تراکب صور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صورت،
جوهر بالفعلی است که منشا آثار و خواص شیء است
و به هیج وجه بالقوه است.
هیچ صورتی بدون
ماده ممکن نیست که محقق شود همانطور که هیچ مادهای بدون صورت وجود خارجی نخواهد یافت؛ زیرا صورت حلول میکند و بدون محل که همان ماده میباشد تحققی ندارد و ماده نیز قوه و
استعداد محض است و فعلیت آن عبارتست از صورت. یعنی باید صورتی باشد که در ماده حلول کند و با آن ترکیب شود تا با این ترکیب، ماده فعلیت یابد.
این حالت جزء از طریق
حس و تجربه قابل کشف نیست و فقط با
برهان عقلی میتوان به وجود آن پی برد.
پس جسم،
مرکب از صورت جسمیه و مادهای است که به آن "
هیولی" یا "ماده حقیقی" گفته میشود. البته این نظر به منسوب به
ارسطو و مشهور
فلاسفه اسلامی است وگرنه افلاطونیان، برخلاف نظر آنان معتقدند که وجود چنین جوهری که ذاتا فاقد هرگونه فعلیتی باشد قابل اثبات نیست و نخستین ماده، مادهای است که دارای فعلیت است. با انکار این جوهر (
هیولی اولی)، وجود جوهری که به عنوان صورت برای ماده نخستین میباشد نیز مورد انکار قرار میگیرد.
به هر حال، طبق نظر مشهور، ماده حقیقی در میان اجسام همان
هیولی است و باقی مواد، نسبت به آن، ماده ثانوی و نسبی میباشند و به اعتبار
هیولی درونی شان است که ماده خوانده میشوند.
به نظر جمهور فلاسفه،
این ترکیب از نوع انضمامی نیست بلکه اتحادی است؛ یعنی چنان نیست که در خارج دو وجود باشد یکی متعلق به صورت و دیگری برای ماده بلکه در خارج حقیقتا یک چیز بیشتر وجود ندارد که مرکب از
ماده و
صورت است و در آن، ماده و صورت متحد شدهاند و شیء سومی را به وجود آوردهاند.
به غیر از این ترکیب میان ماده و صورت، در میان ماهیتهای نوعی یک سلسله که از بالا به پایین پی در پی یکدیگر قرار گرفتهاند،
حرکت تکاملی وجود دارد که به حرکت طولی یا حرکت مرکب معروف است و از نوع عالی شروع و به طرف نوع اخیر ادامه مییابد.
در این حرکت صورتهای جسمانی به صورت متناوب در این ماده تحقق مییابند و هر یک باعث تحقق صورت عنصری خاصی میشوند. در این حرکت، موضوع حرکت متناوبا تغییر مینماید؛ یعنی در وهله
اول که جسم مرکب از ماده
اولی و صورت نباتی بود، در مرحله بعد، این مجموع مرکب از ماده و صورت نباتی موضوع میشود برای صورت بعدی که
صورت حیوانی است و ماده آن قرار میگیرد. این سیر تکاملی در مراحل بعد نیز ادامه مییابد و در هر مرحله جسم قبلی، ماده برای صورت جسمی بعدی میگردد تا به نوع اخیر برسد. به همین ترتیب در هر مرحله از حرکت، موضوع متحول میگردد و این تغییر موضوع که در
فلسفه به "لبس بعد از لبس" معروف است، به صورت کامل میباشد؛ یعنی در هر مرحله از حرکت، کمالی بر موضوع پیشین افزوده میشود؛ زیرا در هر یک از حدود حرکت، فعلیت آن حد و قوه حد پس از آن مجموعا قوه برای فعلیت حرکت بعدی و حد بعدی حرکت میشوند.
البته فعلیت نوع را همان صورت اخیر تشکیل میدهد و همه آثار مترتب بر شیء، از آن صورت سرچشمه میگیرد و به همان صورت تعلق دارد؛ زیرا هر حکمی که برای چیزی ثابت میشود از ناحیه فعلیت آن شیء است و فعلیت فقط یک مرتبه است و فعلیت دوم مستلزم از بین رفتن فعلیت قبلی است وگرنه فعلیتهای متعدد موجب این میشود که یک شیء در عین اینکه یک شیء است، چند شیء باشد
از این رو در
حرکت طولی که به حرکت مرکب و حرکت اشتدادی نیز معروف است، صورت پیشین با امدن صورت جدید فعلیت خود را از دست میدهد و جزء ماده صورت جدید میگردد و از این رو، همه آثاری که از مرکب صادر میشود، به صورت اخیر آن، که تنها فعلیت آن است نسبت داده میشود.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تراکب صور».