تراکیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَراکیه، یا تراکی، تراس، سرزمینی کهن در جنوب شرقی شبه جزیرۀ
بالکان قرار دارد. نام این سرزمین برگرفته از نام قوم باستانی
تراک است که در هزارۀ ۲ ق م در سرزمینهای واقع میان رودخانۀ دانوب،
دریای سیاه و
دریای اژه استقرار یافته بودند و مدتهای مدیدی به صورت چادرنشینی زندگی میکردند و همسایگانشان آنها را به عنوان برده یا سربازان مزدور به کار میگرفتند.
حدود مرزهای این سرزمین در ادوار مختلف متفاوت بوده است. در دورۀ
یونان باستان، تراکیه از شمال به جنوب، اراضی جنوبی رودخانۀ دانوب تا کرانههای
دریای اژه، و از شرق به غرب، کرانههای
دریای سیاه و
دریای مرمره تا رشتهکوههای واقع در کرانههای شرقی رودخانۀ واردار را در بر میگرفته است.
در دورۀ چیرگی رومیان بر بالکان، تراکیه به سرزمینهای محدودتری اطلاق میشد که از شمال به کوههای بالکان، از غرب به رودخانۀ نستوس، از شرق به
دریای سیاه و
دریای مرمره، و از جنوب به
دریای اژه محدود میشده است
و امروزه نیز به صورتی محدودتر میان سه کشور
ترکیه، یونان و
بلغارستان تقسیم شده است. تراکیۀ شمالی در جنوب بلغارستان، و تراکیۀ غربی در شمال شرقی یونان واقع است و تراکیۀ شرقی بخش اروپایی ترکیه را تشکیل میدهد. کوههای رودوپ۳ تراکیۀ بلغارستان را از تراکیۀ یونان، و رودخانۀ ماریتسا (یا اِوْرُس یا مِریچ) تراکیۀ یونان را از تراکیۀ ترکیه جدا میسازد.
نام روم ایلی که ترکان عثمانی به سرزمینهای پهناور تراکیه،
مقدونیه و یونان اطلاق میکردند، یاد ایامی را زنده میکند که این اراضی بخشی از امپراتوری روم را تشکیل میداد.
در هزارۀ ۲ قم مسکن تراکیان از جانب غرب تا
دریای آدریاتیک گسترش داشت. ایلیریان در حدود سال ۲۳۰۰قم و مقدونیها در سدۀ ۵ قم آنان را به سوی شرق راندند.
داریوش اول هخامنشی (سل ۵۲۲-۴۸۶ قم) در تعقیب سکاییان ساکن دشتهای روسیۀ جنوبی امروزی از تنگههای داردانل و بسفر گذشت و تراکیه را بر قلمرو
هخامنشیان افزود،
اما با شکست هخامنشیان در ۴۶۶قم از نیروهای متحد یونانی در سواحل اوریمدن، سراسر متصرفات اروپایی هخامنشیان از دست آنان بیرون شد و تراکیه برای مدتی سیادت آتنیها را پذیرفت،
تا آنکه فیلیپ دوم مقدونی در میانههای سدۀ ۴ قم تراکیه را تصرف، و ضمیمۀ پادشاهی مقدونیه کرد.
پادشاهی مقدونیه در ۱۶۸قم تحت حاکمیت قطعی رومیها قرار گرفت
و رومیها برای تصرف تراکیه به ناچار به دفعات به این سرزمین هجوم بردند و سرانجام، در ۴۶ م
کلودیوس، امپراتور روم تراکیه را تصرف کرد و این منطقۀ به صورت یک ایالت رومی درآمد که توسط یک والی اداره میشد.
رومیها پس از چیرگی بر تراکیه دو مستعمرۀ رومی در آنجا برپا ساختند. سپس کلودیوس، و پس از وی تراژان شهرهای دیگری احداث کردند و برای توسعۀ اقتصادی آن شهرها تلاش بسیار کردند.
