• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تراکیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَراکیه، یا تراکی، تراس، سرزمینی کهن در جنوب شرقی شبه جزیرۀ بالکان قرار دارد. نام این سرزمین برگرفته از نام قوم باستانی تراک است که در هزارۀ ۲ ق م در سرزمین‌های واقع میان رودخانۀ دانوب، دریای سیاه و دریای اژه استقرار یافته بودند و مدت‌های مدیدی به صورت چادرنشینی زندگی می‌کردند و همسایگان‌شان آن‌ها را به عنوان برده یا سربازان مزدور به کار می‌گرفتند.
[۱] Türk ansiklopedisi، Ankara، ج۳۱، ص۳۷۹، ۱۹۸۲.
[۲] Meydan Larousse، Istanbul، ج۱۲، ص۲۵۸، ۱۹۷۸.




حدود مرزهای این سرزمین در ادوار مختلف متفاوت بوده است. در دورۀ یونان باستان، تراکیه از شمال به جنوب، اراضی جنوبی رودخانۀ دانوب تا کرانه‌های دریای اژه، و از شرق به غرب، کرانه‌های دریای سیاه و دریای مرمره تا رشته‌کوه‌های واقع در کرانه‌های شرقی رودخانۀ واردار را در بر می‌گرفته است.
[۳] Britannica.
[۴] Türk ansiklopedisi، Ankara، ج۳، ص۲۰۷۹، ۱۹۸۲.
در دورۀ چیرگی رومیان بر بالکان، تراکیه به سرزمین‌های محدودتری اطلاق می‌شد که از شمال به کوه‌های بالکان، از غرب به رودخانۀ نستوس، از شرق به دریای سیاه و دریای مرمره، و از جنوب به دریای اژه محدود می‌شده است
[۵] Britannica.
[۶] Türk ansiklopedisi، Ankara، ج۳، ص۲۰۷۹، ۱۹۸۲.
و امروزه نیز به صورتی محدودتر میان سه کشور ترکیه، یونان و بلغارستان تقسیم شده است. تراکیۀ شمالی در جنوب بلغارستان، و تراکیۀ غربی در شمال شرقی یونان واقع است و تراکیۀ شرقی بخش اروپایی ترکیه را تشکیل می‌دهد. کوه‌های رودوپ۳ تراکیۀ بلغارستان را از تراکیۀ یونان، و رودخانۀ ماریتسا (یا اِوْرُس یا مِریچ) تراکیۀ یونان را از تراکیۀ ترکیه جدا می‌سازد.
[۷] Wikipedia، en wikipediaorg/wiki/Thrace، ج۱، ص۴.
[۸] The Columbia Encyclopedia، ج۱، ص۵.
نام روم ایلی که ترکان عثمانی به سرزمین‌های پهناور تراکیه، مقدونیه و یونان اطلاق می‌کردند، یاد ایامی را زنده می‌کند که این اراضی بخشی از امپراتوری روم را تشکیل می‌داد.
[۹] گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ج۱، ص۲۵، ترجمۀ‌ ابوالقاسم طاهری، تهران، ۱۳۴۷ش.



در هزارۀ ۲ ق‌م مسکن تراکیان از جانب غرب تا دریای آدریاتیک گسترش داشت. ایلیریان در حدود سال ۲۳۰۰‌ق‌م و مقدونی‌ها در سدۀ ۵ ق‌م آنان را به سوی شرق راندند.
[۱۰] The Columbia Encyclopedia، ج۱، ص۵.

داریوش اول هخامنشی (سل‌ ۵۲۲-۴۸۶ ق‌م) در تعقیب سکاییان ساکن دشت‌های روسیۀ جنوبی امروزی از تنگه‌های داردانل و بسفر گذشت و تراکیه را بر قلمرو هخامنشیان افزود،
[۱۱] Ghirshman، R، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۸، Iran، London، ۱۹۵۴.
[۱۲] اشپیل فوگل، جکسن، تمدن مغرب زمین، ج۱، ص۸۶، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۸۰ش.
اما با شکست هخامنشیان در ۴۶۶ق‌م از نیروهای متحد یونانی در سواحل اوریمدن، سراسر متصرفات اروپایی هخامنشیان از دست آنان بیرون شد و تراکیه برای مدتی سیادت آتنی‌ها را پذیرفت،
[۱۳] Ghirshman، R، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳، Iran، London، ۱۹۵۴.
[۱۴] ماله، ‌ آلبر و ژول ایـزاک، تاریخ ملل شرق و یونـان، ج۱، ص۲۵۳، ترجمۀ عبدالحسین هژیر، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۱۵] Meydan Larousse، Istanbul، ج۱۲، ص۲۵۸، ۱۹۷۸.
تا آن‌که فیلیپ دوم مقدونی در میانه‌های سدۀ ۴ ق‌م تراکیه را تصرف، و ضمیمۀ پادشاهی مقدونیه کرد.
[۱۶] en wikipediaorg/wiki/Thrace.
پادشاهی مقدونیه در ۱۶۸ق‌م تحت حاکمیت قطعی رومی‌ها قرار گرفت
[۱۷] YA، ج۴، ص۲۳۶۷.
و رومی‌ها برای تصرف تراکیه به ناچار به دفعات به این سرزمین هجوم بردند و سرانجام، در ۴۶ م کلودیوس، امپراتور روم تراکیه را تصرف کرد و این منطقۀ به صورت یک ایالت رومی درآمد که توسط یک والی اداره می‌شد.
[۱۸] YA، ج۴، ص۲۳۶۷.



