیر «بک»، «آقا»، «بهادر»، «خان»، «باشی»، «اوغلی» و «اوغلان» بیشتر به عنوان پسوند به اسامی عربی یا فارسی افزوده میشده، و
نامهای ترکیبی جدیدی پدید میآمده است، ماننـد آقا رضـا اصفهانی، آقاشاه، طهماسب بهادر، الله ـ قلی بک، کاپانا اوغلی، الله یار (اللهیار) اوغلان، علیقلیسلطان، آسایش اوغلی، پالوده اوغلی و صوفی اوغلی.
تأسیس جمهوری
ترکیه به جای حکومت عثمانی آغازی برای تغییری جدید و بنیادی در آداب و سنن نامگذاری ترکها شد. به ویژه در طی نیمۀ دوم
قرن ۲۰م، از یک سو برخی از اسامی فراموش شدۀ ترکی، دوباره زنده شد، مانند گوکخان، ترکان، کورشاد، گُلتَکین و از دیگر سو،
نامهای جدید ترکی پدید آمد، مانند دِوریم، اِوریم، گوکسل و گوکبرک. بدینترتیب، به جای
نامهای عربی و فارسی، نام و عناوین ترکی رواج یافت و برتری پیدا کرد. با این همه، به موجب آمار سال ۱۳۸۲ش/ ۲۰۰۳م، نخستین ۵ نام عربی که بیشترین مورد استعمال را در ترکیه داشته، در مردان به ترتیب محمد (۳۰۶‘۸۲۶‘۲ نفر)، مصطفی، احمد، علی و حسین، و در زنان به ترتیب فاطمه (۶۰۰، ۱۹۹، ۴)، عایشه، امینه، خدیجه و زینب بودهاند؛ و رایجترین اسامی ترکی که در فاصلۀ سالهای ۱۹۹۰-۲۰۰۰م به کودکان
پسر داده شده، نام «اَمره» و برای کودکان
دختر نیز
نامهای اسلامی «مروه»، «بشرا»، «اَلف = اَلیف» و کبری بوده است که شایان توجه است.
امروزه در ترکیه
نامهای رایج به چند زبان مختلف به ترتیب،
نامهای عربی، ترکی و فارسی میباشند. از طرفی نیز به علت نزدیکی با
اروپا، در
سالهای اخیر، شمار اندکی از
نامهای مربوط به فرهنگ غرب نیز وارد فرهنگ نامگذاری ترکها شده است.
(۱) ابنبطوطه، الرحلة، بیروت، ۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
(۲) عبدالله ابوالقاسم کاشانی، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳) اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۴) اسناد پادریان کرمیلی، بازمانده از عصر شاه عباس صفوی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۵) فتح بنداری، زبدة النصرة، به کوشش م ت هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
(۶) ابوالفضل بیهقی، تاریخ، به کوشش علیاکبر فیاض، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۷) علی بیهقی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
(۸) تاریخ قزلباشان، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۹) محمد راوندی، راحة الصدور و آیة السرور، به کوشش محمداقبال و مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۰) رشیدالدین فضلالله، وقف
نامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۱) ابوالرجاء قمی، تاریخ الوزراء، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۲) عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۳) المختارات من الرسائل، به کوشش غلامرضا طاهر و ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۴) محمد میرزا رفیعا، «دستور الملوک»، به کوشش محمد تقی دانش پژوه و ایرج افشار، دفتر تاریخ، شم ۱، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۵) مجتبی مینوی، «قبالۀ فارسی قرن ششم»، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۴۵ش، شم ۱۴.
(۱۶) علینقی نصیری، القاب و مواجب دورۀ سلاطین صفویه، به کوشش یوسف رحیملو، تهران، ۱۳۷۱ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تسمیه در ترکی»، ج۱۵، ص۵۹۳۲.