هادریانوس، امپراتور روم هنگام بازدید از آن ناحیـه در ۱۲۳-۱۲۴م بـه شهر اروستیا حقـوق شهری اعطا کرد و نام خـود را بر این شهر نهاد و آن را هادریانوپـولیس (آدریانوپل) نامید،
که ادرنۀ امروزی است.
سرانجام در زمان امپراتور کنستانتین امپراتوری روم به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد و منطقۀ تراکیه در قلمرو امپراتوری روم شرقی (بیزانس) قرار گرفت. در سدۀ ۱۳م امیرنشینهای ترک آیدین و صاروخـان که در آناتولی غربـی شکل گـرفته بودند، چندینبار به تراکیه هجوم بردند، ولی این تهاجمات آنان، نتوانست سبب استقرار ترکها در این منطقه شود.
تراکیه بهطور قطع در زمان
عثمانیان تحت سلطۀ ترکها قرار گرفت. پادشاهان عثمانی از امپراتوران، بزرگان و مدعیان امپراتوری بیزانس که در جدال با یکدیگر بودند، حمایت میکردند و پیوسته نیروهایی را به صورت جنگجویان مزدور به
قسطنطنیه و تراکیه اعزام میداشتند.
عثمانیان برای اولین بار در زمان حاکمیت اورخان غازی ــ پسر عثمان غازی بنیانگذار دودمان عثمانی ــ وارد تراکیه شدند. در آن هنگام، سراسر آناتولی در تصرف
مسلمانان بود و اورخان بیگ غازیان را برای
جنگ با
مسیحیان به تراکیه گسیل میداشت.
غازیانِ اورخان بیگ برای رسیدن به تراکیه، تنگۀ داردانل را به تصرف خود درآوردند و از آن پس، دروازههای فتح و پیروزی در بالکان به روی غازیان اورخان بیگ گشوده شد
در واقع، فتح تراکیه راه را برای ورود عثمانیان به بلغارستان و از آنجا به مقدونیه گشود.
اورخان رفتهرفته نیروی فراوانی از عشایر ترکمن را به تراکیه اعزام کرد تا آنجا را به صورت قلمروی ترکنشین درآورند و از تلاش مسیحیان در بیرون راندن ترکها از منطقۀ اروپایی جلوگیری کنند.
سرانجام، سلطان مراد اول در ۷۶۳ق/۱۳۶۲م، با تسخیر ادرنه، مرکز تراکیۀ بیزانس و دومین شهر مهمی که تحت سلطۀ بیزانس باقیمانده بود، اعتباری تازه به عثمانیها داد. در ۷۶۷ق/۱۳۶۶م عثمانیان کاملاً بر تراکیه مسلط شدند و موقعیتشان در آنجا تثبیت شد. سلطان مراد با تصرف تمامی منطقۀ تراکیه، آخرین پل ارتباطی بیزانس با
اروپا را از راه خشکی قطع کرد.
تصرف تراکیۀ شرقی توسط عثمانیان و فعالیتهای دیگر آنان در روم ایلی سرنوشت آیندۀ تراکیه را مشخص میکرد.
در ۷۷۴ق/۱۳۷۲م به دنبال پیروزی عثمانیان در دومین جنگ مریچ که طی آن نیروهای دولتهای صرب موجود در تراکیۀ غربی و مقدونیه تارومار شدند، مقدونیه به تصرف عثمانیان درآمد و استقرار آنها در تراکیه قطعی شد.
هر چند با شکست
سلطان بایزید اول از
امیرتیمور گورکانی در ۸۰۵ق/ ۱۴۰۲م، شاهزاده سلیمان که با برادرانش بر سر مسئلۀ جانشینی پدر درگیری داشت، برای تثبیت موقعیت خود بخشی از سرزمینهای بالکان و مقدونیه را همراه با بخشی از تراکیه در مقابل دریافت کمک به دولت بیزانس واگذار کرد، اما این سرزمینها در زمان سلطان مراد دوم بار دیگر تحت سلطۀ عثمانیان درآمد، و این سرزمین تا جنگهای بالکان در ۱۹۱۲-۱۹۱۳م، تحت حاکمیت عثمانی باقی ماند.