رومی‌ها پس از چیرگی بر تراکیه دو مستعمرۀ رومی در آن‌جا برپا ساختند. سپس کلودیوس، و پس از وی تراژان شهرهای دیگری احداث کردند و برای توسعۀ اقتصادی آن شهرها تلاش بسیار کردند. هادریانوس، امپراتور روم هنگام بازدید از آن ناحیـه در ۱۲۳-۱۲۴م بـه شهر اروستیا حقـوق شهری اعطا کرد و نام خـود را بر این شهر نهاد و آن را هادریا‌نوپـولیس (آدریانوپل) نامید،
[۱۹] YA، ج۴، ص۲۳۶۷.
که ادرنۀ امروزی است.
[۲۰] Britannica.
سرانجام در زمان امپراتور کنستانتین امپراتوری روم به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد و منطقۀ تراکیه در قلمرو امپراتوری روم شرقی (بیزانس) قرار گرفت. در سدۀ ۱۳م امیرنشین‌های ترک آیدین و صاروخـان که در آناتولی غربـی شکل گـرفته بودند، چندین‌بار به تراکیه هجوم بردند، ولی این تهاجمات آنان، نتوانست سبب استقرار ترک‌ها در این منطقه شود.
[۲۱] Meydan Larousse، Istanbul، ج۱۲، ص۲۵۸، ۱۹۷۸.



تراکیه‌ به‌طور قطع در زمان عثمانیان تحت سلطۀ ترک‌ها قرار گرفت. پادشاهان عثمانی از امپراتوران، بزرگان و مدعیان امپراتوری بیزانس که در جدال با یکدیگر بودند، حمایت می‌کردند و پیوسته نیروهایی را به صورت جنگجویان مزدور به قسطنطنیه و تراکیه اعزام می‌داشتند.
[۲۲] شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۱، ص۴۳، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.
عثمانیان برای اولین بار در زمان حاکمیت اورخان غازی ــ پسر عثمان غازی بنیان‌گذار دودمان عثمانی ــ وارد تراکیه شدند. در آن هنگام، سراسر آناتولی در تصرف مسلمانان بود و اورخان بیگ غازیان را برای جنگ با مسیحیان به تراکیه گسیل می‌داشت.
غازیانِ اورخان بیگ برای رسیدن به تراکیه، تنگۀ داردانل را به تصرف خود درآوردند و از آن پس، دروازه‌های فتح و پیروزی در بالکان به روی غازیان اورخان بیگ گشوده شد
[۲۳] دورسون، داوود، دین و سیاست در دولت عثمانی، ج۱، ص۱۹۵، ترجمۀ منصوره‌حسینی و داوود وفایـی، تهـران، ‌۱۳۸۱ش.
‌در واقع، فتح تراکیه راه را برای ورود عثمانیان به بلغارستان و از آن‌جا به مقدونیه گشود.
[۲۴] کین راس، پپ، قرون عثمانـی، ج۱، ص۵۱، ترجمۀ پروانـه ستاری، تهران، ۱۳۷۳ش.
اورخان رفته‌رفته نیروی فراوانی از عشایر ترکمن را به تراکیه اعزام کرد تا آن‌جا را به صورت قلمروی ترک‌نشین درآورند و از تلاش مسیحیان در بیرون راندن ترک‌ها از منطقۀ اروپایی جلوگیری کنند.
[۲۵] شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۱، ص۴۵، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.

سرانجام، سلطان مراد اول در ۷۶۳ق/۱۳۶۲م، با تسخیر ادرنه، مرکز تراکیۀ بیزانس و دومین شهر مهمی که تحت سلطۀ بیزانس باقی‌مانده بود، اعتباری تازه به عثمانی‌ها داد. در ۷۶۷ق/۱۳۶۶م عثمانیان کاملاً بر تراکیه مسلط شدند و موقعیت‌شان در آن‌جا تثبیت شد. سلطان مراد با تصرف تمامی منطقۀ تراکیه، آخرین پل ارتباطی بیزانس با اروپا را از راه خشکی قطع کرد.
[۲۶] شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۱، ص۵۱-۵۲، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.
تصرف تراکیۀ شرقی توسط عثمانیان و فعالیت‌های دیگر آنان در روم ایلی سرنوشت آیندۀ تراکیه را مشخص می‌کرد.
[۲۷] UzunçarŞılı، İ H، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.

در ۷۷۴ق/۱۳۷۲م به دنبال پیروزی عثمانیان در دومین جنگ مریچ که طی آن نیروهای دولت‌های صرب موجود در تراکیۀ غربی و مقدونیه تارومار شدند، مقدونیه به تصرف عثمانیان درآمد و استقرار آن‌ها در تراکیه قطعی شد.
[۲۸] UzunçarŞılı، İ H، ج۱، ص۱۷۱، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.
هر چند با شکست سلطان بایزید اول از امیرتیمور گورکانی در ۸۰۵ق/ ۱۴۰۲م، شاه‌زاده سلیمان که با برادرانش بر سر مسئلۀ جانشینی پدر درگیری داشت، برای تثبیت موقعیت خود بخشی از سرزمین‌های بالکان و مقدونیه را همراه با بخشی از تراکیه در مقابل دریافت کمک به دولت بیزانس واگذار کرد، اما این سرزمین‌ها در زمان سلطان مراد دوم‌ بار دیگر تحت سلطۀ عثمانیان درآمد، و این سرزمین تا جنگ‌های بالکان در ۱۹۱۲-۱۹۱۳م، تحت حاکمیت‌ عثمانی باقی ماند.
[۲۹] Meydan Larousse، Istanbul، ج۱۲، ص۲۵۸، ۱۹۷۸.



در ۱۲۹۵ق/ ۱۸۷۸م بخش شمالی تراکیه به رومانیای شرقی که با امیرنشین‌های بلغاری متحد شده بود، منضم شد، ولی پس از جنگ بالکان، برطبق عهدنامۀ لندن در ۱۹۱۲-۱۹۱۳م سراسر تراکیه به بلغارستان واگذار شد.
[۳۰] GSE، ج۲۷، ص۶۱۵.
پس از آن، بنا بر عهدنامه بخارست در ۱۹۱۳م، بلغارستان بخش تراکیه غربی را به یونان واگذار کرد.


پس از جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری عثمانی، بر طبق مذاکرات صلح که در پاریس در جریان بود، متفقین درصدد بودند تا امپراتوری عثمانی را مضمحل سازند و حتی برای ترک‌ها قطعه زمینی را هم باقی نگذارند.
[۳۱] UzunçarŞılı، İ H، ج۱، ص۱۳۳، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.
به موجب معاهدۀ سور۲ تمامی منطقۀ تراکیه می‌بایست به یونان واگذار می‌شد. در ۱۰ اوت ۱۹۲۰ متفقین بر آن شدند که این تصمیمات را به مرحلۀ اجرا گذارند،
[۳۲] UzunçarŞılı، İ H، ج۱، ص۱۳۳، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.
[۳۳] Brockelmann، C، ج۱، ص۴۴۰، History of the Islamic Peoples، London، ۱۹۵۹.
اما ملی‌گرایان ترک در برابر این اقدام به مخالفت برخاستند.
[۳۴] Brockelmann، C، ج۱، ص۴۴۰، History of the Islamic Peoples، London، ۱۹۵۹.
با وجود این، کنفرانس ‌سن ـ رمو در آوریل ۱۹۲۰، اشغال کامل ولایت آیدین و تراکیۀ شرقی به دست قوای یونانیان را تأیید کرد،
[۳۵] شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۲، ص۵۹۷، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.
اما مقاومت ملی‌گرایان به رهبری مصطفی آتاتورک، و جنگ آنان با یونانیان که از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۲م ادامه یافت و به شکست و عقب‌نشینی یونانیان انجامید، مانع از این کار شد. سرانجام در ۲ مرداد ۱۳۰۲ش/۲۴ ژوئیۀ ۱۹۲۳م برطبق مفاد معاهدۀ لوزان، تمامیت ارضی ترکیه چنان‌که در میثاق ملی آمده بود، بجز موصل مورد توافق قرار گرفت، و ترکیه، تراکیۀ شرقی تا رود ماریتسا و علاوه بر آن، شهر قره آقچه واقع در ساحل غربی رود را که خط آهن از آن عبور می‌کرد، در ازای چشم‌پوشی از غرامات مطالبه شده از یونان، برای خود حفظ کرد.
[۳۶] شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۲، ص۶۱۱، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.