در ۱۲۹۵ق/ ۱۸۷۸م بخش شمالی تراکیه به رومانیای شرقی که با امیرنشینهای بلغاری متحد شده بود، منضم شد، ولی پس از جنگ بالکان، برطبق عهدنامۀ لندن در ۱۹۱۲-۱۹۱۳م سراسر تراکیه به بلغارستان واگذار شد.
پس از آن، بنا بر عهدنامه
بخارست در ۱۹۱۳م، بلغارستان بخش تراکیه غربی را به یونان واگذار کرد.
پس از
جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری عثمانی، بر طبق مذاکرات صلح که در
پاریس در جریان بود، متفقین درصدد بودند تا امپراتوری عثمانی را مضمحل سازند و حتی برای ترکها قطعه زمینی را هم باقی نگذارند.
به موجب معاهدۀ سور۲ تمامی منطقۀ تراکیه میبایست به
یونان واگذار میشد. در ۱۰ اوت ۱۹۲۰ متفقین بر آن شدند که این تصمیمات را به مرحلۀ اجرا گذارند،
اما ملیگرایان ترک در برابر این اقدام به مخالفت برخاستند.
با وجود این، کنفرانس سن ـ رمو در آوریل ۱۹۲۰، اشغال کامل ولایت آیدین و تراکیۀ شرقی به دست قوای یونانیان را تأیید کرد،
اما مقاومت ملیگرایان به رهبری مصطفی آتاتورک، و جنگ آنان با یونانیان که از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۲م ادامه یافت و به شکست و عقبنشینی یونانیان انجامید، مانع از این کار شد. سرانجام در ۲ مرداد ۱۳۰۲ش/۲۴ ژوئیۀ ۱۹۲۳م برطبق مفاد معاهدۀ لوزان، تمامیت ارضی
ترکیه چنانکه در میثاق ملی آمده بود، بجز موصل مورد توافق قرار گرفت، و ترکیه، تراکیۀ شرقی تا رود ماریتسا و علاوه بر آن، شهر قره آقچه واقع در ساحل غربی رود را که خط آهن از آن عبور میکرد، در ازای چشمپوشی از غرامات مطالبه شده از یونان، برای خود حفظ کرد.
(۱) اشپیل فوگل، جکسن، تمدن مغرب زمین، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۲) دورسون، داوود، دین و سیاست در دولت عثمانی، ترجمۀ منصورهحسینی و داوود وفایـی، تهـران، ۱۳۸۱ش.
(۳) شـاو، استانفورد، تاریخ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، ۱۳۷۰ش.
(۴) کین راس، پپ، قرون عثمانـی، ترجمۀ پروانـه ستاری، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵) گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ترجمۀ ابوالقاسم طاهری، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۶) ماله، آلبر و ژول ایـزاک، تاریخ ملل شرق و یونـان، ترجمۀ عبدالحسین هژیر، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۷) Britannica.
(۸) Brockelmann، C، History of the Islamic Peoples، London، ۱۹۵۹.
(۹) The Columbia Encyclopedia.
(۱۰) Ghirshman، R، Iran، London، ۱۹۵۴.
(۱۱) GSE.
(۱۲) Meydan Larousse، Istanbul، ۱۹۷۸.
(۱۳) Osmanlı devleti ve medeniyeti tarihi، Istanbul، ۱۹۹۴.
(۱۴) The Oxford Dictionary of Byzantium، New York، ۱۹۹۱.
(۱۵) Türk ansiklopedisi، Ankara، ۱۹۸۲.
(۱۶) UzunçarŞılı، İ H، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲.
(۱۷) Wikipedia، en wikipediaorg/wiki/Thrace.
(۱۸) YA.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تراکیه»، شماره۵۸۵۴.