(۱) اشپیل فوگل، جکسن، تمدن مغرب زمین، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۲) دورسون، داوود، دین و سیاست در دولت عثمانی، ترجمۀ منصوره‌حسینی و داوود وفایـی، تهـران، ‌۱۳۸۱ش.
(۳) شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.
(۴) کین راس، پپ، قرون عثمانـی، ترجمۀ پروانـه ستاری، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵) گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ترجمۀ‌ ابوالقاسم طاهری، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۶) ماله، ‌ آلبر و ژول ایـزاک، تاریخ ملل شرق و یونـان، ترجمۀ عبدالحسین هژیر، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۷) Britannica.
(۸) Brockelmann، C، History of the Islamic Peoples، London، ۱۹۵۹.
(۹) The Columbia Encyclopedia.
(۱۰) Ghirshman، R، Iran، London، ۱۹۵۴.
(۱۱) GSE.
(۱۲) Meydan Larousse، Istanbul، ۱۹۷۸.
(۱۳) Osmanlı devleti ve medeniyeti tarihi، Istanbul، ۱۹۹۴.
(۱۴) The Oxford Dictionary of Byzantium، New York، ۱۹۹۱.
(۱۵) Türk ansiklopedisi، Ankara، ۱۹۸۲.
(۱۶) UzunçarŞılı، İ H، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.
(۱۷) Wikipedia، en wikipediaorg/wiki/Thrace.
(۱۸) YA.


۱. Türk ansiklopedisi، Ankara، ج۳۱، ص۳۷۹، ۱۹۸۲.
۲. Meydan Larousse، Istanbul، ج۱۲، ص۲۵۸، ۱۹۷۸.
۳. Britannica.
۴. Türk ansiklopedisi، Ankara، ج۳، ص۲۰۷۹، ۱۹۸۲.
۵. Britannica.
۶. Türk ansiklopedisi، Ankara، ج۳، ص۲۰۷۹، ۱۹۸۲.
۷. Wikipedia، en wikipediaorg/wiki/Thrace، ج۱، ص۴.
۸. The Columbia Encyclopedia، ج۱، ص۵.
۹. گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ج۱، ص۲۵، ترجمۀ‌ ابوالقاسم طاهری، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۰. The Columbia Encyclopedia، ج۱، ص۵.
۱۱. Ghirshman، R، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۸، Iran، London، ۱۹۵۴.
۱۲. اشپیل فوگل، جکسن، تمدن مغرب زمین، ج۱، ص۸۶، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۸۰ش.
۱۳. Ghirshman، R، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳، Iran، London، ۱۹۵۴.
۱۴. ماله، ‌ آلبر و ژول ایـزاک، تاریخ ملل شرق و یونـان، ج۱، ص۲۵۳، ترجمۀ عبدالحسین هژیر، تهران، ۱۳۴۵ش.
۱۵. Meydan Larousse، Istanbul، ج۱۲، ص۲۵۸، ۱۹۷۸.
۱۶. en wikipediaorg/wiki/Thrace.
۱۷. YA، ج۴، ص۲۳۶۷.
۱۸. YA، ج۴، ص۲۳۶۷.
۱۹. YA، ج۴، ص۲۳۶۷.
۲۰. Britannica.
۲۱. Meydan Larousse، Istanbul، ج۱۲، ص۲۵۸، ۱۹۷۸.
۲۲. شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۱، ص۴۳، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.
۲۳. دورسون، داوود، دین و سیاست در دولت عثمانی، ج۱، ص۱۹۵، ترجمۀ منصوره‌حسینی و داوود وفایـی، تهـران، ‌۱۳۸۱ش.
۲۴. کین راس، پپ، قرون عثمانـی، ج۱، ص۵۱، ترجمۀ پروانـه ستاری، تهران، ۱۳۷۳ش.
۲۵. شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۱، ص۴۵، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.
۲۶. شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۱، ص۵۱-۵۲، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.
۲۷. UzunçarŞılı، İ H، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.
۲۸. UzunçarŞılı، İ H، ج۱، ص۱۷۱، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.
۲۹. Meydan Larousse، Istanbul، ج۱۲، ص۲۵۸، ۱۹۷۸.
۳۰. GSE، ج۲۷، ص۶۱۵.
۳۱. UzunçarŞılı، İ H، ج۱، ص۱۳۳، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.
۳۲. UzunçarŞılı، İ H، ج۱، ص۱۳۳، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.
۳۳. Brockelmann، C، ج۱، ص۴۴۰، History of the Islamic Peoples، London، ۱۹۵۹.
۳۴. Brockelmann، C، ج۱، ص۴۴۰، History of the Islamic Peoples، London، ۱۹۵۹.
۳۵. شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۲، ص۵۹۷، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.
۳۶. شـاو، استانفورد، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ج۲، ص۶۱۱، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تراکیه»، شماره۵۸۵۴.    






جعبه ابزار